مردی که در کودکی شهادت پدر و مادرش را به چشم دید/ وقتی خداوند می گوید قلب عمار مملو از ایمان است/ ماجرای حضور عمار در تشییع حضرت زهرا(ع)

کد خبر: 466310

عمار یاسر قهرمان بینش صحیح و تلاش در صحنه های گوناگون بود. مردی که از آغاز جوانی در سخت‌ترین شرایط همراه پدر ، مادر و برادرش عبدالله مسلمان شد. پدر و مادرش با شدیدترین شکنجه‌ها به شهادت رسیدند و خود همواره با مشرکان و منافقان در نبرد و ستیز بود و در سن ۹۴ سالگی در رکاب امیرالمومنین امام علی علیه السلام به شهادت رسید.

مردی که در کودکی شهادت پدر و مادرش را به چشم دید/ وقتی خداوند می گوید قلب عمار مملو از ایمان است/ ماجرای حضور عمار در تشییع حضرت زهرا(ع)
مردی که در کودک شهادت پدر و مادرش را به چشم دید/ وقتی خداوند می گوید قلب عمار مملو از ایمان است/ ماجرای حضور عمار در تشییع حضرت زهرا(ع)
سرویس فرهنگی فردا: عمار یاسر قهرمان بینش صحیح و تلاش در صحنه های گوناگون بود. مردی که از آغاز جوانی در سخت‌ترین شرایط همراه پدر ، مادر و برادرش عبدالله مسلمان شد. پدر و مادرش با شدیدترین شکنجه‌ها به شهادت رسیدند و خود همواره با مشرکان و منافقان در نبرد و ستیز بود و در سن ۹۴ سالگی در رکاب امیرالمومنین امام علی علیه السلام به شهادت رسید.
پدر و مادر و محل رشد عمار
پدر عمار ، یاسر نام داشت. او از مردم یمن بود و در دوران جوانی برای پیدا کردن برادر گمشده اش به مکه آمد. یاسر با این که از پیدا کردن برادر خود ناامید شده بود ولی در مکه ماند و در سایه حمایت ابوحذیفه بزرگ خاندان قبیله بنی مخزوم که شخص مهربانی بود به این قبیله ملحق شد. پس از مدتی ابوحذیفه اخلاق و رفتار یاسر را پسندید و یکی از کنیزانش به نام سمیه را به عقد ازدواج یاسر درآورد.
نخستین ثمره این ازدواج «عمار یاسر» بود که چون مادرش کنیز ابو حذیفه بود طبق قانون بردگی او نیز برده ابوحذیفه شد ، ولی به خاطر بلند نظری ابوحذیفه او آزاد شد و به همین دلیل او را مولی ابوحذیفه (آزادشده ابوحذیفه) یاد می‌کنند.
هنگامی که خاندان یاسر (یاسر ، سمیه ، عمار و عبدالله) اسلام خود را آشکار ساختند قبیله بنی مخزوم و همپیمانان آنان بسیار ناراحت و عصبانی شدند. هشام بن عمرو که به ابوجهل مشهور بود ، برادرزاده ابوحذیفه و جانشین او بود و در نتیجه ریاست قبیله بنی مخزوم را برعهده داشت. ابوجهل که از سرسخت‌ترین دشمنان اسلام بود ، با انواع آزارها یاسر و سمیه را شکنجه می‌دانند تا از اسلام برگردند.
یاسر و سمیه ، نخستین شهدای اسلام
یاسر و سمیه در مقابل چشمان عمار و عبدالله فرزندان خود به طرز وحشیانه‌ای تحت شکنجه‌های روحی و جسمی قرار گرفتند ولی لحظه‌ای از تعقیب هدف خود باز نمی‌ایستادند. مشرکان برای بازگشت آنها به بت‌پرستی آنها را پنج نوع شکنجه می‌کردند:
۱- گاهی آنها را برهنه کرده و دربرابر تابش شدید آفتاب مکه ، روی ریگهای سوزان حجاز می‌خواباندند و کتک می‌زدند. ۲- زمانی زره فولادین در بدن آنها می‌پوشاندند و آنها را با آن وضع در برابر تابش آفتاب سوزان می‌افکندند. ۳- گاهی تخته سنگ بزرگ روی سینه آنها می‌نهادند که نفس آنها به شماره می‌افتاد ۴- گاهی نیز آنها را در میان آب کثیف افکنده و تهدید به غرق می‌نمودند ۵- گاهی آنان را در میان آتش می‌افکندند.
یاسر و سمیه سرانجام پس از شجاعت و دلاوری کم‌نظیر دربرابر شکنجه‌های ابوجهل و مشرکان با وحشیگری ابوجهل زیر شکنجه‌ها به شهادت رسیدند. این دو همسر قهرمان و شیردل نخستین کسانی در اسلام هستند که مدال شهادت را در تاریخ اسلام گرفتند.
سخن قرآن و امام صادق درباره تقیه عمار
پس از شهادت یاسر و سمیه ، عمار که همچنان زیر شکنجه شدید به سر می‌برد برای حفظ جان دست به تقیه زد و نجات یافت. عمار گریه کنان به حضور رسول‌الله آمد و عرض کرد:
«ای رسول خدا بسیار بد شده است . مشرکان دست از سرم برنداشتند تا نسبت به شما جسارت کردم»
در این هنگام پیامبر اشک از چشمان عمار پاک کرد و خدا این آیه را در تایید عمار نازل کرد:
«مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ... کسانی که بعد از ایمان کافر شدند به جز آنها که تحت فشار واقع شدند در حالی که قلبشان آرام به ایمان است غضب خدا بر آنهاست و عذاب عظیمی در انتظارشان است.»
با نزول این آیه قانون تقیه در موارد خاص در اسلام جریان یافت و مورد استدلال امامان در آن موارد خاص قرار گرفت. امام صادق علیه السلام درباره اذن تقیه در نزد دشمنان به یکی از اصحاب فرمودند:
«الرخصة أحبّ إليّ، أما سمعت قول اللَّه عزّوجلّ في عمّار: «إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ... رخصت (یعنی اظهار برائت) در نزد من محبوبتر است. آیا نشنیده ای سخن خداوند را در شان عمار که فرمود جز آنکه تحت فشار قرار گرفته و قلبش مملو از ایمان است.»
عمار یاسر در عصر خلفا و مقاومت او در راه تشیع
موضع‌گیری عمار یاسر بعد از رحلت رسول خدا همچون موضع‌گیری مولایش امیرالمومنین علی علیه السلام بود . در مساله رهبری ، با خلفا مخالفت شدید نمود و از شیعیان راستین امام علی علیه السلام بود.
امیرالمومنین امام علی علیه السلام در بیان اوضاع بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید:
«من مشغول غسل دادن و کفن نمودن و دفن پیکر مطهر رسول الله شدم و پس از فراغ سوگند یاد کردم که عبا بر دوش نیفکنم (و از خانه بیرون نروم) مگر برای نماز تا در خانه قرآن را جمع‌آوری و تنظیم کنم. این کار را در خانه انجام دادم . سپس دست حسن و حسین را گرفتم و از خانه بیرون آمدم و به در خانه اهل بدر و پیشگامان اسلام رفتم و آنها را به حق خودم سوگند دادم که مرا در احقاق حقم یاری کنند... ومن آنها را به یاری دعوت کردم هیچیک از آنها پاسخ مرا نداد جز چهار نفر یعنی سلمان ابوذر عمار و مقداد.»
البته عمار در امور دیگر مانند جنگ با کفار و قبول مسئولیت در بعضی از امور و در بعضی نقاط اسلامی تا آنجا که صلاح اسلام اقتضا می‌کرد با توجه به رضایت حضرت علی علیه السلام دخالت کرده و به نفع اسلام همواره در صحنه بود.
عمار زمانی نیز به عنوان حاکم کوفه انتخاب شد و به همراه عبدالله بن مسعود به کوفه رفت و مدتی به اداره امور کوفه همت گمارد. ولی بعد از مدتی خلیفه دوم او را برکنار کرد و پس از برکناری روزی به عمار گفت:
«آیا از برکناری ناراحت شدی؟»
عمار پاسخ داد:
«من از انتصاب به آن مقام خشنود نشدم تا در مورد برکناری از آن ناراحت گردم.»
شرکت عمار در تشییع پیکر مطهر حضرت زهرا و نماز بر پیکر ایشان
هنگامی که حضرت زهرا سلام الله علیها در بستر قرار گرفت به امیرالمومنین علیه السلام وصیت کرد که مرا شبانه غسل بده و بر من نماز بخوان و شبانه مرا به خاک بسپار و به هیچکس اطلاع نده. این یک وصیت سیاسی بود که حضرت زهرا سلام الله علیها می‌خواست نارضایتی خود را از ستمگران و هواخواهان آنها ابراز کند.
امام علی علیه السلام به این وصیت عمل کرد ، ولی در عین حال چند نفر در تشییع جنازه و خاکسپاری حضور داشتند که عبارتند از: امام حسن ، امام حسین علیهما السلام ، سلمان ، ابوذر ، مقداد و عمار و چند نفر از خواص بنی هاشم.
امیرالمومنین امام علی علیه السلام فرمودند:
«زمین به خاطر وجود این هفت نفر آفریده شده است... سلمان ، ابوذر ، مقداد ، عمار ، حذیفه و عبدالله بن مسعود.»
آن گاه امام علی علیه السلام خود را به عنوان هفتمین نفر معرفی کرد
«... و اما من امام آنها هستم و آنها کسانی هستند که در نماز بر پیکر مطهر فاطمه سلام الله علیها شرکت داشتند.»
تلاش عمار برای تحقق رهبری علی علیه السلام و اعتراض به عثمان
پس از وقایع سقیفه و شهادت حضرت زهرا نیز عمار همچنان به عنوان یار وفادار امیرالمومنین در کنار آن حضرت بود. تا جایی که در جریان شورای شش نفره برای انتخاب خلیفه تلاش زیادی برای گرفتن حق امام علی علیه السلام صورت داد و در زمان خلافت عثمان هم در اعتراض به ناعدالتی ها و تبعید ابوذر خلیفه سوم را تکفیر نمود تا جایی که کار به جسارت و کتک خوردن عمار از دستگاه حکومتی عثمان رسید.
یار رشید امام علی در زمان خلافت
عمار در زمان خلافت امیرالمومنین هم همواره در کنار آن حضرت بود و در مواقع حساس علاوه بر حضور در جنگ‌ها و رشادت‌های دلاورانه در میدان نبرد اعتقادی و در فتنه‌هایی که در زمان خلافت امام علی علیه السلام در جامعه اسلامی روی می‌داد با سلاح زبان و با منطق خود به یاری امیرالمومنین علیه السلام می‌شتافت.
در فتنه جمل که تنها ۵ ماه بعد از آغاز خلافت امیرالمومنین با بیعت‌شکنی طلحه ، زبیر و عایشه رخ داد ، عمار با تلاش پیگیر به جمع‌آوری یار و سرباز برای امام علی علیه السلام پرداخت.
عمار حتی دو مرتبه با ابوموسی اشعری که آن زمان فرماندار کوفه بود ، به مقابله پرداخت. ابوموسی اشعری رابطه نیکی با امیرالمومنین نداشت. مردم را در قضیه جمل به تردید انداخت و جنگ را فتنه‌ای مشکوک قلمداد نمود و با استناد انحرافی به سخن رسول الله مردم را از ورود در این فتنه بر حذر داشت. عمار در جواب و گفت:
«نیازی به تو نیست. تو در خانه باش و بیرون نیا و در این فتنه وارد نشو. ولی من گواهی می‌دهم که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم علی علیه السلام را به جنگ با مارقین (بیعت‌شکنان) فرمان داد و نام آنها را ذکر کرد و نیز علی علیه السلام را به جنگ با قاسطین (معاویه و یارانش) فرمان داد و اگر بخواهی من در این مورد افرادی را به عنوان شاهد می‌آورم.»
پس از جنگ جمل نیز عمار به دستور امیرالمومنین ، عایشه را به مدینه برد و در راه با او به احتجاج پرداخت و وی را مجبور به سکوت و تابعیت از امیرالمومنین امام علی علیه السلام نمود.
دورنمایی از جنگ صفین
هنوز حدود پنج ماه از جنگ جمل نگذشته بود که جنگ بزرگ صفین رخ داد. عامل این جنگ معاویه بود که در شام استقرار داشت و ادعای خلافت بعد از عثمان می‌نمود و سپاه او به تجاوز و پیشروی خود ادامه می‌دادند و شیعیان امام علی علیه السلام را در همه جا بر سر راه خود تار و مار می‌نمودند. روز ۵ شوال سال ۳۶ هجری امام علی عیه السلام برای جلوگیری سپاه معاویه همراه سپاه خود که نزدیک هفتاد هزار نفر بودند ، به سوی سرزمین صفین حرکت کردند ولی قبل از آنکه امیرالمومنین علیه السلام به آنجا برسد معاویه با ۸۵ هزار نفر از سپاه خود پیشدستی کرده و شریعه فرات را به تصرف خود درآوردند و چهل هزار نفر را نگهبان شریعه فرات نمود. شدت تشنگی بر سپاه امیرالمومنین اثر کرد. به فرمان حضرت برای تصرف فرات حرکت کردند و جنگ خونینی در گرفت و سرانجام سپاه معاویه عقب‌نشینی کرد و سپاه علی علیه السلام بر شریعه فرات چیره شد. ولی امام علی علیه السلام دستور داد کسی مانع بهره‌مندی از آب نگردد و هر دو سپاه از آب استفاده کنند.
در آغاز ذیحجه سال ۳۶هجری سپاه امام علی علیه السلام وارد صفین شد. امیرالمومنین افرادی را با نامه‌هایی نزد معاویه فرستاد و او را به اتحاد و ورود در جماعت مسلمین دعوت کرد ولی معاویه با تمام لجاجت به جنگ‌طلبی خود ادامه داد و جنگ در آغاز ماه صفر سال ۳۷ شروع شد. این جنگ ۱۸ ماه به طول انجامید.
نقش عمار در جنگ صفین و شهادت جانسوز او
عمار در جنگ طولانی صفین شب وروز در سپاه امیرالمومنین امام علی علیه السلام به جهاد و دفاع و بسیج مردم مشغول بود و همواره و در هر زمان دست به محاجه و رفع فتنه و دفاع اعتقادی از امیرالمومنین برای نمایان ساختن حقانیت امام علی علیه اسلام و نمایاندن حیله و خدعه‌های معاویه می‌زد.
سرانجام عمار در اواخر جنگ صفین و در اثنای نبرد و مبارزه و آنگاه که طبق پیش‌گویی و معجزه رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم کاسه‌ای شیر به عنوان آخرین توشه این دنیا نوشید برای چندمین بار به لشکر معاویه حمله کرد و تا هجده نفر را در همین نبرد پایانی به درک واصل کرد که ناگاه دو نفر از نفرات دشمن به سمت وی حمله کردند و اولی ضربتی سخت بر عمار زد و دومی سر از بدن عمار جدا نمود.
عجیب اینکه این دو نفر به خاطر جایزه دنیا با هم ستیز می‌کردند و هر کدام می‌گفتند:
«من عمار را کشتم.»
عمروعاص که خود از دشمان امیرالمومنین علیه السلام بود سخن آنها را شنید و به آنان گفت:
«سوگند به خدا این دو نفر با هم ستیز نمی‌کنند مگر برای آتش دوزخ.»
مرثیه امیرالمومنین بر بالین عمار و نماز و خاکسپاری او توسط امام علی
بعد از شهادت عمار امام علی علیه السلام بر بالین عمار نشست در حالی که بسیار غمگین بود و آیه استرجاع را می‌خواند و یاد جمله رسول الله درباره عمار می‌افتاد که ایشان فرموده بودند:
«الحَقُّ مَعَ عَمَّار يَدُورُ مَعَ الحَقِّ حَيثُ مَا دَارَ ... هرجا که عمار گردش کند حق با او گردش می‌نماید. کشنده عمار و دشنام‌دهنده او و رباینده اسلحه عمار در آتش دوزخ خواهد بود»
آنگاه این شعر را بر بالین وی خواند:
ألا أیها الموت الذی لیس تاركی أرحـنی فـقـد أفـنیـت كـل خلیل
هان ای مرگی مه مرا ترک نخواهی کرد مرا راحت کن که همه دوستانم را از من گرفتی.
عمار که در لحظات آخر عمر گفته بود:
«مرا با لباسی که در تنم هست به خاک بسپارید زیرا می‌خواهم در پیشگاه خدا با قاتلم مخاصمه کنم» طبق وصیتش امیرالمومنین وی را با لباس جنگی به خاک سپرد و شخصا بر جناز عمار نماز خواند .
این نیز افتخار دیگری برای عمار است که امیرالمومنین امام علی علیه السلام بر پیکر مطهرش نماز خواند و او را به خاک سپرد. مرقد شریف او نیز هم‌اینک در سرزمین صفین در کشور سوریه قرار دارد که ششم مرداد ۱۳۹۲، همزمان با شبهای قدر، گروه‌های تکفیری و سلفی فعال در سوریه که کنترل استان رَقَّه را به دست گرفته بودند، با حمله خمپاره‌ای به حرم عمار یاسر و اویس قرنی، صحن آن را تخریب و با شلیک پیاپی موشک به دیوارهای حرم، بخش‌های زیادی از آن را منهدم کردند
*برگرفته شده از کتاب عمار یاسر نوشته آیت الله محمد محمدی اشتهاردی
أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت