سایت الف: همان طور که از عنوان مصاحبه بر می آید، محور نکات وی در این گفت و گو، حول عدم تمایلش به ادامه ی ورود به کنش گری سیاسی چه از نوع فرهنگی-هنری اش و چه از نظر سیاسی-انتخاباتی اش است.
در بخشی از صحبت هاي خانم حكمت آمده: "سياست در هنر ما نمي گنجد. ... در اين پيچ و خم ها من فكر مي كنم نگاه سياسي در فيلم ها كار اشتباهي است. سياست در هنر تاريخ مصرف دارد." در قسمتي از مصاحبه ي صدا مي آيد: "صدا: از زمان روی کار آمدن دولت روحانی تغییری احساس کرده اید؟ حکمت: من در این دوره ناامید شدم و متاسفم. صدا: اگر به سال ۹۲ برمی گشتید با توجه به شرایط الان، طومار حمایت از روحانی را امضا می کردید؟ حکمت: نه، نمی کردم." برخی از جملات از این دست دیگر او در این مصاحبه، به شرح زیر است: " کسانی به من زنگ می زنند و می گویند تو گفتی به روحانی رای بدهیم. معتقدم احمدی نژاد دستاورد ناامیدی مردم بود و این روند دوباره دارد شکل می گیرد. من دیگر سعی می کنم هزینه ندهم و پاسخگوی کسانی که در این وادی به من اعتماد کرده بودند، نشوم. ... این دولت با شعار قشنگی به اسم امید آمد، چه شده که امید اکثریت سینما ناامید شده است؟ ... من گاهی می شنوم چقدر دوره ی شمقدری خوب بود! این حرف خیلی دردناک است. ... این را صراحتا اولین بار به شما می گویم. چون امضاهای کسانی که از کاندیداهای سیاسی حمایت کرده اند هنوز هست؛ شما یک سرچ بکنید
ببینید چه کسی کجاست. اصلا هم قائل به این نیستم که چون من و پگاه اولین حمایتگران از این دولت بودیم گل سرسبدیم! این طور نیست، اما این اکثریت ناامید خطرناک است و پوپولیسم محصول چنین دورانی است ."
پگاه آهنگرانی در حال ادای احترام به رئیس جمهور، بعد از سخنرانی در مراسم قدردانی از فعالان ستاد انتخاباتی حسن روحانی که پس از پیروزی وی برگزار شد. پگاه آهنگرانی به همراه مادرش منیژه حکمت، از متولیان ستاد هنرمندان حسن روحانی بودند. عکس پگاه آهنگرانی به نمایندگی از مادرش منیژه حکمت در نمایه ی یادداشت انتخاب شده چون یادآور فعالیت های فراوان منیژه حکمت و دخترش در ستاد انتخاباتی روحانی است.
با لحاظ کردن نکات مطروحه ی ایشان که بخشی از آن در بالا قابل مطالعه است، ذکر نکات زیر مفید به نظر می رسند: ۱- فعالیت سیاسی چه برای هنرمندان و چه برای اعضای هر صنف و گروه دیگری، حقی قانونی و مشروع به حساب می آید. همان قدر که یک شهروند عادی، مبتنی بر قانون اساسی حق فعالیت سیاسی دارد، دیگران نیز خواه هنرمند باشند یا نه، چه ورزشکار باشند یا نباشند، می توانند متناسب با شایستگی ها و صلاحیتشان، چه در جهت حمایت از یک شخص یا گروه و حتی در مقام نامزد شدن و احراز صلاحیت برای کسب رای مردم، اقدام کنند، اما موضوع محل بحث، این است که چرا خانم منیژه حکمت، بعد از مدتی، به این نتیجه رسیده که فعالیت سیاسی در حد پیش قراول شدن جهت جمع آوری امضاء برای حمایت از حسن روحانی، کاریست اشتباه و اگر زمان به عقب بازگردد، چنین نخواهد کرد؟ این که ایشان یا امثال ایشان حس می کنند از نامزد محبوبشان که امروز رئیس جمهور است، بازی خورده اند نشان از رفتار جوزده و شتاب زده ای دارد به مثابه یک چاقوی دو لب که یک سمت آن شور و شوق و رفتار سانتیمانتالیستی است و دیگر طرف آن، سرخوردگی و افسردگی. همان طور که در بین اهالی هنر بسیار مشهور است، خانم
منیژه حکمت و دختر ایشان خانم پگاه آهنگرانی، از سیاسی ترین و بیش فعال ترین اهالی سینما هستند که چه در ایام انتخابات و حتی در اتفاقات مختلف فرهنگی-اجتماعی-سیاسی، در خط مقدم حضور دارند و دیگران را نیز ترقیب به مشارکت در آن اتفاق می کنند. حال سوال این جاست که وقتی امثال ایشان، آن قدر جو زده و ذوق زده، دست به یک فعالیت سیاسی - که در قد و قواره ی سیاست مداران و فعالان سیاسی است - می زنند، آیا فردا می توانند پاسخگوی مردمی باشند که به دلیل محبوبیت آن هنرمندان و نام ها و چهره های اشنا به سمت فلان شخصیت و نامزد سیاسی گرایش پیدا کرده و رای داده اند، پاسخ گو باشند؟ اگر خانم حکمت امروز احساس می کند که بازی خورده، چطور می تواند پاسخگوی کسانی باشد که به دلیل امضاهایی که خانم حکمت و دختر ایشان جمع آوری کرده اند، از شخصی در انتخاباتی حمایت کرده اند؟ هیچ ایرادی ندارد که یک هنرمند به سمت جریانی سیاسی یا یک سیاست مدار گرایش داشته باشد، اما مشکل آن جاست که گاهی اوقات بحث فراتر از گرایش صرف می رود و عده ای ازهنرمندان، با امضاء یک طومار، از شخصیت یا جریانی حمایت می کنند و این گونه در افکار عمومی، خود را به عنوان یک گروه مرجع
جا می زنند، حال آن که طبع و تخصص یک هنرمند، مناسب فعالیت هنری است مگر در مواقعی خاص. وقتی یک هنرمند، خارج از حیطه ی تخصصی خود مثلا در سیاست ورود می کند، معمولا اتفاقی می افتد که برای خانم حکمت و امثالهم رخ داده و هنرمند به کلی از هر گونه فعالیتی که بوی سیاست بدهد دلزده می شود. متاسفانه این نوع حمایتها معمولا با این هدف رخ می دهد که اگر آن جریان و یا شخصیت در انتخابات پیروز شد، چون خود را مدیون این قشر نیز می داند، مطالبات آنان را هر آن چه که هست محقق کند. قطعا بیشتر این خواست ها در حوزه ی فرهنگ و هنر، نافرجام خواهند ماند، چرا که هر دولت، مسئول اجرای سیاست گذاری های کلان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی مندرج در قانون اساسی و اسناد بالادستی است و بنا نیست با رفتن دولتی یا سر کار آمدن دولتی، سیاستهای کلان فرهنگی نظام و دولت تغییر یابد. ۲- این اولین مصاحبه از جامعه ی هنرمندان نیست که مصاحبه هایشان بوی ناامیدی نسبت به تدبیر دولت تدبیر و امید می دهد. از دو سال پیش تا کنون، بارها و بارها هنرمندان از طیف های مختلف با نگاه های مختلف، از کسانی که وقتی روحانی رئیس جمهور شده بود حالشان خوب بود تا آن ها که
از ابتدا خیلی خوش بین به تحول و ارتقاء فرهنگ و سینما در دولت یازدهم نبودند و فرضشان بر این بود که این دولت هم مثل دولت های قبلی، نسبت به سینما و فرهنگ، نگاه عمیقی ندارد. عبدالرضا کاهانی نیز در مصاحبه ای پیش از جشنواره ی سی و سوم فیلم فجر، اظهاری نظری از همین جنس کرده و گفته بود: « تفاوت روحانی با احمدی نژاد فقط یک لبخند است ». شاید وقتی از عبدالرضا کاهانی نقل قول کنیم، خیلی یک نظر کارشناسانه محسوب نشود و بیشتر به عنوان یک تسویه حساب یا انتقام از دولت یازدهم به نظر بیاید، چون فیلم او را برای شرکت در سی و سومین جشنواره ی فیلم فجر به سودای سیمرغ انتخاب نکردند، اما علیرضا رضاداد ، دبیر دو دوره ی اخیر جشنواره ی فیلم فجر و نیز دبیر چند دوره ی جشنواره ی فیلم فجر در دولت خاتمی، در مصاحبه ی با شماره ی چهارم مجله ی نقد سینما، در پاسخ به این سؤال که تفاوت این دولت و دولت قبل چیست وی پاسخ داد: « فقط یک لبخند! ». بماند که بعد از انتشار همین مجله، رضاداد در حالی که در همین مصاحبه گفته بود که منتظر تمدید حکمش برای سی و چهارمین جشنواره ی فیلم فجر است، در کمال تعجب، دیگر در این سمت ابقا نشد، اما مراد از اشاره به این
مصاحبه، نگاهی بود که حتی مدیرانی فرهنگی همین دولت، به دولت یازدهم دارند. عدم حضور رئیس جمهور طی سه ماه اخیر به عنوان رئیس شورای عالی سینما در جلسات این شورا، مزید بر علت می شود و این فرضیه را تقویت می کند که دولت یازدهم و مخصوصا شخص رئیس جمهور، آن چنان دغدغه های فرهنگی و سینمایی ندارند و چه پیش از برجام و چه در دوران پسابرجام، باز هم فرهنگ در منظرشان به مثابه یک کالا برای جوری جنس است. این نگاه چه از جانب طرفداران سابق دولت و چه از سوی منتقدان دولت، مدت هاست به عنوان یک ضعف اساسی و جدی مطرح می شود. اگرچه دولت های قبلی نیز فرهنگ جزء دغدغه های دسته چندمشان بوده، ولی دولت تدبیر و امید حتی در سال ۹۳ رهبری به عنوان سال "اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی " نام نهاده شد، هیچ عملکرد درخشانی در این زمینه بروز نداد و اتفاقا از سال هایی بود که بیشترین انتقادات در حوزه ی کتاب، سینما، موسیقی و تئاتر به مدیریت دولت و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وارد شد و حتی رهبر انقلاب در سال فرهنگ، در اقدامی کم سابقه و برخلاف اکثر قریب به اتفاق سال ها قبل، از نمایشگاه بین المللی کتاب تهران بازدید نکردند. در سال ۹۴ نیز حین
بازدید از نمایشگاه، تذکراتی مبنی بر وضعیت تئاترها را به ایشان مطرح کردند. آن چه بسیار می تواند برای دولت به عنوان زنگ خطر محسوب شود، این واقعیت است که نه تنها منتقدین ابتدایی دولت یازدهم، امروز قویا به وضعیت فرهنگ و هنر کشور و سیاست گذاری های دولت منتقدند، بلکه بسیاری از کسانی که در سال ۹۲ پرچم داران جمع آوری طومار، امضاء و رای برای حسن روحانی بوده اند، امروز - که هنوز نیمی از عمر این دولت گذشته - نقدهایی صریح و تند را نسبت به آن مطرح می کنند؛ چه دولت دغدغه اش عدم ریزش آرائش باشد و چه ارتقاء سطح و عمق فرهنگ کشور، می طلبد که نسبت به این انتقادات گسترده که به اعتراضات علنی بدل شده، واکنش نشان داده و درصدد برطرف کردن آن ها بر بیاید.
سخن آخر: مجددا تاكيد مي شود كه هر هنرمندي و در كل شهر شهروند جمهوري اسلامي ايران، مي تواند تا هر حدي كه قوانين و اقبال عمومي به او اجازه مي دهد، به كنش گري سياسي بپردازد، ولي تجربه ثابت كرده كه هنرمندان در كشور ما وقتي وارد عرصه هاي سياسي مي شوند، معمولا يا بازيچه مي شوند و يا اسباب فريب مردم مي شوند؛ اين مي تواند هنرمندي را كه به واسطه ي هنر، استعداد و مرارت هايش محبوب شده را در منظر برخي از مردم به عنوان شخصيتي منفعت طلب جلوه دهد كه مترصد فرصت است تا با همسفره شدن با سياست مداران، بر قدرت نفوذ خود بيفزايد و اين در شأن هنرمندان نيست. اگر هم چنين كنند، يا بايد منتظر عواقبي مانند پشیمانی و سرخوردگی یا کاهش محبوبیت باشند.
دیدگاه تان را بنویسید