ماجرای آمدن قلقلی به تلویزیون از زبان عمو قناد

کد خبر: 522547

مجید قناد گفت:خطاب به مسئولین تلویزیون می‌گویم که من دلم برای بچه‌ها تنگ شده است، شما ۳۵ سال برای من زحمت کشیدید تا به اینجا رسیدم. توانم دو برابر توانی است که در گذشته داشتم، اما مطالعاتم را خواهم داشت و اغلب برنامه‌های کودک را نیز پیگیری خواهم کرد و این انصاف نیست که به دلایلی چون نبود اسپانسر من و امثال من بیکار بمانیم.

خبرگزاری فارس: نام «مجید قناد» برای چند نسل خاطره انگیز است. او در اولین سال‌های پس از انقلاب شروع به برنامه‌‌سازی برای کودکان و نوجوانان کرد. این مجری قدیمی تلویزیون که نزدیک به 15 سال برنامه زنده «فیتیله» و «جمعه جمعه» را با پشت سر هم بروی آنتن شبکه دو سیما داشت، با همان شور و نشاطی که در اجراهایش دارد و از امضاهای او به شمار می‌رود با ما درباره کم کاری‌اش در اینروزها و البته عدم حضورش در برنامه «فیتیله» همکلام شد.

*بعد از این همه سال فعالیت در حوزه کودک،مشخص است هنوز هم دغدغه‌های این ژانر هنری برای شما پررنگ است؟

-همیشه از آن دسته افرادی بودم که سعی داشتم چارچوب کودک را برای خودم حفظ کنم و از این شاخه به آن شاخه نپرم.هم در این حوزه از دیگران یاد بگیرم و هم اینکه به آنها آموزش دهم و امیدوارم در این 35 ساله حضور و فعالیت در حوزه کودک،نوجوان و خردسال در کنار پدر،مادر،معلم،پلیس و پزشک که نماینده آنها در برنامه‌هایمان هستیم،توانسته باشم عنصری مفید باشم.

*چه اتفاقی افتاد که شما به صورت منحصر به فرد به سمت اجراهای کودک و نوجوان آمدید؟

-مدتی در کانون پرورش فکری در خرمشهر بودم و کتاب‌هایی را خوانده بودم و به همراه گروهی در نمایش‌هایی نیز بازی می‌کردیم.از طرفی به این دلیل که شش سال از فوت پدرم می‌گذشت احساس خلا عجیبی در درونم داشتم و زمانیکه کودکی را به همراه پدرش می‌دیدم دلم می‌خواست که من هم مثل او باشم.خدارا از این بابت شاکرم که مادرم هم پدرم بود و هم مادر و خیلی خوب جای هر دوی این عزیزان را برایم پر کرده است. در ادامه این احساس خلا همیشه فکر می‌کردم که از این طریق و ارتباط نزدیک با بچه‌ها می‌توام جای خالی یک عزیز(پدر و مادر) را در زندگی‌شان را پر کنم و به آنها محبت کنم. از این طریق بود که به سمت کارهای کودک آمدم و سعی کردم تا در همان دنیا تلاشم کنم و از سال 62 در تهران شبکه دو شروع کرددم و از سال 54 در خوزستان و آبادان بودم.

*تا به حال مجریان بسیاری در حوزه کودک فعالیت کرده‌اند،اما همه آنها نتوانستند رابطه با دنیای کودک را به خوبی حفظ کنند.چه اتفاقی افتاد که شما به یکی از چهره‌های محبوب هم دوره‌ای‌های من بدل شدید؟

-یکی از دلایل آن دانستن رگ خواب مخاطب است که از خداوند بابت این موهبت شکرگزارم.در وهله بعدی معتقدم اگر کاری را دوست داشته باشید به طور قطع می‌توانید در آن حوزه موفق شوید و اگر به قول شما من در کارم موفق بودم،‌به این دلیل است که کارم را عاشقانه دوست داشتم.

*در این سالها که با کودکان ارتباط نزدیکی داشتید، فکر می‌کنید تا چه میزان روانشناسی کودک در این ارتباط دو طرفه اهمیت دارد؟

-در حال حاضر اگر کودکی را ببینم به این دلیل که با آنها خیلی خو گرفتم،به راحتی می‌توانم متوجه شوم که چه مشکلی دارد و اینکه در آینده چه مشکلاتی می‌تواند داشته باشد.از نگاه،نوع حرف زدن و نوع ارتباط هر کودک خیلی از مسائل را می‌فهمم.برای مثال در سال 63 برنامه‌ای داشتم به نام «از مدرسه تا مدرسه».برای تولید این برنامه به مدرسه‌ها می‌رفتیم و بچه‌ها را به دو گروه تقسیم می‌کردیم و طی مسابقه می‌بایست یک گروه برنده شود و گروه دیگر بازنده، اما به این دلیل که کودکان در آن سن و سال دوست ندارند تا بازنده باشند، ما برای گروه بازنده نیز هدیه‌ای در نظر گرفته بودیم در حقیقت به نوعی آنها را جذب محتوای کاری‌مان کنیم.به همین ترتیب از همان جا من سعی کردم تا از حضور روانشناسان و اساتید خوبی برای کار کودک بهره ببرم و ایمدوارم توانسته باشم خوب درس پس داده باشم.

*یکی از نکات قابل توجه در اجراهای شما اکتیو بودن شما است.این پر شور و هیجان بودن از کجا آمد؟

-بله به این دلیل است که بچه‌ها این شور و هیجان را می‌پسندند و حتی اگر همین الان هم برنامه‌ای به من سپرده شود،باز هم به همان روش شاد و پر اکتیو آن را اجرا می‌کنم.معتقدم اگر از کودکان فاصله بگیرید،آنها شما را نمی‌پذیرند و نباید آنها را دست کم گرفت.

*در این زمینه خاطره‌ای دارید؟

-بله،یادم است یکبار در استودیو و قبل از شروع برنامه و درست زمانیکه منشی صحنه به من گفت حدود 5 دقیقه دیگر برنامه آغاز می‌شود، یکی از کودکانی که در استودیو حضور داشت،به سمتم آمد و گفت:‌عمو قناد نمی‌خواهید آن دستگاه را به لباس خود وصل کنید؟ و من نیز با تعجب پرسیدم تو از کجا می‌دانی؟ گفت: آخه سال گذشته که به برنامه‌تان آمده بودم،به محض اینکه آقایی اعلام کرد 5دقیقه به شروع برنامه مانده است،فردی دیگر دستگاهی را به لباس شما وصل کرد و من تعجب کردم چراکه نباید هیچگاه کودکان را دست کم گرفت،اینها آینده سازهای کشور ما هستند و اصلا نباید آنها را ساده گرفت.

*کار جالبی که شما در برنامه کودک انجام دادید،حضور فردی بی کلام به نام قلقلی بود.دلیل این انتخاب چه بود؟

-به این دلیل قلقلی را انتخاب کردیم که بعضی از بچه‌های آن زمان به شدت خجالتی بودند و حتی اگر روزی مهمانی به خانه‌شان می‌آمد،همیشه پشت در می‌ایستادند و به داخل نمی‌آمدند تا اینکه بعد از مدتی طولانی بالاخره به داخل سالن مهمان می‌آمدند.از طرفی درصد کمی از بچه‌ها نیز ناشنوا بودند و ما با آوردن قلقلی در این برنامه سعی کردیم تا به این ماجرا نمونه عینی دهیم و از این طریق به بچه‌ها بگوییم حتی اگر خجالتی و ناشنوا هستید می‌توانید مثل قلقلی به جمع آدم‌ها بیایید.جالب اینجاست که همیشه در برنامه‌هایم مدام در حال تجربه کردن هستم و سعی می‌کنم تا خوب ببینم.در کارهای هنری باید خوب دید و خوب نگاه کرد،حتی همه مردم آن زمان که این برنامه را می‌دیدند، زمانیکه مرا در خیابان می‌دیدند،با لحن خیلی مظلومانه مدام سوال می‌کردند که واقعا قلقلی صحبت می‌کند؟! و من نیز در پاسخ می‌گفتم که بله و آنها که فکر می‌کردند او واقعا نمی‌تواند صحبت کند،با شنیدن این جواب خوشحال می‌شدند. اما بین همه این بازخوردهای شبیه به هم،یک روز فرد معلولی مرا در خیابان دید و با همان زبان شکسته به من فهماند که برنامه ما را می‌بیند،از او پرسیدم کدام قسمتش را دوست داری؟ گفت قلقلی را دوست دارم و مطمئنم که او حرف می‌زند.پرسیدم از کجا متوجه شدی؟ که گفت بارها دیده‌ام که زمانیکه پشت قلقلی به دوربین است،شما با او صحبت می‌کنید و او متوجه می‌شو که صورت او لال نیست چراکه اگر فردی لال باشد بالاطبع ناشنوا هم هست.می‌خواهم بگویم ما همه اینها را تجربه کردیم و یاد گرفتیم و از آن به بعد همیشه دوست دارم که در برنامه‌هایم حتما در کنار بچه‌ها معلول هم بیاورم و دوست ندارم خودم را به روز جهانی معلولین محدود کنم.معلول‌ها هیچ تفاوتی با افراد عادی ندارند، اتفاقا می‌توانند یک ورزشکار و یا فردی موفق باشند. من معلولی را می‌شناسم که چهار هزار تلفن است و نباید این افراد را در نظر نگرفت.

*شما حدود دو سال است که اجرای تلویزیونی ندارید. در این مدت دلتان برای اجرای کودک تنگ نشده است؟

-هشت سال در راه اندازی برنامه فیتیله نقش داشتم و از این بابت خوشحالم که این برنامه در جایگاه خود موفقی بود. بعد از مدتی حس کردم به دلایلی نمی‌توانم در چهارچوبی که وجود داشت،حضور داشته باشم و علیرغم مخالفت‌هایی که با رفتنم از سمت مسئولان بود،از این برنامه جدا شدم و در این مدت نیز برنامه دیگری را با فرمتی دیگر در دست گرفتم.معتقدم من و امثال من نباید در جا بزنیم مخصوصا افرادی که در کارهای مربوط به کودک فعالیت دارند.نباید این را از یاد ببریم که الان بچه‌های ما با سایت‌های مجازی در ارتباط هستند و ما باید با آنها هم قدم باشیم و بر همین اساس در حال حاضر بچه هشت ساله از لحاظ ذهنی در رده بندی نوجوان قرار می‌گیرد.در برخی از برنامه‌های کودک برخی تبلیغاتی دیده می‌شد که با کودک و دنیای او هیچ تناسبی نداشت. اسپانسر در تمام دنیا هست اما باید درباره نوع،جایگاه و شکل مکانی که می‌خواهد در آن مورد استفاده قرار بگیرد،دقت لازم را به کار برد.به همین دلیل من نیز نزدیک یکسال و نیم فاصله گرفتم و برخی‌ها فکر می‌کنند من بازنشسته شدم. در صورتیکه اینطور نیست و معتقدم زمانی که می‌خواهم کاری را انجام دهم تمام و کمال آن را قبول داشته باشم و اگر هم فرزندم پای تلویزیون نشسته است این موضوع را کاملا متوجه شود.دوست دارم خطاب به مسئولین تلویزیون یگویم که من دلم برای بچه‌ها تنگ شده است،شما 35 سال برای من زحمت کشیدید تا به اینجا رسیدم.توانم دو برابر توانی است که در گذشته داشتم،اما مطالعاتم را خواهم داشت و اغلب برنامه‌های کودک را نیز پیگیری خواهم کرد و این انصاف نیست که به دلایلی چون نبود اسپانسر من و امثال من بیکار بمانیم.

*یعنی شما را به استفاده اجباری از اسپانسر در برنامه وادار کردند؟

-بله،دو سال پیش این اتفاق افتاد و برنامه ما به عبارتی سوپر مارکت شده بود،به همین جهت عذرخواهی کردم و دیگر ترجیح دادم در این فضا کاری انجام ندهم،دلم برای تلویزیون تنگ شده است.جا دارد از همین رسانه خطاب به مسئولین رسانه بگویم: مسئولین عزیز یادتان نرود که شما برای من حدود 35 سال زحمت کشیدید و در این عرصه خیلی چیزها به من یاد دادید و آموزش‌هایی داده شده است.تا فردی دیگر بخواهد شبیه به مجید قناد شود،زمان زیادی را لازم دارد و می‌بایست از این پتانسیل و تجربه‌هایی که داریم،استفاده شود.من هشت سال برنامه زنده بروی آنتن می‌بردم و هیچ اتفاقی نیفتاد و دو سال این برنامه را ترک کردم و نمی‌دانم به چه دلیلی آن اتفاق تلخ برای دوستان افتاد!

*منظورتان اتفاقی است که برای فیتیله‌ای‌ها افتاد؟

-دوست ندارم درباره این موضوع صحبت کنم.به هر حال اتفاقی بود که افتاد و امیدوارم در تلویزیون دیگر شاهد چنین اتفاق‌هایی نباشیم و بدانیم که همه بینندگان ما به تهران محدود نمی‌شوند و سایر شهرها نیز برنامه‌ها را تماشا می‌کنند و همیشه به تمام مجریان سیما هم گفته‌ام که ما معرف یک فرزند و انسان ایرانی هستیم.

*به عقیده شما یک مجری در حوزه کودک تاریخ انقضا دارد؟

-اگر به نمونه‌های خارجی برنامه‌ها دقتی داشته باشیم به راحتی می‌بینیم که سالهای سال یک برنامه با همان یک مجری و بازیگر ادامه دارد و در کنار این موضوع تلاش دارد که به مخاطبان نکته‌هایی رابه بچه‌های سراسر دنیا آموزش دهد.به همین جهت نباید این را از یاد ببریم که تلویزیون یک دانشگاه است و در محیطی چون دانشگاه باید اغلب پیام و نکته‌های آموزشی دیده شود و همراه این موضوع محیطی شاد را برای کودکان فراهم کند تا آنها جذب این دست برنامه‌ها شوند.برخی اوقات با مشاهده برنا‌مه‌هایی برای مخاطب کودک واقعا متاسف می‌شوم،چراکه حس می‌کنم این برنامه‌ها در تلویزیون جایی ندارند و بیشتر برنامه‌های رادیویی هستند تا تلویزیونی.البته تلویزیون نیز حق دارد چرا که بودجه مناسبی را در اختیار ندارد و نباید انتظار بیش از این داشت،اما از طرفی نیز نباید از یاد بریم که تلویزیون یک دانشگاه است و باید به این رسانه کمک کرد تا بنواند در آموزش به همه اصناف کمک به سزایی داشته باشد.

*تلویزیون نگاه می‌کنید و همه برنامه‌ها را می‌بینید؟

-بله و به راحتی از کنار هر برنامه‌ای عبور نمی‌کنم،چراکه معتقدم می‌توان از هر فرصتی برای یادگیری بیشتر بهره جست و نکات خوب را یادداشت می‌کنم و در فضای درست از آن استفاده می‌کنم.

*در حال حاضر مشغول کاری هستید؟

-متاسفانه خیر، آنهم بیشتر به این دلیل که تلویزیون بودجه ندارد و باید اسپانسر باشد.دلم می‌خواهد بگویم اگر فردی در راستای کار فرهنگی از جمله آتش نشانی،استاندارد،کتاب،زلزله،طبیعت،محیط زیست،بهداشت و ... حرکت کند،می‌توانیم در بخش آموزش به بچه‌ها کمک مفیدی داشته باشیم. در این فرصتی که در اختیار داشتم تنها نبودم و دخترم کارگردانی نمایشی را به عهده داشت.همچنین بازی رایانه‌ای به نام «بال‌های تاریکی»‌ را ساختم که در نرم افزارهای موبایل می‌توان با آن بازی کرد.این بازی در ایران مقام اول را از سمت بنیاد ملی بازی های رایانه ای اول شد و در خارج از کشور دوم شد. بازی معمای پلیسی است که در آن یادی از دهه شصت داشتیم و طی آن بازیگرها دزدیده می‌شوند و از طریق معمای پلیسی آن را پیدا می‌کنند.

*از برخوردهایی که بعضا کودکان دهه شصت با دیدن شما دارند،بگوئید؟

-خوشحالم که در ایران غریب نیستم و حتی برخی افراد که مرا در خیابان می‌بینند با نشان دادن من به بچه‌های خود می‌گویند که ایشان عمو قناد است که برای زمان کودکی ما هم برنامه اجرا می‌کرد.اینها باعث خوشحالی من است و همیشه از این بابت خدا را شاکر بوده‌ام و دوست ندارم نعمتی که خداوند به من عطا کرده است،را به راحتی از دست دهم.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت