روایت شهادت پزشک در اتاق عمل / استاندارد تخلیه مجروح را از 12 به 3 ساعت کاهش دادیم
در همه مشاغل تفاوت وجود دارد. در کسوت پزشکی، کسی که دست به قلم و یا چاقو می برد تا درد بیماری را کاهش دهد از ثواب بزرگی بهره مند خواهد بود. در این بین کسانی که دلسوزانه تر عمل می کنند، قطعاً یک سر و گردن از دیگران بالاتر هستند.
سرویس فرهنگی فردا ؛ مهدیس میرزایی اعتمادی - امیر دربندی 34 سال خدمت در رسته بهداری ارتش جمهوری اسلامی را در کارنامه دارد. او پس از سالها حضور در میدان های جنگ بازنشته شده و امروز نیز به عنوان یکی از فعال ترین راوی های دوران دفاع مقدس و در هیئت معارف جنگ شهید صیاد شیرزای مشغول به خدمت است. به بهانه روز پزشک، به سراغ وی رفتیم تا گپ و گفتی کوتاه در خصوص حضور پزشکان و پرستاران در دوره جنگ داشته باشم.
جنگ دوره پر التهابی محسوب می شود که نیاز به همه قشرها در آن وجود دارد. پزشکان و پرستارن نیز یکی از آن دسته نیروهایی است که به آن نیزا مبرم است. از حضور پزشکان در جنگ تحمیلی و بر خورد آنان با مجروحان خودی و یا حتی دشمن بفرمایید؟
دربندی: نقش درمانی در دفاع مقدس از وظایفی است که هنوز ناگفته های بسیاری از آن باقی مانده است. در واقع نقش پرتلاش پزشکان و پرستارن در آن مورد غفلت باقی مانده است. زیرا وقتی رزمنده ای در میدان جنگ می ایستد و می جنگد پس از توکل و اتکا بر خداوند، بر امور درمانی امید بسته است که به محض اینکه روی زمین می افتد، درمان شده تا برای عملیات بعدی آماده شود و بهبود یابد.
من افسر بهداری یگانهای رزمی در لشکر 92 زرهی خوزستان تیپ 3 دشت آزادگان مشغول به خدمت بودم. یگان رزمی در خط مقدم وظیفه انتقال پیکر شهدا، تخلیه مجروحین را بر عهده داشت. در این بین لازم می دانم اشاره ای داشته باشم به پزشکان و پرستارانی که زحمت زیادی در جنگ تحمیلی و درمان مجروحین متحمل شدند و همچنین با رافت و مهربانی به مجروحین و کشته های عراقی نیز رسیدگی می کردند. این کار بدون هیچ کینه ای انجام می شد.
این خاطرات ارزشمند در کتابی با عنوان "دکتر بدو" جمع آوری شده است. این کتاب با چه هدف و انگیزه ای نوشته شده است؟
دربندی: همه این خاطرات ارزشمند است و انتظار می رود کلیه کادر درمان در دوران دفاع مقدس به مکتوب کردن خاطرات بپردازند تا این تجربیات منتقل شود. من نیز خاطرات بهداری را با کمک سرهنگ رضا منتظر که از پزشکان صاحب قلم است نوشته ام.
"دکتر بدو" عنوانی است که برای کتاب انتخاب شده و علت آن این است که زمانی که در جبهه ها صدای انفجار گلوله خمپاره، توپ ، تانک و ... شنیده می شد، اگر فریاد دکتر بدو به گوش می رسید، یعنی کسی مجروح شده و اتفاقی افتاده، در غیر این صورت یعنی کسی مجروح نشده است. "دکتر بدو" در جنگ مرسوم شد. به همین دلیل این اسم را انتخاب کردم.
این کتاب خاطرات پزشکی و پرستاری را شامل می شود و همچنین خاطراتی از علما و فرماندهان از جمله خاطراتی که با شهید صیاد شیرازی داشتم نیز ذکر شده است. سعی کردم تمام خاطرات مستند باشد به همین دلیل سند و مدرک مرتبط با خاطرات در انتهای کتاب ذکر شده است.
در دوران دفاع مقدس در رده های مختلف، خاطرات ارزشمندی وجود دارد. از خط مقدم تا خط پشت جبهه، نحوه انتقال پیکر مجروحین و شهدا، ایستگاه ها و ... همه و همه خاطراتی است که امیدوارم به زیور طبع آراسته شود. زیرا در آئین نامه درمانی در ارتش و در مراکز آموزش بهداری طب رزمی تدریس می شود که در دیگر مراکز آموزشی وجود ندارد. در این طب رزمی، بهداشت تغذیه، تخلیه مجروح، بهداشت سنگر و ... تدریس می شود.
حضور در جبهه چه به عنوان یک رزمنده، چه فرمانده و چه پزشک روحیه و انگیزه بالایی نیاز دارد، به عنوان یک افسر بهداری چه چیزی به شما انگیزه می داد؟
دربندی: شاید همه ای افراد تحمل دیدین بعضی از صحنه ها را نداشته باشند. صحنه هایی مثل قطع شدن دست و پا، دل و روده ای که روی زمین ریخته شده است و تو باید به عنوان یک پزشک و یا پرستار آن را جمع کنی، چشمی که تخلیه شده است، یا تخلیه پیکر های تکه تکه شهدا. اینها همان صحنه هایی است که ما در دوران جنگ به کرات با ان مواجه بودیم و قطعاً روحیه ای قوی برای ماندن می خواست.
پرسنل ابتدا با اتکا بر خداوند متعال و با استفاده از تجربیات این روحیه را می گرفتند. اما خوب در این بین بودند کسانی که با دیدن چنین صحنه هایی متاثر می شدند. اما آن چیزی که به ما قدرت و انگیزه می داد،حضور دشمن بعثی بود که 5 استان ما را اشغال کرده بوده و ما خواهان ایستادگی و مقاومت در برابر وی بودیم. این اشتیاق برای رسیدن به پیروزی باعث می شد همه بایستند. در ضمن فراموش نکنید که جنگ ما ایستادگی در مقابل کفر بود. شما ببینید در جنگ های دنیا خانواده های کشته شدگان بی تابی کرده و دست به تظاهرات می زنند، اما در جنگ تحمیلی شاهد ایستادگی و رضایت خانواده های شهدا بودیم. خانواده هایی که شاکر بودند. کادر درمانی نیز چنین تفکری داشت و این جنگ را دفاعی مقدس می خواند . ما در مقابل دشمنی ایستاده بودیم که به جنگ شهرها روی آورده بود و با استفاده از سلاح هایی شیمیایی به میدان آمده بود. همه اینها بهانه ای بود تا به ما انگیزه ایستادگی دهد. همین باعث می شد تا مجروحین به زودی مداوا شده و دوباره به مناطق عملیاتی بازگردند.
با تلاش پرستارن و پزشکان مدت استاندارد تخلیه مجروحین از 12 ساعت به 3 ساعت رسید که نشان از فعالیت خوب کادر درمان درآن زمان داشت.
از حضور پزشکان در خط مقدم هم می فرمایید؟
دربندی: پزشکان، خود را به بیمارستان های شهرها و منطقه ای محدود نکرده بودند، بلکه در ایستگاههای جمع آوری، تخلیه و درمانی که فاصله کمی با خط مقدم داشت، بیمارستانهای صحرایی نظیر شهید غلامرضا مخبری در چنانه، شهید احمد هجرتی در سومار، بیمارستان صحرایی حضرت فاطمه (س)، بیمارستان صحرایی امام رضا (ع) حضور پیدا کرده و جراحی های تخصصی را انجام می دادند. تعداد زیادی از پزشکان نیز در صحنه به شهادت رسیدند، نظیر شهید احمد هجرتی که در حین عمل جراحی بیمارستان صحرایی مورد حمله شیمیایی قرار گرفت، ولی شجاعانه ایستاد و مجروح را عمل کرد و بعد هم به شهادت رسید. این حمله شیمایی در صورتی اتفاق افتاد که بر اساس کنوانسیون جهانی نباید به مراکز درمانی و آمبولانس ها حمله کرد. در حالی که شهید هجرتی و یا پزشکان دیگر نیز می توانستند با روپوش سفید خود در شهرهای دیگر و خط عقب تر فعالیت کنند.
یا می توان به سرهنگ ناصر تابش اشاره کرد که در دروان دفاع مقدس حدود 18 هزار عمل جراحی انجام داد که در این زمینه رکوردار است. وی 11 ساعت برای خارج کردن بمب خوشه ای عمل نکرده که در ران یکی از رزمندگان بود همراه با احمد بلنده تلاش کرد، بمبی که هر لحظه انتظار انفجار آن می رفت. اما وی ایستاد و شجاعانه عمل را به اتمام رساند.
چه چیزی باعث تمایز پزشکان از یکدیگر می شود؟
دربندی : به نظر من در همه مشاغل تفاوت وجود دارد. در کسوت پزشکی، کسی که دست به قلم و یا چاقو می برد تا درد بیماری را کاهش دهد از ثواب بزرگی بهره مند خواهد بود. در این بین کسانی که دلسوزانه تر عمل می کنند، قطعاً یک سر و گردن از دیگران بالاتر هستند.
ممنون از اینکه این فرصت را در اختیار ما گذاشتید. صحبت دیگر هم دارید بفرمایید؟
دربندی: من هم از شما ممنونم و روز پزشک رو به تمام پزشکان دلسوز تبریک عرض می کنم.
معرفی مصاحبه شونده:
سرتیپ دوم غلامحسین دربندی در سال 1334 در تهران متولد شد. وی در سال 1351 در رسته ی بهداری به استخدام ارتش درآمد و در مرکز آموزش بهداری نیروی زمینی مشغول به خدمت شد و پس از گذراندن دورهی آموزشی در سال 1353 به هوانیروز اصفهان منتقل شد. سرتیپ دربندی در دوران پیش از انقلاب، همگام با نیروهای انقلابی و نظامیان همفکر خود به صف تظاهر کنندگان پیوست.
وی پس از گرفتن دیپلم در سال 1358 و طی دورهی افسری، در اول شهریور 1359 به گردان 145 پیاده لشکر 92 زرهی اهواز که در پادگان تیپ 3 دشت آزادگان قرار داشت، منتقل است. در آن زمان هنوز جنگ اغاز نشده بود.
در 31 شهریور سال 1359 تهاجم عراق با حملهی هوایی به فرودگاه های کشور آغاز شد. از این زمان، سرتیپ دربندی همراه با تیپ 3 در منطقه چزابه حضور پیدا کرد و تا پایان جنگ در مناطق عملیاتی خوزستان به انجام وظیفه پرداخت و در تمام عملیات ها از جمله ارتفاعات الله اکبر، طریق القدس، فتح المبین و.. به عنون افسر بهداری، حضور چشم گیری داشت و در تخلیه مجروحان در خط مقدم جبهه ها نقش مهمی ایفا کرد.
دیدگاه تان را بنویسید