ماجرای فیلم سیاسی فرهادی/تصاویر

کد خبر: 405531

از زاویه اجتماعی موضوع اصلی فیلم همین نزاع طبقات اجتماعی است. جنگ پنهانی که گاهی در واقعیت بیرون از فیلم علنی و افشا می‌شود؛ مثل اتفاقاتی که دو سال قبل و بعد از انتخابات رخ داد. یعنی در خیابان‌ها، کسانی که اینسو ایستاده بودند، غالبا از طبقه متوسط و کسانی بودند که نگاهی به آینده و نو شدن داشتند و کسانی که در مقابل آنها می‌ایستادند- منظورم آنهایی که به صورت خودجوش آمده بودند تا مقابل این گروه بایستند- بیشتر متعلق به طبقه سنتی بودند

ماجرای فیلم سیاسی فرهادی/تصاویر
هفت‌راه: در هفته‌های گذشته برای اولین‌بار در فضای مجازی صوتی را در «هفت‌راه» منتشر کردیم (اینجا) که در آن اصغر فرهادی که تا به حال گفتگویی را با مخالفان خود انجام نداده است، برای نخستین بار پاسخ صریحی به برخی انتقادات منتقدان خود می‌داد و آثار خود را نه نقد سیستم، بلکه نقد جامعه می‌خواند.
اما در ماه‌های اخیر کتاب گفت‌و‌گویی با اصغر فرهادی با عنوان «رودررو با اصغر فرهادی» منتشر شده است که در آن می‌توان مواضع صریح‌تری از وی در خصوص مسائل سیاسی و اجتماعی یافت، مواضعی که او در سال‌های اخیر همواره از بیان آنها در رسانه‌ها طفره رفته است و «هفت‌راه» آنها را برای اولین‌بار در رسانه منتشر می‌کند. اما فرهادی که پیش از این آثار خود را نقد جامعه و نه نقد سیستم خوانده بود در این گفتگو برای اولین بار از تصمیمش برای ساخت فیلمی سیاسی در مورد اتفاقات ۱۸ تیر خبر می‌دهد که با توصیه مانی حقیقی از ساخت آن صرف نظر کرده است. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: ایده اولیه چهارشنبه‌سوری چگونه شکل گرفت و پروسه همکاری مشترک با مانی حقیقی چگونه بود؟ موضوع فیلم از مدت‌ها قبل در ذهن من بود و همیشه به دنبال قصه‌ای برای این موضوع بودم. دو سال پیش چند روز مانده به عید، از یک شرکت نظافتچی آقایی به منزل ما آمد. به محض ورود این اقا، فکر کردم این چه بهانه‌ی خوبی برای ورود یک غریبه به داخل یک خانواده است که هم ظاهر و هم خلوت ادم‌ها را ببیند. این طرح را نوشتم که البته بین این طرح و طرحی دیگر که تقریبا همین موضوع را داشت - طرحِ «چند روز مانده به هجده تیر» که داستان آن هم در یک روز می‌گذشت- مردد بودم. خیلی دوست داشتم داستان هجده تیر را شروع کنم ولی برای ساخت آن احتیاج به شرایط مطمئن‌تری بود.
بحث ورود یک خدمتکار، سرک کشیدن به زندگی خصوصی خانواده، بحث پنهانکاری و روابط زناشویی در هر دو قصه وجود داشت؟ موضوع آن در یک کلمه، همین پنهانکاری بود ولی قصه کاملا متفاوت بود. این قصه در وجه خانوادگی در روز چهارشنبه‌سوری و آن یکی راجع به حوادثی بود که نزدیک هجده تیر، در خانواده‌های مختلف رخ می‌داد. به هر حال، در حال سبک و سنگین کردن طرح‌ها بودم و یک شب که با مانی حقیقی در مورد فیلم و فیلمنامه‌های یکدیگر صحبت می‌کردیم، هردو طرح را برای او تعریف کردم و او گفت که چهارشنبه‌سوری مطمئن‌تر است و می‌شود به ساخت و اکرانش امیدوار بود. اما در مهمترین بخش این کتاب که به گفتگو پیرامون مهمترین فیلم کارنامه فرهادی یعنی «جدایی نادر از سیمین» اختصاص دارد، فرهادی برای نخستین‌بار تحلیلش از فتنه ۸۸ و بازنمایی آن در «جدایی….» را توضیح می‌دهد: یکی از برجستگی‌های جدایی نادر از سیمین همین نگاه غمخوارانه فیلمساز به همه اقشار است؛ علی‌الخصوص در شرایط فعلی که این صف‌بندی در جامعه حادتر شده، اهمیت این نگاه صدچندان می‌شود. این نگاه غمخوارانه به طرفیت تضاد، به عبارتی غیرمستقیم دعوتی است از آنها و مخاطبین متمایل به آنها که همدیگر را درک کنند و به راحتی در مورد هم قضاوت و حکم صادر نکنند. به گمان من فیلم نشان می‌دهد که اینها تضادشان آنتاگونیستی نیست و حتی می‌توان آن را با گفت‌و‌گو و تعامل حل کرد؛ ولی کسانی که نمی‌خواهند این تضادها حل بشود، بدشان نمی‌اید این صف‌بندی روزبه‌روز حادتر شود. اساسا صف‌بندی، جدایی و دوپاره شدن مردم و خطکشی بین آنها مطلبو اراده از بالاست. یادمان نرود چرا در سال ۵۷ انقلاب به ثمر رسید؟ دلیل آن اتحاد بین طبقات مختلف اجتماعی بود، واقعا یک اتحاد ۹۷ درصدی در این مملکت شکل گرفت؛ این پتانسیل خطرناک است و به صلاح خیلی‌ها نیست که زمینه این تعامل و گفت‌و‌گو فراهم شود. خطکشی بین خودی و غیرخودی را چه کسانی می‌سازند؟! وقایع چند سال اخیر باعث شده بین اقشار میانی و پایین سنتی و غیرسنتی تضادهایی دامن زده شود و صف‌بندی‌های افراطی شکل بگیرد که در واقع می‌شد اینطور اتفاق نیافتد؛ چرا که در تحلیل نهایی، رودرروی همدیگر نیستند، متاسفانه من در نقدها ندیدم به این وجه فیلم جدایی نادر از سیمین پرداخت شود. شخصیت‌های درباره الی… عموما متعلق به قشر متوسط مدرن بودند و فقط علیرضا(صابر ابر)، کمی مستثنی بود؛ در صورتیکه در جدایی…. مسئله اصلی و پررنگ تقابل دو قشر است، ولی نگاه فیلمساز به هر دوقشر غمخوارانه است. از زاویه اجتماعی موضوع اصلی فیلم همین نزاع طبقات اجتماعی است. جنگ پنهانی که گاهی در واقعیت بیرون از فیلم علنی و افشا می‌شود؛ مثل اتفاقاتی که دو سال قبل و بعد از انتخابات رخ داد. یعنی در خیابان‌ها، کسانی که اینسو ایستاده بودند، غالبا از طبقه متوسط و کسانی بودند که نگاهی به آینده و نو شدن داشتند و کسانی که در مقابل آنها می‌ایستادند- منظورم آنهایی که به صورت خودجوش آمده بودند تا مقابل این گروه بایستند- بیشتر متعلق به طبقه سنتی بودند و آنها گروه‌های روبرو را کسانی می‌دیدند که با اصول اخلاقی و اعتقادی آنها مخالفند. درواقع یک جنگ خیابانی بین این دوطبقه اتفاق افتاد؛ از این منظر می‌توان گفت فیلم واکنش تصویری از آن جریان است و این دو خانواده نمونه‌ای هستند از انواع خانواده‌هایی که در هر طبقه وجود دارند؛ ما در مملکت خودمان تعریف آکادمیک برای طبقات نداریم و وقتی می‌گوئیم طبقه متوسط یا طبقه فرودست، معنای آن با معنای آکادمیک خارج از کشور خیلی منطبق نیست. وقتی در یک کشور غربی می‌گوئیم طبقه بورژوا، فقط معنای اقتصادی آن مدنظر نیست، بلکه فرهنگ هم مقصود نظر است و یک فرد از طبقه بورژوا، یک فرهنگ بورژوازی هم با خودش دارد. ولی در ایران به این صورت نیست، ما ادمی در طبقه متوسط داریم که بسیار سنتی هم فکر می‌کند. فرهادی در ادامه توضیح می‌دهد: «در فیلم می‌بینیم که حجت، که از طبقه فرودست است، معتقد است اصول اعتقادی فقط مخصوص طبقه خودش است و امثال نادر و سیمین، به دین خدا و پیغمبر اعتقادی ندارند. اگر آن تعریف طبقاتی وجود داشت، نادر باید می‌گفت که بله، این اعتقادات ما شماست و من چنین اعتقادی ندارم و اصول من، اصول مدنی و مدرن است که جامعه و قانون آنها را به من داده‌اند؛ ولی می‌بینیم که نادر اصرار می‌کند که او هم به این اصول معتقد است؛ یعنی حجت و نادر ریشه‌های فرهنگی کاملا نزدیک به هم و مشترکی دارند. وقتی فیلمنامه را می‌نوشتم، خیابان‌ها شلوغ بود و آن اتفاقات در حال رخ دادن بود. من می‌توانستم هردو گروه را بفهمم؛ هم کسی را که بلند می‌شد و به خاطر اعتقادش از ورامین می‌آمد اینجا و…. و نه به خاطر ساندیس….. درسته، نه به خاطر ساندیس، به خاطر اعتقادی که ممکن است ما قبول نداشته باشیم. چه باورهای حجتِ نوعی و چه باورهای امثال نادر و سیمین.» اما فرهادی که خودش تا به امروز در مقابل هیچکدام از منتقدان خود برای گفتگو ننشسته است در جایی با ذکر خاطره‌ای از فضیلت گفتگو در میان قشرها و طبقات جامعه می‌گوید: «در یکی از روزها، نمی‌دانم ۱۶ اذر بود یا ۱۳ آبان، از ذفتر بیرون آمدم که سوار ماشین شوم و به خانه برگردم؛ چند کوچه بالاتر از دفتر، دیدم که چند جوان دو ستانه با هم بحث می‌کنند. چند نفر از بسیجیان مسجد محل بودند و چند نفر هم از کسانی که برای اعتراض آمده بودند؛ وقتی این صحنه را دیدم با خودم فکر کردم اگر این امکان به لحاظ اجتماعی فراهم می‌شد که این دو گروه با هم حرف بزنند، ماجرا جواب خیلی بهتری می‌داد؛ داشتم می‌دیدم که این عده بدون خشونت با هم گفتگو می‌کردند…. این جنگ پنهان چون امکان بروز اجتماعی ندارد، حتی با خشونت هم امکان تخلیه آن نیست، پس تبدیل به نفرت پنهان همه از همدیگر می‌شود.»
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت