خبرگزاری مهر: «نفس» سومین ساخته نرگس آبیار روز چهارم سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر در برج میلاد برای اهالی رسانه و منتقدان نمایش داده شد و واکنش های متفاوتی را برای کسانیکه اولین فیلم آبیار را با عنوان «شیار ۱۴۳» دیده بودند در بر داشت. این فیلم جهانی متفاوت با «شیار ۱۴۳» دارد که از زاویه نگاه یک کودک روایت می شود. این نگاه باعث شده تا فیلم از روایتی فانتزی برخوردار شود و چه در محتوا و چه در ساختار تفاوت هایی جدی با «شیار ۱۴۳» دومین اثر این کارگردان سینمای ایران داشته باشد. در خلاصه داستان فیلم «نفس» آمده است: «نفس» قصه زندگی یک خانواده بین سال های ۵۷ تا ۶۲ است. «نفس» روایتی است از زندگی چهار کودک با نام های بهار، نادر، کمال و مریم؛ کودکانی که به همراه پدرشان غفور و مادربزرگ خود در دهه ۵۰ خورشیدی نفس میکشند! دنیای این کودکان، دنیایی است پر از رویاهای زیبای کودکانه که قرار است رنگ حقیقت به خود بگیرد. نرگس آبیار در قسمت اول این گفتگو که در خبرگزاری مهر انجام شد، بیان کرد که فردی اهل ریسک است و موقعیت های متفاوتی را تجربه می کند تا نتایج متفاوتی بگیرد. آبیار درباره فیلم نیز توضیح داد که فضای «نفس» که جهان
کودکانه ای دارد تا حدی با تجربه های خودش و افرادی که میشناسد مشترک است. این کارگردان سینما در قسمت دوم این مصاحبه نیز درباره حضور غربتی ها در این فیلم توضیح می دهد و معتقد است هر آنچه در این فیلم وجود دارد با همه ریزه کاری هایی که آمده است به جذابیت آن کمک کرده است. * اشاره کردید که در معیارتان برای انتخاب بازیگر همراهی و همدلی فرد با گروه برایتان مهم است. فکر میکنم با این ویژگیها پانتهآ پناهیها یکی از بهترین انتخابها بود. - خانم پناهی ها هم بازیگر بسیار خوبی است و هم نقش های سخت را انتخاب می کند و آنها را دوست دارد. او اخلاق خوبی دارد و گریمهای خوبی هم میتواند روی صورتش قرار بگیرد. از طرف دیگر پناهیها برای نقشی که من در این فیلم در نظر داشتم، صدای خوبی داشت. همه این ویژگیها باعث شد که من پناهیها را انتخاب کنم. *خانم پناهیها در کنار بازیگری در زمینههای دیگری چون منشی صحنه تجربیات جدی در تئاتر و سینما دارد آیا شما از این ظرفیتها هم استفاده کردید یا او را تنها در اختیار متن و نقش گذاشتید؟ - نقش او سخت بود و باید دائم آن را تمرین میکرد به همین دلیل به تمرکز نیاز داشت. او در این کار لهجه
خاصی داشت و باید این لهجه را حفظ میکرد. همچنین حرکات یک پیرزن، نوع نشستن، راه رفتن و جهان یک خانم میانسال باید از طریق او ارائه میشد و من اگرچه دوست داشتم از ظرفیت های دیگر وی بهره ببرم اما او نیاز داشت که در خدمت نقش باشد و حالا فکر میکنم که من از این همکاری بسیار لذت بردم. *درباره سختی های اجرای نقش پانته آ پناهی ها در این فیلم و دورخوانی هایی که داشتید توضیح دهید؟ - ما حدود ۳ ماه در دفتر تولید جلسه، تمرین و دورخوانی داشتیم حتی خانم میانسالی را به دفتر آوردیم تا پناهی ها رفتار و حرکات او را ببینید و بتواند از او تاثیر بگیرد. دو روز اول سختی هایی را داشتیم اما پناهی ها به سرعت راه افتاد و جذب کار شد. من به عنوان یک کارگردان سختگیری های زیادی برای بازی دارم و اکنون از او راضی هستم. *مهران احمدی در فیلم «شیار ۱۴۳» نیز با شما همراه بود چرا او را برای این کار انتخاب کردید؟ - من قبل از آقای احمدی چند نفر دیگر را هم در نظر داشتم اما با توجه به خصوصیاتی که از او می شناختم تصمیم به انتخاب گرفتم. تنها نکته ما این بود که او باید چند کیلو کاهش وزن داشته باشد و این اتفاق رخ داد و یکباره وزن زیادی کم کرد. احمدی
ریزه کاری هایی در بازی اش دارد که برای من جذاب است. او خیلی باهوش است. او وقتی فیلمنامه را خواند درباره آن زندگی که ارائه می دهد و فضاهایی که در داستان مطرح می شود تحقیقات زیادی انجام داد. ایده های زیادی را هم در حرکات و بازی مطرح می کرد. در فیلم تکه کلامی دیده می شود که پدر در بعضی از صحنه ها به ننه آقا با واژه «جون» واکنش نشان می دهد و این ایده خود مهران احمدی بود. فکر می کنم او به عنوان یک پدر کاملا باورپذیر بود. نقش او بسیار ظریف است و من اجازه نمی دادم به عنوان یک پدر حتی یک ناسزای خیلی کوچک به بچه ها بگوید چرا که در شخصیت پردازی او وجود نداشت. چنین پدری که جهانی پر از قصه و رمز و راز در مقابل فرزندانش قرار می دهد نمی بایست با فرزندانش بدرفتاری کند بلکه باید در عین حال که به فرزندانش رو نمی دهد بسیار هم مهربان باشد. این شخصیت نیاز به بازی بینابینی ظریفی داشت که آقای احمدی به خوبی توانست از پس او بر بیاید. *به نظر من در قشری که این شخصیت به آنها تعلق دارد این پدر بیش از حد روشنفکر است و نسبت به فرزندانش آگاهانه رفتار می کند. - در این اقشار چنین افرادی دیده می شوند. به نظر من آگاهی تنها یک امر اکتسابی
نیست بلکه امری درونی به مثابه یک حکمت است و این پدر این آگاهی درونی را دارد. خود او هم از تخیل برخوردار است و چون با قصه ها زندگی کرده است، می تواند این تخیل را به بچه ها منتقل کند و بیشتر می تواند بچه ها را درک کند در مقایسه با ننه آقا که بهار درباره آن می گوید که جز قصه آجیل مشکل گشا قصه دیگری بلد نیست. در صورتی که پدر قصه های زیادی بلد است. *اما ما در داستان بستر تربیتی این مرد را نمی بینیم. ما تنها ننه آقا را می شناسیم که او هم دستِ بزن دارد و تنها یک قصه بلد است و با اینکه آدم خوبی است اما تفاوت هایی با پدر دارد که اتفاقا بسیار او را باورپذیر کرده است. - ما می توانیم به نحوی نگاه پدر را در گذشته او جستجو کنیم. او تعریف می کند که غربتی ها او را بزرگ کرده اند و او به آنها مدیون است. این غربتی ها عشق فیلم هستند، فضای خاص و عجیب و غریبی دارند و این فضا به دنیای پدر هم سرایت کرده است. این پدر در دوره ای و در کنار غربتیهایی زندگی کرده است که مردم به شدت فیلم دیدن را دوست دارند و عاشق سینما هستند، پدر هم از این امر مستثنی نیست. او به طور مثال فیلم «سامسون و دلیله» را برای فرزندانش تعریف کرده و تخیل را به
آنها منتقل کرده است. بنابراین پدر هم فانتزی هایی دارد و ما از طریق بیان این تخیلات و فانتزی ها شخصیت پدر را به مخاطب نشان می دهیم. *غربتی ها چگونه به این داستان وارد شدند؟ - کولی ها در ایران طوایف مختلفی دارند که تعداد این طوایف بسیار هم بالا است. ما در این فیلم با طایفه ای به اسم فیوج روبرو هستیم و این به تجربیات و شناخت من نسبت به کولی ها بر می گردد. *یعنی شما واقعا چنین کسانی را در ایران دیده اید؟ - بله همین الان ممکن است شما در خیابان با کولی هایی مواجه شوید که می خواهند فال شما را بگیرند و یا دستفروشی می کنند. اگر به شهرستان هایی مثل کرمان، ایلام و... بروید کولی های زیادی پیدا می کنید. *البته اینها هندی بودند. - کولی ها همانطور که گفته شد طوایف زیادی دارند و کسانی که در فیلم «نفس» دیده شدند گرایش هندی داشتند نه اینکه هندی باشند. ما حتی در ایران کولی های اروپایی هم داریم و یا کولی هایی داریم که نژاد هند و پاکستانی دارند اما در واقع به جایی تعلق ندارند. ممکن است در این سال ها این کولی ها در ایران مستقر شده باشند اما به واقع خود را غربتی می دانند. در قسمتی از فیلم هم ببری خان می گوید «غربت ها» همه جمع
هستند. منظور از «غربت» شخص غریبه است که وطنی ندارد. *نقش این غربتی ها در داستان شما چیست؟ آیا صرفا به عنوان آکسساسوار و برای جذاب شدن فیلم حضور دارند و یا قرار است در لایه های داستانی پیامی داشته باشند. - اینها قشری از مردم ما هستند که ما تا حالا آنها را ندیده ایم و خودم فکر می کنم آنها اولین بار است در یک فیلم دیده می شوند. این افراد فانتزی ها و تخیل پدر را به او منتقل کرده اند و حالا دختر بچه فیلم هم با نگاه و زاویه ای که دارد این فانتزی ها و جهان خاص غربتی ها را درک می کند البته من اینجا مجال چندانی نداشتم تا به آنها بپردازم و در رمان این فضا را بیشتر تشریح می کنم. کولی ها به خصوص طایفه فیوج سفرهای زیادی به خارج از ایران دارند و حتی به چند زبان خارجی مسلط هستند. همه آنها به زبان انگلیسی مسلط هستند و غیر از آن بعضی زبان چینی، ایتالیایی و... می دانند. آنها افراد بسیار باهوشی هستند. در صحنه ای از فیلم هم دیده می شود آنها برای مدتی از خانه خود کوچ می کنند اما خانه را به پدر که او را از کودکی بزرگ کرده اند و به او اطمینان دارند می سپارند. زمانی خود من از کولی ها ترس زیادی داشتم ولی سعی کردم در این فیلم
نگاه مثبتی داشته باشم. این غربتی ها دین خاصی ندارند اما چون سال ها در ایران زندگی کرده اند مسلمان شده اند و به همین دلیل است که مراسم هایی برای امام حسین (ع) می گیرند. این کولی ها اعتقاداتی پیدا کرده اند و اکنون امام حسین (ع) برایشان مقدس است و حتی در زمان وفات و شهادت دیگر ائمه نیز برای امام حسین (ع) عزاداری می کنند. *به کار بردن انیمیشن ها چگونه در این فیلم شکل گرفت؟ درست است که فضای فیلم فانتزی گونه و کودکانه است اما فکر می کنم این اولین تجربه ما در سینمای کودک و حتی بزرگسال است که فضای انیمیشن با فضای رئال ترکیب شود. - البته نمونه های مختلفی داشته ایم اما این اثر تفاوت زیادی با آنها دارد و من ریسک زیادی کردم. عده ای به من می گفتند که انیمیشن کار را خراب می کند اما من برای انیمیشن کدی داشتم و آن این بود که کودک داستان، علاقه زیادی به نقاشی دارد و یکی از آرزوهای او این است که تلویزیون، نقاشی هایش را نشان دهد و حالا این انیمیشن ها، نقاشی های این دختربچه هستند که جان می گیرند و جهان فانتزی او را نمایش می دهند. هدف من این بود که انیمیشن ها نزدیکی بسیاری با نقاشی های کودکانه داشته باشند و به همین منظور
افراد زیادی را تست کردیم و انیماتورهای زیادی به دفتر ما آمدند زیرا می خواستیم در پیش تولید انیماتورها را مشخص کنیم اما به توافق نمی رسیدیم زیرا افراد مختلفی که برای کار می آمدند و اتود می زدند متوجه نمی شدند که من چه منظوری دارم و نهایتا اواخر فیلمبرداری بود که من توانستم فرد مورد نظر را پیدا کنم که این شخص آقای حسین جمشیدی گوهری بود. من به او تاکید کردم که می خواهم انیمیت ها بدوی باشد و حرکات تجربه نشده داشته باشیم یعنی من دوست داشتم حرکت هایی ابداعی و خاص داشته باشیم و این حرکت ها به گونه ای باشد که انگار یک کودک آنها را طراحی کرده است. ما کارهای زیادی را اتود زدیم و آقای گوهری آثار زیادی را طراحی کرد و برایمان آورد و نهایت به این فکر کردیم که شاید خیلی سخت باشد که بخواهیم با نقاشی کودک انیمیشن ها را جلو ببریم چون انیمیت کردن این نقاشی ها بسیار سخت بود و شاید حتی نشدنی بود. ترجیح دادیم انیمیشن ها بینابینی باشد یعنی به نقاشی کودک و پرسپکتیو کودکانه نزدیک باشیم. کودکان همه چیز را به شکلی تخت می بینند و ما سعی کردیم این نکته را در جهان انیمیشن ها لحاظ کنیم. *استفاده از انیمیشن باعث نشد که هزینه های کار
بالا برود؟ - خیر ما در این کار قناعت بسیاری داشتیم تا هزینه ها معقول باشد. به طور مثال من در یزد به سیاهی لشکر احتیاج داشتم تا بتوانم وقایع عاشورا را در دهه ۵۰ و در آن روستا بازسازی کنم. ما برای این قسمت فراخوان دادیم و در شهر بنرهایی زدیم و توضیح داده شد که قرار است صحنه مذکور بازسازی شود و اگر کسی دوست دارد مشارکت کند، در روز و ساعت مشخص در آنجا حضور پیدا کند. جالب است که جمعیتی به محل آمدند که برای خود ما باورکردنی نبود و ما تنها کاری که کردیم این بود که به آنها ناهار دادیم. حتی در سکانس های دیگر مثل هشتگرد فقط ۲۰۰ هنرور را خودمان آوردیم و برای باقی از دو هفته قبل بنرهایی زدیم و دیدیم که بسیاری از مردم دوباره در کار شرکت کنند. *مراسم عزاداری غربتی ها و بازسازی مراسم عاشورا می توانست از فیلم حذف شود و کسی هم سراغی از آنها نگیرد چراکه شما در بستری تاریخی حرکت می کنید و می توانستید این مقطع تاریخی را در نظر نگیرید. چه اهمیتی داشت که این مراسم ها را در داستان خود قرار دادید؟ - ببینید «نفس» فیلمی نیست که درباره داستان های آن بگوییم چرا این قسمت هست و یا چرا به آن موضوع پرداخته نشده است. این فیلم روایت ساده
و صمیمی یک کودک از جهان اطرافش است که من این جهان را ساخته ام و در عین حال که از گره ها و پیوندهای داستانی بهره برده است اما روایت به مفهوم کلاسیک آن را ندارد. ما از نگاه این کودک انقلاب را می بینیم و او فانتزی های خودش را نسبت به انقلاب دارد به طور مثال در تعریف واژه «درود» به ۲ رود فکر می کند مثل واژه «دوزندگی» که آن را هم ۲ زِندگی می خواند، این روایت از نگاه کودک فانتزی هایی دارد که فیلم را جذاب می کند. ماجرای عاشورا و ابهتی که برای این کودک ایجاد می شود با فانتزی های این نگاه روایت می شود و یا رفتن شاه از کشور برای او وجوه سیاسی ندارد بلکه نشان دهنده این است که یک فرد ظالم از کشور خارج شده است و همه خوشحال هستند. در همان صحنه ها هم کلوچه ای که به پدرش نمی رسد و کودکی که به او زبان درازی می کند برایش مهم است. *البته مسایل مذهبی در فیلم می تواند از علقه های شما به عنوان فیلمساز نشات گرفته باشد. - برای هر فیلمسازی همینطور است و تا علاقه ای به موضوعی یا صحنه و محلی نداشته باشد سراغ آن نمی رود. من صحنه های عاشورا را همیشه در کودکی می دیدم و آنقدر برایم بزرگ و عجیب بود که فکر می کردم روزی باید درباره آنها
رمان بنویسم؛ چون نمی دانستم فیلمساز می شوم. *ما در این فیلم دو وجهه از آموزش قرآن داریم که یک طرف آن ناآگاهی است که کودک را نسبت به یک مفهوم مقدس دلزده می کند و یک طرف دیگر جنبه رحمانی این آموزش است که کودک را جذب می کند. آیا فکر نکردید آن بخش کلاس قرآن ممکن است ممیزی شود؟ - خیر. ما امروز در دنیا از گروه اسلام گرایی سخن می گوییم که بزرگترین جنایات بشری را مرتکب می شود وقتی چنین مسایلی را نشان می دهیم باید در آثار خود نیز نقدی به این روش در نوع نگاه به اسلام داشته باشیم. من در این فیلم می خواهم بیان کنم که ریشه های آن نگاه چه منشایی می تواند داشته باشد و سعی کردم این دو نگاه را در کنار هم نمایش دهم. ما دایم با اخباری مرتبط با این موضوع از تلویزیون مواجه هستیم و این موضوع روز جهان است بنابراین لازم بود که در فیلم به ریشه های چنین نگاه هایی پرداخته شود. ضمن اینکه ما آن نگاه رحمانی و واقعی که ریشه در درک درست از دین دارد هم بلافاصله نشان میدهیم. *این فیلم ابتدا در یک نسخه ۱۴۰ دقیقه ای ساخته شده است و ما نسخه ای ۱۲۰ دقیقه ای از آن را دیدیم. آن ۲۰ دقیقه را چگونه از فیلم حذف کردید؟ - ما نسخه ۱۴۰ دقیقه ای را
برای عده ای از مردم نمایش دادیم که با آن ارتباط برقرار کردند. ما افراد زیادی از مردم عام را دعوت کردیم تا واکنش های آنها را ببینیم و نسخه ۱۴۰ دقیقه ای فیلم آنها را خسته نمی کرد. با این حال من به سختی بخش هایی از فیلم را کم کردم. این یک معضل در ایران است که فیلم نمی تواند طولانی تر از سانسهای مرسوم باشد و شما باید تایم آن را محدود کنید. *پایان بندی فیلم «شیار ۱۴۳» واکنش های متفاوتی در بر داشت عده ای معتقد بودند که فیلم می بایست در قسمتی پایان یابد که محکم ترین ضربه را از نظر عاطفی به مخاطب وارد می کند و عده ای هم پایان امیدبخش را برای آن مناسب می دانستند. آیا این فیلم هم می توانست دو پایان بندی داشته باشد؟ - پایان بندی اکنون در فیلم امیدبخش است اما من در نسخه قبلی پایان بندی دیگری داشتم. در نهایت من پایان فیلم را کوتاه کردم و آن را به گونه ای کار کردم که انتقادی به آن وارد نباشد و حس امیدبخشی را هم انتقال دهد.
دیدگاه تان را بنویسید