سرویس فرهنگی «فردا»- امیر حمزهنژاد: بعد از اینکه فیلمی از عباس کیارستمی، کارگردان سرشناس کشورمان در دانشگاه سيراكيوز منتشر شد و وی در سخنانی تاملبرانگیز مساله جنگ را نامفهوم دانست؛ موضع گیریهای مختلفی نسبت به این مساله در رسانهها و محافل خبری و هنری صورت گرفت. این موضوع سبب صفآرایی برخی از هنرمندان در مقابل هم شد و رسانهها نیز با ارتباط گرفتن با هنرمندان مختلف آتش این تنور را شعلهور تر کردند تا اینکه «حبيب احمدزاده» داستاننويس، فيلمنامهنويس و مستندساز معاصر ايراني طی تماس تلفنی با کیارستمی از خود وی در این باره سئوال کرد و کیارستمی نیز پاسخهای جالب توجهی به احمدزاده داد.
اما چند نکته در خصوص ماجرای سخنان کیارستمی در دانشگاه سیراکیوز حائز اهمیت است. 1- «غائله تمام شد»،« کیارستمی تکذیب کرد»؛ اینگونه نگاه کردن و برخورد با چالشهای فکری و اعتقادی برخورد مناسبی نیست. متاسفانه در این روند شاهد شکل گیری یک چالش فکری و سپس دگردیسی و تبدیل آن به یک سوژه جنجالی در رسانهها بودیم؛ روندی که سبب انحراف این چالشها
میشود، بدون آنکه حقیقت امر در این موارد مورد واکاوی قرار گیرد. این درحالی است که در چالشهای فکری و اینگونه موارد است که گوهر ناب حقیقت آشکار میشود اما جنجالسازیها و بعضا اتهام زنیها سبب حجاب حقیقت شد و در پایان کار نیز با یک تکذیب نامه غائله به پایان رسید. این درحالی است که نه تنها موضوع به درستی بررسی نشد بلکه در آن تنها صورت مساله پاک گردید. درحالی که بعضا شاهدیم که این موارد آسیبهای پنهانی در خود دارند که در آینده رخ نمایان میکنند. با این اوصاف باید بپذیریم جامعه فکری ما چندان پذیرای چالشهای فکری نیست و اول باید نسبت به این موارد فکری صورت گیرد. کیارستمی در آغاز گفتگوی خود با احمدزاده میگوید من چرا پوزش بطلم؟! همین موضوع خود نشان دهنده قلب مفاهیم است. کیارستمی باید حرف کلی که زده و به جنگ تحمیلی نسبت داده را پاسخ دهد نه اینکه از ملت ایران عذرخواهی کند. ما اگر در هر چالش فکری به انتظار تسلیم طرف مقابل باشیم اول از همه خودمان ضرر کردهایم. در این زمینه نیز کیارستمی با اینگونه برخوردها در اولین گام برای پاسخ به چرایی سخنانش به سراغ اتهام زنی ها رفته و خود را از این موارد مبرا دانسته است. درحالی
که او باید پاسخگوی چیز دیگری باشد. پاسخگوی سخنی که در کلیت بار منفی را به دوش میکشد و برخی را آزرده خاطر میکند و در ژرفای آن انحرافی جدی نهفته است. 2- «وقتي ميگويند فيلم جنگي، بايد بدانيم كه فيلم جنگي با فيلم در مورد دفاع فرق دارد. دفاع را بايد از جنگ جدا كنيم.» این جمله بخشی از سخنان عباس کیارستمی است. مواردی کلی که به نظر نمیرسد در کشورمان حتی توضیح بخواهد و جزو بدیهیات است. «جنگ تحمیلی»، «دفاع مقدس»، «جنگ عراق علیه ایران»؛ اینها اصطلاحاتی که هر ایرانی بارها آنها را شنیده و درک کرده است. شاید آقای کیارستمی اگر اظهار میداشت که حرفهای کلی زده و حرفهای خود را توضیح میداد، بیشتر قابل قبول بود تا اینکه بخواهد چنین مواردی را برایمان تشریح کند. به نظر میرسد کلی گویی نقصی جدی در سخنان کیارستمی است و همین مساله وی را به دردسر انداخته و میاندازد. البته کلیاتی که در پس آن جزئیاتی وجود دارد که کیارستمی ترسیده که آن را بازگو کند حالا منشا این ترس چه بوده مشخص نیست شاید وی خود نیز در مورد سخنانش دچار شک شده باشد یا برخورد برخی از نوع برخورد بالا که بدان اشاره شد وی را به این سمت هل داده است. 3- « من جنگ
را اساسا بيهوده ميدانم و به اين نميشود شك داشت »، «من در حال حاضر و در زمان صلح به هيچ عنوان دوست ندارم در مورد جنگ حرف بزنم.»، « جنگ چيزي نيست كه جهان طالب آن باشد. ما حتي ميبينيم كه به محض شروع يك جنگ، آدمهايي كه خيرخواه هستند يا حتي تظاهر به خيرخواهي ميكنند، تلاش ميكنند كه يك جوري جنگ را تمام كنند و آتشبس اعلام كنند. بار ديگر اعلام ميكنم من در زمان صلح، خيلي طرفدار حرف زدن درباره جنگ نيستم.»؛ در پاسخ به سخنان آقای کیارستمی باید گفت شکی نیست که جنگ پدیده شومی است اما در سختیهای جنگ نیز غالبا پدیدههای کم نظیر با ارزشهای عالی انسانی نمایان میشود که در زمان صلح امثال آن را نمی توان دید. جنگ تحمیلی خود حائز بسیاری از این صحنه هاست. اگر قائل باشیم که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران دو صفحه دارد؛ یک صفحه تاریک و یک صفحه نورانی، متاسفانه امثال کیارستمی تنها صفحه سیاه آن که مایه ننگ بشریت است و مربوط به جنایات و تکه تکه شدن بدنها میشود را می بینند. اما صفحه نورانی که مورد غفلت قرار گرفته صفحهای است که مایه فخر و مباهات بشر است. جنگ تحمیلی از این نوع صفحات کم ندارد. روایت فتح برخی از این تصاویر
جاودانه را ثبت کرده است و در کتابهای گل علی بابایی میتوان این صفحات نورانی را مشاهده کرد. کتاب «دا» پر از روایت هایی است که دلمان را به هم می ریزد. صحنه های جنایی که ما را آشفته می سازد اما انچه این کتاب را سرآمد کرده صفحات نورانی جنگ است نه صفحات سیاه آن. انحراف اصلی سخنان کیارستمی اینجاست که با عینک دودی به جنگ تحمیلی عراق علیه ایران مینگرد و خطر اصلی اینجاست که این نوع نگاه بعضا هالیوودی و شبه روشنفکرانه به جنگ تحمیلی اشاعه یابد و با این انحراف فکری ارزشهای جنگ کم کم از ذهن افکار عمومی پاک شود. متاسفانه با این جنجالسازیها چنین انحرافاتی پنهان و بعضا با انتشار تکذیبیه این موارد نادیده گرفته شده است. موضوعی که باید به آن توجه کرد و نباید با بی حوصله گی از کنار آن رد شد! شاید اگر کیارستمی به این صفحات نگاهی بیندازد خود طالب روایت آنها شود. روایت های نابی که با شنیدن آنها روح آدمی به اهتزاز در می آید. ارزشهای که بر حسب اتفاق خلاء وجودی آن امروز حس می شود و حتی باز آفرینی آن در جامعه امروز مساله اساسی است و این انحراف بزرگی است که بگوییم چون جنگ پدیده نامطلوبی است باید این ارزشهای عالی بشری را فراموش
کنیم. در زمان آرامش و راحتی نباید به فکر کسانی بیفتیم که پیش از این خود را برای ما به سختی انداخته اند. درواقع با این طرز فکر ما خود در حق آنان جنایت دیگری مرتکب شده ایم. در هیچ کجای دنیا نیز مرسوم نیست که حماسه سازان و قهرمانانشان را از یاد ببرند. ما چرا باید از یاد ببریم؟! بیاییم کمی در اینباره فکر کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید