دعایی که امام کاظم(ع) همیشه میخواند
خدمت امام کاظم(ع) بودم که علی بن یقطین به سوی آن حضرت میآمد. امام رو به یارانش کرد و فرمود: هرکس دوست دارد شخصی از اصحاب رسول خدا(ص) را ببیند به اینکه به سوی ما میآید، نگاه کند، گواهی میدهم که او از اهل بهشت است.
شیخ مفید درباره فضایل امام هفتم(ع) می نویسد: ابوالحسن موسی بن جعفر(ع) عابدترین و فقیه ترین اهل زمانش بود، از همه سخی تر و از لحاظ کرامت نفس در عالی ترین درجه قرار داشت، نوافل شب را می خواند تا به وقت صبح می رسید و بلافاصله نماز صبح را می خواند، آنگاه تا طلوع آفتاب به تعقیب و ذکر الله اشتغال داشت، بعد سر به سجده می گذاشت و مشغول دعا و حمد بود تا نزدیکی ظهر.
بسیار اوقات این دعا را خواند: «اللهمّ اِنّی اسالک الرّاحةَ عند الموت و العفو عندالحساب» و آن را تکرار می فرمود و از جمله دعاهایش آن بود: «عظُم الذّنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک»، از ترس خدا گریه می کرد تا جایی که اشک از محاسنش جاری می شد، از همه مردم بیشتر به خانواده اش و ارحامش می رسید، به فقرا اهل مدینه شب ها سر می زد و زنبیل های حاوی مال، پول نقره، آرد و خرما برای آنها می برد، آنها نمی دانستند آورنده اینها کیست، موقع احسان دویست دینار تا سیصد دینار احسان می کرد، کیسه های احسان موسی بن جعفر(ع) ضرب المثل بود، مردم از او بسیار روایت نقل کرده اند و او افقه اهل زمان و کتاب خدا را از همه بهتر حافظ بود، صوتش در قرائت قرآن از همه نیکوتر بود، چون قرآن می خواند محزون می شد، آنها که قرائت او را می شنیدند گریه می کردند، مردم مدینه او را «زین المتهجّدین» می نامیدند، کاظم لقب یافت زیرا که خشم خود را فرو خورد و بر ظلم ظالمان صبر کرد.(2)
به همین مناسبت در ادامه به سه نفر از شاگردان ممتاز امام موسی بن جعفر(ع) اشاره می شود:
-صفوان بن یحیی
وی از بزرگان اصحاب امام کاظم(ع) بود. شیخ طوسی می نویسد: صفوان نزد اهل حدیث موثق ترین مردم زمان و پارساترین آنان به شمار می رفت،
صفوان امام هشتم(ع) را نیز درک کرد و نزد آن حضرت مقام و منزلتی عالی داشت. امام جواد(ع) نیز صفوان را به نیکی یاد کرد و می فرمود: خدا از او به رضایتی که من از او دارم راضی باشد.
-عبدالله بن جُندب
عبدالله بجلی و کوفی است. او ثقه و دارای منزلتی بلند و عابد بود. از اصحاب امام کاظم و رضا(ع) و وکیل آن بزرگواران بود. امام هشتم درباره او قسم خورده که مورد رضایت خدا و رسول ماست و از مخبتین است.
ابراهیم بن هاشم می گوید: عبدالله بن جندب را در صحرای عرفات دیدم در حالی که دستها را به سوی آسمان بلند کرده بود و آب دیده اش بر روی صورتش جاری بود و بر زمین می ریخت. وقتی وقوف در عرفات به پایان رسید به او گفتم هیچکس را مثل تو در عرفات نیافتم. گفت به خدا قسم دعا نکردم مگر برای برادران ایمانی خودم، زیرا که از حضرت موسی بن جعفر(ع) شنیدم که هر کس دعا به برادران مؤمن خویش کند از عرش ندا رسد که از برای تو صد هزار برابر او باد.
یک بار برای امام رضا(ع) نامه نوشت که من پیر شده ام و از آنچه در عبادات و دعاها قوت داشتم عاجز و ناتوان شده ام. فدایت شوم دوست دارم به من ذکری بیاموزید که مرا به خدا نزدیک کند و فهم و علم مرا زیاد نماید، امام(ع) امر کرد که این ذکر را بسیار بخوان: «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةُ اِلاّ باللهِ الْعَلِیَّ الْعَظیمِ».(3)
-علی بن یقطین
وی در سال 124 هجری قمری در کوفه به دنیا آمد، پدرش شیعه بود و برای امام صادق(ع) از اموال خود می فرستاد، مروان او را تعقیب کرد، وی فراری شد و همسر و دو پسرش علی و عبدالله به مدینه رفتند. هنگامی که دولت اموی از هم پاشید و حکومت عباسی تشکیل شد، یقطین ظاهر شد و با همسر و دو فرزندش به کوفه برگشت.
علی بن یقطین با عباسی ها کاملاً ارتباط برقرار کرد و برخی از پست های مهم دولتی نصیبش شد و در آن موقع پناهگاه شیعیان و کمک کار آنان بود و ناراحتی های آنان را بر طرف می کرد، هارون الرشید، علی بن یقطین را به وزارت خویش برگزید، علی بن یقطین به امام کاظم(ع) عرض کرد، نظر شما درباره شرکت در کارهای اینان چیست؟
فرمود: اگر ناگزیری، از اموال شیعه پرهیز کن.
یک بار به امام کاظم(ع) نوشت: حوصله ام از کارهای سلطان تنگ شده است، خدا مرا فدایت گرداند، اگر اجازه دهی از این کار کناره می گیرم.
امام(ع) در پاسخ او نوشت: اجازه نمی دهم از کارت کناره گیری کنی، از خدا بپرهیز! امام(ع) یک بار به او فرمود: به یک کار متعهد شو، من سه چیز را برای تو تعهد می کنم: اینکه قتل با شمشیر و فقر و زندان به تو نرسد.
علی بن یقطین گفت: کاری که من باید متعهد شوم چیست؟ فرمود: اینکه هرگاه یکی از دوستان ما نزد تو بیاید او را اکرام کنی.
عبدالله بن یحیی کاهلی می گوید: خدمت امام کاظم(ع) بودم که علی بن یقطین به سوی آن حضرت می آمد، امام رو به یارانش کرد و فرمود: هرکس دوست دارد شخصی از اصحاب رسول خدا(ص) را ببیند به اینکه به سوی ما می آیند نگاه کند. یکی از حاضران گفت: پس او اهل بهشت است؟ امام(ع) فرمود: گواهی می دهم که او از اهل بهشت است.(4)
پی نوشت ها:
1-المناقب، ابن شهر آشوب، ج 2، ص 382؛ الارشاد، ص 279؛ عمدة الطالب، ص 196؛ الصواعق المحرقه، ص 203.
2- ارشاد مفید ص 277 - 279
3-بحار، ج48، ص171.
4-رجال کشی، ص431 و بحار، ج48، ص136.
دیدگاه تان را بنویسید