مهر: کیسههای شن، تفنگ و خستگی نیروهای نظامی یک بار دیگر در فصل پاییز در تپهها و درههای سرزمین باسک به منظرهای آشنا بدل شدند تا تقریبا ۸۰ سال پس از آغاز جنگ داخلی اسپانیا، این رویداد را بار دیگر زنده کنند. به گزارش گاردین، زندگی جورج اِستیر، گزارشگر بریتانیایی که وحشتهای بمباران گرنیکا در سال ۱۹۳۷ را هم در بریتانیا و هم در ایالات متحده به مردم نشان داد، الهامبخش ساخت یک فیلم بزرگ انگلیسیزبان شده که قرار است سال آینده اکران شود. این فیلم که «گرنیکا» نام دارد، اولین فیلمی است که رویدادهای وحشتناک روز بیست و ششم آوریل را روی پرده بزرگ نشان میدهد. این فیلم در زمان ساخت با استقبال مردم آن منطقه هم روبه رو شده و بسیاری از آنها به عنوان سیاهیلشگر در فیلم شرکت کردند. گزارشهای استیر برای تایمز و نیویورک تایمز به الهامبخش بودن معروف بودند. نسخه فرانسوی گزارش او که در «اومانیته» چاپ شد بود، باعث شد پابلو پیکاسو نقاشی بزرگ «گرنیکا» را به عنوان نمایشی از زجر هموطنانش بکشد. استیر که روز بعد از حمله هوایی داشت خبر این رویداد را مینوشت، چنین یادداشت کرد: «ساعت ۲ صبح امروز وقتی از شهر بازدید کردم، همه آن
منظرهای وحشتناک بود که این سو تا آن سو در آتش میسوخت. بازتاب شعلهها را میشد در دود بالای کوهستانها از ۱۰ مایل آن طرفتر دید. کل شب خانهها داشتند فرو میریختند، آنقدر که خیابانها به کپههایی از ویرانههای قرمز دستنیافتنی بدل شدند.» پیکاسو کار کردن روی نقاشی بزرگش را چهار روز بعد آغاز کرد. زندگی استیر که در این فیلم نامش به هنری تغییر داده شده، در مرکز این فیلم قرار خواهد داشت. نقش این روزنامهنگار تحصیلکرده در وینچستر و آکسفورد را جیمز دارسی بازیگر بریتانیایی بازی میکند که بیشتر به خاطر نقشآفرینیاش در فصل دوم سریال «برادچرچ» محصول شبکه بیبیسی شناخته میشود. جک دَوِنپورت یک بازیگر بریتانیایی هم در این فیلم که محصول مشترک ۴.۲ میلیون پوندی کشورهای اسپانیا و آمریکاست بازی میکند. ماریا والورده بازیگر معروف اسپانیایی هم مقابل این دو نقشآفرینی میکند. این فیلم یک پروژه شخصی برای کولدو سِرا کارگردان اهل منطقه باسک است و بیشتر جزییات آن از شهادتهای تاریخی به دست آمده که او جمعآوری آنها را از سال ۲۰۱۲ آغاز کرد. او مستقیما از بازماندهها شنید که چطور بعد از حملات، ساکنان فقیر دهکدهها در
ویرانهها به دنبال بدنههای آلومینیومی بمبها بودند تا آنها را بفروشند. فیلمنامه فیلم که حاصل همکاری بین سه نویسنده آمریکایی و اسپانیایی است، حول محور ملاقات این روزنامهنگار با زنی است که در روزنامه محلی سردبیر است و در عین حال سعی دارند مقابل ناسیونالیستهای حامی فرانسیسکو فرانکو ایستادگی کنند. سِرا کارگردان فیلم در دفاع از تصمیم خود مبنی بر اینکه قهرمانش آمریکایی باشد و نه بریتانیایی میگوید: «هنری شاخصههای جورج استیر، ارنست همینگوی و رابرت کاپای عکاس را خواهد داشت و با وجود اینکه صحنههای جنگ بسیار بزرگ و دراماتیک در فیلم وجود دارد، داستان آن در قلبش یک داستان عاشقانه است. امیدوارم احساسی مثل کازابلانکا داشته باشد.» دونپورت در این فیلم نقش یکی از مسئولان رسمی شوروی را بازی میکند که به جمهوریخواهان اسپانیا مشاوره میدهد. در جنگ داخلی اسپانیا که تا ماه آوریل سال ۱۹۳۹ ادامه داشت، شورشیهای ناسیونالیست برای به دست آوردن کنترل اسپانیا با جمهوریخواهان جنگیدند و بعد از قراردادی با آلمان تحت رهبری هیتلر، یک بمبآفکن آلمانی شهر گرنیکا را بمبباران کرد؛ شهری که مرکز تفکر جداییطلبانه باسک و همچنین
پایگاهی برای بسیاری از مبارزان جمهوریخواه بود». گزارشهای رسمی ناسیونالیستها خبر از کشته شدن حدود ۳۰۰ نفر دادند. باسکیها گفتند در حمله هوایی که نزدیک به چهار ساعت به طول انجامید، بیش از ۱۵۰۰ شهروند غیرنظامی کشته شدند. تعداد دقیق کشتهشدگان امروز هم مورد بحث است. استیر روز بعد از حمله هوایی، داستان آن را اینطور نوشت: «گرنیکا یک هدف نظامی نبود. کارخانهای که وسایل جنگی تولید میکرد درست خارج شهر قرار داشت و دستنخورده باقی ماند. دو سربازخانهای که با کمی فاصله خارج از شهر قرار داشتند هم همینطور. شهر بسیار عقبتر از خطوط مقدم جبهه بود. به نظر میرسد هدف این بمباران از بین بردن امید جمعیت غیرنظامی و نابودی گهواره نژاد باسک بوده باشد. تک تک حقایق نشان از همین دارند.» این روزنامهنگار که در آفریقای جنوبی به دنیا آمده بود و سال ۱۹۴۴ در یک تصادف رانندگی در میانمار درگذشت، کتابی هم درباره رخدادهای اسپانیا نوشت. عنوان «گرنیکا» به درخت بلوط نمادینی از باسک اشاره دارد که در مرکز گرنیکا قرار دارد. مارتا گِلهورن خبرنگار معروف جنگی به دوستش الِنور روزولت که آن موقع (سال ۱۹۳۸) بانوی اول ایالات متحده بود نوشت: «تو
باید این کتاب را که مردی به اسم استیر نوشته بخوانی: درخت گرنیکا. داستان کتاب درباره نبرد باسک است - او مرد تایمز لندن است - و هیچ کتاب بهتری درباره جنگ منتشر نشده و او همه چیزهایی که موقع دیدنت بعد از اسپانیا سعی کردم به تو بگویم را خیلی خوب میگوید. همهاش خیلی زیبا نوشته شده و حقیقت هم دارد و کتابهای کمی هستند که اینطور باشند و کتابهای حتی کمتری درباره جنگ هستند که اینطور باشند.» خیابانی در شهر بیلبائو به افتخار استیر نامگذاری شده است.
دیدگاه تان را بنویسید