چرا وحدت حوزه و دانشگاه محقق نشد؟

کد خبر: 473669

یکی از گفتمان‌های متعالی و بسیار عمیق آن دوران، وحدت حوزه و دانشگاه است که متأسفانه جمهوری اسلامی در تبیین و پیشبرد آن، کارنامه درخشانی ندارد.

٢٧آذر، روز شهادت شهید بزرگوار آیت‌ا... مفتح که به زیبایی، روز وحدت حوزه و دانشگاه نامیده شده است، یادآور دوره‌ای طلایی از تاریخ ملت قهرمان ایران است که تلاش‌های عملی و علمی؛ انقلابی و ایدئولوژیک آنان برای ساختن تمدن نوین اسلامی به چنان قله رفیعی رسید که هنوز نیز با گذشت بیش از سه دهه، حسرت نشاط و تکاپوی آن دوران را باید خورد.
یکی از گفتمان‌های متعالی و بسیار عمیق آن دوران، وحدت حوزه و دانشگاه است که متأسفانه جمهوری اسلامی در تبیین و پیشبرد آن، کارنامه درخشانی ندارد. حتی برخی نگاه‌های امروز، مدعی امکان‌ناپذیری چنین وحدتی بوده و مقصود از آن را به نوعی هم‌زیستی مسالمت‌آمیز تنزل می‌دهند. واقعیت این است که تبیین صحیح ابعاد این موضوع مستلزم توجه به ماهیت هر یک از دو نهاد حوزه و دانشگاه است. دانشگاه عبارت است از «نهاد آموزش و پژوهش» در تمدن غرب مدرن و حوزه‌ امروز نیز عبارت است از بازمانده‌ «نهاد آموزش و پژوهش» در تمدن اسلامی. وجود هم‌زمان این دو نهاد در کشور ما و سایر کشورهای اسلامی معلول التقاطی تمدنی است که در این برهه از زمان گرفتار آنیم؛ گیرافتادن میان مدرنیته‌ای که غالب وجوه زندگی روزمره ما را فراگرفته و سنتی که در اعماق وجود و فرهنگ ما ریشه دارد. با این اوصاف، ذهن تمدن‌ساز در این اعتراض بر حق است که چرا دو نظام آموزشی؟ یا این، یا آن و یا ترکیب بهتری از هر دوی آن‌ها؛ ترکیبی که به یک نظام آموزشی واحد، یکپارچه و منسجم ختم شود.
اما چگونه؟ حوزه و دانشگاه و به بیان بهتر نهاد علم و آموزش و پژوهش دارای دو رکن است: محتوا و قالب. متکفل مقوله «محتوا» در بحث وحدت حوزه و دانشگاه، گفتمان «علم دینی» است، که در رأس آن‌ها علوم انسانی اسلامی قرار دارند. اما مقوله «قالب» در این بحث که اهمیت آن کمتر از اولی نیست، ناظر به گفتمان مهجور «نظام آموزشی اسلام» است. نظام یا سیستم آموزشی، مجموعه‌ای از ترتیبات نهادی است که مشخص‌کننده نحوه جریان آموزش و پژوهش، پذیرش و کنکور، ارزیابی و اعطای مدرک، استخدام و فعالیت معلمان و استادان، طراحی برنامه‌ها و دوره‌های آموزشی و... می‌شود. از مجموعه این مسائل به‌خوبی پیداست که مسئله «نظام آموزشی مطلوب» نقش مقدمه حیاتی برای رکن اول (علم دینی) دارد. این در حالی است که متأسفانه فضای علمی و پژوهشی کشور شاهد فعالیت نظریه‌پردازی قابل مشاهده‌ای در این عرصه نیست. بی‌توجهی دولت سازندگی به مقولات غیراقتصادی، باور نداشتن دولت اصلاحات به مبانی و الگوهای اسلامی، شتاب‌زدگی و عمل‌گرایی دولت نهم و دهم، و مذاکره‌گرایی دولت کنونی را می‌توان مجموعه عواملی دانست که دست به دست هم داده تا مشکلات عمیق و ساختاری عرصه علم و نظام آموزشی در کشور برای سالیان متمادی مغفول مانده و مسئولان امر از دایره تغییر سنوات دوره‌های ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان، فراتر نیندیشند.
گرایش مدارس کشور به مسئله «تست‌زنی» و کنکور و غفلت از تعمیق و گسترش دانش و مهارت نوجوانان، نبود مؤلفه پرورش و تربیت اخلاقی در مدارس و دانشگاه‌ها و... معضلاتی هستند که از نبود تفکر راهبردی و نظریه‌پردازی در باب نظام آموزشی اسلام نشئت می‌گیرند.
در این میان ظرفیت‌های حوزه برای الگو دادن و بلکه بازسازی نهاد آموزشی اسلام مهم است. در عین حال، هم حوزه و هم دانشگاه نیازمند تحول در نظام آموزشی خود هستند، اما این نظام آرمانی چیست و چه خصوصیاتی دارد، عرصه خطیری است که نظریه‌پرداز آن باید از دانش گسترده و بصیرت عمیقی درباره هر یک از دو نظام برخوردار بوده و البته مردم و مسؤلان امر نیز مطالبه آن را داشته باشند.

منبع: روزنامه شهرآرا

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت