لرستان میزبان خاکیترین آیین عاشورایی جهان
خاک متبرک و گلاب و بهانهای برای عاشقانهای دیگر؛ این روایت خاکیترین و خالصانهترین آیین عاشورایی است که لرستانیها هر جای دنیا که باشند برای بهجا آوردنش بیقرارند.
اوج اندوه جایی است که شخصی سرتاپای خود را گِل میگیرد و انسان در گِل بنشیند تا خود را همسان عزیز سفرکردهای کند که در سرایی تنگ و تاریک، گلپوش شده است.
اندوه گِلپوش شدن در تکبیتی قدیمی به زیبایی نشان دادهشده است که: «حیف تونم بو گل ئر بانت بو / ئی گله ئر بان دشمنانت بود» «حیف است روی تو را گل بگیرد / کاش این گل نصیب دشمانت می شود.»
گل مالی تمام قامت، ویژه بازماندگان نزدیک متوفی است و ساییدن گل به شانهها از سوی اقوام و آشنایانی که میخواهند با این کار خود را در غم خانواده عزادار شریک کنند، شانههایی که تکیهگاه محکم زندگی است و حالا گلپوش شدهاند تا اوج افتادگی دلخوشی انسان را نشان دهد، چراکه در لرستان فرد غمگین را «شون کِز» میگویند، یعنی کسی که شانههایش را غم گرفته است .
لرستانیها چنان عشق امام حسین(ع) و ۷۲ سرو به خون نشسته در عمق جانشان ریشه کرده که هرسال روز عاشورا را در غم شهادت سالار و سرور دین و مذهبشان به گل مینشینند و این یعنی اینکه غم شهادت حسین و یاران وفادارش برتر از مرگ عزیزان است و روح لرستانیها را چنان اندوهناک میکند که سرتاپای خود را گل میمالند.
غروب تاسوعا تپههای کوچک خاکهای الک شده آماده میشود و نیمههای شب با آب و گلاب تبدیل به دایرههای گِل میشود تا صبح عاشورا آغوش اشتیاق عاشقان اباعبدالله حسین(ع) باشند، عاشقانی که بالباس میان دایره چرخ میخورند تا بدن و سروصورت خود را در غم سرداران دشت نینوا آغشته به گل کنند و پس ازآن به دریای خروشان دستههای سینهزنی و زنجیرزنی میپیوندند تا قطرهای از خیل عاشقان سوگوار عاشورا باشند.
افرادی هم داخل دایره گِل میمانند تا گل را به بدن یا شانههای عزادار بمالند که گِلمال نامیده میشوند .
یک روز قبل از عاشورا کسانی به کوه میروند تا هیزم خشک بیاورند، هیزمها را کنار دایرههای گل، آتش میزنند تا سرمای صبح عاشورا را از قامتهای آغشته به گل دور کند، هرچند که طی سالهای اخیر برای جلوگیری از قطع درختان هیزم مورد نیاز هیئتهای مذهبی توسط مسئولان امر در محیطزیست و منابع طبیعی توزیع میشود.
سوگواری روز عاشورا وقتی دیدنیتر و حزن انگیزتر میشود که دستههای سرنا و دهل نوای کهن «چمری» را با دستها و زنجیرهایی همراه میکنند که بر سینه و شانه فرود میآیند.
سرنا و دهل، این دو یار جدانشدنی که هزاران سال است پایکوبی و شیون مردمان این دیار را همراه بودهاند، امروز در روز عاشورا نوای مقامی «چمریانه» را در سوگ سردار سرخی مینوازند که پرچمدار قیام روشنایی در برابر ظلم و ستم تاریخ است، خورشیدی که سربریدهاش بر نیزه شب، پرچمی شد تا آزادگی همیشه تاریخ تکان بخورد .
دیروز نوای چمریانه بر بلندیها سفیری بود تا خبر مرگ عزیزی را به روستاهای اطراف برساند و امروز نوای ساز و دهلش خبر سوگواری شهری است که یکصدا یا حسین(ع) شده است.
دیدگاه تان را بنویسید