نمايش «پپروني براي ديكتاتور» ميتواند نمونه خوبي از تبديل يك متن نمايشي با لايه زيريني در نقد روشنفكري غربي به يك تئاتر سطحي با شوخيهاي سخيف باشد كه تماشاگر ايراني را صرفاً به ضرب شوخيهايش ميخواهد بخنداند.
روزنامه جوان : ماتيو دولاپورت و الكساندرولاپتولير نويسندگان فرانسوي، نمايشنامهاي به نام «اسم» (le prenom) را نوشتند و در فرانسه اجرا كردند. داستان اين نمايش به موضوع نامگذاري فرزند در خانوادهاي فرانسوي باز ميگردد كه منجر به دعوايي خانوادگي و افشاي تضادها و دشمنيهاي پنهان در يك خانواده به ظاهر خوب ميشود. استقبال خوب فرانسويها از اين نمايش باعث شد تا نويسندگان نمايشنامه دست به كار شوند و فيلمي را نيز براساس نمايشنامه خود بسازند. اين فيلم نيز در ميان فرانسويها با استقبال روبهرو شد، به طوري كه «اسم» توانست چند جايزه «سزار»(مهمترين جايزه سينماي فرانسه) را در سال 2013 به دست آورد.
اين متن مدتي پيش به فارسي ترجمه شده و هماكنون نمايشنامه «اسم» را ميتوان در كتابفروشيها پيدا كرد. مهمترين دليلي كه ميتوان براي استقبال فرانسويها از تئاتر و فيلم «اسم» بيان كرد، نقد جدي است كه اين اثر به جامعه به ظاهر روشنفكر و منادي آزادي فرانسه وارد ميكرد. «اسم» به خوبي نشان ميدهد كه ادعاهاي روشنفكران تا چه حد ميتواند پوچ و توخالي باشد و اينكه در وراي قيافههاي حقبهجانب اين قشر ميتوان تا چه ميزان تناقضها و مشكلات روحي و اخلاقي را پيدا كرد.
نامگذاري كودكي كه قرار است در آينده به دنيا بيايد دستمايه نويسندگان فرانسوي «اسم» شده تا با آن نگاههاي چپگرايانه و پزهاي طبقه روشنفكر فرانسه را كه عمدتاً قشر تحصيلكرده و هنرمند اين كشور را تشكيل ميدهد به چالش بكشد. كليد آغاز دعوا يك شوخي است. شوخي انتخاب نام «آدولف» براي فرزندي كه قرار است تا چند ماه ديگر به دنيا بيايد. در اين نمايش شخصيتي به نام «پير» كه فلسفه خوانده و نماد روشنفكري است در برابر اين نامگذاري مقاومت ميكند و آن را زمينهسازي براي تولد يك ديكتاتور ديگر عنوان ميكند اما در طول نمايش مشخص ميشود «پير» كه حتي براي نشان دادن روشنفكر بودن خود از خريد تلويزيون براي خانهاش امتناع كرده، در مقابل خانواده خود فردي بيقيد و نسبت به همسرش آدم بيتفاوتي است. او حتي برخلاف ادعاهاي خود در زمينه حقوق بشر و جلوگيري از خونريزي در كودكي تلاش داشته با كشتن يك سگ خود را فرد مهمي جلوه دهد و رفتاري مشابه ديكتاتورها داشته است. «اسم» سرشار از شوخيهايي است كه طبقه روشنفكر را با چالش روبهرو ميكند.
«اسم» اين سؤال را در ذهن تماشاگر ايجاد ميكند كه ادعاهاي روشنفكرها تا چه حد با اميال دروني آنها مطابقت دارد؟ و اينكه بعد از اين در برابر شعارهاي روشنفكرانه چقدر ميتوان خوشباور بود. اين نمايش با همين نام در تماشاخانه ايرانشهر اجرا شد و چندي پيش دوره اجراي آن به سر آمد. اما با فاصله كمي، يك متن دراماتورژي شده از اين نمايش در همان تماشاخانه به روي صحنه ميرود. «پپروني براي ديكتاتور» را علي احمدي كه مهمترين شناسهاش اين است كه پسر خسرو احمدي بازيگر باسابقه است، بازنويسي كرده. البته ميتوان گفت كه بر آن شوخيهاي سطحي اضافه كرده و تلاش شده است تا حدي آن را ايرانيزه كند.
نتيجه كار هم مشخص است، تنزيل تئاتري كه لايههاي پنهاني آن ميتوانست ذهن مخاطب را به خود معطوف كند به تئاتري آزاد كه هدف اصلي آن چيزي بيشتر از خندان تماشاگران نيست. دراماتورژ يا منظور اصلي «اسم» را نفهميده يا خواسته است با تغييراتي كه در آن ايجاد كرده است تماشاگر را با معجوني از شوخي و خنده 80 دقيقهاي بخنداند و متأسفانه يا خوشبختانه در اين كار موفق نيز بوده است. شاهد اين موضوع اجراهاي اين نمايش در سالن استاد ناظمزاده كرماني تماشاخانه ايرانشهر است. كارگردان با استفاده از چهرههاي سينمايي و البته ورزشي خواسته كار را به بازگشت اقتصادي نزديكتر كند، الگويي كه در چند سال اخير در بين تئاتريها رواج يافته و صداي قديميهاي هنر نمايش را در آورده است.
خوشبختانه از نمايشنامه «اسم» اجرايي كه به متن وفادار بوده است نيز اجرا شده و ليلي رشيدي اولين تجربه كارگرداني خود را با اجراي اين نمايشنامه به انجام رسانده است. آنچه در «پپروني براي ديكتاتور» رخ داده است ميتواند شاهد خوبي باشد براي آنچه نويسندگان ايراني بر سر متنهاي خارجي ميآورند و به نام دراماتورژي، دست به سلاخي مفاهيم اصلي ميزنند كه نويسنده اصلي در پي آن بوده است.
دیدگاه تان را بنویسید