همکاری سیا با فیلمسازان هالیوودی
پیشینه سیا در تولید یا کمک به تولید فیلم ها به چندین دهه قبل بازمی گردد. این سازمان حقوق کتاب «مزرعه حیوانات» را پس از مرگ جرج اورول در سال 1950 محرمانه خریداری کرد و اقتباسی انیمیشنی از آن تهیه کرد.
خبرگزاری فارس: فیلم وایس ساخته جیسون لئوپارد با اشاره به چند اسناد افشا شده نشان می دهد که سیا در تولید بالغ بر 22 «پروژه» سرگرمی از جمله «ایر امریکا: هواپیمایی سری سیا» محصول هیستوری چنل؛ «رئیس ارشد: پسرعموهای پنهانی» محصول براوو؛ «مجموعه کاروبار پنهان» محصول یو اس ای نتورک و مستند «جنگ سری با ترور» محصول شبکه بی بی سی در کنار دو فیلم داستانی درباره سیا که هر دو در سال 2012 به نمایش درآمدند، نقش داشته است.
مشارکت سیا در تولید فیلم «زیرو دارک ترتی» پیشتر کاملا مشخص شده بود، اما نقش این سازمان در تولید فیلم آرگو - که برنده بهترین فیلم اسکار 2012 شد- تاکنون ناشناخته مانده بود. لئوپارد ضمن اشاره به اینکه میزان دخالت سیا در این پروژه ها همچنان طبقه بندی شده است، از یکی از گزارش های ممیزی سیا چنین نقل قول می کند: «با این حال به دلیل فقدان سوابق کافی ما قادر به تعیین میزان حمایت سیا از این 8 پروژه، میزان مشارکت افراد دارای ملیت های خارجی در فعالیت های مورد حمایت سیا و اینکه آیا مدیر سازمان فعالیت ها و مشارکت افراد دارای تابعیت خارجی را تایید کرده یا خیر مطلع نیستیم. قصور ماموران سیا در عمل کردن به الزامات قانونی خود، می تواند به افشاگری و پیامدهایی منفی برای سیا منتج شود.»
پیشینه سیا در تولید یا کمک به تولید فیلم ها به چندین دهه قبل بازمی گردد. مثلا این سازمان حقوق کتاب «مزرعه حیوانات» را پس از مرگ جرج اورول در سال 1950 محرمانه خریداری کرد و اقتباسی انیمیشنی از آن تهیه کرد که به جای پرداختن به انتقادات گسترده تر اورول از قدرت، محوریت آن سیاه نمایی چهره اتحاد جماهیر شوروی بود.
از آن سو همانطور که سیا در تولید فیلم ها دخالت داشته، دست اندرکاران هالیوود نیز به همین شکل در انجام عملیات های پنهانی نقش ایفا کرده اند. آرنون میلچان تولید کننده افسانه ای (از جمله فیلم های زن زیبا، باشگاه رزمی، و برنده دو جایزه اسکار بهترین فیلم های سال های 2014 و 2015) سال ها در انجام معاملات تسلیحاتی و کسب فناوری هایی که اسرائیل برای ساخت تسلیحات هسته ای به آنها نیاز داشت، برای سازمان اطلاعات اسرائیل کار کرده است. به نوشته گاردین «او در اوج کارهای خود 30 شرکت را در 17 کشور اداره می کرد و واسطه گری معاملاتی به ارزش صدها میلیون دلار را انجام می داد»، فعالیت هایی که به گفته میلچان به بی بی سی، سیدنی پولاک - کارگردان فیلم های سابرینا، توتسی و کنایه آمیزتر از همه فیلم سه روز کندور- نیز در آنها نقش داشته است.
با این حال در چنین افشاگری هایی معمولا یک نکته مهم مغفول می ماند: همکاری سیا با فیلمسازان، روزنامه نگاران و سایر نقش های خلاق یا تحمیل کردن خود بر آنها- عملی که این سازمان حق بهره برداری از آن را تا امروز برای خود حفظ کرده - فیلمسازان، روزنامه نگاران و دیگر افراد خلاق واقعی را در معرض خطر قرار می دهد. این نکته مهمی است که از سوی صاحبنظرانی که از اینکه روزنامه نگاران و فیلمسازان آمریکایی تحت عنوان جاسوس در دیگر کشورها گرفتار می شوند به خشم می آیند، ندرتا به آن پرداخته می شود اما وقتی سیا چنین نقش هایی را پنهانی به کار می گیرد، با تحسین یا تعجب نسبت به آن واکنش نشان می دهند.
فراموش کردن این نکته پیامدهایی را به همراه دارد. مثلا فیلم گلاب ساخته جان استوارت درباره مازیار بهاری روزنامه نگار و فیلمساز ایرانی-آمریکایی که حکومت ایران در سال 2009 او را به اتهام جاسوسی زندانی کرد، تنها 18 ماه پس از آن بیرون آمد که آرگو برنده اسکار بهترین فیلم شد. دلیل برنده شده آرگو نیز این بود که سازمان سیا را به شکلی به تصویر کشیده بود که از فیلمسازان قلابی برای کارهای اطلاعاتی استفاده می کرد. ما بدون تصدیق این واقعیت روشن که این فیلم به فراهم شدن مقدمات بدبینی نسبت به فیلمسازان کمک می کند، محصول همین سیاست، یعنی فیلم هایی از این دست را تحسین می کنیم.
همچنین به این موضوع اشاره ای نمی شود که ایران روزنامه نگاران و فیلمسازان قانونی را صرفا به جرم انتشار حقایق ناراحت کننده زندانی نمی کند؛ همانطور که در مورد بهاری و همچنین در مورد جیسون رضاییان از واشنگتن پست در سال 2014 چنین کرده است، اما رابطه صمیمانه رسانه های آمریکایی با سیا و دیگر سازمان های اطلاعاتی، این احتمال را افزایش می دهد که ایران و دیگر دولت هایی را که با ما مشکل دارند به چنین استنتاجی برساند که روزنامه نگاران قانونی مظنون به جاسوسی هستند؛ رابطه ای که چنین سوءظنی را بسیار قابل قبول و موجه می کند.
در واقع این درست وضعیتی است که تری اندرسون گزارشگر آسوشیتدپرس که شش سال زندانی حزب الله بود و اکنون فعالانه علیه اقدامات مشکوک سیا لابی می کند، تجربه کرده است. همانطور که مارتا بیلس و جفری گدمین سال گذشته در مقاله ای در گلدن گلوب نوشتند:
«اول آنکه چنین اقداماتی روزنامه نگاری صادقانه را خطرناک تر می کند. می توانید این را از تری اندرسون گزارشگر آسوشیتدپرس که در سال 1985 از سوی حزب الله به اسارت گرفته و متهم شد که مامور سیا است بپرسید. اندرسون بعد از آزادی در سال 1991 به صدای رسایی تبدیل شد که علیه مخدوش کردن تمایز بین گردآوری اخبار با جاسوسی سخن می گوید.»
«معنای این حرف این نیست که اگر سیاست سیا کمتر مبهم و مشکل آفرین بود طالبان گزارشگر وال استریت جورنال دنیل پیرل را نمی کشتند یا حزب حاکم آذربایجان سعی نمی کرد خدیجه اسمائیلونا را بی اعتبار نکند. اما وقتی پای مدیریت خطر به میان می آید، ممنوعیت مشخص به کارگیری روزنامه نگاران برای گردآوری اطلاعات می تواند گامی مثبت را شکل دهد. بعلاوه آنکه نبود چنین ممنوعیتی، اعتماد متحدان آمریکا را تضعیف می کند و زمینه لازم را برای مخاصمات فراهم می آورد.»
همین امر در مورد فیلمسازان نیز مصداق دارد. اگرچه به نظر می آید که دخالت سیا در «تولیدات» سرگرمی که در فیلم وایس افشا شده، فراهم آوردن امکان دسترسی به تولید کنندگان این محصولات (یعنی استفاده از فیلمسازان برای گرد آوری اطلاعات) در ازای هدایت پیام آنها بوده، اما تصویر کردن این چشم انداز که هالیوود با سازمان های اطلاعاتی آمریکا برای تهیه تبلیغات دست در دست هم گذشته اند - به خصوص با توجه به زمینه تاریخی حساس و خطرناک آن- بدون شک این ترس را در کشورهایی که همین حالا نیز با آمریکا خصومت دارند، نسبت به حضور آمریکاییان در درون کشورشان برمی انگیزد.
البته اینطور نیست که اگر سیا به کارگیری روزنامه نگاران و فیلمسازان و همکاری در تولید فیلم ها را منع کند سایر کشورها دیگر چنین هراسی را (چه قابل توجیه و چه بدون توجیه) نخواهند داشت یا حتی چنین ممنوعیتی رعایت خواهد شد. اما وقتی که سیا خطوط بین گردآوری پنهان اطلاعات و فعالیت رسانه های قانونی را مخدوش می کند، اهالی رسانه ها نباید با تعجب یا تحسین نسبت به این کار واکنش نشان دهند. هر زمان که این نوع رفتار عادی شود یا مورد بی اعتنایی قرار گیرد، روزنامه نگاران و فیلمسازان واقعی بیشتر در معرض خطر قرار می گیرند.
نوشته: آدام جانسون[1]
دیدگاه تان را بنویسید