جهان نیوز: سردار رشید اسلام " شهید علی توکلی " در ۱۷ فروردین سال ۱۳۴۲ در روستا "دخرآباد" از توابع اصفهان دیده به جهان گشود. پس از مهاجرت به تهران در ایام کودکی، تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را با معدل عالی در تهران به پایان رساند. تحصیل در سال سوم راهنمایی مصادف با سال اوج گیری مبارزات مردم علیه رژیم شاه خائن(۱۳۵۷) بود. "شهید توکلی" علیرغم سن کمی در اکثر تظاهراتها بر علیه رژیم طاغوتی پهلوی شرکت می کرد و همزمان در نماز جماعت مسجد محل (مسجد لرزاده) و جلسات سخنرانی علمای وقت نیز حضور می یافت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وارد دبیرستان "مروی" شد و تحصیلات خود را در رشته ریاضی و فیزیک ادامه داد و سال اول و دوم را با موفقیت و معدل عالی به پایان رساند. در این دوره او در بسیج مسجد لرزاده عضو شده و در فعالیتهای نظامی مسجد حضوری موثر داشت. در اواسط سال سوم دبیرستان و در ایام نوروز سال ۱۳۶۱ همزمان با شروع عملیات فتح المبین برای اولین بار به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شد. او در عملیات غرورآفرین بیت المقدس نیز شرکت کرد. شهید توکلی در مرحله دوم این عملیات در منطقه فکه از ناحیه کتف دست چپ مجروع شد و به بیمارستان
منتقل شد. پس از مدت کوتاهی معالجه و بهبود نسبی، به منطقه کردستان اعزام شده و بیش از سه ماه در منطقه بانه به جهاد خود ادامه داد. او در عملیاتهای والفجر مقدماتی و والفجر یک شرکت کرد. شهید توکلی در عملیات والفجر یک از ناحیه هر دو چشم به شدت مجروح شد و بعد از یکسال معالجه سرانجام چشم چپ خود را از دست داد. بعد از معالجات مجددا به منطقه جنوب اعزام شده و در عملیاتهای بدر و خیبر به نبرد با دشمن بعثی پرداخت. در سال ۱۳۶۳ دوره متوسطه را به اتمام رسانده و با داشتن دیپلم ریاضی و فیزیک در همان سال به استخدام شرکت مخابرات ایران درآمد.
در کنار حاج صادق آهنگران مداح بسیجی جبهه ها
در سال ۱۳۶۵ به واحد اطلاعات عملیات لشگر ۲۷ حضرت رسول(ص) در منطقه کردستان پیوست و در مناطق پاوه ، مریوان و بانه شروع به فعالیت کرد. در ادامه و بعد از مدتی مجددا به منطقه جنوب اعزام شد و در عملیاتهای کربلای ۴ و کربلا ۵ شرکت کردند که در عملیات کربلای ۵ از ناحیه ساق پای چپ بشدت مجروح شد.
جراحت های متعدد نتوانست مانع حضور شهید توکلی در میدان جهاد شود. در زمستان سال ۱۳۶۶ در عملیات بیت المقدس ۲ شرکت کرد و بعد از پیوستن به واحد اطلاعات عملیات لشگر ۲۷ حضرت رسول(ص) در ادامه عملیات بیت المقدس ۴ در منطقه شاخ شمیران شرکت کرده و با جانفشانی های خود کمک شایانی در جهت شکستن محاصره ارتفاعات شاخ شمیران و سورمر نمود. منطقه ای که در آن قریب چهار روز دو لشگر ۲۷ رسول (ص) و ۹ بدر در محاصره بودند. بدنبال آن در عملیات بیت المقدس ۷ شرکت کرد و هنگامی که بعد از پذیرش قعطنامه ۵۹۸ ، دشمن بعثی تهاجم خود را برای اشغال مجدد خرمشهر آغاز نمود ، برای جلوگیری از تجاوزات دشمن در منطقه شلمچه (پاسگاه زید) در حالی که معاونت یکی از گروهانهای گردان حبیب (لشگر ۲۷ رسول (ص)) را به عهده داشت در تاریخ ۱/۵/۱۳۶۷ به آرزوی دیرینه خود - که در طول هشت سال دفاع مقدس عاشقانه در جستجویش بود - یعنی درجه رفیع "شهادت" نایل آمد. "روانش شاد ، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد"
متن وصیّت نامه جانباز شهید "علی توکلی"
بسم الله الرحمن الرحیم " ای کسانی که ایمان آورده اید چرا هنگامی که به شما امر می شود که برای جهاد در راه خدا بیدرنگ حرکت کنید سستی و سنگینی می کنید؟ و به زمین می چسبید؟ آیا به زندگانی دنیا بجای آخرت راضی شده اید؟ و حال آنکه متاع دنیا در برابر آخرت بسیار چیز اندکی است. اگر بسوی میدان جهاد حرکت نکنید خدا شما را به عذابی دردناک مجازات خواهد کرد و گروهی دیگر را به جای شما برای جهاد بر می گمارد. شما به خدا زیانی نرسانده اید و خدا بر همه چیز تواناست ." (سوره توبه - آیات ۳۸ و ۳۹) تکلیف ما را امام حسین(ع) معین کرده است . (امام خمینی) آری آنگاه که انسان عاشق می شود آنگاه که پای عشق به میان می آید سوختن و فنا شدن پا به عرصه میدان می نهد و عاشق خود را فدای معبود می کند. آری از وقتی پا به وادی عشق به وصال تو گذاردم عشق مرا به پیمودن کوی معشوق وا می داشت و در مقابل آن عقل مرا از خطرات راه نهی می کرد عشق گلهای پر طراوات بوستان وصال را در مقابل دیدگانم جلوه گر می ساخت و در مقابل آن عقل خارهای خون ریز را در جوار گلها گوشزد می نمود. عقل برایم می گفت: من سبب کمالاتم ولی عشق می گفت: من نه در بند خیالاتم. عقل می گفت: من در
شهر وجود مهترم. ولی عشق می گفت: من از بود و وجود بهترم. عقل می گفت: من تقوا بکار دارم. ولی عشق می گفت: مرا علم بلاغت است. عقل می گفت: من دبیر مکتب تعلیمم. ولی عشق می گفت: مرا ز عالم فراغت است. عقل می گفت: من مرا غرایب و لطایف یاد است. ولی عشق می گفت: هرچه غیر اوست همه بر باد است. عقل می گفت: دل منزل و مأوای من است. ولی عشق می خندید ومی گفت: یا جای من است یا جای تو. و حقیر هرچه سعی کردم نتوانستم از این عشق بگریزم و همیشه عشق بر من غالب و عقل مغلوب آن. حقیر نیز در این میان تصمیم خویش را استوار نمودم و پای به راه عشق گذاردم وتا به خود آمدم دیگر راهی جز فدا شدن در راه معبود نداشتم. آری چه زیباست آگاهانه به پیشواز یار رفتن. چه شیرین است جان دادن در راه خدا . چه عارفانه است ناله آخرین را سر دادن. چه پویاست راه حسینیان و چه عظیم است تکلیف دفاع از اسلام و قرآن و چه سنگین است مسئولیت زینبیان در رساندن پیام خون شهیدان و راست قامتان جاودانه تاریخ.
مراسم تشییع پیکر پاک شهید توکلی
خداوندا تو می دانی که در جستجویت بودم و عشق دیدارت عقل از کفم ربوده بود و به هر جا می رفتم جلوه ای از انوار عظیم تو را می دیدم. خدایا چه بگویم و چه بنویسم که قلم از عظمت تو تنفسش به شمارش افتاده است. خداوندا سعی کردم با تمام وجود تو را احساس کنم چه احساس شیرینی. آخر چه کسی می تواند شادی منتظری را در دیدار با معشوقش وصف کند؟ چه قلمی است که بتواند خون را به رشته تحریر در آورد؟ ای کاش قلب آدمی به رشته تحریر در می آمد تا عشق و شور آن بطور همگانی به وصف در آید. آری به هر حال عشق کار خود را می کند و عاشق را فدای معبود می کند و انسان بواسطه عشق از بند اسارت هوی و هوس رها می شود و عاشقانه بسوی معبود می رود. خداوندا تو خود می دانی که ادای تکلیف و عشق به تو بود که ما را اینگونه روانه جبهه ها کرد نه برای تحسین گفتن مردم از ما ، تو خود شاهدی که برای انجام وظیفه و جلب رضای تو در این بیابانها سرگردان هستیم و در این میان هیچ چیز جز شهادت نمی توانست گلوی تشنه ما را سیراب کند . البته دنیا بداند و آن گوشهای سنگین و قلبهای مهر خورده و چشمان کور شده، به هوش و آگاه باشند که ما شهادت خویش را به سینه تاریخ خواهیم کوبید تا
تمامی کفر و ظلم را به پای میز بکشانیم تا بگوئیم ما پیرو اسلام و مقلد بی چون و چرای حسین (ع) و فرزند الهی اش "امام خمینی" هستیم . مقلد امامی هستیم که که می فرمایند: " امروز روز عاشورای حسینی است ، امروز ایران کربلاست، روز جشن و سرور عارفان الهی است. امروز روز درنگ نیست ، امروز روز صیقل انسانیت انسانهاست، روز جنگ است درنگ امروز فردای اسارت باری را بدنبال دارد و... " آری تا تقاص سیلی حضرت زهرا(س) را نگیریم از پای نخواهیم نشست و تا آخر جهاد خواهیم کرد و در آخر راه به آخرین حربه خود یعنی شهادت دست خواهیم برد و با شهادتمان، تمامی کسانی که در مقابل اسلام و امام عزیزمان موضع گرفتند ، آنها را به پای میز محاکمه خواهیم کشاند. و تو ای زمان شاهد باش و تو ای تاریخ بنویس که مقلد امام خمینی، خونش را فقط در راه اسلام ناب محمدی و اسلام پا برهنه ها می دهد و سراپا گوش به فرمان این مرد الهی می باشد . وصیتم و نه نصیحتم به دوستانم این است که قدر و عظمت امام امت ، این مرد الهی را بدانید و به فرامینش سراپا گوش فرا دهید و به کار ببندید و بدانید که امام عزیز حجتش را بر همه ما تمام کردند و گفتند: تکلیف ما را امام حسین(ع) معین کرده
است و دیگر هیچ عذر و بهانه ای پذیرفته نیست و بدانید که آخرین حربه شیطان ، حربه بهانه است و بدانیم که بهشت را به بها دهند و نه به بهانه. و بدانیم که مسائلی چون تحصیل و خانواده و هماهنگ نبودن و غیره بهانه ای بیش نیست چرا که امام حسین(ع) حتی طفل شش ماهه خود حضرت علی اصغر را نیز به میدان نبرد آورد و به اهل فهم فهماند که نباید زیر بار ذلت رفت و در راه اسلام از همه چیزمان باید بگذریم و خود را به عناوین مختلف توجیه نکنیم و سعی کنیم که این آیه مبارکه قرآن کریم که می فرماید: "ا گر آنان قصد جهاد داشتند درست مهیای آن می شدند ولیکن خدا هم از توفیق دادن و برانگیختن آنها به جهاد کراهت داشت ( تا از آن سعادت بزرگ) آنها را بازداشت و حکم شد که آی نالایقان، شما هم با معذوران عاجز در خانه خود بنشینید " در مورد ما صدق نکند و ما شمول این آیه نشویم و مردانه لباس پر زرق و برق حب دنیا را از تن خارج کنیم و زره جهاد و میدان نبرد بر تن کنیم و به سوی نبرد با استکبار جهانی بشتابیم و مشوق دیگران نیز باشیم و دیگران را از حضور در جبهه منع نکنیم که قرآن کریم می فرماید: " آنهایی که خوشحالند که از حکم جهاد در رکاب رسول خدا تخلف ورزیده اند
و مجاهده به مال و جانشان در راه خدا بر آنان سخت ناگوار بود و مومنان را از جهاد منع کرده و به آنها می گفتند: شما در این هوای سوزان از وطن خود بیرون نروید، آنان را بگو آتش دوزخ بسیار سوزان تر از این خواست اگر می فهمیدید ."
حقیر هرچه فکر کردم دیدم بعد از عمری هنوز اندر خم یک کوچه ام و برای سرای باقی توشه ای برداشت نکرده ام ولی به لطف و کرم ذات حق، پناه آورده ام و از او می خواهم که از در فضلش با ما برخورد کند نه از عدل. و از او می خواهیم که هر چه را خواست از ما بگیرد ولی به خانم زهرا(س) ایمان ما را نسبت به خودش و اسلام و امام عزیز نگیرد. و در آخر خدا را گواه می گیرم که حقیر این مطالبی را که روی کاغذ آوردم به این نیت ننوشته ام که کسی را سرزنش کند یا کسی مرا تحسین بگوید، بلکه خواسته ام درون آتشین خود را تسکین و آرام کنم و نوشته حقیر از کسی انتظاری ندارد بلکه فریاد ضجه ایست که از سینه پر درد و خون به فضا طنین افکنده و فقط سایه ای کمرنگ از این زجرها بر این صفحات نقش بسته است. از خداوند تبارک و تعالی بقا و طول عمر امام عزیزمان را تا ظهور حضرت مهدی (عج) خواهانم. خوب است که در آخر به نیت زنده نگه داشتن یاد تمامی شهدا تکه کلامی از سردار رشید اسلام شهید دکتر مصطفی چمران این صفحه را مزین فرماید و آن کلام شهید این است که :
"به هنگام شیپور جنگ ، مرد از نامرد شناخته می شود پس ای شیپورچی بنواز تا مرد از نامرد تمیز داده شود." والسلام منتظر شهادت ، عبدالله عاصیالحقیر علی توکلی روز شنبه ۲۵/۴/۶۷ خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) حتی کنار مهدی (عج) خمینی را نگه دار رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما
دیدگاه تان را بنویسید