روزنامه «جامجم» در یادداشتی نوشت: یکم: کتاب «توفان سرخ» خاطرات سال 61 سرهنگ عراقی عبدالعظیم الشکرچی، از فرماندهان مستقر در خرمشهر است. او شب دوم خرداد را اینگونه توصیف میکند: «شب قبل از عملیات، روحیه بسیار عالی داشتیم. صدام حسین به دیدارمان آمد و گفت: مطمئن باشید که در روی زمین هیچ قدرتی وجود ندارد بتواند محمره (خرمشهر) را از ما پس بگیرد و درست یک روز بعد از این نطق حماسی، خرمشهر آزاد شد و ضربهای گیجکننده به صدام وارد آمد، به گونهای که هیچگاه نتوانست بفهمد که این اتفاق چگونه رخ داد.» الشکرچی آزادی خرمشهر را چیزی شبیه معجزه میداند. دوم: حکایت دفاع مقدس در سرزمین ما، حکایت گرانبهاترین قالیچه میراث پدری است که نه میشود تکهتکهاش کرد؛ نه میشود از آن گذشت و نه میتوان تصاحبش کرد و باید برای همیشه مورد احترام و اعتقاد باشد. البته کم نیستند مدعیانی که در تلاشند ارزش واقعی آن را تنزل دهند و در اصیل بودنش تشکیک کنند تا شاید عدم حضورشان را در میدان حادثه موجه جلوه دهند و نیز کم نیستند میراثدارانی (شما بخوانید میراثخوارانی) که از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند تا همه آن ارزشهای ناب و دستاوردهای عزیز را به
نفع خود و یا گروه، حزب و جناحشان مصادره کنند. به عبارت سادهتر دفاع مقدس هم مدعی کم ندارد و هم میراثدار که متأسفانه چند وقتی است این میراث ارزشمند در کشاکش بیناین دوگروه، مورد غفلت جدی دلسوزان واقعی هم قرار گرفته و جنگی که در دل آن گنجهای فراوانی خوابیده است؛ دارد خاک میخورد چون هیچ کدام از طرفهای قضیه قواعد بازی را آنگونه که بایسته و شایسته است رعایت نمیکنند. نه مدعیان، نه میراثداران و نه دلسوزان واقعی. اهل نظر متفقالقولند که جنگ یک بازی است با قوانین تعریف شده و مشخص و بازی جنگ قاعده دارد چنانکه بازی صلح و هر کس این قواعد را رعایت نکند؛ بازنده واقعی است ولو این که به ظاهر پیروز میدان باشد. دفاع مقدس آن میراث پدری است که قابل مصادره به غیر نیست. چپ و راست و وسط، اصولگرا و اصلاحطلب نمیشناسد که شأن آن والاتر از حرفهای روزمره است. سوم: روایت دشمن از بزرگی ملت ما که مقاومت و ایثار را رمزگشایی کردند و خود نماد مقاومت شدند شیرینی دیگری دارد. تقریبا 33 سال از آزادسازی خرمشهر میگذرد؛ این فاصله زمانی فرصت کمی نیست تا بتوانیم گفتمان دفاع مقدس را در قالب قرائتهای رسمی و پذیرفته شده جهانی کنیم! این
کار صاحبنظران و قلم بدستان ماست نه کسانی خارج از مرزهای رسمی ما. روایتهای دفاع مقدس حول دو موضوع اصلی طبقهبندی میشود: 1ـ تقدسی بودن جنگ 2ـ دفاعی بودن آن این دو محور معمولا با دیده تردید و تشکیک در ادبیات علمی بازنمایی و باز روایت میشوند. در مورد اول و اینکه: چرا دفاع ما مقدس بود. جامعهشناسان معتقدند هر پدیده اجتماعی که نظام ارزشی خاص جامعه (ارزشها یا امور مهمی که ریشه دینی و ملی دارند) را تحتالشعاع قرار داده و تبدیل به هنجار شود و اصالت داشته باشد یعنی عمومی باشد مقدس است. مقاومت در زندگی جمعی ما تنیده شده بود و اصالت آن در مبارزه بود.جنگ و دفاع مقدس مسأله همه بود. همه شئون زندگی و نظام ارزشی ما بر محور دفاع تنظیم میشد. خانواده، درس، دانشگاه، ازدواج، کار، در پرتو جنگ تعریف میشد؛ جنگ در رأس امور همه بود. پس تبدیل شده بود به هنجار رسمی. به یک حرکت جمعی. وقتی هنجارها جمعی شدند؛ ایثار تبدیل به عادت میشود؛ برای دیگری حاضری روی مین بروی، همافزایی بوجود میآید؛ هماهنگی، ارزش میشود و هر که در این نظام اجتماعی پیشرو باشد قدیس میشود و... در مورد روایت دوم متولیان فرهنگی جامعه باید آستین همت بالا
بزنند. حقیقتاً کار جدی صورت نگرفته است. نشان به آن نشان که هنوز بر سردر هیچ بنایی در جمهوری اسلامی تابلوی دانشگاه مطالعات جنگ تحمیلی یا دفاع مقدس نصب نشده است و هیچ فضای آکادمیکی برای تئوریپردازی و پرداختن به دستاوردهای جنگ از زوایای مختلف به وجود نیامده است. سوای چالشهای فراوان داخلی در مباحث دفاع مقدس، دور نیست صاحبنظران غربی و شرقی بیگانه دست به روایت دستاوردهای «مقاومت» ما بزنند و با عینک دودی خودشان و با قرائت خودشان آنرا برای ما بازنمایی کنند. مگر نه این است که هنوز هم در فضای دانشگاهی، بهترین مرجع برای جامعه علمی ما، آنها هستند؛ بهترین شاهنامه «برتلس»، بهترین مثنوی «نیکلسون»، بهترین تاریخ ادبیات «ادوارد براون»، جامعترین تاریخ ایران باستان را «گریشمن»، معتبرترین جغرافیای تاریخی ما را متعلق به «لستریج» میدانند و قس علی هذا.... این فرش موروثی که اتفاقاً تار و پود تنیده در آن، ما را با فاخرترین و باشکوهترین اثر فرهنگی معاصر مواجه کرده است و دشمنانمان را معترف که آنرا با «معجزه» روایت کنند؛ نیاز به مراقبت و مواظبت بیشتر دارد تا هم کماکان بر چشم نوازیاش بیفزاییم و هم بتوانیم آنرا از شرآفت
روایتهای مغرضانه و جعلی داخلی و خارجی مصون داریم.
دیدگاه تان را بنویسید