بهرام بیضایی سانسور نمایشش را تکذیب کرد
بیضایی درباره اینکه از خواهر کوچک "افرا" و شاگرد دوچرخه ساز نام برده می شود اما در طول اجرا آنها را نمی بینیم، گفت: "آقا زینال و مانا قرار نیست که روی صحنه ظاهر شوند. درباره رئیس کلانتری هم صحبت می شود، اما او را اصلا" نمی بینیم. لزومی به حضور آنها وجود ندارد. چون حرف های آنها در طول نمایش گفته می شود، اما به حضورشان نیازی نیست."
مهر: بهرام بیضایی با تاکید بر توجه رسانهها به وظایفی که دارند، اعمال هر گونه سانسور روی نمایش "افرا" پیش یا هنگام اجرا را کذب محض خواند و نسبت به انتشار گفتگوی جعلی توسط برخی سایتها اعتراض کرد. بیضایی در ادامه نشست امروز پرسش و پاسخ نمایش "افرا" در تالار وحدت درباره اینکه برای نگارش این متن تا چه اندازه به مسایل روانشناسی و جامعه شناختی توجه داشته گفت: "من موقع نوشتن به این مسایل توجه ندارم. اینکه بخواهم کتابی را ورق بزنم یا اینکه دنبال کتاب های آموزشی بگردم. درباره اسطوره نیز همین طور است. من سال های قبل با این مسایل کار کرده ام. جامعه شناسی، مردم شناسی و اسطوره شناسی مسایلی هستند که در طول زمان مطالعه کرده ام و در من وجود دارد. هنگام نگارش یک متن این مسایل در وجود من کار خودش را انجام می دهد." وی درباره شیوه ابتکاری استفاده از دکور متحرک در نمایش توضیح داد: "پس آرایی که در صحنه حرکت می کند از این نمایش آغاز نشده است. در نمایش "خاطرات هنرپیشه نقش دوم" و در "مجلس شبیه" نیز از آن استفاده کرده ام. در صحنه که به صورت گرد یا چهارگوش وجود دارد، جز زمین تخت چیز دیگری دیده نمی شود. من به ارایه عناصر کوچک و نشانه ها علاقمندم. این شیوه اجرایی را من از تعزیه آموختم." این کارگردان ادامه داد: "تئاترهایی که من در کودکی دیده بودم با شرایط اجرای نمایش در قرن نوزده یا اوایل قرن بیستم هماهنگی داشت و هنوز تئاترهای تجربی اروپایی به ما نرسیده بود. در آن دوره وقتی من برای اولین بار تعزیه را داریم در استفاده وسیع از امکانات زبانی و سایر مسایل بسیار تعجب کردم. اگر می گذاشتند تعزیه به زندگی طبیعی خود ادامه می داد و رشد می کرد، شاید امروز به شکلی تبدیل می شد که ما در این اثر از آن استفاده کردیم." بیضایی در پاسخ به اینکه غیر از نویسنده، شخص دیگری می تواند این نمایش را اجرا کند، توضیح داد: "من در این مورد قضاوت نمی کنم. ولی به محض اینکه چیز تازه ای وارد می شود، جامعه تئاتری گیج می شود. من وقتی نمایشنامه "سلطان مار" و سه نمایش عروسکی را ارایه کردم، بسیاری این را گفتند که این تئاتر نیست یا اینکه چگونه می توان این نمایشنامه را اجرا کرد. اما وقتی "سلطان مار" را اجرا کردم، فارغ از مسئله کیفیت نمایش، اجرا توسط کارگردان های دیگر شکل های دیگری به خود گرفت." وی ادامه داد: "مسئله اصلی این است که کارگردان با چه میزان اطلاعات به سراغ یک متن می رود. این موضوع از اهمیت زیادی برخوردار است هر کسی که سراغ فعالی هنری می رود، در صورت داشتن اطلاعات ناقص کار را به بیراهه خواهد برد. در صورتی که اگر دانش خوبی برخوردار باشد می تواند یک اثر را با خلاقیت خود رشد دهد. درباره نمایش "کارنامه بندار بیدخش" نیز همین اتفاق افتاد. زمانی که از من خواستند اثری را اجرا کنم و من این متن را معرفی کردم، به من بارها گفته شد که می توانی آن را اجرا کنی یا نه. اما وقتی نمایش روی صحنه رفت، شنیدم اجراهای دیگری از این نمایش در شهرهای مختلف کشور شکل گرفته است." این کارگردان در خصوص اجرای نمایش "افرا" گفت: "درباره اجرای این نمایش هم از من همین پرسش ها می شد که چگونه می خواهم آن را اجرا کنم. با آنکه سعی کرده بودم سرنخهایی درباره اجرای آن بدهم. اما این بار خودم نیز درباره شیوه اجرای نمایش دچار تردید شدم. چون حدود یک سال از آن فاصله گرفته بودم. هر چند به من گفته شده بود که در جشنواره تئاتر فجر سال گذشته این نمایش اجرا شده است که البته من هیچ اطلاعی از آن نداشتم و آنهایی که کار را دیده بودند از اجرا راضی نبودم." وی تاکید کرد: "اجرایی که از این نمایش روی صحنه است، یک پیشنهاد برای اجرای این اثر محسوب می شود. افراد دیگر می توانند پیشنهادهای دیگری در ذهن داشته باشد. یک نمایش با توجه به امکانات و اینکه در کجا اجرا می شود، قابل ارزیابی است. اگر من این نمایش را در جای دیگری یا حتی 6 ماه یا 2 سال بعد اجرا کنم، نمایش دیگری خواهد بود." بیضایی درباره اینکه از خواهر کوچک "افرا" و شاگرد دوچرخه ساز نام برده می شود اما در طول اجرا آنها را نمی بینیم، گفت: "آقا زینال و مانا قرار نیست که روی صحنه ظاهر شوند. درباره رئیس کلانتری هم صحبت می شود، اما او را اصلا" نمی بینیم. لزومی به حضور آنها وجود ندارد. چون حرف های آنها در طول نمایش گفته می شود، اما به حضورشان نیازی نیست." این نویسنده در خصوص شباهت قصه این اثر به فیلم "داگ ویل" اظهار داشت: "مت تا حدود 15 روز پیش این فیلم را ندیده بودم و متاسف هستم از اینکه آن را ندیده بودم. اما این فیلم بعد از "افرا" نوشته و ساخته شده است. بنابراین من نمی توانم هیچ تاثیری از آن گرفته باشم." وی در مورد استفاده از آینه در نمایش توضیح داد: "من در مدرسه ابومسلم درس می خواندم که در سال های پایانی دوره قاجار ساخته شده بود و خانه های اعیانی را تبدیل به مدرسه می کردند. آینه و آینه کاری بخشی از دیوار بوده است. اکنون نیز در بعضی از مساجد و تکیه ها می توان این گونه استفاده از آینه را مشاهده کرد. آینه از روزگار قدیم نشانه آب، روشنی و نیک بخشی بوده است که در همه خانه ها وجود دارد و بخش جدا نشدنی خانه های قدیمی محسوب می شد." این کارگردان در پاسخ به اینکه به چه صورت از خلاقیت استفاده کرده است که تماشاگر تا پایان از تماشای اثر لذت می برد، یادآور شد: "سعی می کنم نمایش اول خودم را خسته نکند. اگر در طول تمرین احساس کنم، بخشی خوب نیست، آن را حذف می کنم. من به طور دایم ذهنم کار می کند. به همین خاطر شب ها خواب خوبی ندارم و روزها زندگی درخشانی ندارم. در طول اجرا نیز مرتب می گویم اگر این امکان را داشتم، آن کار را می کردم و ... برای همین است که می گویم 6 ماه دیگر اجرای دیگری ارایه می کنم. چون ذهنم به طور مرتب کار می کند." وی در پاسخ به طرح ناهمزبانی با وجود زبان مشترک در میان اهالی محله گفت: "من ناهمزبانی را به چشم دیدم. ما از حدود 100 سال گذشته تصمیم گرفتیم، مدرن شویم. بدون اینکه فرهنگ مان تغییر کند و به پیش زمینه های فکری و یا فلسفی آن توجه کنیم. به همین خاطر نتایج آن دلخراش بود. در این نمایش افرا به دوچرخه ساز می گوید که در و دیوار مغازتون را نو کردید، اما خودتان نو نشدید. ما بین آنچه تظاهر می کنیم و آنچه هستیم فاصله زیادی هست و قصد نداریم این فاصله را پر کنیم." بیضایی درباره توجه به شیوه نمایش گروتفسکی و تئاتر بی چیز توضیح داد: "ما صاحب یک تئاتر وسیع به نام تعزیه هستیم که از زیرزمین تا عرض را در یک زمان نشان می دهد. زمانی که من کارمند اداره ای در دماوند بودم، روی به تماشای یک تعزیه در این محل رفتم. تماشای این اثر تاثیر زیادی روی من گذاشت. پس از آن متوجه شدم که پدرم تعزیه خوان بوده است و عمو و پدربزرگم در زمینه ساخت تعزیه و نوشتن متن برای آن فعالیت داشته اند. اما این شیوه تحت تاثیر فرنگی زدگی فراموش شده است. زمانی که گروتفسکی در سال 53 به ایران آمد من در دانشکده هنرهای معاصر تدریس می کردم و کتاب نمایش در ایران را سال 43 به چاپ رسانده بودم." وی در مورد اجرای نمایشنامه "سهراب کشی" به عنوان پروژه بعدی اظهار داشت: "بسیار خوشحال خواهم شد اگر بتوانم بازیگرهای لازم برای این کار را در اختیار داشته باشم. چون اکنون همه بازیگرها از تلویزیون تغذیه می کنند و امکان استفاده از آنها میسر نیست. "سهراب کشی" نیاز به سه ماه تمرین مداوم دارد که حدود یک ماه آن باید صرف بازآموزی زبان به بازیگران شود. چون بازیگران ما روی فرهنگ کار نمی کنند به بازآموزی زبان توجه ندارند و به دنبال جاهایی هستند که آسانتر پول در بیاورند و به شهرت برسند." بیضایی در ادامه بر ناموفق ماندن تلاش برای اجرای این نمایش تاکید کرد: "این بار فرصت تولید این نمایش را پیدا نکردم. یکی از سایت ها در گفتگویی دورغین این طور نوشته بود که از من سوال شده است که اجرای "سهراب کشی" چه شد و من پاسخ داده ام که توقیف شده است. مگر من دیوانه ام که چنین جوابی بدهم. به صراحت می گویم این اثر توقیف نشده است. یا از قول من به دروغ نوشته شده بود که گفته ام "افرا" سانسور شده است. در حالی که این اثر نه در هنگام چاپ و نه هنگام نمایش هیچ سانسوری نشده است و من آن را تکذیب می کنم. همین جمله می توانست باعث توقف اجرای این نمایش شود. رسانه ها تعهدات شان یادشان باشد. یک کلمه می تواند چیزی را ویران کند." این کارگردان درباره رویگردانی از بازی با نور در اجرای نمایش گفت: "موقعی که آثار اولیه ام را اجرا می کردم، به این نتیجه رسیدم که باید نمایش به خود متکی باشد. از جمله اینکه نوع برخورد تلویزیونی ها که هر کدام یک بخش را متعلق به خود می دانست، باعث این شد که دیگر هرگز به تلویزیون نروم. یادم می آید نمایش "پهلوان می میرد" در تالار سنگلج یا بیست و پنج شهریور سابق اجرا می شد. تماشاخانه یک سری پروژکتور داشت که جابجا می شد. کارگردان توانسته بود از انبارهای تئاتر شهر یک دیمر پیدا کند تا آخر نمایش نور آرام به سیاهی برود." وی خاطر نشان کرد: "این دیمر بخشی از وسایل باقی مانده از اپرای صادق بود که در سال 1310 قرار بود افتتاح شود. اما چون اعلام کردند که اپرا حرام است، ساخت آن متوقف شد و امکانات باقیمانده از آن به تئاتر سنگلج ارث رسید. این دیمر در هنگام کار کردن جرقه می زد و متصدی آن هر شب با دور کردن سایرین و خواندن آیت الکرسی و قرار دادن چوب زیر پایش با آن کار می کرد. در حالی که همان زمان ما نمایش "غروب در دیار غریب" را در پاریس اجرا کردیم. در آن سال نور سالن به صورت دیجیتال کنترل می شد." این تئاتری در ادامه تاکید کرد: "این اتفاقات باعث شد که من توجهم در اجرای نمایش به سمت دادن میزانسن معطوف شود. به همین خاطر وقتی "میراث"، "ضیافت" و "سلطان مار" را در سنگلج اجرا کردم، از یک نور ساده بهره بردم که در ابتدای نمایش روشن و آخر آن خاموش می شد. هر چند در دو نمایش اخیرم "مجلس شبیه" و "افرا" تاحدودی از امکانات نوری سالن های نمایش بهره بردم. هر چند امکانات این سالن ها باید به روز شود. چون متخصصان خوبی در کشور داریم. اما امکانات همین تالار وحدت مربوط به 30 سال پیش است." وی ادامه داد: "چه لزومی دارد در تئاتر شهر از سنگ عتیقه استفاده شویم و آن را شبیه چلوکبابی درست کنیم. من شنیدم سیم کشی تئاتر شهر 100 سال گارانتی داشته است. چه لزومی به تعویض آن وجود داشت. به روز کردن و بهره گیری از امکانات جدید برای سالن های نمایش ما اهمیت دارم. البته من از نوری که در این نمایش استفاده کردم و این اجراها می تواند تجربه ای باشد که اگر قرار شد اجرای دیگری در این سالن داشته باشم، از ابتدا به استفاده از شرایط نوری آن نیز توجه کنم."
دیدگاه تان را بنویسید