جام جم آنلاین: لاله صبوری با بازی در مجموعه «جنگ 77» به کارگردانی مهران مدیری به شهرت رسید و سالهای بعد مسیر حرفهای خود را همچنان با بازیگری و نویسندگی ادامه داد. «بانویی دیگر»، «من نه منم»، «کمربندها را ببندیم» و «عینک آفتابی» از جمله آثاری است که او در آن ایفای نقش کرده است. صبوری همچنین اجرای برنامه «دایره زندگی» را که این روزها از شبکه دو سیما پخش میشود نیز به عهده دارد. او از جمله هنرمندانی است که در فضای مجازی حضور دارد و شعرها، نوشتهها و عکسهایش را به اشتراک میگذارد. با او درباره تجربه حضورش در دنیای مجازی گفتوگو کردیم. در طول روز چقدر برای استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی وقت میگذارید؟ گذری و نظری است البته به نظرم اگر برایش وقت بگذاریم خیلی بهتر است. فکر میکنم همه این حالت را دارند و این بدتر است چون باعث میشود سیطره دنیای مجازی روی آدم زیاد باشد. در مهمانی، تاکسی، باشگاه ورزشی، جلسه و کلاس همه در عین حال که دارند یک کار دیگر انجام میدهند گوشه نظری هم به موبایل و دنیای مجازی دارند که بدانند آن طرف چه خبر است. البته باید بگویم برای من اصلا تا این حد نیست و ممکن است روزی 45 دقیقه و
حدود سه چهار بار سر بزنم. بیشتر عکس میبینم و اگر در کارگاه فیلمنامهنویسیام باشم عکسهای دورهمی با بچهها را میگذارم. شعرهایم را هم میگذارم تا بازخورد بگیرم. چون آدم بیشفعالی هستم شما هیچوقت نمیبینید من مشغول انجام دادن یک کار باشم و معمولا درآن 45دقیقه هم همراه با انجام دادن کارهای دیگر مثل آشپزی است. از طرف دیگر کسانی را دیدهام که زمانی از روز را برای حضور در فضای مجازی برای خودشان تعیین میکنند. بهطور کلی میگویم اگر یک ساعت را برای دنیای مجازی بگذاریم به این که از صبح تا شب مثل معتادها درگیرش باشیم و بدون گوشی احساس کنیم که یک جایی از دنیایمان خالی است، ارجحیت دارد. در میان فعالیتهایی که در شبکههای اجتماعی مجازی بخصوص اینستاگرام دارید، کدام برایتان مهمتر است. در واقع هدفتان از حضور در فضای مجازی چیست؟ شاید بهتر است بگویم جذابیتش برایم چیست تا این که چه هدفی دارم. به علت زندگی ماشینی و گرفتاری بیش از حدی که خصوصا در تهران داری؛ اگر بخواهی به نزدیکترین دوستت سر بزنی گاهی باید دو ساعت در ترافیک باشی. به این صورت نمیتوانی با دوستانت در ارتباط باشی، اما از طرفی نیاز آدم به دوست و ارتباط از
بین نمیرود و دنیای مجازی این امکان را برای ما فراهم کرده است در جایی که هستیم با دوستانمان ارتباط داشته باشیم یا آشناهای تازه پیدا کنیم و در ظاهر دوستیهای بیخطری است؛ در صورتی که خطرات خودش را دارد. طبق تجربهای که داشتید به نظرتان آدمها در این فضا با دنیای واقعی تفاوت دارند؟ بله، خیلی تفاوت دارند. نمونهاش همین فحاشیهایی که در دنیای مجازی اتفاق میافتد. بعضیها از همان اول تکلیفشان با خودشان روشن است و یک دفعه شروع به توهین میکنند. آدم واقعا نمیفهمد چرا؟ شاید برای این که ما را میشناسند یا شاید از ما بدشان میآید. نمیدانم؟ در صفحه شخصی من گاهی حرفهایی میزنند که بارها تصمیم گرفتهام صفحهام را ببندم. مگر ما چه گناهی کردهایم؟ چه کار بدی در حق مردم روا داشتهایم؟ بعضیها هم هستند که خیلی درست جلو میآیند مثلا با نوشتن شعر و غیره. هر چند معلوم نیست این متنها و شعرها را که گفته است که مینویسند احمد شاملو، خسرو شکیبایی یا لورکا. بیچاره مرحوم شکیبایی و شاملو. همین افراد ظاهرا معقول هم کافی است یک جا از چیزی ناراحت شوند انگار دکمهای زده میشود و از آدمی که احساس میکردی بسیار مودب و فرهیخته است و
خودش را دانشجوی فلان رشته و نخبه معرفی میکرده یکدفعه چیزهایی میبینی که باورت نمیشود. شما بستن صفحه مجازی را راه مقابله با خشونت زبانی موجود در این فضا میدانید؟ بستگی به ظرفیت آدمها دارد. من خودم یکی دوبار نزدیک بود ظرفیتم تمام شود، ولی هدف داشتم. آدم باید ببیند هدفش برای ماندن در این فضا چقدر میارزد. راه ارتباط من با خیلی از دانشجویان کارگاهم همین صفحه اینستاگرام است. در کنار این مشکلاتی که وجود دارد، بعضی از روی همین صفحه نقدهای بسیار خوبی برای شعرهای کوتاهم مینویسند که به من کمک میکند. اما همانطور که گفتم من هم گاهی بریدهام و به همین دلیل خودسانسوری میکنم که مبادا به کسی بربخورد. خیلی از هنرمندان با این که روزبهروز در شبکههای اجتماعی فعالتر میشوند، اما مثل شما دلِ خوشی از حضور در دنیای مجازی ندارند. شما این برداشت را کردید که من دلِ خوشی ندارم؟ به نظر میآید معایبی که گفتید از محاسن بیشتر باشد. نه، من واقعا صفحهام را خیلی دوست دارم. پس فعالیت در شبکههای اجتماعی مجازی را برای هنرمندان یک فرصت میدانید؟ بله، وقتی یک سریال پخش میشود ما نظرات مردم را نمیدانیم. آیا در خیایان فرصتی هست که
مردم ما را نقد کنند؟ آیا مجالی وجود دارد که بگویند تو را در نقش طنز بیشتر دوست داریم یا جدی؟ این صفحهها این امکان را برای ما به وجود آورده است که بیواسطه با مردم باشیم. درست است معایب را گفتم اما به نظرم محاسنش خیلی بیشتر است. من خیلی وقتها با دیدن صفحهام انرژی گرفتهام، لبخند به لبم نشسته و حالم خوب شده است. یک واقعیت وجود دارد. زمان دارد پیش میرود و همه چیز در حال پیشرفت است. حتی در مورد موضوع سادهای مثل آشپزی. گذشتگان باورشان نمیشد این اتفاقها بیفتد. الان ما هم نمیتوانیم پنجاه سال دیگر را تصور کنیم. دنیای مجازی هم جزو این پیشرفت است و باید با آن همگام باشیم. فقط باید با آن درست رفتار کنیم. به نظراتی که برایتان میگذارند پاسخ میدهید؟ قطعا، خیلی وقتها جواب میدهم و از لطفشان تشکر میکنم. برایم جذاب است. البته بگویم میزان فعالیت در این فضا بستگی به خود آدم هم دارد. آدمی منزوی که از معاشرت با دیگران گریزان است احتمالا در دنیای مجازی هم خیلی فعال نیست. من آدمی برون گرا و شلوغ هستم و در فضای مجازی هم این روحیه را دارم. اتفاق جالبی در فضای مجازی برایتان افتاده است؟ اتفاقی که بدون واسطه شبکههای
اجتماعی برایتان ممکن نبود؟ مادر من 33 سال فرهنگی بودند و الان حدود ده سال است بازنشسته شدهاند. ایشان معلم ویژهای بودند که همه قبولشان داشتند و بعضی از شاگردهایشان را که مشکلی داشتند آخر هفته به خانه میآوردند و این بچهها همبازی بچههای من بودند. ما از بعضی از این بچهها خبر نداشتیم. از طریق صفحه من خیلی از شاگردها و دوستان قدیمی مادرم ما را پیدا کردند و این اتفاق برایمان خیلی خوشایند بود. اتفاقات از این دست زیاد بودند. و سوال آخر، از کارهای جدیدتان چه خبر؟ الان در حال تحویل فیلمنامه اولین فیلم آقای اکبر عبدی به عنوان کارگردان هستم که اسمش «نارنج بهار» است. همچنین نوشتن دو کار برای آقای نجیبزاده را شروع کردم و نوشتن طرح یک کار سینمایی دیگر را هم در دست دارم. اجرای برنامه «دایره زندگی» را هم دارم که سری جدیدش بعد از ماه رمضان شروع میشود. چیزی که بیشتر از همه اینها به من انرژی میدهد کارگاه فیلمنامهنویسیام است که فضای خوبی دارد و بابت آن خدا را شکر میکنم.
دیدگاه تان را بنویسید