خادمی یک «سردار» در اربعین 93 + عکس

کد خبر: 469517

شهید «حاج هادی کجباف» با آغاز تحرک داعش در منطقه به صورت داوطلبانه به کشور سوریه رفت تا اینکه در جنگ با تروریست‌های سوریه فروردین‌ماه امسال طی عملیاتی در منطقه «بصر الحریر» درعا به مقام شهادت رسید.

خادمی یک «سردار» در اربعین 93 + عکس
ایسنا: هنوز آهنگ صدا حاج ذبیح‌الله حاج‌بخشی و آن رجز خوانی‌های حماسی و اعتقادیش را که در دوران هشت سال دفاع مقدس با حضور در جبهه و مناطق عملیاتی می‌گفت:«کجا میری؟ کربلا. با کی میری؟ با شهدا.» از یاد نرفته است. در بهبوهه جنگ تحمیلی این شعار برای رزمندگان مهم بود چون می‌خواستند با دست خالی از شرافت و هویت دینی و ملی خود با اقتدا به فرهنگ سید و سالار شهدا دفاع کنند. تا اینکه قطره قطره با شهادت طلبی‌هایشان این شعار برای آنها به یک آرمان مهم و دست یافتنی تبدیل شد.
خادمی یک «سردار» در اربعین 93 + عکس تصویری که مشاهده می‌کنید مربوط به خادمی این فرمانده برای امام حسین (ع) در اربعین سال 1393 است.
از جمله رزمندگان و فرماندهای که در راه این آرمان در جبهه حضور یافتند می‌توان به اسم «حاج هادی کجباف» اشاره کنیم. او در طول حضور در جبهه نبرد حق علیه باطل در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران 9 بار مجروح و دو بار نیز دچار موج گرفتگی شده بود. این فرمانده دوران دفاع مقدس با آغاز تحرک داعش به صورت داوطلبانه به کشور سوریه رفت تا اینکه در جنگ با تروریست‌های سوریه فروردین‌ماه امسال طی عملیاتی در منطقه «بصر الحریر» درعا به مقام شهادت رسید و پیکرش حدودا 50 روز در دست گروه تروریستی داعش بود. پیکر شهید کجباف پس از چند ماه‌ روز چهارشنبه 20 خرداد ماه 94 در پی تبادل پیکر شهدا در اختیار ارتش سوریه و نیروهای مدافع حرم قرار گرفت. پیکر این فرمانده شهید روز شنبه 23 خرداد ماه وارد تهران و به اهواز منتقل شد. شهید حاج هادی کجباف متولد تیر ماه سال 1340 در شهرستان شوشتر بود و دوران تحصیلات خود تا دیپلم را نیز در همین شهرستان سپری کرد.
خادمی یک «سردار» در اربعین 93 + عکس خادمی یک «سردار» در اربعین 93 + عکس بازگشت پیکر مطهر شهید کجباف به اهواز
خدمت سربازی او از سال 1359 آغاز شد و بعد از اینکه دو ماه آموزشی را در آبادان پشت سر گذاشت، به سوسنگرد رفت. در زمان محاصره سوسنگرد آنجا بود و با بالا گرفتن درگیری‌ها به همراه یکی از دوستانش با لباس عربی از طریق رودخانه و کانال‌های اطراف شهر از مهلکه خارج می‌شوند و پیاده خود را به اهواز می‌رساند. او مدتی بعد مجددا اعزام می‌شود. این فرمانده شجاع سال 1360 در جبهه بستان در چند جای بدنش دچار جراحت شد. در جریان این مجروحیت یک ترکش به اندازه انگشت اشاره هم به کمرش در نزدیکی نخاع اصابت کرده بود. از آنجایی که احتمال داشت پس از خارج کردن ترکش او فلج شود، تا پایان عمر و زمان شهادت این یادگاری دوران جنگ تحمیلی در بدنش باقی ماند. حاج هادی در پی این جراحت دو ماه در خانه ماند تا اینکه باجناقش به دنبال او آمد و آذرماه سال 60 همراه یکدیگر به شوشتر رفتند. معلمی و آموزش از علائق او بود. از آنجایی که همسرش معلم بود توانسته بود تا مقدمات فعالیت‌های آموزشی حاج هادی را برای تدریس فراهم کند. اما به دلیل حضور در جنگ تحمیلی و درگیر شدن با دشمن در خوزستان در زادگاهش ماند. او معاون فرماندهی گردان «مالک اشتر» شوشتر از لشکر 7 ولی‌عصر(عج) بود. حاج هادی سال 1361 با همسرش ازدواج کرد. 15 روز پس از ازدواج به جبهه رفت. حاصل این ازدواج سه فرزند به نام‌های فاطمه، سجاد و محمد است.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت