فارس: سینما، این روزها ظاهرا حذف عنوان «فجر» از جشنواره و مصاحبهی افشاگرانهی سعید کنگرانی مهمترین اتفاقات سینمای کشور هستند -اتفاقاتی که هر دو مهماند و قابل بحث- اما در کنار اینها این روزها اخبار مشابه دیگری نیز در رسانهها منتشر میشود که میتواند محل تامل جدیتر باشد و نشانگر آغاز راه جدیدی در فضای سینمای کوتاه و مستند ایران. در ابتدای بحث به این نکته توجه کنید که پیش از این یکی از بحرانهای اساسی در حوزهی فیلم مستند و کوتاه در ایران این بود که ظاهرا هیچ فضایی برای عرضه و نمایش این اثار جز پخش از تلویزیون وجود نداشت و اگر تلویزیون و جشنوارههایی محفلی مانند «حقیقت» اقدام به پخش برخی از تولیدات این حوزه نمیکردند، میشد اینطور تصور کرد که آن اثر اساسا تولید نشده است و وجود خارجی ندارد. با ظهور جشنوارهی عمار اما مسئلهی پخش و توزیع اثار مستند و کوتاه وارد مرحلهی جدیدی شد و فیلمسازان جوان جبهه انقلاب دارای یک سیستم توزیعی گسترده تا دل شهرها و شهرستانها و روستاهای کوچک کشور شدند که میتوانست محصولاتشان را به دست بخش گستردهای از مردم برساند و مسئلهی «دیده شدن» آثار را حتی بدون پشتوانه تلویزیون
تا حد خوبی مرتفع نماید. این شبکه توزیعیِ گسترده در عمل باعث شد جریان مستندسازی ایران همراه با حضور جدیتر فیلمسازان جوان انقلاب در عرصه، از محفلهای محدود شبهروشنفکری که سالها از «مردمی» شدن سینمای ایران جلوگیری کرده بودند فاصله بگیرد و وارد مرحلهی جدیدی شود. مستندسازان جبهه انقلاب پس از گذشت مدت کوتاهی صاحب دست برتر در سینمای مستند ایران شدند و به معنای واقعی کلمه سعی کردند چرخهی «سینمای مردمی» مطلوب را شکل دهند و با عبور از حلقهی تنگ مخاطبان بالاشهر تهران، رابطهای تنگاتنگی را با عموم مردم ایران برقرار کنند و محصولاتشان را به دست مخاطبان واقعیش برسانند. با وجود شکلگیری این شبکهی گستردهی پخش و نمایش فیلم در تمام ایران اما بازهم در طول این سالها همواره خلا چرخهی اقتصادی درست متکی بر مردم در سینمای کوتاه و مستند ایران- مانند سینمای بلند داستانی- وجود داشت و تمام فعالان این عرصه، به دلیل پمپاژ باور غلط شبهروشنفکران در طول سالیان گذشته، به این باور رسیده بودند که جز ساخت اثار اپوزیسیوننما و بردن دل جشنوارههای اروپایی راه دیگری برای بازگشت مالی این محصولات وجود ندارد و «مردم» اساسا حاضر به
پرداخت پول برای تماشای یک اثر مستند یا یک فیلم نیمهبلند نیستند. برای دامن زدن به این تلقی شبهروشنفکران از ماجرا و انکار کلیت قضیه هم کار حتی به جایی رسید که گسترهی وسیع مخاطبان شهری و روستایی که توسط جشنواره عمار فعال شده بودند حتی در برنامه تلویزیونی هم مورد هجمه قرار میگرفتند با این بهانه که دلیل نشستن مردم پای فیلمهای عمار مجانی بودن فیلمهاست و «مردم» حاضر به پرداخت وجه برای دیدن این اثار نیستند. این باور غلط هم اما در طول چند سال اخیر چندباری توسط مستندسازان انقلاب مورد خدشه قرار گرفت. اکران گستردهی مستندهای پرمخاطبی مانند «میراث آلبرتا»- پرمخاطبترین مستند چند سال اخیر سینمای ایران- در دانشگاهها که با وجود بلیتفروشی و عدم اکران رایگان مورد استقبال چند هزار نفری داشنجویان قرار گرفت و کارهایی مانند توزیع مستند «مهارنشده» از شبکه نمایش خانگی در کنار فیلمهای بلند داستانی، خدشه به همین باور غلط بود. اینها البته بازهم چند استثناء بودند که ظاهرا میتوانستند با اعتراض شبهروشنفکران غربزدهای مواجه شوند، که همچنان، به دلیل عدم استقبال مردمی از آثارشان، میخواستند بر طبل عدم توجه مردم به سینمای
مستند و کوتاه بکوبند و با انکار مخاطبان اثار نسل جوان سینمای انقلاب حتی جذابیت تولید در این حوزهها را از بین ببرند. اما آغاز جریان فروش اینترنتی محصولات جبهه انقلاب و استقبال بالای مخاطبان از آنها نشان داد که این باور سنتی حاکم بر بخش قابل توجهی از سینمای ایران اساسا توهمی بیش نیست و شبهروشنفکران با انداختن توپ عدم استقبال از این آثار در زمین «مردم» عملا دارند با پاک کردن صورت مسئله، بر بیتوجهی مردم به خودشان سرپوش میگذارند. استقبال از فروش اینترنتی مستندهایی مثل «من روحانی هستم»، «33 سال سکوت» و حتی استقبال پرحجم مخاطبان از فروش اینترنتی فیلم مراسم «دکتر سلام» نشان از اقبال مخاطبان/مردم به «خرید» و «تماشای» محصولات جبهه انقلاب داشت و حالا فروش قابل توجه فیلم نیمهبلند «لکه» نشان از توانایی نسل جدید فیلمسازان جبهه انقلاب- برخلاف شبهروشنفکران اپوزوسیوننمای محتاج دولت!- برای ایجاد یک چرخهی اقتصادیِ مردمیِ واقعی است. فروش اینترنتی فیلم جنجالی «لکه» تازه آغاز شده است و استقبال از آن همچنان ادامه دارد. اما استقبال بالای مخاطبان واقعی- غیر محفلی- از آثاری مثل «میراث آلبرتا 1و 2» و «مهارنشده» و «33 سال
سکوت» و «دکتر سلام» و .....حالا «لکه» نشانگر آغاز یک جریان است، جریانی که روند طبیعی گسترش شبکه توزیع و نمایش مردمی است؛ «ایجاد و گسترش بستر اقتصادی مردمی سینمای انقلاب». این جریانی است که به احتمال فراوان سینمای مستند و کوتاه و حتی داستانی بلند ایران را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد. در روزگاری که شبهروشنفکران ظاهرا مستقل، محتاج کمک دولت یا خرید آثارشان توسط بیبیسی هستند، فیلمسازان انقلاب با استقبال مردمی مواجهاند که برعکس القائات پیشین، حاضرند برای دیدن آثار مطلوبشان خرج کنند و بازار واقعی محصولات فرهنگی را شکل دهند. نویسنده: امیر ابیلی
دیدگاه تان را بنویسید