مشرق: مسابقه ثانیه های رجعتی دوباره برای داریوش کاردان به تلویزیون است .هنرمندی که برنامه صندلی داغ او تقریبا بنیانگذار تاک شوهای تلویزیونی بود. کسی که در دهه شصت جرات می کرد در لباس استاد خرناس با مسئولان سیاسی کشور، در رادیو شوخی میکرد. کارگردانی که برای نخستین بار مهران مدیری را شبیه منوچهر نوذری کرد و جلوی دوربین فرستاد و با آقای خنده ایران شوخی کرد. آنچه در برنامه هایی نظیر خندوانه می بینیم به نوعی بنیانگذارش کاردان بوده است. از طرفی مسابقه ثانیه ها حرف و حدیث های فراوانی داشت. به بهانه ثانیه ها سراغش رفتم تا گفتگویی از جنس استاد خرناس با او داشته باشیم. *به رغم اینکه شما به عنوان یک نویسنده و طنزپرداز سالها با تلویزیون همکاری کرده اید، چرا این حضور مداومت ندارد یعنی شما به عرصه های مختلفی می روید و دوباره رجعت می کنید به عرصه های دیگر. دوبله، گویندگی، اجرا، نویسندگی و... چرا فعالیت های شما در یک حوزه خاص مداومت ندارد؟ از مدتها پیش احساس کردم فضای برای این کارها آماده نیست و نمی توان برنامه ساخت، سخن گفتن سخت شده و همه گروهها، آستانه تحملشان پایین آمده است، مسئولان هم همینطور، بنابراین به خاطر
وضعیت خاص کشور دیدم بهتر است که کوتاه بیایم. * اما شما آن زمان که کسی جرات نمی کرد با سیاستمداران شوخی کند، این کار را در رادیو انجام می دادید! خیلی دوست دارم فضایی فراهم شود دوباره با سیاستمداران شوخی کنم. پتاسنیل کنونی نسبت به دهه شصت هزار برابر است، اما تا بگویم «ف» این گروه بدش می آید و تا بگویم «شین» آن یکی گروه بدش می آید. آنوقت اتهامات شروع می شود، یک نفر می گوید از چپی ها مایه گرفتی، یکی می گوید تو با راستی ها بودی و خلاصه هرکسی انگی به ما خواهد زد. بنابراین اصلاکار انتقادی در این شرایط فایده ندارد. با این هم سابقه گاهی هم بهتر است به نفع مصالح داخلی کشور سکوت کنی و به التهاب دامن نزنی. *چرا سراغ مسابقه ثانیه ها رفتید و دیگر صندلی داغ ندارید؟ این روزها خای خالی صندلی داغ کاملا حس می شود؟ اتفافا داغ و تنوری اش را از من خواستهاند اما نرفتم. برای اینکه احساس میکردم یا نمیتوانم حرفهایم را بزنم یا اگر بزنم دچار مشکل میشوم. فرض کن از بین گروههای سیاسی مختلف در کشور، گروهی از برنامه ای خوششان نمی آید، هر کدام از این احزاب و گروه های رسانه هایی دارند که قطعا زیرآب برنامه را خواهند زد. بگذارند که کار
را اهلش انجام دهند. یکی از آرزوهای من این است که برنامه گفتگو محور داغی داشته باشم، با مسئولین کشور، قشنگ گفتگو کنم. خیلی واضح و روشن و حتی با هم بگوییم و بخندیم، منتها مسائل کشوری را هم مطرح کنیم. *شما برنامه های طنز آیتمی ساختید که هنوز از آن کپی می شود و از روی برنامه های 39 و نوروز 72 (که بعدا ساعت خوش یک کپی دست چندمی از نوروز 72 بود ) تا همین اواخر خنده بازاراز کارهای شما کپی می شد.اما خودتان دیگر سازننده نیستید. پیشنهاداتی بود که این کار را انجام دهیم منتها باز هم در همان دورانی شد که خب من احساس می کردم مثلا اگر یک آیتم بسازم در مورد مادر زن، در مورد کرایه تاکسی و سایر مسائلی که سالها دستمایه طنز بوده است و خاصیتی هم ندارد به تکرار می افتم. من هیچوقت این کار را نمیکنم. باید برنامهای بسازم که حرف داشته باشد، من در برنامه سازی بیشتر به جنبه های معنوی اش فکر می کنم، الویت مالی در زندگی ام نداشتهام. برنامه هایی ساخته ام و تمام شده که یک دستمزد عادی و شاید تا اندازه ای حقیرانه و فقیرانه از آن برنامه عایدم شده است اما آمدهاند و از روی آن ساختهاند و خیلی سودهای کلان بردهاند. *یک دلخوری بین شما و
همکار سابق شما(م.م) هست که الان به عنوان سازنده سریال های طنز در شبکه نمایش خانگی و تلویزیون شناخته می شود. شما در برخی اظهار نظرها اعلام کردید که ایشان در مقاطعی و در گفتگوهایی حتی نوروز 72 را که شما و مرحوم مهرداد خسروی تهیه می کردید را به نام خودش ثبت کرده است. من متأسفانه این حرف را از تلویزیون شنیدم. من اصلا دلم نمی خواهد این گفتگوی من و شما به سمت برخی ها کشیده شود و ادامه پیدا کند. من خودم شنیدم که خود ایشان در برنامه نوروز پارسال یا نوروز دوسال قبل، در برنامه تحویل سال از او پرسیدند که کار خودتان را چگونه شروع کردید، گفت من در شبکه دو مشغول کار بودم، یک نفر به من از شبکه یک زنگ زد و گفت ما یک کاری داریم می سازیم که در آن مانده ایم! و من و بچه ها رفتیم و جمع کردیم و برنامه را ساختیم! در حالی که اولین کار این آقا به صورت رسمی همین کارهای آیتمی که بود که ما او را آوردیم تا بدل منوچهر نوذری و اکبر عالمی اجرا کند و کارگردان برنامه هم بنده و آقای خسروی بودیم. من اصلا مشکل شخصی با آقایی که شما به او اشاره کردید، ندارم. مشکل من این نوع طنز است. چه ایشان بسازد چه آقای فلانی، من آنرانمی دانم. این طنز
بیشتر نطنز است! بنابراین مسئله من آقا فلانی نیست. مسئله جریانی است که از نگاه ایشان و دیگر دوستان استفاده می کند و می رود به این سمت که فقط برنامه بسازد و آنتن را پر کند بعد هم خب متأسفانه از نظر نوشتاری، کفگیر به ته دیگ می خورد و می شود... . من تا به حال ، نه 90 شبی داشته ام و نه 80 شبی! برنامه های من حداکثر 14-13 قسمت بود. آن برنامه «39 » هم که 39 قسمت شد ، در همان هفدمین قسمت زمین خورد و بقیه اش پخش نشد. *در مورد «معمای شاه» صحبت کنیم چون سریالی است که خیلی حرف و حدیث در مورد آن وجود دارد. شما نقش امیرعباس هویدا را بازی می کنید. متوقف شدن سریال و عدم تامین بودجه برای این سریال و عوامل مشکلاتی را بجود آورده است؟ من نمی توانم این حرف را دقیق بگویم چون این اتفاق در مورد کلاه پهلوی هم رخ داد. یکسال و اندی سریال را به خاطر تأیید متن نگه داشتند. چندین مرتبه هم چندماه، چندماه متوقف شد بخاطر ندادن بودجه. همین اتفاق در این سریال هم دارد رخ می دهد. اما مسئله «معمای شاه» نیست، این مسئله، معمای لدنی است! تهیه کننده این سریال. که متأسفانه هیچوقت پول عوامل را به موقع نداده است و بنظر هم نمی آید که بخواهد بدهد.
البته بخشی به ایشان مربوط است و بخشی هم به سازمان مربوط است که می گوید بودجه ندارم. وقتی که بودجه هم می آید، درست تقسیم نمی شود. من سیزده ماه قبل، کارم در این سریال تمام شد، اما تسویه حساب نشد. البته خب برنامه های دیگری هم هست، من پارسال، ماه رمضان، برنامه افطار را اجرا می کردم اما هنوز تسویه حساب نشده است. یک برنامه هم برای شبکه پنج کار کردم ، به اسم « 39 هفته» که در هفته دفاع مقدس، هرشب پخش می شد، پول بنده بابت این برنامه هم هنوز تسویه نشده است! مسئله این است که یا در سازمان پول نیست یا وقتی هم می آید، متأسفانه تهیه کننده به خودش حق می دهد هرطور که دلش می خواهد هزینه کند. دستمزد افراد را قبل از اینکه عرقش خشک شود بدهنداما اصلا کسی به این مسائل فکر نمیکند. می گویند تمام شد، بازی اش را کرد و رفت دیگر! حالا ما پولش را ندهیم چه کار می خواهد بکند؟ من قرارداد دارم، چک هم دارم اما باز نمی توانم پولم را بگیرم. بنابراین یک بخشی اصلا مسئله مالی نیست. * آیا می توانید به کسانی که شما را دوست دارند یک امیدواری بدهید که با برنامه ثابت تری بخواهید گشت، یک صندلی داغ که دیگر داغی آن را رها نکنید. چون ما هر دفعه
بخواهیم صندلی داغ را به یاد بیاوریم با شما به یاد می آوریم. نمی توانیم احمد نجفی را بیاد بیاوریم. بخاطر اینکه من در زمانی صندلی داغ را ترک کردم که دیگر یخ شده بود. تا زمانی که داغ بود اجرا می کردم و زمانی که حرارتش پایین آمد، گفتم من نمی آیم. خیلی هم شایعات درست کردند. *دلیل اصلی بین آن همه شایعه ، کدام بود؟دلیل شما مناظره داغ توام با قهر با شهردار وقت تهران محمود احمدی نژاد نبود؟ دلیل اصلی این بود که بنده شخصا انصراف دادم و گفتم نمیآیم. حتی با تهیه کننده و کارگردان برنامه، کارمان به مشاجره لفظی هم کشید. گفتم: آقا نمی آیم، نمی آیم، نمی آیم! برای اینکه برنامه حرارت خود را از دست داده است. جالب اینجاست که بعد از اینکه نرفتم و افراد دیگری برنامه را اجرا کردند اما در هفته دفاع مقدس و هفته بسیج باز هم من رفتم و صندلی داغ را اجرا کردم. چون دلم می خواست بروم. برای اینکه سرداران می آمدند، برای اینکه جانبازان می آمدند. برای اینکه اهل جبهه و جنگ می آمدند و این دوستان همیشه دغدغه داغ من هستند. خب من آنجا با آدمهایی مثل سرلشکر فیروز آبادی صحبت کردم، با آقای محسن رضایی صحبت کردم. واقعا دوست داشتم برنامه به جایی برسد
که با خیلی ها حرف بزنیم. الان هم دلم همین را می خواهد، دوست دارم با رئیس جمهور صحبت کنم. با معاونانش صحبت کنم. اما در مورد برنامه ای که با شهردار وقت تهران محمود احمدی نژاد داشتم میتوانم به عبارت شاید و باید اشاره کنم. اولا دوست ندارم راجع به آن برنامه صحبت کنم. شاید صندلی احمدی نژاد در آن برنامه که توام با قهر و جدل بود آنقدر داغ شد که دیگر قابل پخش نبود. قهر من از صندلی داغ ...در این مورد ادامه ندهیم. *اگر با رئیس جمهور روی صندلی داغ حرف بزنید، با او شوخی هم می کنید؟ من بلدم باکی، چطوری شوخی کنم. متأسفانه بعد از اینکه صندلی داغ تمام شد، در تمام شبکه ها یک چیزهایی شبیه صندلی داغ راه افتاد، آدمهای بی تجربهای آمدند نشستند و نمی دانستند با چه کسی دارند حرف می زنند، اندازه طرف مقابل را نمی دانستند. نمیدانستند چه نوع شوخی باید با او بکنند. بله اگر رئیس جمهور بیاید و روی صندلی داغ بنشیند، با او شوخی هم می کنم، در کمال ادب، با ایشان می گویم و می خندم. بنده آماده شوخی با رئیس جمهور روی صندلی داغ هستم. ضمنا سؤالات واقعی مردم را از ایشان میپرسم. من این کار را بلدم و دوست دارم این اتفاق بیفتد. ما نه می توانیم
با مسئولین شوخی کنیم و حتی در بعضی موارد با مردم هم نمی توانیم شوخی کنیم! من دارم محک می زنم و جلو می روم تا ببینم آیا می شود سر شوخی را با سیاستمداران باز کرد؟ *خاطرتان هست که اخبار را به صورت عربی می خواندید ؟ آن آیتم به نظرم در یک مقطعی خیلی مخاطب داشت (در دهه 70) یادم هست که بعد از بازی فوتبال ایران و آمریکا، وقتی که ایران برنده شد بچه ها از خوزستان با من تماس گرفتند و گفتند اینجا ملت آمدند توی خیابان و می گویند «کلینتون پیت حلبی!» یعنی عده زیادی از مردم با لحن عربی من خاطره دارند اگر چیزی به دل مردم بنشیند، یادشان می ماند! کلینتون چه خودش چه عیالش هنوز پیت حلبی هستند. *برگردیم به "ثانیهها"...فاجعه اشتباهات شرکت کنندگان مسابقه ثانیه ها را چگونه ارزیابی می کنید؟ مسابقات نباید به صورت تخصصی باشد و از حالت سرگرمی بیرون آید. اما خود همین اشتباهات شرکت کنندگان تبدیل به سرگرمی مردم شد. البته این را هم بگویم نباید این اتفاق می افتد و حداقل تستی، آزمونی از شرکت کنندگان گرفته می شود.
دیدگاه تان را بنویسید