فارس: فیلم «محمد رسولالله(ص)» با محاصره بنی هاشم در شعب ابی طالب آغاز میشود. فصل درخشانی از زندگی حضرت رسول (ص) است ماجرایی که اهمیت آن در زندگی پیامبر بسیار زیاد است. فیلم به کودکی پیامبر توجه دارد و یکی از افرادی که در کودکی این شخصیت برجسته تاثیرگذار است پدربزرگ ایشان «عبدالمطلب» است. پیرمردی فرزانه که به درستی از پیامبر مراقبت می کرد. ایفای این نقش بعد از حضور درخشان علیرضا شجاع نوری در فیلم «روز واقعه» به ایشان سپرده شد.
شجاع نوری از هنرمندان برجسته سینمای کشور است که علاوه بر حضور فعال در عرصه فرهنگ و هنر در برخی از آثار با سختگیری خاص خود حاضر می شود. اگر به کارنامه گزیده او توجه کنیم بی شک به این مهم خواهیم رسید که او هنر بازیگریاش را نیز در خدمت اعتلای سینمای ایران به کار میگیرد. در فیلم سینمایی «محمد رسولالله(ص)» ساخته مجید مجیدی که اینک برروی پرده سینماها است او زیر دستان جنتو دروسی گریمور با سابقه سینما گریم شد و در قالب شخصیت بزرگوار و حکیمی چون عبدالمطلب ظاهر شد. با توجه به گرفتاری های علیرضا شجاع نوری در به انجام رساندن جشنواره کودک و نوجوان که به صورت مستقل و مجزا برگزار خواهد شد با گشاده رویی به تعدادی از سوالات ما درباره نقش «عبدالمطلب» و حضورش در این پروژه بین المللی پاسخ گفت. متن گفت و گو در ذیل می آید: اگر همین الان بگویند سر پروژه محمد حاضر شو من هیچ سوالی نخواهم پرسید/ انرژی خوبی سر پروژه جاری بود جدای از فعالیت مدیریتی که سالهاست در عرصه فرهنگ پی گیر هستید مخاطبین شما را به نقش «عبدالله نصرانی» در فیلم «روز واقعه»می شناسند و این بار در فیلم محمد(ص)حضور با اقتدار شما را با نقش حضرت «عبدالمطلب »
تجربه می کنند. همه بر این واقف هستیم که کار بسیار سخت و نقش بسیار طاقت فرسایی بود. حتماً این جمله معروف حضرت زینب (س) را شنیدید «ما رأیت الا جمیلا». من به شخصه هیچ سختی و مشقتی را در پروژه «محمد رسولالله(ص)» ندیدم. این قدر برای من لحظه به لحظه اش لذت بخش بود که سختی هایش را شاید نمیبینم. هر قدر فکر میکنم ببینم خاطره خسته کننده یا دردآور به ذهن بیارم اصلاً به ذهنم خطور نمیکند. چند روز گذشته به یکی از دوستانم گفتم اگر در همین لحظه به من بگویند پروژه «محمد رسولالله(ص)» قرار است فیلمبرداری شود و باید سر صحنه حاضر شوی . من اصلاً نخواهم پرسید چند روز هست چه اتفاقاتی قرار است رخ دهد؟ کی یا کجا باید حاضر شوم و سوالاتی از این دست... افرادی که اجازه ورود حس معنوی را به وجودشان نمی دهند ایکاش سر صحنه حضور داشتند این قدر فضا روان بود که هیچ ناراحتی وجود نداشت. ایکاش برخی از افرادی که به راحتی اجازه نمی دهند حس های معنوی در وجودشان نفوذ کند فرصت پیدا کرده بودند و سر فیلم حاضر می شدند و این فضا را تجربه می کردند و از نزدیک می دیدند چقدر انرژی خوبی سر پروژه جاری و ساری است. چقدر حال و هوا، حال و هوای خوبی است. تنش
های کاری وجود داشت ، این تنش ها برای هر کاری در حوزه تصویر طبیعی است، اما چیزی ناراحت کننده نبود. فضا بدون هیچ مشکلی و یا فشاری بود. من به شخصه 4 ساعت هر روز صبح گریم می شدم و 2 ساعت گریمم پاک می شد . صبح ها اولین فردی که وارد اکیپ - در آن بیابان برهوت - می شد من بودم و آخرین فردی بودم که لوکیشن را ترک می کردم. برای هر فردی این میزان فعالیت در روز را توضیح دهیم بلافاصله احساس سختی کار و دلسوزی در چهره اش هویدا می شود اما برای من بسیار روزهای جذابی بود. این قدر لذت بردم که حد و حسابی برایش قائل نیستم. البته این انرژی از سوی عوامل دیگر هم وجود داشت. همه خوب بودند . چه زمانی سر صحنه حاضر می شدید؟ ساعت 3 صبح ماشین برای حضورم سر صحنه حاضر بود، حدود 5 صبح گریم من آغاز می شد . آقای جنتو دروسی گریمور ایتالیایی با بیش از پنجاه سال تجربه کار در فیلم های بزرگ جهانی که در آن سال (زمان فیلمبرداری فیلم ) که من را گریم می کردند 72 ساله بودند، با توجه به سن و سالشان مرتب و خوش بو ایستاده بودند و به من با لذت هرچه تمام تر صبح بخیر می گفتند درست مثل اینکه به استقبال فردی آمده که مدت ها از دیدنش محروم بوده است. من را با
شوق می نشاند و می پرسید چای می خوری یا قهوه؟ او در حیطه کار خودش استاد است اما این همه حسن رفتار و تواضع انرژی بسیار خوبی بود که منتقل می شد. حضورم در فیلم محمد یک دوره فوق تخصصی و آموزشی بود عبدالمطلب تا 8 سالگی پیامبر حضور دارد و شما به دلیل بازی در این نقش بیش از بازیگران دیگر سر صحنه حاضر بودید ، چقدر تجربه همکاری هنرمندان ایرانی و خارجی مفید است و آیا باید تکرار شود؟ قطعاً باید تکرار شود . تا امروز این تجربه کم اتفاق افتاده است. حضور در پروژه محمد (ص) برای خودم یک دوره فوق تخصصی در همه ابعاد بود که گذراندم. کارکردن با آقای مجیدی بسیار دلنشین و لذت بخش بود . آقای مجیدی یکی دوستان قدیمی ام بود و از سوی دیگر هموطن ام به شما رمی آیند، مجموعه بازیگران فوق العاده بودند، همکاری با آن ها فرصت کمی نبود. جلوی دوربین استرارو قرار گرفتن افتخاری بود و توسط دروسی گریم شدن و در لوکیشنی که آقای کرکا کلژاکویچ ساخته بود بازی کردن برایم بسیار جذاب بود. وقتی همه چیز در جای خود قرار دارد. جز آموزش و لذت چیز دیگری برای من نبود .در طول کار لذت می بردم و میآموختم . برای ایفای نقش عبدالمطلب آن را زندگی کردم از عبدالمطلب
چقدر شناخت داشتید؟ واقعیت این است که از حضرت عبدالمطلب مطلب آنچنانی و زیادی در تاریخ وجود ندارد که بتوان تمام جزئیات و ریزه کاری ها را در میان کتب تاریخی دریافت و مرور کرد. بسیاری از موارد استنباطی از شرایطی است که در آن دوران وجود داشته است. ایشان پدربزرگ پیغمبر است و کسی که پدربزرگ چنین شخصیت برجسته ای است خودش کم شخصیتی نخواهد بود. آنچه که راجع به این شخصیت برجسته به دستم می رسید و یا به دست می آوردم یا می شنیدم به کار می بستم و سعی می کردم آنچه که قرار بود بازی کنم را به گونه ای «زندگی» کنم . 4 ساعت گریم فرصت زمانی خوبی برای تمرکز روی نقش بود. برای ملموس بودن، بهتر است اینگونه بازگو کنم آنچه که اتفاق افتاد را می توانم اینگونه توضیح دهم من «نی»ای بودم که در من دمیده شد. اگر صوت خوشی برون می آید از هنر و هنرمندی دیگری است. هنر را باید در جایی دیگر جست و جو کرد ظرفیت وجودی و هنر شما هم دخیل بوده است. خدا را برای این ظرفیت وجودی شاکرم.اما به عقیده خودم هنر را در جای دیگری باید جست و جو کرد و به عقیده من هنر در آن دمی است که دمیده شده است و باز هم خدا را شاکرم که قابل بودم برای حضورم در این نقش و قابل
بودم که آن دم در نی من دمیده شد.
دیدگاه تان را بنویسید