ماجرای چله گرفتن آیت‌الله مرعشی برای مکشوف‌شدن مزار حضرت زهرا(س)

کد خبر: 438683

آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی فرمود: پدرم در نجف یک ختم مجربی پیدا کرده بود که خودش ببینید که قبر بی‌بی دو عالم کجاست و به هیچ کس هم نگوید، یک ختم چله که خیلی مجرب بود و کسی از این ختم خبر نداشت!

فارس: آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران در تازه‌ترین جلسه تفسیر قرآن خود به تفسیر آیه 36 سوره بقره پرداخت که مشروح آن در ادامه می‌آید:

«أعوذباللّه من الشّیطان اللّعین الرّجیم

وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمینَ

فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حینٍ»

*مبدع جنگ نرم چه کسی است؟

در جلسه گذشته نکاتی راجع به بحث دشمنی و این که بالاخره دشمنی‌ها علّتی دارد، محضر مبارکتان عرض کردیم. بیان شد دلیل عداوت این است که انسان به دنیا وابسته می­شود امّا سؤال این‌جاست در بهشت که نباید عداوتی باشد؟ پس چرا تبیین به عداوت در بهشت فرمودند؟ چون در آیه شریفه 117 پروردگارعالم به صراحت بیان فرمود «إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّکَ وَلِزَوْجِکَ فَلَا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى» به آدم خطاب شد که بدان این دشمن تو و زوج توست، مراقب باشید که این باعث نشود که از جنّت خارج شوید.

بحث این بود که عداوت در این‌جا چیست؟ آیا عنوان وسوسه است، «الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذی یُوَسْوِسُ فی‏ صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ »2‏ و این یک نوع عداوت است؟

به تعبیری می‌شود گفت که این‌طور هست؛ چون بالاخره جنگ دو نوع است؛ یک جنگ سخت و با سخت افزار است و یک جنگ نرم. جنگ نرم به وسیله وساوس است که آن‌قدر وسوسه می­‌کنند که بدون هیچ خونریزی خودش را تسلیم کند که شیطان مبدع جنگ نرم است و او این جنگ را آغاز کرده است.

منتها بحث این است که اگر وسوسه و عداوت در بهشت باشد، پس منظور از آن حالتی که «فی الارض» تبیین می‌شود، چگونه است؟

*درگیری در دنیا بین چه کسانی است؟

عرض کردیم دو نوع نگاه است. یک نگاه این است که در حقیقت جایگاه و ظرف حقیقی­ عداوت در دنیاست. اگر تقوا نباشد، چون بشر پیچیده شده است در فجور و تقوا است، «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» معمول این است که یک موقع اهل فجور با هم درگیری پیدا می­‌کنند و یک موقع هم اهل فجور می­‌خواهند به اهل تقوا مسلّط شوند برای این که علم را ببرند به سمت مطالب فجوریه. امّا اهل تقوا هیچ موقع با هم درگیر نمی­شوند.

مثلاً نگاه کنید در عالم در آن جنگ سردی که بین آمریکا و شوروی سابق بود، سران شوروی سابق صورت ظاهر ادّعا می‌­کردند ما خدا را قبول نداریم - اینکه فی ذاته قبول داشتند، یک بحث دیگری است که به آن ورود نمی­کنیم؛ پون خیلی از این­ها واقعاً قبول داشتند و دروغ می‌­گفتند قبول نداریم - و طرف دیگر این‌طور نبود امّا بالاخره هر دو قائل به این بودند که بر عالم تسلّط پیدا کنند؛ یعنی اهل فجور بودند. پس با هم می­‌جنگیدند.

البته یک تعبیر بسیار خوبی را علّامه بزرگوار، شهید مطهّری داشتند و آن این که بالاخره این دو مثل دو لبه قیچی می­مانند که گرچه به ظاهر در مقابل هم هستند امّا طبعاً برای از بین بردن اسلام که یعنی همان تقوا تلاش می‌کنند. اسلام که «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»‏، دین بما هو دین است، و به طور کلّی تقوا؛ یعنی رفتن بشر به سمت تقوا و جواب مثبت دادن به تقوا، که از طریق دین انسان به تقوا جواب مثبت می­‌دهد. طبعاً هر دو این‌ها مانع اصلی را برای تسلّط فجور، تقوا می‌­دانند. لذا مبارزه می­‌کنند. این یک بحث است.

امّا گاهی خود این فجور هم در مقابل هم می­‌ایستند، ولی هیچ گاه آن‌ها که به حقیقت اهل تقوا هستند، در مقابل هم نمی­‌ایستند.

می‌­خواهم با استفاده از این، آن قضیه جنگ نرم را عرض کنم که وسوسه می­‌کند. پس آن­هایی را که در ایمان و تقوا به قدرت حقیقی نرسیدند و شاید فقط جلوه­ای از ظاهر تقوا را داشته باشند؛ نه حقیقت تقوا را، فریب می‌دهد که با همین ادّعای دینداری ظاهری در مقابل دیگران بایستند.

*خصوصیّت بارز شیطان

گرچه قضیه نفوذ هم هست؛ یعنی در عالم وقتی شما تاریخ را مطالعه می­‌کنید، می­‌بینید نفوذ کردند و بعد این کار را کردند و این هم نفوذ یهود است. یهود همیشه در مقابل ادیان مشکلات عدیده دارد ولی وسوسه می­‌کند که تو بهترین هستی.

این تکبّر که خصوصیت بارز شیطان هم بود که وقتی به ملائکه بیان شد سجده کنید، «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى‏ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ» که تصوّر کرد «خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ». این خودش اعلان این است که من برترم. قائله کبریایی، قائله برتری است؛ چون کبریایی متعلّق به ذوالجلال و الاکرام است، الله اکبر. امّا شیطان تصوّر کرد که بالاخره من برترم.

لذا تکبّر همین است که گاهی مع‌الأسف ما خودمان هم گرفتار می­شویم، حالا در بعضی کم‌تر و بعضی بیشتر که حالا بحثش جداست و نمی­خواهم وارد آن شوم. می­‌خواهم عرض کنم که بالاخره از جنگ نرم استفاده می‌شود و شیطان هم همین حال را به ظاهر دارد. پس در باب عداوت در جنّت یک مطلب این است که عداوتِ خونریزی نیست؛ یعنی عداوت کارش به خونریزی نمی‌­کشد. این عداوت در ارض است ولی چون آن‌جا جایگاه طهارت است، این نوعش نیست امّا از باب وسوسه هست.

*بهترین راه تسلّط دشمن

لذا یکی از قضایای دشمنی همین است. شیطان هم به خوبی فهمید که بهترین راه همین است که اوّل وسوسه کند و بعد اگر نتیجه نداد و دید مسلّط نشد، از طریق آن­هایی که تسلّط بر آن­ها پیدا کرده - چون به مؤمنین که نمی­تواند مسلّط شود - اعلان جنگ کند امّا اوّل قصدش تسلّط است.

البته این را بدانید که پروردگار عالم هم فرمود که تسلّطی برای تو نیست و تو سلطان نیستی و نمی‌­توانی مسلّط شوی امّا شیطان اوّل قاعده‌اش این است که می‌خواهد بر انسان از طریق همین جنگ نرم، قبل از این که جنگ سخت به وجود بیاید، تسلّط پیدا کند؛ چون در جنگ نرم خونریزی نیست و اگر هم موّفق شود، تسلّط راحت‌تر است. به تعبیری بدون این که خودش هم هزینه‌­ای خرج کند، راحت می­‌تواند مسلّط شود. لذا بهینه ابزاری که امروز در عالم شیطان از آن استفاده می­‌کند، همین­ جنگ نرم است امّا آنجایی که تسلّط ممکن نشود طبیعی است که جنگ سخت را شروع می­‌کند.

امّا این‌ها در جنّت نیست، در زمین است. این‌جاست که تبیین به این می‌­شود که «قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» حالا از طریق خود این انسان­ها عداوت درست می­‌کند.

آن‌جا که پروردگار عالم فرمود: «إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّکَ وَلِزَوْجِکَ فَلَا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى»، یا همین آیه شریفه «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ» در بحث این که شیطان آن­ها را فریب داد و گمراه کرد، تبیین به این است که شیطان خودش به تسلّط با جنگ نرم ورود پیدا می­‌کند.

*عدم امکان ورود مستقیم شیاطین اجنّه به جنگ فیزیکی با انسان

پس یک نکته خیلی خوب که از اینجا معلوم می­‌شود، این است که اگر شیاطین من الجن باشند، طبیعی است نمی‌توانند عداوت و خونریزی داشته باشند امّا آنجایی که قصدشان خونریزی باشد، از طریق خود انسان وارد می‌شوند، همان «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» که از طریق خود انسان است. لذا پروردگار عالم فرمود: «بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» بعضی از شما نسبت به دیگری عداوت می­‌کنید. این عداوت طبعاً با خونریزی خواهد بود امّا عداوت ابلیس و آن­ها که وسواس خنّاس هستند، در طریقه نخست ولو به این که اوّل هم حتّی از طریق جنس خود ما یعنی انسان وارد شوند، اوّلین گامی که برمی­‌دارند از طریق جنگ نرم است.

مثلاً اوّل می­آیند تطمیع می­‌کنند، بعد می­‌آیند تهدید می­‌کنند. یا اوّل می­‌آیند جلوات دنیا را نشان می­‌دهند و کار فرهنگی می­‌کنند که بهترین کار همین است، کدام تسلّطی بالاتر از تسلّط فرهنگی؟! که اگر شما به فرهنگ یک جامعه مسلّط شدید، همه چیز را می­‌توانید بگیرید.

برای همین بود که توانستند به فرهنگ ترکیه مسلّط شوند. آتاتورک با آن افکار پلیدش مسلّط شد. گرچه او هم خودش مهره بود و اصلاً حالیش نبود. مثل رضاخان ملعون که او هم مهره بود. امّا افکار پلیدشان این بود که دین را از بین ببرند و صورت ظاهر تمدّن را با نبود دین جلوه بدهند. بگویند: اگر خواستی متمدّن شوی، یک مانع بزرگی برای شما وجود دارد و آن مانع بزرگ دین است. مثل همان چیزی که کمونیست‌­ها تصوّر کردند که دین به ظاهر افیون جامعه است و ... .

*جنگ نرم با تحریف ادیان

اتّفاقاً یک دلیل عمده این مطلب هم همین بود که وسواس خنّاس دین قلابّی را جا انداخت؛ مثل دین تحریف شده نصاری که به تعبیری می­گویند مسیحی امّا قرآن می­‌فرماید نصاری. این دین تحریف شده را جا انداخت که در آن، کشیشان در دوران جاهلیّت طوری رفتار می‌­کردند که تصوّر شود اصلاً همه دین با علم و پیشرفت مخالف است، در حالی که اصل دین با علم است. پروردگار عالم اوّلین آیات نازله‌اش را در مبحث علم بیان فرمود «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ»‏، یا فرمود: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ»‏، حتّی فرمود: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ» امّا آن‌ها، آن دین تقلّبی را به عنوان جنگ نرم، به خورد بشر دادند.

پس اوّل ورود از طریق جنگ نرم است ولو از طریق انسان­‌ها، امّا اگر نشد دیگر خود شیطان و اجنّه نمی­‌تواند ورود به جنگ سخت پیدا کنند.

این هم خیلی جالب است که شیاطین فقط می‌توانند کمک فکری کنند ولی نمی­‌توانند ورود خاصّی بر جنگ سخت داشته باشند امّا ملائکه الله می‌­توانند و برای حمایت می­آیند. این هم لطف خداست.

لذا در ارض تسلّط این­ها از باب جنگ که « بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ » نهایت از طریق خونریزی است امّا اوّل جنگ نرم است ولی در بهشت چنین چیزی نیست و اصلاً عنوان خونریزی معنا ندارد و عداوت فقط به عنوان وسوسه است، آن هم در حدّ کم که تبیین به این هست.

*دشمن، همیشه دشمن است

امّا از آن طرف این جمله­ای پروردگار عالم که بیان می­‌فرماید: «إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّکَ وَلِزَوْجِکَ» اعلان این است که دشمنی برای تو همیشگی است، نه منقطع و در زمان خاص. شرط زمان و مکان ندارد. البته به واسطه زمان و مکان خاص، حالات و نوع عداوت تغییر پیدا می­کند امّا اصل عداوت تغییر نمی­کند. اصل عداوت شیطان و جنودش که «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» هستند، همیشگی است؛ یعنی عدو، همیشه عدو است. فرمود دیگر «عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ»‏، امّا نوع عداوت فرق می­کند. یک جا به وسوسه است، مثل «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما» که باید مواظب باشید و یک موقع به تسلّطی که به انسان‌ها پیدا می­‌کنند، «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»، عداوتِ خونریزی است. پس اصل عداوت برقرار است. حتّی اگر یک زمانی هم مؤمنین مسلّط شدند - حالا من روایاتش را بعداً برایتان می­خوانم، روایات جالبی است - و تقوا تسلّط پیدا کرد، باز این­ها دست از عداوت نمی­‌کشند. عدو، همیشه عدو است، دشمن همیشه دشمن است و عداوتش هم عداوت است. مگر می­شود دشمن، دشمن نباشد؟! تغییر روش و مسلک می­دهد امّا اصل عداوت تغییرناپذیر است.

لذا این نکته بسیار مهمّی است که پروردگار عالم بیان می­‌فرماید: «إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّکَ وَلِزَوْجِکَ»، اصلاً این دشمن برای توست. لام، لام تعلّقیه است و بعد برای زوجش هم لام تعلّقیه را می‌آورد، یعنی این قاعده است که او دست از دشمنی بر نمی­دارد گرچه ممکن است نوع دشمنی تغییر کند.

خوب دقّت کنید. من می­‌خواهم مطلب را کوتاه بیان کنم و سریع بگذرم. این هشداری به ما هم هست که نسبت به کسانی که حتّی دشمن هستند و جزء شیاطین شدند «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»، مراقب باشیم. عرض کردیم وقتی امام فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است، از باب این که فقط بخواهد آمریکا را تحقیر کند، نبود، که این هم یک دلیلش بود، امّا در واقع حقیقت آن‌ها بیان کرد؛ یعنی جنس و حال این‌ها دیگر حالت شیطانی شده. یکی از مطالبی هم که در قرآن تبیین می­‌شود و ما هیچ موقع نباید آن را فراموش کنیم، این است که این‌ها مطالب دنیا را زینت می­‌دهند؛ یعنی اغوای آن­ها این است که «لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ» دنیا را تزیین می‌کنند، جلوات دنیا را تبیین می­‌کنند. پس این وجود دارد و دائمی ا­ست. لذا با این هشدار کسی تصوّر کند دشمنی دشمن - که اسّ و اساس همه­ این دشمنی‌­ها ابلیس است و همین انسان­هایی هم که با اهل تقوا دشمنی می­کنند، شاگردان ابلیسند، طبق فرمایش قرآن جزء سپاه ابلیسند - تمامی دارد. این­ها هیچ موقع دست از دشمنی برنمی­دارند. یک موقع فکر نکنید ما بحث سیاسی می­کنیم. گر چه بارها هم عرض کردم: سیاست ما، عین دیانت ماست امّا این نکته هست که اگر به ظاهر شما مسلّط هم شدید، هیچ موقع نباید از شیطان و از ابلیس غافل شوید - که روایتش را هم می­‌خوانیم - چون می­‌خواهد فریب دهد.

پس این یکی از خصوصیّات دشمن است که اگر شما مسلّط هم شدید، بالاخره او در دشمنی است منتها مثلاً امروز ضعیف‌تر است امّا باز با جنگ نرم کار خواهد کرد. اینکه شما تصوّر کنید دشمن، دیگر دشمن نیست، غلط است.

اتّفاقاً این یک جواب خوبی هم هست به کسانی که فکر می­‌کنند آمریکا دست از دشمنی برمی­‌دارد. خیر، اصلاً قاعده این نیست. مگر امام نفرمود: اگر از مأذنه­‌های آمریکا هم صدای اذان پخش شود، ما به آن اذان شک داریم؟! این یعنی عداوت. امام که نعوذبالله مثلاً کینه­‌ای­ نیست. امام این­ها را بر اساس فرهنگ قرآنی بیان فرموده­اند. فرمود: « عَدُوٌّ لَّکَ »، نفرمود مثلاً «عدو فی هذا الموضوع»، پس عداوتش همیشگی­ است. دشمن، دشمن است؛ چون قسم هم خورد، گفت: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ»‏ به عزّت خدا قسم خورده است که می‌خواهد به اغوا بکشد. یک روز و دو روز و ده روز نیست، همیشه می‌خواهد مسلّط شود. طبیعی­ است اگر نتواند، دشمنی‌اش را از یک طریق دیگر ادامه می­دهد.

*راه برون رفت از عداوت دشمن

یکی از راه­‌های برون رفت از عداوت دشمن هم تمسّک به شجره طوبی است که اگر کسی به شجره طوبی تمسّک پیدا کند، تمام است، او برنده ­است.

یک شجره داریم که کسانی هستند که گرفتار عدو می‌­شوند و به شجره­ زقوم تبیین می­‌شود که قرآن می‌فرماید: «أَ ذلِکَ خَیْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمینَ إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فی‏ أَصْلِ الْجَحیمِ طَلْعُها کَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّیاطینِ»‏ یعنی چه رئوس الشیاطین؟ منظور این است که تفکّر شیطان­‌ها باعث شجره­ی زقوم می­‌شود؛ یعنی اصل این قضایا و گرفتاری­‌ها همه برای شجره زقومی است که به وجود می‌­آید و همه به خاطر این شیاطین است.

امّا یک شجره هم داریم که شجره­ طوبی است و در مقابل شجره­ زقوم است. این شجره طوبی چه کسانی هستند که «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ»‏؟ شجره­ی طوبی اهل‌بیت هستند.

*یکجا بودن خانه امیرالمؤمنین و پیامبر در بهشت

در روایتی شریف بیان شده که اصل شجره­ طوبی در خانه­ مولی‌الموالی، امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب(ع) است وشاخه‌هایش در خانه­‌ها­ی مؤمنین است. بعضی از صحابه به پیامبر عرضه داشتند: یا رسول الله! شما که قبلاً بیان فرمودید اصلش در خانه­ی من است - معلوم می‌­شود پیامبر در یک روایتی بیان فرموده بودند که اصل این شجره در خانه من است که این روایت شریفه هم باز در همان بحارالانوار، جلد 8 است. پیامبر فرمودند: بدانید درخت طوبی در قیامت، اصلش در خانه­ من و شاخه­‌هایش در خانه­ مؤمنین و بهشتیان است - چطور الان می­فرمایید اصلش در خانه­ی علی بن ابی طالب است؟! پیامبر فرمودند: «إِنَّ دَارِی وَ دَارَ عَلِیٍّ فِی الْجَنَّةِ بِمَکَانٍ وَاحِد»‏، خانه­ من و خانه­ علی(ع) در بهشت، در یک مکان است، اصلاً فرقی ندارد.

همان­طور که بیان فرمودند: «انا و علی من شجرة واحدة و سائر الناس کشجرة شتی»، آن­جا کاف تشبیهیّه آورد امّا این­جا نیاورد. فرمودند: «انا و علی من شجرة واحدة» ما درختیم، «کشجرة واحدة» هم نیست. بعد بیان می‌فرمایند «و سائر الناس کشجرة شتی»، ما درخت اصلی هستیم، مؤمنین شاخ و برگ هستند، خودشان درخت نیستند. حتّی بزرگان، اعاظم، علما، عرفا، اهل تقوا، مثل شیخناالاعظم حضرت مفید، مثل آیت‌الله قاضی و ...، حقیقت شجرة نیستند. حقیقت شجره مائیم، آن­ها متصل به این شجره هستند. شاخ و برگ‌­های اتّصال به ما هستند. لذا آن­هایی که به این شجره­ی طوبی اتّصال دارند، وقتی متصّل هستند، بهره­‌برداری می­‌کنند. لذا می­‌گویند عارف واصل.

فرمودند: کسانی که به این شجره متّصل شوند، در دنیا از دشمن در امانند. دشمن کیست؟ اصلش شیطان است که قسم خورد «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ». پس یکی از راه­های این که در دنیا با همدیگر دشمن نشوید، همین است.

*جنگ نیابتی داعش برای یهود

معمولاً دشمنی را هم شیطان درست می‌­کند و یک عدّه را به نام مسلمان می‌­آورد که مسلمان حقیقی نیستند. مثل این جنگ­‌هایی که داعش و امثالش به قول خودشان نیابتی برای ما آن‌ها انجام می­‌دهند. خودشان هم اعتراف می­کنند و ابایی ندارند، می­گویند برای ما نیابتی انجام می­دهند. کما این که بارها و بارها شنیده­اید که سران این­ها را، چه در سوریه و چه جاهای دیگر وقتی مجروح می‌­شوند، به تل‌آویو و حیفا و ... می‌برند و درمان می‌­کنند.

کما اینکه بهائیّت هم ابایی ندارد. می­‌دانید دیگر آن رئیسشان را بردند و در حیفا دفن کردند گرچه آن دیگر معلوم شده بود؛ چون یک مطلب بسیار مهمی که تشیّع دارد، ولایت است. خصوصیّت این ولایت این است که باعث شد این‌ها افشا شوند و این­ها به آن­جا رفتند و آن­جا هم دفنشان کردند امّا وهابیت خیر، که این دو، دو بازوی یهود است؛ یکی وهابیت در اهل جماعت و یکی هم بهائیّت در تشیّع. می‌­دانید که اصل وهابیت برای درعه هستند. این‌ها اصلا یهودی هستند. درعه منطقه‌ای سمت طائف است که این‌ها از آنجا آمدند. نقل‌های متفاوتی برای نامگذاری این منطقه وجود دارد که یکی این است که امیرالمؤمنین سپرش را اینجا سپرد و این‌ها مخصوصاً از آن بعد گفتند درعه که بتوانند بعد ادّعا داشته باشند. لذا اثباتاً این­ها یهودی هستند.

بهائیت هم همین­طور است. خیلی جالب است. من این را در بحث یهودشناسی عرض کردم. یک موقعی دیدند یک گروه در شیراز و یک گروه در یزد از یهودی‌ها و زرتشتی‌ها یک دفعه مسلمان شدند و بعد از مدّتی دیدند که این‌ها به بهائیت پیوستند. می‌دانید برای چه؟ برای این که بگویند ما فهمیدیم حق با این‌ها ست. این‌ها خیلی زرنگی کردند و با برنامه آمدند. یکی از خصوصیّات شیطان این جنگ نرم است. مطالب را می‌چیند و جورچین درست می‌کند. او خیلی وارد است و ما غافلیم.

*نااهلان و نامحرمان در فرمایش امام چه کسانی هستند؟

کما این که ما اعتقاد راسخ داریم که همین‌ها در این انقلاب هم نفوذ پیدا کردند - حالا که و چه را کاری نداریم- که امام هم فرمود: نگذارید این انقلاب به دست نامحرمان و نااهلان بیافتد. تعبیرم من این است که این نامحرم‌ها که می‌فرمایند، همین نفوذی‌ها هستند، این‌ها که از یهود و جاسوس بودند و نااهلان هم کسانی هستند که بی‌تقوا و دنیاپرست هستند. لذا خیلی از این‌ها نفوذ پیدا کردند و جاسوس هستند و خیلی از مطالب بعدها معلوم خواهد شد. به تعبیری ماه همیشه پشت ابر نخواهد ماند. بالاخره معلوم می‌شود.

*علّت به ایران آمدن حضرت معصومه

علی‌ای‌حال راه این که انسان از عداوت و دشمنی دشمن در امان بماند، رفتن به سمت شجره طوبی است. حصن حصین این‌ها هستند.

یک دلیل این هم که حضرت معصومه(س) به ایران آمدند و می‌بینیم علویّون و کسان دیگری هم به ایران آمدند، برای این است که در حصن حصین باشند، گرچه خود حضرت معصومه(س) مقامش، مقامی بسیار بالا و والایی است.

*ورود همه شیعیان به بهشت به شفاعت حضرت معصومه

آن قدر مقامش بالاست که در روایت شریفه‌ای حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(ع) می‌فرمایند: «إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ»‏ إنّ، إنّ تحقیقی است. به تحقیق برای خدا حرمی است و آن مکّه است «أَلَا إِنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ أَلَا وَ إِنَّ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ أَلَا وَ إِنَّ قُمَّ الْکُوفَةُ الصَّغِیرَةُ» و برای رسول الله حرمی است که مدینه است و برای امیرالمؤمنین حرمی است که کوفه است و قم کوفه کوچک است. «أَلَا إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیَةَ أَبْوَابٍ» می‌دانید که بهشت هشت باب دارد و جهنّم هفت. بهشت یک باب بیشتر دارد؛ چون همیشه گفتند که باب رحمت خدا بیشتر است «ثَلَاثَةٌ مِنْهَا إِلَى قُمَّ» که سه تا از این درب‌ها به سمت قم باز می‌شود. «تُقْبَضُ فِیهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی اسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَى» بعد حضرت می‌فرمایند: دختری از دختران من، زنی از این خاندان مطهر و بزرگوار، در قم قرار می‌گیرد که اسمش فاطمه است، دختر موسی است «وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ» و به شفاعت او همه شیعیان من، نفرمودند مثلاً شیعه فلان مکان، وارد بهشت می‌شوند.

*پاداش زیارت حضرت معصومه

باز در یک روایت هست که «حَدَّثَنَا أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالا حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ»‏ این روایت از باب سلسله روات و مطالب بسیار عالی است. سعد بن سعد می‌گوید که از ابالحسن، امام رضا(ع) راجع به زیارت حضرت فاطمه معصومه سؤال کردم سؤال کردم «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنْ زِیَارَةِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع » - عرض کردم این بانو به خاطر حصن حصین آمده امّا خودش به خودش خود موضوعیّت دارد. - «فَقَالَ مَنْ زَارَهَا فَلَهُ الْجَنَّةُ» حضرت فرمودند: هر کسی که او را زیارت کند «فله الجنه». نفرمودند: «و له الجنه». اگر می‌فرمودند: «و له الجنه» یعنی و جنّت برای اوست امّا وقتی فرمودند: «فله الجنه» فاء هم معنای واو می‌دهد، هم معنای تحقیق می‌دهد و معنای پس؛ یعنی پس به تحقیق بر او جنّت واجب است. یعنی صددرصدی است، دیگر تمام شد.

همچنین در روایتی دیگری داریم که «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ وَ غَیْرِهِ عَنِ الْعَمْرَکِیِّ بْنِ عَلِیٍّ الْبُوفَکِیِّ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنِ ابْنِ الرِّضَا ع قَالَ: مَنْ زَارَ قَبْرَ عَمَّتِی بِقُمَّ»‏ امام جواد(ع) فرمودند: کسی که عمّه‌ام را در قم زیارت کند، پاداش او بهشت است. خیلی جالب است که باز وجود مقدّس جوادالائمه(ع) هم همان را بیان فرمودند، نفرمودند: «و له» فرمودند: «فَلَهُ الْجَنَّةُ».

*زیارتی هم‌وزن زیارت امام رضا

در جای دیگر حضرت ثامن الحجج فرمودند: اصلاً زیارت او، زیارت من است. یعنی اگر کسی نمی‌تواند مرا زیارت کند، او را زیارت کند؛ چون قدیم با آن وضعیّت بعضی نمی‌توانستند به مشهد بروند. ما یادمان نمی‌رود قبلاً حتّی مشهد می‌خواستند بروند، چاووشی می‌خواندند. الان به برکت انقلاب همه چیز درست شده و به تعبیر عامیانه هر موقع طرف دلش هوای زیارت کند، می‌رود امّا آن موقع مردم نداشتند. می‌فرمایند: «من زار المعصومه بقم کمن زارنی» هرکه معصومه(س) را در قم زیارت کند، مثل این که من را زیارت کرده است. این خیلی مهم است.

*ماجرای چله گرفتن آیت‌الله مرعشی برای مکشوف شدن مکان قبر بی بی دو عالم

برای این بانوی مکرمه خیلی کرامات هست. آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، استاد عظیم‌الشّأنمان فرمودند که پدرم در نجف یک ختم مجرّبی پیدا کرده بود که خودش ببینید که قبر بی بی دو عالم کجاست و به هیچ کس هم نگوید، به قولی این راز را در سینه‌اش نگهدارد. یک ختم چهله که خیلی هم سنگین بود ولی خیلی مجرّب بود و کسی از این ختم خبر نداشت مگر بعضی از خصّیصین. ایشان چهل شب اعمال را انجام دادند و بعد از این که روز چهلم تمام شد، توسّل بسیار زیادی و گریه و مطالب و بعد استراحت کردند. آن‌وقت در عالم رؤیا به محضر مقدّس امام باقر یا امام صادق(ع) مشرّف شدند و قبل از این که چیزی بگویند، حضرت به ایشان رو کردند و فرمودند: «علیک بکریمه اهل البیت» بر تو باد که دست به دامن کریمه اهل بیت شوی. این‌جا آیت‌الله آسیّد محمود مرعشی نجفی، پدر آیت‌الله العظمی شهاب‌الدّین مرعشی چون یک ختم گرفته که قبر بی بی دو عالم را ببیند، تصوّر می‌کند منظور حضرت زهرا(س) هستند. عرضه می‌دارند که یا جدّاه قربانت بروم، اتّفاقاً من ختم را برای همین که شما بیان کردید، انجام دادم. شما محل دقیق قبر شریف را به من نشان دهید تا به زیارتشان مشرّف شوم.

امّا امام می‌فرمایند: منظور من قبر شریف حضرت فاطمه معصومه(س) در قم است و باید آن‌جا بروی. بعد حضرت بیان فرمودند که خدا به مصالحی نمی‌خواهد قبر آن حضرت معلوم شود و لذا ما هم نمی‌خواهیم، شما هم اصرار نکن. بعد فرمودند: خداوند آنچه که جلال و جبروت برای قبر بی بی دو عالم مقدّر کرده، همه را در فاطمه معصومه قرار داده است. به آنجا برو. اگر قبر حضرت معلوم می‌شد، جلال و جبروتی پیدا می‌کرد که به نظر می‌رسد از قبر همه معصومین بالاتر بود. می‌گوید آنچه که جلال و جبروت هست، آنجا می‌دهند. لذا نکات بسیار مهمّی است. ایشان وقتی این را می‌بینند، نجف اشرف را ترک می‌کنند و به قم می‌آیند.

*پاسخگویی حضرت معصومه به سؤالات شیعیان در غیاب امام کاظم

آیت‌الله مستنبط از کتاب کشف اللـاءلـى نقل می‌کند یک عدّه از شیعیان وارد مدینه شدند و پرسش‌هایی را داشتند که محضر باب الجحوائج، موسی بن جعفر(ع) آوردند و می‌خواستند از ایشان سؤال کنند. اتفاقا حضرت نبودند و جالب است که امام رضا(ع) هم نبودند و در سفر بودند. این‌ها پرسش‌هایشان را درب منزل بردند و چند روز منتظر شدند ولی حضرت نیامد. دیگر نمی‌توانستند منتظر شوند و باید به همراه کاروان برمی‌گشتند. نهایتاً آمدند درب منزل توقف کردند و گفتند که ما می‌خواهیم برگردیم. دیدند که فاطمه معصومه(س) در حالی که طفل کوچکی بود، گفت: این سؤال های شما و این هم جواب‌هایش. خیلی خوشحال شدند که جواب‌ها رسیده و رفتند. وقتی به بیرون از مدینه رسیدند، اتّفاقاً امام داشتند برمی‌گشتند و در راه به امام برخورد کردند و گفتند: آقا ما آمده بودیم به محضر مبارک شما برسیم و منتظر هم شدیم ولی دیگر نشد بیشتر بمانیم و این سؤالات را بردیم و دختر گرامتان این‌ پاسخ‌ها را آوردند به ما دادند. به نظر می‌آید که این‌ها تصوّر کردند که حالا خود حضرت به نحوی این‌ها را پاسخ دادند. حضرت گرفتند و گفتند ببینم، وقتی سؤال‌ها و پاسخ‌ها را دیدند، سه مرتبه فرمودند: «فداها ابوها» پدرش به فدایش.

عالمه غیر متعلّمه هست؛ ایشان اصلاً چیزی یاد نگرفته امّا هم عالمه است، هم معصومه. درست است که در دامن خود باب الحوائج هست امّا به نظر می‌رسد که اصلاً خود باب الحوائج هم به ایشان یاد نداده بودند که این‌طور با تعجّب سه بار بیان بیان می‌فرمایند: «فداها ابوها»؛ یعنی علم فی‌ذاته در درون ایشان است.

امّا همین فاطمه معصومه(س)، بهترین جایگاه را پناه بردن به ولایت می‌داند. لذا اگر بخواهیم از دشمن در امان باشیم باید به ولایت پناه ببریم و در هر زمانی این‌طور است. طبیعی است در مرحله اوّل به ولایت معصومین و در زمان غیبت باید به ولایت فقیه پناه ببریم. شاید پیام خود حضرت معصومه(س) با آمدنش به ایران هم همین است که هر موقع شما به ولایت پناه بردید، در امان هستید. لذا این نکته بسیار مهمّی است.

«یا فاطمه اشفعی لی فی الجنة»

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت