شعر طنز: اهل دودم! هر چه می‌آید به دستم، می‌کشم

کد خبر: 482059

اهل دودم! هر چه می‌آید به دستم، می‌کشم | بی برو برگرد، آن را زود، در دم می‌کشم ||برخی از اجناس را البته باید نرم نرم، |دود کرد، آن وقت‌ها آرام و نم نم می‌کشم

طنز پس پریروز- رضا احسان پور

اهل دودم! هر چه می‌آید به دستم، می‌کشم بی برو برگرد، آن را زود، در دم می‌کشم

برخی از اجناس را البته باید نرم نرم، دود کرد، آن وقت‌ها آرام و نم نم می‌کشم

گاه کوکم، کوک کوک کوک کوک کوک کوک! پس لذا با «نقطه‌چین» و شاد و خرّم می‌کشم

گاه امّا وضع من از «چاد» و «گینه» بدتر است آه! از آن وقتی که جای جنس، هی غم می‌کشم

در خماری حاضرم هر چیز را آتش زنم دود از خود در کند، قدر مسلّم می‌کشم

تا بیابم یک نخود یا قدر یک ارزن مواد منّت هر بی سر و پا را، جهنّم! می‌کشم

سنّتی و منقلی هستم نه اهل چیز و میز ساده‌ام من! بی‌تعارف، بی خم و چم می‌کشم

یک نفر را می‌شناسم مثل اگزوز دودی است منصفانه پیش او من جان تو کم می‌کشم

بیش از این‌ها پا نکن در کفش من، شاعر! برو بد خمارم! ناگهان دیدی تو را هم می‌کشم

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت