عملیاتی که نام سردار همدانی را بر سر زبان‌ها انداخت

کد خبر: 453353

مدیر کل بازرسی و ارزیابی عملکرد سازمان ثبت احوال کشور و از همرزمان سردار شهید همدانی از 36 سال دوستی با این شهید والامقام چنین می‌گوید:سردار همدانی از سال 58 جزو افراد موثر در سپاه محسوب می‌شد. در ماموریت‌های مختلفی در سال‌های 58 و 59 در خدمتش بودم.

تسنیم: «سید احمد قشمی» از سال 58 تا سال 59 عضو شورای فرماندهی استان همدان بود. از همان ابتدای سال 58 با سردار شهید حسین همدانی که از بنیانگذاران سپاه همدان بود، دوست و همرزم بوده است. قشمی 10سال سابقه‌ اسارت دارد. او در سن 21سالگی و در نخستین روز جنگ، در منطقه‌ غرب کشور و در محاصره‌ پاسگاهی در 200متری مرز عراق به اسارت دشمن درآمد. قشمی بعد از آزادی کارشناسی را در همدان و کارشناسی ارشد را در مشهد خوانده است. بعد از آن هم 7سال مدیر کل ثبت احوال استان همدان بودم. یک سال استان مازندران، 7سال استان خراسان بزرگ بوده است و سال‌ها مدیر کل ثبت احوال تهران بوده است. قشمی هم اکنون مدیر کل بازرسی و ارزیابی عملکرد سازمان ثبت احوال کشور است.

عملیاتی که نام سردار همدانی را بر سر زبان‌ها انداخت

بیش از 36 سال دوستی با سردار دلاور مقاومت، حسین همدانی برای او یادآور خاطرات بسیاری است. سید احمد قشمی با اشاره به آغاز آشنایی‌اش با سردار همدانی در شکل گیری سپاه همدان از رشادت‌های او چنین می‌گوید: سردار همدانی از سال 58 از زمانی که سپاه بنیان گذاشته شد جزو افراد موثر در سپاه محسوب می‌شد. مبارزات او قبل از انقلاب هم معروف بود. در ماموریت‌های مختلفی در سال‌های 58 و 59 در خدمت ایشان بودم. در عملیاتی در قروه سنندج ایشان فرمانده عملیات سپاه در آن منطقه بود که از قروه تا دهگلان هدایت بچه‌ها را بر عهده داشت. که در همین عملیات شهید صیاد شیرازی هم از ارتش حضور داشت و با سردار همدانی همراهی خوبی داشت. ضد انقلاب به هدف محاصره شهر تا نزدیکی قروه هم پیشروی کرده بودند و وقتی عملیات سپاه انجام شد، سردار همدانی تا سنندج رفت و به آنجا ورود پیدا کرده و در سپاه سنندج مستقر شد. ایشان و شهید شاه حسینی به عنوان فرماندهان این عملیات حضور داشتند که شهید شاه حسینی در همان عملیات به شهادت رسید. این عملیات موفق بود و از موفقیت در همین عملیات بود که نام سردار همدانی در همدان بر سر زبان‌ها افتاد.

او ادامه می‌دهد: سردار همدانی در مهاباد و شهرهای مختلف کردستان با نیروهای ضد انقلاب از جمله کومله و دموکرات مبارزه می‌کرد و نقش فعالی در این مبارزه گسترده داشت. من در پاوه هم در هم در خدمت ایشان بودم. در مریوان هم در شرایطی که ضد انقلاب خیلی رسوخ پیدا کرده بود با هم بودیم. در طول 8 سال دفاه مقدس هم در مناطق مختلفی در جنگ حضور داشت. خیلی از شهدا در مقابل چشم ایشان به شهادت رسیدند. در اکثر عملیات‌ها به عنوان فرمانده لشکر، فرمانده قرارگاه و فرمانده عملیات حضور داشت. فردی مخلص، فداکار و ولایی بود. آقا هم ایشان را خیلی دوست داشتند و دو درجه فتح به ایشان اعطا کرده بودند.

سردار همدانی دایرة المعارفی از مسائل سوریه بود

هم رزم شهید همدانی با اشاره به حضور شهید در سوریه می‌گوید: آخرین مسئولیت سردار همدانی هم فرماندهی لشکر 27 محمد رسول الله(ص) بود. بعد از آغاز جریانات سوریه و حضور تکفیری‌ها در آنجا، گروه‌های مقاومت از طریق کسانی همچون سردار همدانی به عنوان مستشار (که بیش از دو سال و نیم در سوریه حضور فعال داشت) تجارب مبارزه را به دست می‌آوردند. سردار همدانی دایره‌المعارفی از مسائل مختلف سوریه را در خود داشت. بعد از حضور در سوریه دیگر از مسئولیت‌هایی که داشت بیرون آمد تا بتواند آزادانه در خدمت مردم باشد. در سوریه بسیج مردمی راه انداخت. آثار و برکات حضور او نه تنها در دفاع مقدس ایران بلکه در سوریه و گروه‌های مقاومت هم قابل مشاهده است.

بغض سردار همدانی برای علاقه‌اش به شهادت/موقع شهادت خیلی از رزمندگان بالای سرشان حضور داشت/خاطرات دفاع مقدس را احیا می‌کرد

قشمی به علاقه سردار همدانی به موضوع شهادت اشاره کرده و می‌گوید: ایشان با توجه به گرفتاری‌های زیادی که داشت اما در استان همدان همه ساله و همه ماهه و هر زمان که فرصت داشت در قالب همایش‌های پیشکسوتان جهاد و شهادت آثار و برکات مسائل دفاع مقدس را معرفی کرده و راه شهدای آن دوران را ادامه می‌داد و اینگونه خاطرات دفاع مقدس را احیا می‌کرد. آرزویش شهادت بود. در زمان شهادت خیلی از رزمندگان در دوران دفاع مقدس، بالای سر شهدا بود. یادم هست در جلسه‌ای با حضور ایشان، بغض گلویش را گرفته بود و می‌گفت: «دوست دارم بروم پیش این شهدا.» می‌گفت: «غصه می‌خورم که چرا همه رفقا رفتند و من مانده‌ام.» حقش این بود که درحالیکه عمری،در خدمت مبارزه و جهاد بود، عاقبتش نیز در همین صحنه شهادت رقم بخورد.

در آخرین دیدار می‌گفت که دیگر برنمی‌گردد

دو هفته پیش بود که برای آخرین بار ایشان را در مراسم دعای ندبه دیدم. برای ما صحبت کرد و در نهایت هم خداحافظی کرد و گفت باز هم راهی سوریه است. چهره‌اش برافروخته بود. روز گذشته هم وقتی به اتفاق خانواده به منزل ایشان برای عرض تسلیت رفته بودیم. همسر شهید همدانی می‌گفت: «وقتی این بار خواست به سوریه برود به من گفت که دیگر برنمی‌گردد اما من احساس کردم که شوخی می‌کند و به او با لحن شوخی گفتم: "پس حالا که قرار است شهید شوی بگو کجا دفنت کنیم؟" و او هم گفت: "همدان." ما این حرف او را شوخی گرفته بودیم در حالیکه او جدی حرف می‌زد.»

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت