روایت تنها مستندسازی که یک ماه با طالبان زندگی کرد/ جلال طالبانی درباره ایران چه میگفت؟
به صراحت می توانم ادعا کنم تا الان بنده تنها مستندساز از ایران بودم که توانستم یک ماه را با اجازه طالبان در مناطق شان تصویربرداری کنم و با نقطه به نقطه این کشور آشنایی دارم. به نوعی من از هر افغانی، افغانیتر هستم!
سرویس فرهنگی فردا- حامد فراهانی ، محمد مهدی شیخ صراف - ساخت مستندهای بحران در تمام برهه های زمانی در کشور ما مورد غفلت مدیران و دست اندرکاران امر قرار گرفته است تا جاییکه مدیران این عرصه هیچ جایگاهی برای این قشر از مستندسازان که هر یک از آنها با در دست گرفتن جانشان بر کف دست به مناطق بحرانی می روند قائل نیستند.
با تمام این تفاسیر باز هم مستندسازان هستند که با کمترین انتظار و از روی عقیده و دغدغه شخصی به مناطق بحران زده و خطرناک سفر می کنند و به وظیفه ذاتی خویش عمل می کنند. محمدرضا عباسیان یکی از مستندسازان بحران است که به سراغ او رفتیم تا به صورت کارشناسی به ابعاد این موضوع بپردازیم.
عباسیان سال های سال در کشورهای بحران زده از جمله افغانستان، عراق، لبنان، بوسنی و ... سفر کرده است و آثار ارزشمندی را تولید کرده است.
وی همچنین مسئولیت هایی از جمله مديرعاملی مؤسسه رسانههاي تصويري، دبير كلی ستاد مبارزه با تكثير و توزيع آثار غير مجاز محصولات سمعي و بصري وزارت ارشاد و همچنین دبیری سی و یکمین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر را نیز عهده دار بوده است.
در ادامه گفتگوی اختصاصی «فردا» با محمدرضا عباسیان را از نظر می گذرانیم :
فردا: سینمای مستند در انقلاب اسلامی چه جایگاهی دارد؟
عباسیان: خدمتی که سینمای مستند به انقلاب اسلامی کرده هیچ یک از شاخه های فرهنگی هنری دیگر نکرده است و همه تصویری که از انقلاب اسلامی داریم کاری از سینمای مستند است. مهمترین تصویری که همه ما از جنگ داریم از مستندسازی و بعد از آن سینما و تلویزیون است به طور مثال تاثیری که مستند خنجر و شقایق بر روی مردم گذاشت تا به الان هیچ یک از شاخههای ادبی هنری ما نتوانسته این کار را انجام بدهد یا مثلا در مورد افغانستان تا این حد که مستندسازان کار کردهاند فیلم سازان و دیگر شاخه های هنری کاری نکردهاند و هیچ کس به اندازه مستندسازان دِین خود را به انقلاب ادا نکرده است.
در عین حال به همان اندازهای که مستند و مستندسازان به انقلاب اسلامی ادای دین کردند بیشترین کم لطفی و بی توجهی به حوزه مستند بوده و هست از بالاترین مسئولین تا پایین ترین آنها؛ حداقل آن این است که در یک مراسم بازیگر خیلی مبتدی دعوت می شود اما هیچ یک از مستندسازان دعوت نمی شوند و دلیل آن بی توجهی و عدم شناخت فرهنگی است و همین مسئولین نمی توانند بفهمند کاری که مستند برای آنها میکند هیچ یک از بخشهای دیگر نمی تواند انجام بدهد حتی مسئولین فرهنگی ما از بالاترین رکن آنها تا پایین ترین آنها هم این موضوع را متوجه نشدند و مهمترین افتخار آنها این است که بگویند یک فیلم سینمایی ساختیم و عکسی با یک کارگردان معروف داشته باشند و نمی گویند که با یک مستندساز معروف نشست و برخاست می کنم و این افتخار محسوب نمی شود و این موضوع به تنهایی آسیب رسان است به نوعی که اگر بهترین و حرفهای ترین مستندساز باشید و تماسی با دفتر یکی از رؤسای شبکهها یا معاون وزیر ارشاد بگیرید اصلا به شما وقت نمیدهند اما اگر پیش پا افتاده ترین بازیگر باشید همان روز یا فردای آن به شما وقت میدهند و این بی توجهی شکلی و عرفی به مستندساز تا بی توجهی به تولید مستند وجود دارد . به عنوان مثال مستند "آخرین روزهای زمستان" جزء برجستهترین کارهای سالهای اخیر است و یکی از تاثیرگذار ترین تصاویر را از جنگ به شما نشان می دهد از همه فیلم های سینمایی و سریال هایی که در مورد دفاع مقدس ساخته شده واقعی تر است و آن هم با کلی هزینه کمتر حالا این سوال در ذهنمان ایجاد میشود که قسمت های بعدی آن چه شد؟!
تجربه به ما ثابت کرده هر چه قدر مستندساز حرفهای هم باشید زمانی که به سراغ کار دیگر میروید به شکلی با شما رفتار میشود که گویی اولین کار شما است یعنی سابقه در مستندسازی معنا ندارد و اصلا به این موضوع نگاه نمیکنند که مستندساز 30 سال سابقه کار دارد و پایینترین دستمزدها برای آنها در نظر گرفته میشود و این نگاه خود نشان دهنده آن است که ما دچار فقر فرهنگی هستیم به طوری که در کشور ما به طور کلی به حوزه فرهنگ بی توجهی میشود و در حوزه فرهنگ هم به تاثیرگذارترین سربازان فرهنگی که مستندسازان هستند بیشترین کم توجهی میشود.
فردا: چطور تا به الان مستندسازان تا این حد در کارشان موفق بودند؟
عباسیان: یکی از مهمترین وظایف رسانه در وهله اول شناساندن مملکتمان به مردم خودمان است و در این زمینه سینما بیشترین کوتاهی را انجام داده است به طوری که تمام فیلم ها در یک آپارتمان ساخته میشود و اگر آن فیلم سفید باشد مربوط به بالای شهر و اگر سیاه باشد مربوط به پایین شهر است. سالهای اخیر کدام فیلم سینمایی را داریم که یک تصویر از طبیعت یا سواحل ایران ارائه کرده باشد در اینجا نیز مستندساز بار آن را به دوش میکشد و در عین حال بیشترین بی توجهی هم به آن میشود ولی با تمام این شرایط مستند فقط بخاطر عزم جدی و علاقه شخصی برخی از مستندسازان موفق است. همچنین دلیل سوء استفاده برخی مدیران این است که برخی از مستندسازان مبتدی حاضر هستند به هر قیمتی کار کنند و هیچ نگاه حمایتی و تخصصی به مستندسازان نمیشود.
فردا: مشکل اصلی این موضوع از کجا نشات می گیرد؟
عباسیان: مشکل اصلی مستندسازی در کشور ما این است که به مستندسازان با هر سابقه ای که دارند به مانند یک گروهبان(مبتدی) نگاه میشود و هیچ وقت به این موضوع نگاه نمیکنند که آن شخص سالیان سال است که این دوران را گذرانده استمثلا نگاه مدیر گروه سفارش دهنده پروژه به کسی که برای نخستین بار به منطقه ای می رود با کسی که بیش از 10 بار وارد آن منطقه شده یکی است و در این میان بازنده کسی است که آن کار را سفارش می دهد باید بهتر گفت, مدیریت فرهنگی در کشور ما نظام مند نیست.
باید در سینمای مستند فرقی بین افراد تازه کار و کسی که سال های سال در این شغل فعالیت دارد گذاشته شود و زمانی که قرار یک مصاحبه با یکی از شخصیت های بزرگ انجام میشود مدیران تصمیم گیرنده اهمیتی نمیدهند که آیا آن فرد سابقه مصاحبه با چنین شخصیت هایی را دارد یا نه.
فردا: در این زمینه نهادهای متولی چه کاری انجام می دهند؟
عباسیان: سوال همین جاست واقعا این نهاد ها چه می کنند! شبکه مستند هیچ تولید شاخصی ندارد مهمترین مستندهای شاخص در صدا و سیما در یک برهه زمانی در شبکه چهار تولید میشد و گروه مستند شبکه چهار در سال های تاسیس این شبکه محل حضور و بروز مستندهایی بود که در حوزه بحران نبود و شامل مستندهای داخلی و جشنواره پسند بود، به هر حال یک مرکز مهم مستندسازی محسوب میشد که سالها است خیلی راحت آن را تعطیل کردند. در کل سیستم تولید محتوای فرهنگی کشور ما منفعل است یعنی جایی را سراغ نداریم که به مستندساز سفارش بدهد و بگوید کاری با این چهارچوب میخواهم و انجام بدهید.
فردا: خود شما در سفرهایی که به کشورهای بحران زده داشتید آثار زیادی تولید کردید که بخش زیادی از آنها پخش نشده است دلیل آن چیست؟
عباسیان: در پنج سفرم به افغانستان و لبنان و کردستان عراق و ... چند تولید کلیدی داشتم؛ زمانی که افغانستان به ایران برگشتیم فقط چهار تولید ما را فردی در صدا و سیما به دلیل کاملا شخصی ممنوعالپخش کرد و هنوز هم از تلویزیون پخش نشده است.
از سال 82 به افغانستان نرفتم اما توانایی تولید مصاحبه هایی با ارزش خبری بالا را دارم به طوری که ارتباطاتی که با مسئولان افغانستان داشتم و هم اکنون هم دارم با مسئولان ایرانی ندارم؛ حتی طرح های زیادی هم ارائه کردم حالا نکته قابل توجه اینجاست که همین سیستم کنونی کشور یک زمانی، برای فردی در یک کشور دیگر هزینه کرده است اما مسئولان ما خیلی بی تفاوت از کنار آن می گذرند. به صراحت می توانم ادعا کنم تا به الان بنده تنها شخصی از ایران بودم که توانستم یک ماه را با اجازه طالبان در مناطقشان تصویربرداری کنم و با نقطه به نقطه این کشور آشنایی دارم به نوعی من از هر افغانی، افغانیتر هستم! مستندی که با محوریت طالبان تولید کرده بودم نیز پخش نشد و بعد از آن حمله آمریکا به افغانستان رقم خورد و سفرم به میان طالبان مربوط به پنج ماه پیش از واقعه 11 سپتامبر بود.
سه ماه قبل از حمله آمریکا به عراق به منطقه کردستان عراق رفتم و با بارزانی گفتگویی اختصاصی داشتم همچنین با سران کرد عراق گفتگو کردم و تا به همین الان متن مصاحبه با جلال طالبانی در خصوص مشکلات ایران و کردها را دارم که گفته است؛ "کردهای عراق فقط کمتر از 100 سال است که با عرب های عراقی هستند ولی هزاران سال است که ما با ایرانی ها هستیم مگر می شود ما با ایرانی ها مشکل داشته باشیم و انقلاب اسلامی بود که خاورمیانه را تکان داد" و همین فرد در صدا و سیما به خاطر مشکل شخصی با بنده همچنان این مصاحبه را پخش نکرده است و هیچ یک از مدیران وقت صدا و سیما نیز حاضر به پخش آن نشدند حتی حاضر نشدند که دلیل ممنوع الپخش آن را بگویند .
یا مثلا به سفارش شبکه چهار سیما برای ساخت مستند به بوسنی رفتم و پس از بازگشت از سفر بوسنی به آنها گفتم که هزینه هایم از آن چیزی که برآورد شده بیشتر شده است و حجم آن کاری هم که می خواهم به شما تحویل بدهم به طبع آن افزایش یافته است, در آن زمان پیشنهادی به آنها ارائه داد مبنی بر اینکه از میزان دستمزدی که قرارداد بسته بودیم به همان میزان هم کار تحویل بدهم یا اینکه مازاد هزینه ها را بپردازند و پیشنهاد آخر اینکه آن میزان دستمزدی را که تحویلم داده بودند را به آنها برگردانم و آن کار برای خودم باقی بماند که در پایان از میان این سه پیشنهاد, پیشنهاد آخر یعنی اینکه پولشان را برگردانم و کار برای خودم بماند را انتخاب کردند! و متاسفانه این نگاه به مستندسازی وجود دارد .
فردا: در ساخت یک مستند خوب باید به چه نکاتی رعایت کرد؟
عباسیان:مستند ممکن است در قالب مستندسازی بوده باشد یا در قالب گزارش و خبر؛ در هر صورت خبر نیز نوعی مستندنگاری محسوب میشود.مستندسازی بحران یک سری قواعد دارد که باید متوجه شوید چه موقع کجا حضور داشته باشید و باید اصولی را در آن رعایت کرد همچنین باید به منطقه کاملا آشنا بود و جغرافیای آن را بدانیم.
جمعآوری اطلاعات باید در نقطه ابتدایی حرکت مستندساز بحران قرار بگیرد و بدانیم که برای چه منظوری می خواهیم راجع به یک موضوع کار کنیم و بعد از آن شانس و تقدیر و جسارت و کار با دوربین قرار می گیرد.
اشتباه ما در موضوع کانون های بحران این است که منفعل هستیم منفعل جریان رسانه ای غرب و این اشتباه مدیران و تصمیم گیرندگان است روزی که سوریه شلوغ می شود مستندسازان به سوریه می روند یا روزی که عراق شلوغ می شود مستندسازان مانند خبرنگاران به آنجا می روند باید در نظر داشت که مستندساز خبرنگار نیست و مستند ماندگار هم مستند لحظه بحران نیست بلکه یک گزارش خبری است و باید آن قدر در کار حرفه ای بود که بر اساس معادلات بررسی کنید که قرار است مثلا در فلان کشور تا شش ماه دیگر جنگی رخ بدهد و قبل از جنگ مستندی تهیه کنیم.
فردا: ایجاد یا وجود نهادی تخصصی برای اعزام و حمایت از مستندسازان تا چه حد می توانند موفق باشد؟
عباسیان: از سال 73 و زمانی که به کار مستندسازی مشغول شدم همیشه به دنبال این بودم که نهادی باید وجود داشته باشد تا به محض اینکه بحرانی پیش آمد گروهی را به آن منطقه اعزام کند خبرگزاری های دولتی ما چنین کاری انجام نمی دهند و همیشه مستندسازان به دنبال ایجاد یک دفتر گزارش های ویژه بودند تا به محض رخداد اتفاقی تمام بساط سفر برای اعزام به آن منطقه مهیا باشد البته در یک دوره زمانی چنین کاری را در مرکز گسترش سینمای تجربی انجام دادیم و در آن دفتر یک سری کار ارزشمند تولید شد که از جمله آنها می توان به مستندهای " قانا " و " سفر سرزمین خسته عرب به افغانستان " اشاره کرد.
فردا: در کشور ما وضعیت آموزش به فیلم سازان و مستندسازان چگونه است؟
عباسیان: در کشور ما به حوزه آموزش به هیچ وجه توجه نمی شود صدا و سیما خود مرعوب بازیگران و مجریانش است به طوری که آنتن تلویزیون آنها را به یک بازیگر تبدیل کرده است. چندین سال پیش طرحی را به سازمان صدا و سیما ارائه کردم و گفتم شما خودتان فردی را بیاورید آموزش بدهید و سازندگان فیلم را موظف کنید تا از 50 درصد ظرفیت شان در ساخت فیلم را به افراد آموزش دیده سازمان اختصاص بدهند و سازمان نیز با آن فرد قراردادی 10 یا 15 ساله منعقد کند و در این میان سازمان تصمیم گیرنده باشد که آن فرد کجا و با چه قیمتی بازی کند و به طبع آن در حیطه مستند سازی نیز این موضوع وجود دارد.
فردا: آیا هم اکنون سیستم آموزشی مشخصی در سازمان صدا و سیما وجود دارد؟
عباسیان: صدا و سیما هر چند نظام نامه درستی دارد اما در اجرا گریبان گیر بسیاری از مشکلات است. صدا و سیما باید روز اول فرد را با لیسانس تهیه کنندگی استخدام کند و پس از 9 ماه گذراندن آموزش بدو خدمت آن فرد باید سه سال دستیار تهیه کننده شود و بعد از سه سال باز هم شش ماه به دوره اعزام و معادل یک فوق لیسانس تهیه کنندگی می شود و بعد از گذراندن این 15 ماه تهیه کننده ساخت برنامه های "د" می شود, این فرد پس از گذراندن 20 سال خدمت تازه تهیه کننده ارشد می شود و با فوق لیسانس تهیه کنندگی تازه اجازه ساخت کار داستانی به وی داده می شود اما الان فردی که رشته تحصیلی اش کاملا غیر مرتبط با تهیه کنندگی است مدیر گروه می شود.
زمانی به مسئولان صدا و سیما پیشنهاد دادم افرادی را جذب کنید که قدرت بدنی خوبی دارند و حداقل به یک زبان خارجی تسلط کامل دارند حالا برای این فرد دوره های ویژه برگزار کنید تا به یک خبرنگار کانون های بحران و خارج از کشور تبدیل شود همچنین برای آنها دوره های ویژه کمک های اولیه برگزار کنید و خبرنگاری که قرار است در یک منطقه بحران به مستندنگاری بپردازد بدیهی است که باید با مسائل ضدجاسوسی آشنایی کامل داشته باشد.
بهتر آن است که سازمان صدا وسیمای جمهوری اسلامی تعداد زیادی مستندساز و خبرنگار کانون بحران آماده به کار داشته باشد تا در مواقع لزوم از آنها استفاده کند به عنوان مثال سازمان صدا و سیما در زمان جنگ آمریکا و افغانستان خبرنگاری که در لیست نوبت سفر به نیویورک بود را به افغانستان اعزام کرد و طبیعی است که چنین فردی هیچ شناخت و آمادگی برای حضور در یک کشور جنگی ندارد! یا مثلا یک خبرنگار تخصصی در حوزه کشاورزی زمانی که نوبتش به اعزام می رسد باید برای تهیه یک گزارش جنگی به بیروت هم برود!
فردا: در بخش بین الملل تولیداتی از قبل وجود داشت که به تازگی در حال پخش از شبکه افق هستند چرا پیش از این توزیع خارج از کشور این تولیدات را نداشتیم؟
عباسیان: مستندهای ما همان گونه که در داخل قوی است در تراز بین المللی هم قوی است اما سینمای ما در مقابله با سینمای دنیا قابل قیاس نیست و خیلی فاصله بین این دو وجود دارد اما مستندهای ما از لحاظ کیفی با مستندهای دنیا برابری می کند. در بخش عرضه بین الملل مهمترین مشکل این است که در زمان تولید ما هیچ وقت فکر نمی کنیم که این اثر قرار است به لحاظ فنی, قصه و ایده عرضه بین المللی شود یا در تولید حواس ما به این نیست که فیلم حتما "اچ دی" باشد یا عکس خوب باشد, قالب مستندهای خوب ما نگاه ایدئولوژیک دارد و در دنیا به شدت نسبت به نگاه ایدئولوژیک ما حساسیت وجود دارد تا جایی که آنها در مقابل یک سریال طنز ایرانی هم موضع می گیرند و با آن مقابله می کنند با توجه به اینکه در سازمان صدا و سیمای ما هیچ نگاه ایدئولوژیکی وجود ندارد.
همه مدیران فرهنگی ما مدیر هزینه هستند و هیچ یک از آنها به این نگاه نمی کنند که قرار است از محل تولیدات درآمد کسب کنیم و نگاه اقتصادی به حوزه فرهنگ در کشور ما وجود ندارد ما می توانیم بسیاری از تولیدات را با ایجاد یک پکیج کامل به سراسر دنیا ارسال کنیم.
در نگاه تولید فیلم بخشی از آن فنی است و بخشی دیگر آن مربوط به جذابیت فیلم ما است و باید دید مخاطب در خارج از کشور تا چه حد رغبت به دیدن فیلم ما می کند مثلا برخی از کارها که در زمره مستندهای بحران در عراق است با نگاه انقلاب اسلامی و ضد تکفیری ساخته شده و این طبیعی است که کشورهای منطقه هیچ یک حاضر به خرید آنها نیستند .
فردا: یکی از آثار شما مستند "قانا" است چه اتفاقی افتاد که تا این حد معروف شد؟
عباسیان: مستند باید قصه داشته باشد. هم اکنون 20 سالی از جنگ بوسنی می گذرد و این کشور حدود دو میلیون نفر جمعیت دارد که هر یک از آنها می توانند برای ساخت یک مستند قصه ای باشند چرا که ساخت چنین مستندی اولویت استراتژیک ما است به طوری که مستند قانا 10 سال پس از رخداد آن حمله ساخته شد و تا این حد تاثیرگذار بود و اگر الان هم از آن فیلم ساخته شود باز هم تاثیرگذار خواهد بود و قانا ضداسرائیلی ترین فیلمی است که در ایران ساخته شده است و در آن شعاری داده نشده و به طور کاملا مستند جنایت اسرائیل را نشان داده است چراکه غربی ها قبول ندارند که اسرائیل جنایت میکند و میگویند اسرائیل فقط از خودش دفاع میکند و این مستند به خوبی ثابت میکند با برنامه قبلی کشتار قانا اتفاق افتاده است تا جاییکه به فیجیهای حاضر در صحنه گفته شده بود که قرار است حملهای صورت بگیرد و ممکن است که مورد حمله قرار بگیرند و آنها نیز در پناهگاه زیرزمینی پناه گرفته بودند و این وظیفه مستندسازان است که از این قبیل مسائل را زنده کنند و نگذارند که فراموش شود .
انتهای پیام/
دیدگاه تان را بنویسید