چرا هیچ تهیه کننده‎ای در سینمای ایران ورشکست نمی شود؟

کد خبر: 414834

سید امیر جاوید ضمن طرح یک پرسش، گفت: ورای تمام این نکات مهم و درست، باید قدری توجهمان را به چرخه اقتصادی سینما و فرایندهای بازگشت سرمایه در سینمای این روزهای ایران ببریم. چرا با وجود فروش عجیب و غریب فیلم های سینما، هیچ تهیه کننده ای ورشکسته نمی شود؟

فردانیوز: برنامه ی این هفته ی سینما معیار با دو موضوع « چشم انداز اقتصادی 94 سینمای ایران » و «چینش اکران فیلم های 93 و 94 از نظر ژانر و محتوا » با حضور کارشناسان برنامه، جبار آذین و رامین رحیمی و با اجرای علی فروغی برگزار شد.

مضمون و محتوای فیلم ها یک جانبه و تلخ است

مجری پرسش ابتدایی را با «پیش بینی شما از مشکلات سینمای ما در سال 94 چیست؟» را آغاز کرد و آذین گفت:

ابتدا و پیش از جواب سوال باید بگویم، این روزها آمارهای مختلفی از سوی مقام های رسمی و غیر رسمی، بخش دولتی و خصوصی و ... داده می شود که بخشی از اینها آمارهای صحیحی نیست و با هدف جوسازی و گرمابخشی به بازار فیلم است تا عنوان کنند که فیلم ما مثلا یک میلیارد فروخته شده و وقتی به گیشه مراجعه می کنیم می بینیم صد میلیون تومان هم فروش نداشته است؛ مساله ی دوم این است که فروش فیلم در ایران و سینمای جهان تابع هیچ معادله و فرمولی نیست اما عواملی وجود دارد که می توانند نقش سازنده و تعیین کننده در فروش یک فیلم و استقبال مخاطبان داشته باشند و بالعکس. اما در اینها دو فاکتور اساسی وجود دارد که اگر نباشد سینما زیر سوال می رود و آن، داشتن یک فیلم خوب و تبلیغات مناسب است. ویترین سینمای ایران جشنواره فجر است و ما را با بضاعت سینمای ایران در سال 94 آشنا کرد. اغلب فیلم هایی که به نمایش درآمدند به لحاظ فرم، ساختار و پرداخت، آثار ضعیفی بودند و فیلم های کمی را داشتیم که می توان اول نامش را سینما گذاشت و مشکلات ساختاری و محتوایی کمی داشته باشند، و در میان فیلم های به نمایش درآمده، شاید تعداد بسیار اندکی وجود دارند که می توانند تا حدودی گیشه را تغییر دهند. مسئله ی مهم این فیلم ها که به لحاظ فرم اشکال دارند، مضمون و محتواست و نگاهی که در اغلب این فیلم ها شاهد بوده ایم یک جانبه و تلخ بود. معمولا محصولات فرهنگی و هنری برای پاسخ به نیاز مخاطب تولید می شوند و اگر غیر از این باشد کالای بی ارزشی حساب می شود. آنچه در این فیلم ها شاهد بودیم نه تنها پاسخگوی نیازهای جامعه ی ما نیست بلکه به نوعی با یکسری انتظارهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مقابله می کند و مشخص است که افق روشنی را مقابل چشمان قرار نمی دهد که بتوان از این جهات حساب ویژه ای روی سینمای ایران باز کرد. فیلم هایی که مشکل دارند و به جای توجه به فرهنگ جامعه به فرهنگ مردم اهانت می کنند، استقبال نخواهد شد، مگر اینکه دو یا سه فیلمی که عرض کردم اکران شود تا اوضاع بهینه شود.

محصول فرهنگی، سیاست گذاری و مخاطب، سه ضلع اقتصاد سینما

سپس رحیمی هم در مورد اوضاع سینمای امسال گفت: قبل از صحبت در مورد خوب یا بد بودن، باید سینمای ایران را از سه منظر تحلیل کنیم. یکی خود محصول فرهنگی است که ساخته می شود، دومی سیاست گذاری فرهنگی و سوم مخاطب است. سیاست گذاری فرهنگی مباحث کلانی را در بر می گیرد و اینکه مدیری که سرکار می آید چه شیوه و نگرشی دارد، که متاسفانه هر چهار سال یک بار مدیران عوض می شوند و این ثبات مدیریتی و تغییر ساختارهای تصمیم گیری در مدیران جدید، سینما را فارغ از شناختن فضا و موضوع، وارد شروع دوباره می کند. دیگری به خود سینما و دست اندرکاران آن برمی گردد که متاسفانه سندیک های متمرکز، پرقوت، خصوصی و مستقلی نداریم که براساس نیاز سنجی و چرخه ی آزاد عرضه و تقاضا مخاطبش را جذب کند، دولت همیشه در تصمیم گیری های مداخله کرده و بنده معتقدم که کار فرهنگی، کار اداری نیست که با اداره بشود آن را اداره کرد و نمی شود به شکل کارمند، سینما را ادراه کرد بلکه باید با تغییرات جدی و تصمیم گیری های بلند مدت برنامه ریزی و یک سند چشم انداز برای آن تعریف کرد و هر پنج یا ده سال فکر کنیم که در این زمان چه اتفاقاتی بیفتد و در آن پلانی که برای سینمای ایران ریخته می شود، پیش بینی آینده را کنیم. مبحث بعدی، خود کالاست که سینما یا محصول فرهنگی دچار نقاط قوت و ضعف است و در سینمای ایران چیزی به نام «بیزینس پلن» نداریم یعنی اینکه قبل از شروع فیلم تعیین کند که چقدر مخاطب جذب خواهد شد، چند سالن سینما را می تواند بگیرد و درصد ریسک سرمایه گذاری در این پروژه چقدر است و این وقتی وجود ندارد، ارتباطات حرف اول را برای جذب سوبسیدهای دولتی می زند و متاسفانه سوبسید تولید داده می شود، در حالی که در برخی جاهای دنیا و خصوصا اروپا که سوبسید در سینما حاکم هست به مخاطب این سوبسید را می دهند که راجع به آن هم صحبت خواهم کرد که چگونه این اتفاق می افتد، اما محصولی داریم که توسط یک تیم مدیریتی حمایت می شوند و غالبا هم بر اساس ارتباطی نه بر اساس استعداد یابی پروژه، ساخته می شود و این موضوع به عنوان دیجیتال، آسان تر شده و فیلمسازی ارزان شکل گرفته که توقع دارد سینماهای عمومی را در اختیار داشته باشد، بدون اینکه مشاورینی در کنار آن وجود داشته باشد که آیا این فیلم از نظر پخش، اکران و جذب مخاطب به آن نتیجه ی دلخواه خواهد رسید یا خیر؛ بحث کلان تر آن مربوط به عرضه و تقاضاست که ما هیچوقت برآورد تقاضا نکرده ایم و این موضوع طرح ریزی قبل از شروع یک سیاست گذاری و حتی در شروع یک فیلم نداشته ایم. مطالعات فیلم خارج از ایران در خیلی دانشگاه ها تدریس می شود و در آن فضای اقتصادی و سیاسی جامعه را در حال و آینده بررسی می کنند، و در حوزه ی تغییر رویکرد جمعیتی که در آن نقاط هدف متمرکز هست (و در ایران این نقطه هدف هم نیست) تعیین می شود و ده سال آینده ی خودشان را از نظر جمعیتی که بخشی از آن متمرکز، یا مهاجرتی است، پیش بینی می کنند.

نظر سنجی سینمامعیار با واقعیات سینما همخوانی دارد

مجری به نظرسنجی برنامه که در صفحه اختصاصی سینمامعیار در شبکه ی اجتماعی پلاس انجام شده بود اشاره کرد که در آن 88 درصد مردم ، کیفیت پایین فرم و محتوا را برای نرفتن به سینما انتخاب کرده اند و آذین در مورد نتیجه نظر سنجی گفت: نظرات با واقعیت های سینما و جامعه ی ما هماهنگ است و این نشان دهنده ی حرکتی است که در جامعه وجود دارد اما از طرف مسئولین و اهالی سینما به درستی رصد نمی شود و روی آن کار نمی شود، چون اگر این اتفاق بیفتد به این جهت که باید برای مردم تولید شود، و بر مبنای عقاید و سلایق مردم شکل بگیرد باید به این موضوع توجه کنند. فیلم باید خوب باشد که مخاطب جذب شود چرا که هزینه و وقت می گذارد. در اکران فیلم های نوروز 94 ، فیلمی داریم که هیچ تبلیغ تلویزیونی ندارد اما بعضی فیلم های دیگر از تیزرهای تلویزیون استفاده کرده اند و نتیجه اش را هم دیده ایم، اما یکسری عوامل را باید در موفقیت یا عدم موفقیت فیلم ها موثر بدانیم. جدا از اشکال فیلم ها در بخش دولتی و خصوصی، عواملی که می توانند در چگونگی استقبال از فیلم ها تاثیر داشته باشند فهرست وار اشاره می کنم که چرا فیلم های نوروز 94 تا امروز در مجموع حدود 8 میلیارد فروش داشته اند، در حالی که این رقم فقط در پانزده روز اول نوروز 93 بوده است.

رویکرد سینما برای مردم تبدیل به سینما درباره ی مردم شده است

رحیمی هم در مورد نظر مردم گفت: متاسفانه، سینمای ما در نیمه دوم دهه 80، از رویکرد سینما برای مردم تبدیل به سینما درباره ی مردم شده است، یعنی فیلمسازان بیشتر دنبال موضوعی می گردند که مشکلات خودشان یا اطرافیانشان را تبدیل به فیلم کنند و توقع جذب مخاطب و اکران گسترده را هم دارند ، در حالی که ممکن است این فیلم چنین ظرفیتی را نداشته باشد. به نظر بنده سینمای ایران غرغرو شده است و دیگر تنوعی در مضامین و فرم وجود ندارد، عامل بعدی خود فیلم ها و قصه هاست، موضوع اقتباس به کلی از سینمای ایران رخت بر بسته است و نمی خواهیم که ظرفیت قصه گویی مان را افزایش بدهیم. مخاطب هم با موضوعات دیگر ریزش پیدا می کند و اگر با همین سیاست پیش برود، مخاطب از همین هم کمتر خواهد شد. با توجه به آلترناتیو های دیگری که برای مخاطب به وجود آمده است مثل اینترنت، دی وی دی های قاچاق، زمان عرضه سینمای خانگی که با زمان اکران بسیار اندک است، ال سی دی های 40 یا 50 اینچ که در خانه ها هست، خودش یک سینمای خانگی است و کمک می کند هرکدام ما یک سینما در خانه داشته باشیم و مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم هم هست. غیر از خود محصول که عنصر جذابیت از آن حذف شده است، بهای بلیط ،ترافیک، نبودن پارکینگ و ... هم باعث می شود که خانواده ها سالی یک بار هم به سینما نروند.

سپس مجری برنامه از رحیمی پرسید: آیا اگر تمام پولی که دولت در سینما سرمایه گذاری می کند را در اختیار ساختارهای موجود خصوصی مثل تشکل های صنفی یا انجمن های دیگر، قرار بدهند، وضعیت سینمای ایران در وضعیت فرم و محتوا بهتر خواهد شد؟

رحیمی پاسخ داد: ما سندیکاهای قدرتمند نداریم که بتوانیم با دیالوگ، مشکلاتمان را حل کنیم. بخش خصوصی انحصار طلب است و سعی می کند تا خودش بازار اصلی رقابت را در دست بگیرد. دولت یک بخش سیاست گذاری فرهنگی هم هست که همه جای دنیا وجود دارد و آن هم گاهی موثر است، اما در اروپا هم 80 درصد سالن های سینما در اختیار فیلم های قصه گوی آمریکایی است یعنی با وجود وزارت فرهنگی که آن ها دارند و حمایت هایی که می کنند، باز هم اکران ها در اختیار فیلم هایی است که قصه گوست و در اختیار حوزه ی عرضه و تقاضاست. خوشبختانه ما این را نداریم و با وجود اینکه برخی دوستان علاقمند به ورود اکران فیلم های خارجی هستند، در دهه 50 هم این مساله وجود داشت و آنقدر فیلم های هندی و اروپایی در ایران بود که سینمای ایران دچار مشکل شد.

سینمای ما باید به بلوغ سینمایی-هنری و اجتماعی برسد

آذین هم پاسخ داد: از یک منظر دیگر می توان به این بحث کهنه و کلیشه ای نگاه کرد. در اصل، آفت سینمای ما که هنوز تعریف درستی از هیچ کدام دستگاه های خصوصی و دولتی از آن ارائه نشده است، همین عنوان سینمای دولتی است. ورود پول نفت، توان تولید را در سینمای ایران کاهش داده است و مانع حرکت و استقلال فیلم شده است، به این معنا فیلم هایی تحت عنوان فاخر و بزرگ با پول دولت تهیه می شود که معمولا بازخورد اجتماعی نداشته اند. حمایت دولت به معنی دخالت در تولید و عرضه نیست اما در ایران این مساله قاطی شده است و خود مدیران و جا به جایی آن ها به این آفت دامن زده است. اگر قرار باشد اتفاقی به این معنا بیفتد که حضور بخش دولتی در سینما کمرنگ شود و به صورت هدفمند، حمایت و نظارت داشته باشد، در سینمای دنیا سابقه دارد و نهادینه شده است. اما کمک کردن به معنای توقف یا انحراف تولید و ساختن آثار سفارشی نباید باشد. اگر بخواهد چنین اتفاقی بیفتد، دو شرط را لازم می بینیم تا سینما، به اهل آن واگذار شود: یکی اینکه به لحاظ هنری و سینمایی، سینماگران ما به بلوغ سینمایی و هنری رسیده باشند، و باید بگویم که 80 درصد تولیدات سینمای ایران، اصلا سینما نیستند! زمانی می توانیم سینما را هدایت کنیم و تولیدات خوب داشته باشیم که در عمل آن را نشان دهیم، هنوز فیلمسازان قدیم و نسل جدید ما سر مسئله ی فرم و شکل های مختلف درگیرند. یکسری فرم زده و یکسری هم محتواگران افراطی هستند، پس چطور می خواهند سینما را شکل دهند؟ یک بلوغ دیگر هم نیاز هست که اگر حاصل شود می توان گفت اتفاقات خوب خواهد افتاد، و آن بلوغ اجتماعی است. در سال های اخیر، تولید فیلم های به اصطلاح خانوادگی و اجتماعی رونق گرفته است، این امتیاز است اما نگاه هایی که در فیلم وجود دارد کامل و کارشناسی شده نیست و فیلمسازان ما خجالت می کشند یا خودشان را بالاتر از این می بینند که از کارشناسان خانوادگی، اجتماعی و روانشناسی برای تولید فیلم خوب استفاده کنند، در نتیجه فیلم ساخته شده یک فیلم تلخ، سیاه و پر از ناامیدی می شود که نه با منطق سینمایی هماهنگ است و نه جامعه آن را می پسندد. جامعه ی ما به نشاط و شادمانی و امید نیازمند است که در سینمای ما وجود ندارد! اگر قرار باشد سینما با نظارت منطقی، واقعی، هدفمند و آرمانی دولت به اهلش واگذار شود، باید این دو بلوغ شکل بگیرد تا بتوانیم بگوییم سینما به سرمنزل مقصود می رسد.

سپس، آذین در مورد « اهل سینما» توضیح داد و گفت: در سینما، ده طیف اقتصادی و تولید داریم که در بین اینها طیفی داریم که با سینمای ایران هیچگونه سنخیت فکری ندارند، با فرهنگ جامعه مشکل دارند و یدک کش سینمای قبل از انقلاب ما هستند، کسانی را داریم که قبله گاهشان فقط سینمای تجارتی اروپا و آمریکاست و اگر سینمای ایران به چنین طیف هایی واگذار شود باید فاتحه ی سینما را خواند. منظور نخبگان سینمایی است که ضمن داشتن تخصص، تعهد هم داشته باشند یعنی به فرهنگ مردم وفادار باشند، جامعه را بشناسند و بر مبنای مطالبات مقام معظم رهبری بر نیازها و انتظارهای جامعه حرکت کنند، اگر چنین اتفاقی بیفتد می توان گفت سینماگرانی داریم که خوب فکر می کنند اما متخصص نیستند. متعهدند ولی کارشناس سینما نیستند.

در ادامه، رحیمی در مورد محتوای دوعنوان «اهلیت سینما» و «سوبسید»صحبت کرد و گفت: سینما، سینماست و نمی شود که راه را به روی کسانی که می خواهند در آن فعالیت کنند بست. سینمای دیجیتال موجب شده که هرکسی بتواند فیلم بسازد و فیلمش را هم در فضای مجازی یا بیرون از ایران به نمایش بگذارد، و تنها چیزی که در اختیار دولت هست فقط سوبسیدها نیست، و در واقع آن را هم مدیریت می کنند. در صورتی که در سینماهایی که سوبسید توسط دولت داده می شود سینماها بخش خصوصی است و کمپانی هایی هستند که در اینجا آن ها را نداریم و این کمپانی ها نظام عرضه و تولید را مدیریت می کنند و برای فیلم های فرهنگی سوبسید هایی را هم می گیرند که در اینجا هنر و تجربه مخاطب خاص، آسمان باز و مدل هایی شبیه این را تجربه کرده ایم. وقتی می خواهیم اهل سینما را طبقه بندی کنیم هرکسی می تواند سینماگر باشد یعنی نمی توان فردی را شناخت که اهل سینما باشد یا نباشد. سینمای ما خیلی دنبال پیام هست، و حتی والاترین پیام ها اگر در قالب قصه ی جذاب تعریف نشود فقط سازندگان فیلم آن را خواهند دید. در مورد بالیوود و هالیوود، کسانی که در آنجا حتی فارغ التحصیلان دانشگاه هستند، باید خودشان را اثبات کنند و بعد فیلم هایی خواهند ساخت و مراحلی را باید طی کنند تا در هالیوود به استقلال برسند چندین فیلم بلند ساخته اند، یعنی در آنجا هم این اتفاق وجود دارد ولی هرگونه پیامی که قرار است در محتوا داده شود اگر از طریق فرم جذاب و تعیین مخاطب ساخته نشود باز هم در حد شعار باقی خواهد ماند.

آذین در ادامه ی بحث گفت: بنده هم بر همین مبنا روی تخصص و تعهد اشاره کردم، تخصص یعنی کسی بتواند فیلم خوب بسازد و آدم سینما باشد اما تعهدی هم در قبال جامعه اش داشته باشد.

چرا هیچ تهیه کننده ای در سینمای ایران ورشکست نمی شود؟

تهیه کننده فیلم روباه در زمان تولید سودش را درآورده بود

سپس سید امیر جاوید روی خط ارتباطی برنامه آمد و ضمن طرح یک پرسش، گفت: ورای تمام این نکات مهم و درست، باید قدری توجهمان را به چرخه اقتصادی سینما و فرایندهای بازگشت سرمایه در سینمای این روزهای ایران ببریم. چرا با وجود فروش عجیب و غریب فیلم های سینما، هیچ تهیه کننده ای ورشکسته نمی شود؟ چطور می شود که فیلمی که هنوز عرضه نشده، تهیه کننده میان تولید سودش را می برد و از این سود کار بعدی را کلید می زند؟ این فقط در مورد سینمای دولتی نیست، سینمای دولتی وتخصیص منابع غلطی که در بخش سینمای دولتی رخ می دهد شاید یکی از دلایل مهم باشد اما دلایل دیگری هم هست که تقاضا دارم کارشناسان محترم در این مورد صحبت کنند. فیلمی در اکران نوروزی داشتیم که در زمینه فرم و محتوا استاندارد نسبی را داشت و می توانست فیلم جذابی باشد اما تهیه کننده ی فیلم در ابتدا، اهتمامی به عرضه ی درست آن نداشت و آن فیلم روباه افخمی است. توجه به این فرآیند های غلط و این گردش مالی نادرست یکی از اوجب واجبات است که هیچکس در اینجا ورشکست نمی شود و جیب هایشان هم پر پول تر می شود و سینماست که دچار مشکل می شود.

تعهد، بخشی از حقیقت فیلمسازی است

رحیمی در جمع بندی بحث گفت: در مورد اهلیت سینما باید گفت که افراد از رشته ها و شاخه های مختلفی وارد سینما شده اند و غالبا ممکن است که تحصیلات مرتبط با سینما هم نداشته باشند و سینما را با چند برابر بودجه ی ساخت آن، جذب می کنند و آن پروژه همان چرخه ی سود در تولید را دارد و بازگشت سرمایه حتی برای حامی هم مهم نبوده چرا که سینما می تواند ابزار خوبی برای افراد، کمپانی ها و شرکت ها باشد. در دنیا مشاورینی از حوزه ی پخش و عرضه می آیند و بیزینس پلان پیش بینی می شود که اصلا این فیلم، چند سینما را می تواند بگیرد و بعد در آن سرمایه گذاری می شود. ما اگر بهترین محتوا را هم در فیلم هایمان بگنجانیم، اگر نتوانیم عنصر جذابیت و جذب مخاطب را داشته باشیم این فیلم حتی با حمایت های دولتی در اکران هم استقبالی از طرف مخاطب نخواهد داشت. اگر یک اتاق فکر وجود داشته باشد و این اتاق فکر شامل افرادی باشد که کارشناس اقتصادی سینما باشند که خودشان ذینفع نیستند، آنها می توانند به صورت مستقل راجع به اینکه این فیلم و محصول قابلیت اکران عمومی را دارد یا خیر تصمیم بگیرند. شورای صنفی نمایش در حال حاضر این کار را می کند اما دوستانی که در آنجا هستند کارگردان و ... هستند، ولی اگر این اتفاق به شکلی باشد که کسانی که در عرصه ی اقتصاد فیلم صاحبنظر هستند بدون ذینفع بودند راجع به اکران صحبت کنند می توانند با عنصرهای مختلفی مخاطب را به سینما بکشانند. اگر مثلا فیلمساز، تهیه کننده یا کارگردان تعهدی به باورهای مردم خودشان نداشته باشند نمی توان آنها را فیلمساز نامید. در همه جای دنیا همینطور است و فقط دو سیستم بالیوود و هالیوود هست که اگر به آنها هم نگاه کنیم بالاترین فروش برای فیلم های داخلی است، فیلم های آمریکایی هم که همه تعریف و تمجید نیرو و قوای فعلی خودشان است و فیلم هایشان خانواده محور است، ولی ما این کار را نمی کنیم.

مجری در پایان از آذین این سوال را پرسید: با تعریفی که آقای رحیمی ارائه دادند، چقدر در کشور و نهادهای خصوصی و دولتی فیلمساز داریم؟

آذین در پاسخ گفت: پنج درصد اهالی سینمای ما به خصوص در حوزه ی تولید فیلم می توانند واجدین شرایط باشند، بنده 80 درصد تولیدات سینمای ایران را اصلا سینما نمی دانم و باز هم تاکید می کنم که تولیدات سال های اخیر فاقد امید و شادمانی است و کسانی که می توانند در سینمای ایران نقش مهمی ایفا کنند همان تعدادی هستند که به عنوان نخبگان سینمایی در عرصه ی تخصص و تعهد از آنها یاد کردیم، کسانی که برای مردم فیلم می سازند و حرکتشان در جهت سینمای ملی و ارزشی کشور است.

رحیمی در پایان گفت: امیدوارم در سینمای ایران بیزینس پلن جدی گرفته شود و چیزی به نام مارکتینگ فیلم که از شروع نگارش سناریو چشم انداز نهایی را تعیین می کند، اتفاق بیفتد و به بازارهای محلی ، بومی و قومی- قبیله ای اهمیت دهیم، در حالی که می بینیم در گوشه و کنار کشور قومیت های مختلف با گویش متفاوتی هستند اما به سینما برای آن ها اهمیت نمی دهیم و فیلم هایی به زبان آنها ساخته می شود اما هیچوقت رنگ پرده را نمی بیند در صورتی که آن ظرفیت، بالقوه وجود دارد. باید بازار سینمایی را تقسیم بندی کنیم، کارها را طبقه بندی کنیم و بر اساس آن ظرفیت کالا بتوانیم امکان عرضه و دیده شدن را برای آن تعیین کنیم و برای خود ساختار سینما نقد رادیکال تری داشته باشیم.

آذین هم در پایان به این مطلب اشاره کرد که سینمای ایران برای بالندگی به یکسری عوامل و عناصر نیازمند است، که اگر به آنها توجه شود می تواند در مسیری قرار بگیرد که هم سینمای ایرانی و هم سینمای اسلامی باشد، یعنی سینمای ایران را به صورت هویت مند خواهیم داشت و از لحاظ اعتقادی هم هدفمند خواهد بود. اگر چنین اتفاقی بیفتد می توانیم در عرصه ی هنر و فرهنگ حرفی برای گفتن در ایران و جهان داشته باشیم.

برنامه رادیویی سینما معیار پنجشنبه‌ها ساعت 14:30 دقیقه از رادیو گفت‌و‌گو پخش می‌شود. برنامه‌ای با اجرای سید امیر جاوید و تهیه کنندگی و سردبیری محمد جواد طالبی که سعی دارد ضمن پرداختن به مسائل اساسی سینمای ایران سطح آگاهی مخاطب از فیلمهای روی پرده را بالا ببرد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت