مدیران سینمایی ۶۰ چگونه پای سرمایه خارجی را به سینمای ایران باز کردند؟
شاید آن روزها بهشتی خیر خواهانه و برای پیشرفت و اعتلای سینمای ایران دست به چنین اقداماتی برده باشد اما او به عنوان کسی که یک دهه تأثیرگذار ترین مدیر سینمایی کشور بوده باید جلوی آفت سرازیر شدن پول های کشور های اروپایی به سینما ایران را می گرفت، فیلم هایی که غالباً تصویر غیر واقعی از ایران دارند و خبر بی چارگی مردم ایران را به آن سوی مرز ها مخابره می کنند.
سرویس فرهنگی فردا؛ پایگاه اطلاع رسانی رجا نوشت: موضوع گرایش سینماگران ایرانی به یکی از دو مدل سینمای اروپا و یا آمریکا به موضوع روز فیلمسازان و سینمایی نویسان تبدیل شده و اگر چه عده ای می کوشند تا به واسطه اختلاط این بحث فرهنگی با دیدگاه های سیاسی خود مسیر رسیدن به نتیجه مشخص را دشوار کنند اما اهل فرهنگ در تلاشند تا با ایجاد بحث های جدی به نتیجه ای کاربردی از این مباحث برسند. اما در این میان موضوعی که به نظر می رسد مورد غفلت قرار گرفته است سرانجام انتخاب مدل سینمای اروپا و عواقب جشنواره زدگی در سینما ایران است.
در هفته هایی که گذشت در خصوص نگاه های مدیریتی دهه شصت و ریل گذاری آن سال های سینمای ایران توسط سید محمد بهشتی نخستین مدیر فارابی مطالبی عنوان شده است. به ادعای حامیان سیاستهای مدیریتی دهه شصت، تصمیمات سیدمحمد بهشتی و فخرالدین انوار در آن روزها سیاست هایی بود که ابتدا برای مقابله با موج فیلمفارسی در آن سال ها اتخاذ شد و بنا بود سینمای ایران را از منجلابی که در قبل از انقلاب به آن دچار شده بود نجات دهد. اما بعدها گذر زمان نشان داد تصمیمات مدیران سینمایی دهه 60 دام سهمگین تری به نام «جشنواره زدگی» و «دوری از مردم» را برای سینمای ایران گسترده است.
در آن سال ها بهشتی و انوار علاوه بر اینکه کوشیدند با اعمال مدیریت و سلیقه سازی هایی، عموما مدل فیلمسازی فیلمسازانی از اروپای شرقی مانند تارکوفسکی و پاراجانف و .... را به عنوان الگو برای سینماگران ایرانی مطرح کنند از سوی دیگر در تلاش بودند تا باب حضور سینمای ایران را در جشنواره های خارجی، آنهم بدون هیچ ضابطه مشخصی و صرفاً با تأکید صرف بر بودن و موضوعیت داشتن حضور فراهم کنند، مسیری که با فراز و نشیب های مختلف و حواشی اش، در سال های اخیر سویههای دیگری نیز پیدا کرده و آن گشودن باب بحث سرمایه گذاری خارجی در فیلم های ایرانی به شمار می رود. اتفاقی که امروز شاهد هستیم سینمای ایران را آلوده به پول های جشنواره های اروپایی و سفارت خانه های آن ها در ایران کرده است.
سال 85 سید محمد بهشتی با حضور در برنامه تلویزیونی «سینما-جشنواره» در خصوص تصمیمی که منجر به کلید خوردن مسیر حضور فیلم های ایرانی در جشنواره های خارجی شد خاطره ای نقل می کند. در آن برنامه که علیرضا شجاع نوری نیز او را همراهی می کند در پاسخ به سؤال شجاع نوری درباره تصمیمات بهشتی برای آینده سینما می گوید:«درباره جشنواره های خارجی باید به جایی برسیم که هیچ جشنواره معتبری در دنیا نباشد که فیلم ایرانی نمایش ندهد و اگر یک سال جشنواره ای بین المللی فیلم ایرانی در برنامه اش نداشت، مسئله افکار عمومی و اهل نظر در کشور ما این باشد که چرا اعتبار این جشنواره در این حد تقلیل پیدا کرده که فیلم ایرانی به نمایش در نمی آورد»1
شاید آن روزها که بهشتی با چنین تفکری داشت حضور در جشنوارهها و کسب عنوان از آنها را به مهمترین هدف سینماگران ایرانی تبدیل میکرد، به عنوان کسی که با یک دهه مدیریت تأثیرگذارترین مدیر سینمایی پس از انقلاب است گمان نمی کرد که به راه افتادن جریان سینمای جشنوارهای در اینده و به مرور باعث ایجاد روابط مالی با کسانی خواهد شد که حضوری مدام در این محافل دارند و هدف اولشان بردن دل مدیران انجاست و در اینده جریانی از اثار به راه خواهند افتاد که صرفا برای حضور در جشنوارهها ساخته میشوند و اکرانی در داخل و برای مردم ندارند. فیلمهایی عموما با سرمایههای خارجی و با ارائه تصویری معوج و مطلوب غرب از ایران.
همین تصمیم مدیران سینمایی بود که در سال های بعد باعث شد که فیلمسازان ایرانی به جای فیلم ساختن برای مردم برای جشنواره ها و با معیار آنها فیلم بسازند اتفاقی که کم کم پای آن ها را به سفارت های کشور های صاحب جشنواره های سینمایی باز کرد و باعث شکل گیری مفهوم «سینمای سفارتی» شد.
موضوع سرمایه گذاری خارجی اگر چه از ابتدای دهه 70 به صورت جدی در کشور ما آغاز شد اما اتفاقی که به یکباره حساسیت ها را نسبت به این پول ها بر انگیخت و باعث شد رسانه ها با دقت بیشتری سرنخ های آن را دنبال کنند تولید فیلم ضدایرانی «یک خانواده محترم» بود. فیلمی که باعث پرده برداری از پدیده عجیبی به نام «محمد آفریده» شد. کسی که در دوران مدیریت در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی با پول مردم علیه اعتقادات مردم و برای حضور در جشنوارههای غربی فیلم ساخت. عملکرد او در مرکز گسترش حکایت های عبرت آموزی دارد و می توان آن را مصداق نفوذ فرهنگی در کشور دانست. آفریده در دوران مدیریت خود اهتمام فراوانی به شرکت در جشنواره های خارجی و تولید محصول مشترک با کشور های دیگر داشت. آثاری که ردپای ضدیت با دینداری و انقلاب و مردم به خوبی در آن ها مشاهده می شود. مرور کارنامه عملکرد آفریده در دوران مدیریتش در مرکز گسترش مصادیقی آشکاری را به ما نشان می دهد. رجانیوز پیش تر در مطلبی تحت عنوان (کارنامه سیاه مدیریتی آفریده) به محصولات آفریده در مرگز گسترش سینمای مستند و تجربی پرداخته است.
نزدیک به دو سال پیش فخر الدین انوار در مراسم رونمایی از کتاب سینمای نوین ایران با بیان نکاتی در خصوص دوران مدیریت اش بر سینما و بحث جشنواره ها موضوع سرمایه گذاری خارجی بار دیگر به صورت جدی مطرح کرد وی با اشاره به حضور ایران در جشنوارههای جهانی گفت: «تا دورهای هیچ جشنوارهای از ایران فیلمی را نمیپذیرفت تا آنکه توانستیم در حاشیه جشنواره لوکارنو فیلمی از سینمای ایران را ارائه کنیم و بعداز آن راه ایران به جشنوارههای خارجی بازشد. البته هدف ما این بود که به سمتی حرکت کنیم که فیلمهای جهانی تولید کنیم یعنی سینماگران ما همچون کارگردانها و فیلمبرداران در پروژههای خارجی شرکت کنند و سینماگران خارجی نیز در پروژههای ایرانی نیز شرکت کنند زیرا این کار برای رشد سینما و رسیدن به استانداردهای جهانی بسیار مهم بود. برای رشد سینمای ایران باید علاوه بر حضور در جشنوارههای جهانی به سمت حضور در تولیدات جهانی حرکت کنیم.»
این سخنان نشان می دهد که مدیران دهه 60 سینمای ایران خیلی هم نا آشنا به مسیر نبوده و با شناخت کامل سینماگران ایران را به سوی جشنواره ها سوق داده اند. چرا که در این سال ها و پس از آنکه حقیقت سرمایه گذاری خارجی و محتوای فیلم های حاصل از این پول ها مشخص شده باز هم انوار اصرار به ادامه این مسیر بدون هیچ تبصره ای دارد.
حجت اله ایوبی رئیس سازمان سینمایی نیز سال گذشته در مراسمی از بحث تولید مشترک سخن گفت: «آقایانی که می گویند تولید مشترک پروژه نفوذ است به شما می گویم که ایران و غرب را نمی شناسید و اگر ظرفیت های نظام را بدانید می فهمید که در تولید مشترک ما نافذ خواهیم بود و دنیا تشنه فرهنگ و ادبیات کشور ما است و کسی که معتقد است که ما در برابر غرب خود باخته ایم حقیر است.امیدوارم بخش بین الملل سینمای ایران سر و سامان بهتری داشته باشد و بتوانیم فرهنگ ایرانی را با استفاده از قدرت سینما، تئاتر و هنرهای تجسمی به دنیا ارائه کنیم. »
مشخص نیست منظور ایوبی از آقایان دقیقاً چه کسانی است اما پیشنهاد می کنیم ایشان پیش از اینکه تا این حد جدی از اهتمام به تولید مشترک صحبت کنند قدری به گزارش های مستندی که در این باره منتشر شده سر بزنند و اطلاعات دقیقی از سرنوشت پول های خارجی در سینمای ایران بگیرند. بدون شک با مرور آن فیلم ها مصادیق واضحی از نفوذ فرهنگی را خواهند یافت و برایتان مسجل خواهد شد آثاری که تا به امروز تحت عنوان تولید مشترک ساخته شده اند نه تنها گامی در راستای شناساندن فرهنگ ایرانی اسلامی بر نداشته اند بلکه اغلب(با وجود استثنائات اندکی مانند شاهزاده روم یا بازمانده) ارائه دهنده تصویری غلط و دروغین از ایران بودهاند. روزهای گذشته در همین خصوص گزارش هایی منتشر کردیم از آثار ایرانی که با سرمایهگذاری طرفهای خارجی ساخته شدهاند که در (اینجا) و (اینجا) می توانید مطالعه کنید. گزارشهایی که نشان میدهد تعداد زیادی از آثار موفق ایران در جشنوارههای خارجی با سرمایهگذاری خود آنها ساخته شدهاند و خیلیهاشان هم تصویری سیاهی و فلاکت زده از ایران به دنیا مخابره می کنند.
دیدگاه تان را بنویسید