باز پروری اشرافیت در زمان عثمان و انقلاب اسلامی

کد خبر: 451384

در جایی که اشرافیت پای باز کند، نتیجه این می‌شود که سستی‌ها می‌آید و از اهداف چشم‌پوشی می‌شود و شکم‌بارگی و غرور شکل می‌گیرد. نتیجه اشرافیت، سیاهی و خشونت و لذت است و وادادگی کسانی که تا دیروز فعال و پرتلاش بودند. در جایی که اشرافیت پای باز کند، نتیجه این می‌شود که سستی‌ها می‌آید و از اهداف چشم‌پوشی می‌شود و شکم‌بارگی و غرور شکل می‌گیرد.

در جایی که اشرافیت پای باز کند، نتیجه این می‌شود که سستی‌ها می‌آید و از اهداف چشم‌پوشی می‌شود و شکم‌بارگی و غرور شکل می‌گیرد. نتیجه اشرافیت، سیاهی و خشونت و لذت است و وادادگی کسانی که تا دیروز فعال و پرتلاش بودند. در جایی که اشرافیت پای باز کند، نتیجه این می‌شود که سستی‌ها می‌آید و از اهداف چشم‌پوشی می‌شود و شکم‌بارگی و غرور شکل می‌گیرد. نتیجه اشرافیت سیاهی و خشونت و لذت است و وادادگی کسانی که تا دیروز فعال و پرتلاش بودند. درجایی که اشرافیت پای باز کند، نتیجه این می‌شود که سستی‌ها می‌آید و از اهداف چشم‌پوشی می‌شود و شکم‌بارگی و غرور شکل می‌گیرد. نتیجه اشرافیت سیاهی و خشونت و لذت است و وادادگی کسانی که تا دیروز فعال و پرتلاش بودند. حکومت قریب به 5 ساله امیر مؤمنان علی -علیه‌السلام- لازم بود تا برای مدتی هرچند کوتاه دین پیامبر به مسیر اصلی‌اش بازگردد. چرا که در دوران حکومت خلفا به‌ویژه خلیفه سوم، عثمان، آموزه‌های مکتب نبوی دستخوش تحریف و انحراف گردید. یکی از آموزه‌های مکتب پیامبر مشی عادلانه حاکمان جامعه اسلامی بود؛ که دستخوش اشرافیت و تجمل گردید و اکثر حکام و سابقه‌داران اسلام نیز آلوده مال دنیا گردیدند. انقلاب پیامبر باعث شده بود تا سجایایی مانند علم و تقوا و ایثار در راه خدا معیار برتری افراد قرار بگیرند، اما پس از رحلت پیامبر و آغاز فتوحات و روانه شدن ثروت‌های هنگفت به خزانه مسلمانان، اشرافی گری ها نمایان شد. هرساله از سرزمین‌های فتح‌شده عراق یک‌صد میلیون درهم و از مصر چهل میلیون و از شام هفده میلیون درهم وارد خزانه مسلمانان شد و ازین محل عایدات مهاجرین بدری پنج هزار و انصار بدری چهار هزار درهم سالانه حقوق می‌گرفتند! این روند فضل و بخشش بر اساس سابقه در اسلام دامن بسیاری از اصحاب نامدار پیامبر را به تجمل آلوده کرد! شخصیت‌هایی که در زمان پیامبر هرکدام به فداکاری در اسلام شناخته می‌شدند، حال به مال‌ومنال خود معروف بودند. زبیر وقت مرگ 50 هزار دینار نقد داشت و هزار اسب و هزار برده و مقادیر زیادی ثروت غیرمنقول و خانه‌هایی در کوفه و بصره و اسکندریه. عبدالرحمن بن عوف تنها یک‌هشتم دارایی‌اش به سیصد و سی‌وشش نفر تقسیم شد! طلاهای زید ابن ثابت را پس از مرگش با تبر شکسته، بین ورثه تقسیم می‌کردند! در زمان عثمان این روند رفاه‌زدگی شتاب تندی گرفت و برخی اصحاب پیامبر که مخالف دنیازدگی بودند، تحت‌الشعاع مال‌ومنال دنیا شدند و برخی مانند عمار و عبدالله ابن مسعود که مخالف این روند بودند مورد غضب عثمان قرار گرفتند! در چنین اوضاعی با شورش اجتماعی مسلمانان علیه خلیفه و قتل عثمان، خلافت به علی علیه‌السلام واگذار شد. در این شرایط رفاه و آسایش به‌عنوان یک ارزش محوری برای مردم مطرح بود و مسلمانان برای اشراف جایگاه ویژه‌ای قائل بودند! علی علیه‌السلام در این شرایط، هم می‌بایست عدالت را برقرار می‌کرد و هم‌نظر بزرگان جامعه اسلامی را جلب می‌نمود. حضرت برای مبارزه با این رفاه‌طلبی گام‌های بلندی برداشت. روحیه رفاه‌طلبی در زمان آن حضرت دو پیامد منفی داشت: اول اینکه مردم از طرح‌های اصلاحی و پرمشقت حمایت نمی‌کردند و برخی به حضرت خیانت کرده و به بیت‌المال دست‌درازی کردند و یا به آتش جنگ متوسل شدند و یا اینکه به معاویه پیوستند. علی علیه‌السلام برای برقراری عدالت گام‌های مؤثری برداشت که هم توانست عدالت را در جامعه آن روز مستقر سازد و هم الگو و سرمشقی برای ما باشد تا با نگاه به حیات بابرکت علوی از آن سرمشق بگیریم. حضرت در راه مبارزه با اشرافیت و برقراری عدالت هیچ اعتراض سنگینی را بر‌نمی‌تافت و اسیر ضعف‌ها نمی‌شد. داستان درخواست گندم اضافی جناب عقیل برادر حضرت را اکثر شنیده‌ایم که به خاطر خویشاوندی با حضرت از او درخواست کرد تا یک من از گندم‌های بیت‌المال را به او ببخشد! حضرت نیز آهنی را در آتش گداخته به وی نزدیک کرد که نزدیک بود از حرارت بسوزد و فرمود: ای عقیل! از حرارت آهنی می‌نالی که انسانی برای امتحان تو آن را گرم ساخته است؟ اما مرا به آتش دوزخ می‌خوانی که خدای جبارش با خشم خود آن را گداخته است! حضرت اموالی را که افراد برگزیده و السابقون، بی‌جا و ناحق تصرف کرده بودند به بیت‌المال بازگرداند و در طول این چند سال کسانی توانسته بودند پول‌هایی را از بیت‌المال به نفع خودشان بردارند. درواقع این مال‌اندوزی به فساد وسیعی منتهی شده بود که جز اراده علی -علیه‌السلام- نمی‌توانست با آن مقابله کند! حضرت در روز دوم خلافت با صراحت اعلام می‌دارند: بدانید هر زمینی را که عثمان بخشید و هر ثروتی را که از اموال خداوند هدیه کرد به بیت‌المال باز می‌گردد و اگر این ثروت‌ها را بیابم درحالی‌که مهریه زنان شده یا در شهرها توزیع ‌شده باشد به جایگاهش بازگردانم! امیرمومنان از هیچ کوششی در جهت تقویت عبادی کارگزاران خویش دریغ ننمود و هیچ فرصتی را از دست نمی‌داد. آن حضرت بسیار تلاش نمود تا نگرش مدیران را نسبت به جایگاه خود وظایفشان اصلاح کند. حضرت در نامه به قاضی منصوب خود در اهواز می‌نویسد: بدان که این امارت و حکومت امانتی است که هرکس به آن خیانت کند لعنت خدا تا روز قیامت بر او باشد. مولا علی (ع) مبارزه با فساد و انحرافات موجود در دستگاه حکومتی و پالایش والیان و افراد فاسد را در اولویت قرار داد، زیرا بقای آن‌ها در سیاست به‌هیچ‌وجه مصلحت امت اسلامی نبود و با روش و منش آن حضرت نیز سازگاری نداشت! از جمله این کارگزاران، معاویه بن ابی سفیان، عبدالله ابن عوام و یعلی ابن امیه و عبدالله ابن ابی سرح بودند که از طرف خلفای سابق به‌ویژه خلیفه سوم در مناصب مهم منصوب شده بودند! حضرت مراقبت و کنترل ویژه‌ای بر کارگزاران خویش داشت به‌گونه‌ای که حتی شرکت کردن یک فرماندار در یک مهمانی از نظر ایشان مخفی نماند. زمانی که عثمان بن حنیف کارگزار حضرت در بصره در مجلس میهمانی یکی از اشراف شرکت می‌کند و گزارش آن به حضرت می‌رسد، ایشان در نامه‌ای به وی می‌گوید: همانا به من گزارش رسیده که یکی از جوانان اشراف بصره تو را به سفره مهمانی دعوت کرده و تو به‌سرعت به‌سوی آن شتافته‌ای و در آنجا برای تو غذاهای رنگارنگ و ظرف‌های بزرگ غذا یکی پس از دیگری آورده شده است. من گمان نمی‌کردم که تو میهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان از آن مهمانی محروم بوده و ثروتمندان دعوت‌شده باشند! این‌ها تنها گوشه‌ای از چهار سال و نه ماه حکومت عادلانه علوی بود که در حد توان و تلاش ریشه‌های اشرافیت را خشکاند و آثار فخر و تجمل جاهلی را لااقل از دستگاه حکومت اسلامی برچید. عدالتی که مخالفانش سه جنگ برای آن به راه انداختند و دست‌آخر نیز خود حضرت قربانی این عدالت شد که به تعبیر جرج جرداق مسیحی، «قُتِلَ عَلِیٌّ فِی مِحْرَابِ عِبَادَتِهِ لِشِدَّةَ عَدْلِهِ: علی در محراب عبادت خویش قربانی عدالتش گردید.» انقلاب اسلامی ایران: سقوط اشرافیت و بازتولید آن پس از یک دهه پیش از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره)، همه مردم تضاد طبقاتی و تقسیم‌بندی خود به دسته‌جات مختلف را لمس می‌کردند. گروهی اندک منسوبین شاه بودند و وابسته به خاندان سلطنتی می‌شدند و به همین دلیل خونشان سرخ‌تر از هرکس دیگر بود. عده‌ای نیز با تملق و جان‌نثاری آویزان دربار بودند و از تفاله‌های رژیم نشخوار می‌کردند. دسته‌ای بودند در قالب فقیر و گودنشین که تنها در سرشماری کشور به‌حساب می‌آمدند نه چیز دیگر و ازقضا امام (ره) نیز از مبارزات همین دسته و قشر متدین جامعه انقلابش به پیروزی رسید. تأکید همیشه امام به حقوق پابرهنگان ایران پیش از پیروزی باعث شد تا نام دیگر این انقلاب به نام «انقلاب پابرهنگان» معروف شود. «همین پابرهنه‌ها، ایستادند در مقابل توپ، تانک، ـ نمی‌‌دانم ـ مسلسل؛ ایستادند و پیش بردند کارشان را. این ابرقدرت‌ها همه پشتیبان شاه بودند، و این مردم پابرهنه با مشت ایستادند در مقابل تانک، خون دادند و عقب زدند آن‌ها را که دیگر نتوانست این[شاه]بماند خودش اینجا، آن‌ها هم که رفتند. 17/11/1357» شاه ایران این طلای سیاه{نفت} را می‌فروشد و خزانۀ ایران و ملت را تهی می‌کند، و درآمد آن را به‌جای اینکه صرف این ملت پابرهنه و گرسنه نماید، به اربابان استعمارگرش وام می‌دهد. 21/12/1353» «ای مملکت مترقی! ای آقایانی که مملکت تان «ترقی» کرده! ما می‌خواهیم واقعاً مترقی باشد. یک فکری برای این بیچاره‌ها بکنید، هم گرسنگی بخورند هم توسری؟ هم پابرهنه راه بروند و هم شما شلاق تو سرشان بزنید؟ خوب ما می‌گوییم نکنید این‌طور. این ارتجاع است که ما می‌گوییم که این‌قدر فشار به مردم نیاورید؟ این‌قدر کتک نزنید؟ این‌قدر فحش ندهید؟ این‌ها ارتجاع است؟ 26/1/1343» این‌ها تنها گوشه‌ای از اتکای محمدوار امام(ره) به طبقات ضعیف و رنجدیده بود و البته تا آخرین لحظات عمر نیز دین مردم فقیر و پابرهنه را فراموش نکرد. دیدار امام با اهالی جنوب شهر و گودنشینان در تاریخ 16/1/1360 نقطه عطفی در تاریخ انقلاب است. امام در ابتدای این دیدار در بیاناتی عجیب می‌فرمایند: «من شما طبقۀ گودنشینان را از آن کاخ‌نشینان بالاتر می‌دانم؛ اگر آن‌ها لایق این باشند که با شما مقایسه بشوند! من وقتی‌که در انقلاب می‌دیدم که یک پیرمردی از آن گودنشین‌ها از آن منزل محقر خرابه بیرون می‌آمد و می‌گفت که ما با بچه‌هایمان صبح که می‌شود می‌رویم برای تظاهرات،[مباهات می‌کردم]. یک موی شما بر همۀ آن کاخ‌نشین‌ها و آن‌هایی که در این انقلاب هیچ فعالیتی نداشتند، بلکه کارشکنی هم تا آن اندازه که می‌توانستند می‌کردند و الآن هم هر مقدار که بتوانند می‌کنند، یک موی شما بر همۀ آن‌ها ترجیح دارد؛ بلکه مقایسۀ یک موی شما با آن‌ها نباید صحیح باشد.» و در ادامه می‌فرمایند: «شما هستید که کشور را از دست ابرقدرت‌ها نجات دادید و این طبقۀ عزیز محروم که در ازای خدمتش غیر از خدا از کس دیگری چیزی نمی‌‌خواهد و ما همه رهین منّت شما هستیم و اگر لایق باشیم، خدمتگزار شما!» این کرامت بخشیدن و شخصیت دادن به محرومان جامعه نقطه عطفی در تاریخ کهن ایران به شمار می‌آید. انقلاب اسلامی ما مانند انقلاب‌های کمونیستی همچون انقلاب اکتبر 1917 شوروی نبود که به نام طبقه کارگر و دهقان و برزگر باشد و به کام دولت تمام شود و تنها با استفاده از نام آنان بهره‌کشی بیشتری از ایشان کند. در انقلاب اسلامی پابرهنگان وارد حیاتی جدید شدند. ازین زمان به بعد پابرهنه بودن نه‌تنها بد نیست، بلکه یک هویت جدید است. صفتی که در نگاه رهبر جامعه یعنی مسبب پیروزی انقلاب و نجات ایران از دست ابرقدرت‌ها! در انقلاب ایران پس از رحلت امام، در یک چرخش استراتژیک، دوباره برخی ساختارهای قبل انقلاب حاکم شد و اشرافی گری و تجمل دیده شد. دیدگاه اقتصادی و سیاسی مسئولین دهه هفتاد در تناقض با دیدگاه‌های امام راحل بود و در توهم طی کردن مسیر توسعه اقتصادی و سیاسی! با تزریق اشرافیت و مصرف‌گرایی به مردم ذائقه مسئولین و حتی مردم را تغییر دادند. در آن سال‌ها تنها مقام معظم رهبری و برخی دلسوزان انقلاب نسبت به این انحرافات تذکر می‌دادند و علم ساده زیستی و مخالفت با اشرافیت را بر سردست گرفتند، اما عملکرد مسئولین آن سال‌ها سنت بدی را پایه گذاشت که متأسفانه در سال‌های اخیر نیز ادامه یافته و تجمل‌گرایی به بخشی از زندگی مسئولین نظام تبدیل شد! مقام معظم رهبری به این انحرافات واکنش نشان داده و هشدار دادند و میان سازندگی و مادی‌گرایی تفاوت قائل شده و فرمودند: «سازندگی کاری بود که علی ابن ابی‌طالب داشت که حتی شاید در دوران خلافت هم - که حالا من این را تردید دارم اما تا قبل از خلافت قطعی است - با دست خود نخلستان آباد می‌کرد! زمین احیاء می‌کرد! درخت می‌کاشت! چاه می‌کند و آبیاری می‌کرد. این سازندگی است. دنیاطلبی و مادی طلبی کاری است که عبیدالله ابن زیاد و یزید می‌کرد. این دو را باهم نباید اشتباه کرد. امروز عده‌ای به اسم سازندگی خودشان را غرق در پول و دنیا و ماده‌پرستی می‌کنند. این سازندگی است؟! آنچه جامعه ما را فاسد می‌کند غرق شدن در مادیات است. از دست دادن روح تقوا و فداکاری است..! 22/4/1371» این هشدارها و انذارها متأسفانه مورد توجه واقع نشد و رئیس‌ جمهور وقت آن روزها رسماً از مانور تجمل پرده‌برداری کرد و در خطبه‌های نماز جمعه گفت:«اظهار فقر و بیچارگی کافی است. این رفتارهای درویش‌مسلکانه، وجهۀ جمهوری اسلامی را نزد جهانیان تخریب کرده است، زمان آن رسیده که مسؤولین به مانور تجمل روی‌ آورند. از امروز به خاطر اسلام و انقلاب، مسئولین وظیفه دارند مرتب و باوقار باشند…» نتیجه این وقار و تجمل‌گرایی در دوران سازندگی، نتیجه‌ای جز خرابی و ویرانی و تورم 50 درصدی نداشت اما سنت غلطی مبتنی بر فساد و تجمل پایه‌گذاری شد که تا امروز نیز متأسفانه در بین برخی مسئولین وجود دارد. خطر اشرافیت و تجمل یکی از خطراتی است که انقلاب را به‌شدت تهدید می‌کند و یکی از انذارهای رهبری نسبت به تحریف امام در سخنرانی ایشان در حرم امام(ره) مسئله اشرافیت و تجمل بود. امام نابرابری اقتصادی را با شدّت و حدّت رد می‌کرد؛ اشرافی گری را با تلخی رد می‌کرد؛ به معنای واقعی کلمه امام طرفدار عدالت اجتماعی بود..... همه را از خوی کاخ‌نشینی بر حذر می‌داشت، تأکید مکرّر می‌کرد بر اینکه به وفاداری طبقات ضعیف اعتماد کنید؛ این را امام مکرّر می‌گفت که این کوخ‌نشینانند، این فقرایند، این محرومانند که این صحنه‌ها را باوجود محرومیت‌ها پرکرده‌اند، اعتراض هم نمی‌کنند، در میدان‌های خطر هم حاضر می‌شدند.» بنابراین یکی از خطرات جدی انحراف انقلاب از مسیر اصلی خودش یا تحریف امام خمینی(ره) به‌عنوان نماد این انقلاب، اشرافیت گرایی مسئولین و توجیه این تجمل‌گرایی است. آیا هزینه کردن میلیاردها تومان برای ساخت بارگاه امام خمینی(ره) که افتخارش در تاریخ برانداختن نظام کاخ‌نشینی و سلطنتی است، خطر تحریف شخصیت این مرد بزرگ را زیاد نمی‌کند؟ منبع: هفته نامه پیک خورشید استان خراسان رضوی محمدعلی سافلی
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت