هنوز هم تماشای پایتخت لذت‌بخش است + تصاویر

کد خبر: 426738

سخن گفتن از خوبی و بدی سریال یا بررسی آن پس از گذشت بیش از یک هفته از ماه رمضان همچنان زود به نظر می رسد، وانگهی اگر اندازه‌ی نظراتی که این روزها درباره این سریال سیمایی منتشر شده است را بررسی کنیم، انگیزه‌های کافی را به دست می‌آوریم که یک نگاه گذرا به پایتخت چهار داشته باشیم.

هنوز هم تماشای پایتخت لذت‌بخش است + تصاویر

سرویس فرهنگی فردا- جابر خرم نیا؛ «پایتخت چهار»، یک سریال پر از حاشیه است. حاشیه‌هایی که بیشتر از شب نوروز امسال آغاز شد، گزارش‌های گوناگون از مراحل ساخت سریال این حاشیه‌ها را بیشتر کرد؛ و در پایان با آغاز ماه مبارک رمضان و آغاز پخش سریال در یک ساعت طلایی از شبکه‌ی یک سیما به اوج خودش رسید.

گرچه باید باور کنیم که سخن گفتن از خوبی و بدی سریال یا بررسی آن پس از گذشت بیش از یک هفته از ماه رمضان همچنان زود به نظر می رسد، وانگهی اگر اندازه‌ی نظراتی که این روزها درباره این سریال سیمایی منتشر شده است را بررسی کنیم، انگیزه‌های کافی را به دست می‌آوریم که یک نگاه گذرا به پایتخت چهار داشته باشیم که همچنان در جذب مخاطب موفق است.

همه‌ی خرده‌گیری‌های خبرساز

انتقاداتی که از روز نخست متوجه‌ی سریال پایتخت شد یک‌جورهایی انتقادات بسیار سرسری و ساده بود. با پخش نخستین بخش‌های این سریال، شبکه‌های مجازی پر شدند از اظهارنظر کارشناسانه‌ی کاربرانی که به سوتی‌های بزرگ پایتخت اشاره می‌کردند! برای نمونه اینکه هواپیمای مالزیایی در هفدهم اسفند 1392 مفقودشده و در آن هنگام کم‌وبیش 9 ماه از انتخابات شورای شهر می‌گذشته است. همچنین انتخابات شورای شهر در سال 1392 کمتر از یک ماه تا آغاز ماه مبارک فاصله داشت که این زمینه تقویمی هم در سریال رعایت نشده است. و همچنین پایتخت سه که در فروردین 1393 پخش شد، نشان می‌داد که «چوچانگ» همسر «ارسطو» برای چهارشنبه‌سوری به تهران آمده است، درحالی‌که در چهارشنبه‌سوری آن سال، 11 روز از ناپدیدشدن هواپیما گذشته بود.

پاسخ همه این نقدها را خیلی شیک و مجلسی می‌توان داد؛ آن‌هم اینکه هرگز پایتخت ادعا نکرده چوچانگ در همان هواپیمای مالزیایی فوت‌شده، او در یک رخداد هوایی فرضی در سال گذشته از دنیا رفته؛ همچنین چرخش تاریخ در داستان یک توافق فرضی است که بیننده نباید درگیر آن شود و قرار نبوده برابریِ موبه‌مویِ بیرونی داشته باشد، به‌جای آن این پیش‌فرض وجود داشته که بیننده داده‌های نخستین را بدون توجه به برابریِ بیرونی آن بپذیرد و آن‌هم اینکه: چوچانک در یک پیشامد مشکوک هوایی مفقودشده و امیدی به زنده‌بودنش نیست و «هما» هم در انتخابات شورای شهر شیرگاه پیروز شده است.

گذشته از این خرده‌گیری‌های سطحی در شبکه‌های مجازی انتقادات دیگری هم به سریال شده است. یک مداح معروف درباره یکی از قسمتهای این سریال اظهارات تندی داشت. همچنین «رضا رشیدپور» هم با انتشار یادداشتی ایراداتی از داستان و مسائل هنرمندانه‌ی سریال داشت که البته کسی به آن توجهی نکرد.

این نکته‌ها را هم کنارش اضافه کنید

بی‌گمان پایتخت در همین آغاز کار نشان داده که سستی‌هایی دارد. اینکه بگوییم پایتخت بی‌عیب و نقص است که بیراه است. باگذشت نزدیک به هفت قسمت از سریال، بیننده هنوز هم نمی‌داند که نخِ تسبیحِ داستان چیست و چه ماجرای یگانه‌ای، در غوغای ماجراهای درهم هر قسمت قرار است دنبال شود؟

البته دیالوگ‌های پایتخت هم دیگر آن شیرینی و گیرایی سه فصل گذشته را ندارد، اما هنوز هم گاهی دیالوگ‌های خوبی ردوبدل می‌شود. برای اینکه بخواهیم درباره‌ی پایتخت داوری کنیم صدالبته باید جلوتر برویم و بخش‌های بیشتری از سریال را ببینیم و امیدوار باشیم که پایتخت بخواهد ما را غافل‌گیر کند. گرچه در همین قسمت‌های آغازین هم می‌توان نکته‌هایی را دید که نشان می‌دهد پایتخت همچنان یک سریال خوب و دیدنی است.

زیبایی‌های یک پایتخت دیگر

این نخستین پایتختی است که در ماه رمضان پخش می‌شود؛ برای همین پایتخت به‌خوبی نمود مناسبتی خود را حفظ کرده است. یعنی در سه فصل گذشته داستان در حاشیه جشن نوروز می‌گذشت، و امسال که برای ماه رمضان تولیدشده بی‌کم‌وکاست در فضای ماه رمضان قرارگرفته است. حال و هوای ماه رمضان از آغاز سریال در داستان طنز پایتخت نهفته است.
اعضای خانواده، حتی با حضور دو میهمان غیرمسلمانِ چینی، برای سحری دورهم جمع می‌شوند و سحری می‌خورند. همواره سکانس‌هایی از هر قسمت به حضور اعضای خانواده در مسجدِ محل برای برپاداشتن نماز صبح اختصاص دارد، این سکانس‌ها نه‌تنها سکانس‌های مُرده سریال نیستند، چه‌بسا تا همین‌جای کار همواره دیالوگ و رخداد پیرامون حضور اعضای خانواده در مسجد وجود داشته است.
تکیه روی مسجد خودش به‌تنهایی یک اتفاق ویژه در سریال است. گذشته از فضای ماه رمضان، آموزه‌ی اخلاقی و همیشگی سریال پایتخت امسال پایدارتر دارد دنبال می‌شود. در سه فصل گذشته، «نقی معمولی» به‌شدت نسبت به پدرش که به آلزایمر دچار است پایبند است و تأکید فراوانی در خدمت به پدرش دارد؛ بخصوص آنکه در سخت‌ترین شرایط هم در برابر پیشنهاد دیگران برای سپردن پدرش به آسایشگاه واکنش نشان می‌دهد.
اکنون در پایتخت چهار، افزون بر «پنجعلی» که مورد ارج و احترام فرزندان خودش است، پای مادر پیر «آقای بائو» هم میان کشیده می‌شود. این پایبندی در این خانواده هم وجود دارد و زمانی داستان لذت‌بخش می‌شود که می‌بینیم پنجعلی دلباخته پیرزن همسایه شده و همه‌ی شخصیت‌های داستان به‌نوعی دست‌به‌دست هم داده‌اند که این دو تن به هم برسند و باهم زندگی کنند. ماجرا آن‌قدر برای خانواده‌ی دو طرف جدی است که برای پیوند پدر و مادرشان لیستی از تعهدات خانواده هر دو سو هم آماده می‌کنند و کوشش می‌کنند تا امکان زندگی آرام این دو را فراهم کنند. این هم به‌نوبه خودش گزاره‌ی داستانی زیبایی است که کمتر در فیلم و سریال‌های این روزگار پیدا می‌شود.
همای پایتخت چهار همچنان مانند سه فصل پیشین، نمونه یک زن ایرانی قانع و سازگار است. در عین بردباری و سازگاری با دشواری‌ها رودررو می‌شود و برآیند این استقامت او هم پیروزی او در زندگی خانوادگی و زندگی اجتماعی است. هما هنوز هم آن‌قدر ساده و بی‌تکلف است که حتی آماده می‌شود با کفش‌های کارگری نقی به نشست افتتاحیه‌ی شورای شهر برود! بااینکه خودش خانه‌به‌دوش است و با ده‌ها چالش دست‌وپنجه نرم می‌کند و بخصوص ناگزیر است دردسرهای هرروز نقی و ارسطو را حل‌وفصل کند، بازهم برای جایگاه مردمی تازه‌اش پای درد و دل مردم می‌نشیند و به آن‌ها پاسخ منطقی می‌دهد (و در بیشتر موارد تأکید می‌کند آنچه آن‌ها از او می‌خواهند در گستره توان و اختیار او به‌عنوان نماینده شورای شهر نیست).
خلاصه هنوز هم تماشای داستان دردسرهایی که نقی و ارسطو هرروز یا آن‌ها را می‌آفرینند و یا با آن‌ها روبرو می‌شوند، سرنوشت ازدواج دو پیر دلداده داستان و تجربه سیاسی هما سعادت در گیرودار یک زندگی پر از سروصدا لذت‌بخش است و پایتخت را کاملا بالاتر از دیگر سریالهای سیما قرار می دهد.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت