دشواري‌هاي بازيگري از نگاه برندگان تنديس جشن

کد خبر: 367925

سرویس فرهنگی « فردا »: ميلاد كي مرام و هنگامه قاضياني بازيگران برگزيده شانزدهمين جشن سينماي ايران، هر دو براي حضور در فيلمي جنگي تنديس جشن را دريافت كردند. 2 بازيگر از 2 نسل مختلف كه اين روزها در يك فيلم سينمايي براي اولين بار با يكديگر همبازي شده اند. هنگامه قاضياني چند سالي ست كه خود را در قامت يكي از بازيگران شاخص زن سينماي ايران نمايانده و اين طور كه خودش مي گويد با رأي قاطع داوران بازيگر برگزيده جشن شانزدهم شده. ميلاد كي مرام از استعدادهاي تازه بازيگري سينماي ايران است كه به عنوان دانش آموخته مدرسه كيميايي در چند سال اخير بازي هاي خوبي از خود به يادگار گذاشته است. بازيگري كه سال گذشته با «خط ويژه» نامزد دريافت سيمرغ شد و ديپلم افتخار گرفت و امسال هم تنديس جشن سينماي ايران را دريافت كرد. با اين دو بازيگر كه اين روزها سر صحنه فيلم «هاري» حضور دارند گفت و گويي كرده ايم كه متن آن را پيش رو داريد. پيش از خواندن اين گفت و گوها بد نيست به فصل مشترك درخشش اين دو بازيگر نيز اشاره شود كه هر دو در فيلم هايي جنگي حضور يافته اند و نقششان نيز دشواري هاي زيادي را به همراه داشته است.

ميلاد کي مرام، بهترين بازيگر مرد شانزدهمين جشن خانه سينما:

کاش از موفقيت جوان ترهاي سينما خوشحال باشيم!

ميلاد کي مرام به خاطر بازي در فيلم «ملکه» جايزه بهترين بازيگر مرد را از شانزدهمين دوره جشن خانه سينما دريافت کرد. جايزه اي که شايد خيلي زودتر از اين ها منتظرش بود، اما گويا قسمت اين بود که بعد از سه سال وقفه، اين جشن برگزار شود و بيشترين جوايز خود، از جمله تنديس بازيگري را به «ملکه» بدهد. کي مرام بعد از «ملکه» گزيده کار شد و در چند فيلمي که تا امروز بازي کرده، سعي داشته چهره هاي متفاوتي از خود به نمايش بگذارد. با او درباره همين تنوع گرايي و همچنين جايزه اي که به شيوه عجيب و غريبي هم دريافتش کرد گفت و گويي داشته ايم که پيش روي شماست:

***

نظر شما درباره کليت اين دوره از جشن خانه سينما چيست؟ جايزه خودتان هم که به شيوه اي خاص به شما اهدا شد که تا پيش از اين کسي تجربه اش نکرده بود!

- هميشه گفته ام که تلاش من اساسا بر اين محور است که جايزه هايم را به فراموشي بسپارم و حتي در مورد تنديس خانه سينما که شايد مهم ترين آنها باشد هم چنين اتفاقي خواهد افتاد، چون نمي خواهم در يک سطح باقي بمانم. توجه کردن به جايزه ممکن است باعث شود ديگر تلاش نکنم و درجا بزنم. درباره جشن نيز بايد بگويم جوايز آن با رأي همکاران مان به هر کدام از ما برندگان اين دوره رسيد، پس براي همه مان ارزش و اهميت ويژه اي دارد؛ بنابراين بيراه هم نبود اگر قدري مفصل تر برگزار مي شد. فراموش نکنيم برگزيدگان اين جشن از سه سال سينماي ايران بيرون آمده اند و همين نکته به تنهايي عظمت اتفاق را روشن مي کند. روي هم رفته، معتقدم اين جوايز تا هميشه براي همه ما ارزشمند خواهد بود.

در صحبت هايتان به اين موضوع اشاره کرديد که جوايزتان را به دست فراموشي مي سپاريد. فکر نمي کنيد اعلام اين نکته باعث شود داوران از انتخاب شما به عنوان برنده نهايي يک جايزه منصرف شوند؟ هرچند که شايد اينطور منصرف شدن هم يک اتفاق غيرحرفه اي باشد.

-نمي توان از عبارت «غيرحرفه اي» استفاده کرد. به هر حال ما داريم در جامعه اي زندگي مي کنيم که حرف آدم ها روي همه چيز اثرگذار است. در جشن خانه سينما عموما اين اتفاق رخ نمي دهد، چون از عده زيادي نظرخواهي مي کنند و هر بخش، جداگانه و به دقت مورد بررسي کارشناسان امر قرار مي گيرد، اصلا براي همين است که ارزشمند است. هنوز هم معتقدم اگر کسي مدام نسبت به جوايز مختلف ابراز بي تفاوتي داشته باشد، خود را از گرفتن آن محروم مي کند، چون به هر حال داوران هم تا حدي تأثيرپذير هستند.

بارها گفته ايد که «سياوش» فيلم «ملکه» را خيلي دوست داريد. اين علاقه صرفا به خاطر آن مشقتي است که هنگام کار متحمل شديد؟

-علاوه بر آن سختي و دشواري که به آن اشاره کرديد و همچنين ابعاد معنوي کليت فيلم، من «ملکه» را دوست دارم چون ايده بسيار جذابي دارد. اين فيلم بدون هيچ تعارفي درباره انسان هاي در سايه ماندهء دفاع مقدس صحبت مي کند. شايد از بزرگان ما در اين عرصه تنها يک اسم در ذهن همه ما باقي مانده باشد که آن را هم با تماشاي يک فيلم يا رد شدن از خياباني به نام آنان به ياد مي آوريم. هيچکس از جزئيات زندگي بزرگان جنگ هم خبر ندارد، چه برسد به مخلصان گمنامي که شايد جز همشهري هايشان کسي آنان را نمي شناسد. نقش من در فيلم «ملکه» نقش غلام زرقاني است که يک شهيد زنده است و تمام اتفاقاتي که در اين اثر سينمايي براي من رخ داد، در جهان واقعي براي او رخ داده بود، البته با اضافه کردن مقداري درام. جالب است بگويم در ابتدا ايده ذهني من براي بازي اين نقش چيز ديگري بود، اما وقتي به آبادان رفتم و حقايق را ديدم، جا خوردم. باورتان مي شود که اين قهرمان ملي در حال حاضر دارد روي يک تاکسي کار مي کند؟ زندگي فعلي ايشان به قدري پر از معني است که من در ذهن دارم يک فيلم مستند در موردش بسازم.

فيلم «ملکه» را به عنوان فيلمي ضدجنگ مي شناسند. شما هم با اين توصيف موافقيد؟

-مگر جنگ چيز خوبي است که ضد جنگ چيز بدي باشد؟ هيچ کدام از ما جنگ را دوست نداريم و بنابراين صفت ضدجنگ، صفت بدي نيست. اصلا مگر شعار جشنواره فيلم مقاومت و دفاع مقدس ما همين مفهوم را در بر نمي گيرد؟ گاهي به خاطر بي اطلاعي برخي دوستان، حرف هايي زده مي شود و جريان سازي هايي رخ مي دهد که باعث مي شود فيلمي مثل «ملکه» که به اعتقاد من يکي از بهترين هاي دفاع مقدس است، مهجور باقي بماند. اولين بار است که فيلمي در جشن خانه سينما 11 بار جايزه مي گيرد و هيچکس اعتراضي ندارد و همه مي گويند حقش بود.

گويا در جريان کار صدمه جسمي هم ديديد. همينطور است؟

-بله. در يکي از صحنه ها به خاطر يک ناهماهنگي زودتر از زماني که بايد مي پريدم، حرکت کردم و بر اثر يک انفجار از روي دوچرخه پرت شدم و کتفم در رفت.

و در کار وقفه ايجاد شد؟

-نه! گرم بوديم و جوان بوديم و اين چيزها حالي مان نبود! ادامه داديم! به غير از آن من از ارتفاعي افتادم و با کمري که آسيب ديده بود از آن بويلر بالا مي رفتم. امکاناتي براي گرفتن ام. آر. آي نبود و اصلا داغ بودم و فکر نمي کردم موضوع اينقدر جدي باشد، اما ديسک کمرم آسيب ديده بود و آن آسيب ها حتي تا «خط ويژه» هم با من بود و به خاطر آن همه دويدن تشديد هم شد. به هر حال يک پروسه درماني شش ماهه را طي کردم و الان شيريني همه اين موفقيت هايي که تا همين روزها هم شاهدش هستيم، باعث مي شود آن تلخي ها را از ياد ببرم.

بعد از «ملکه» در برف بازي کرديد و مي دانم دلخوري هايي براي شما باقي مانده. حالا که مدتي از اکران فيلم مي گذرد، مي خواهيد در مورد آن بيشتر توضيح بدهيد؟

-چيزي که شما از من در «برف» ديديد، همان چيزي نبود که من به خاطرش همکاري با اين پروژه را پذيرفته بودم. من مي خواستم به سينماي مستقل و مهدي رحماني کمک کنم و دعوت او را براي يک نقش کوتاه قبول کردم، اما قرار نبود آن سکانسي که از من در فيلم گنجانده مي شود، به اين شکل باشد. يادم هست بعد از بازي آن سکانس همه رضايت خود را اعلام کردند و کارگردان هم خيلي راضي بود، اما اولين بار که فيلم را تماشا کردم با تعجب ديدم آن سکانس در آمده است. زماني که خانم افشار شروع به صحبت کردن مي کند، من هم به همان ميزان ديالوگ دارم و به ايشان جواب مي دهم، اما به خاطر سبک ويژه تدوين کار، همه آن جواب ها را در آوردند. در زمان فيلمبرداري من دقيقا همان کاري را انجام مي دادم که کارگردان از من مي خواست. او به من گفت خيلي عادي و با لبخند حرف هايت را بزن. من هم گفتم همه اين ها را با چاشني اشک انجام مي دهم، گفت چه بهتر. من با لبخند حرف مي زدم و در عين حال اشک هايم روي گونه مي ريخت. سکانس خيلي سخت و جذابي بود و من اصلا به خاطر همين سکانس بر سر پروژه حاضر شدم.

اين سکانس مي توانست يکي از متفاوت ترين ها در کل کارنامه شما باشد.

-اصلا هميشه گفته ام که من به دنبال متفاوت کار کردن هستم. با مرور کارنامه من نيز اين ادعا ثابت مي شود. حتي در سريال ها نيز دو تجربه اي که داشتم در دو فاز مختلف و متفاوت قرار داشتند. فيلم «مستانه» هم که هنوز به نمايش در نيامده در ادامه همين روند، فيلم خاص و متفاوتي است. من دير به دير کار مي کنم تا اين تفاوت حفظ شود و به دام کليشه نيفتم.

درباره «خط ويژه» هم صحبت کنيد؛ فيلمي که برگزيده تماشاگران جشنواره بود.

-روزي که مصطفي کيايي فيلمنامه را به من داد خودش نقش کاوه را به من پيشنهاد داد. کاراکتري که هومن سيدي بازي اش کرد. من اما گفتم فقط شاهين را بازي مي کنم. آخرين جمله ام هم اين بود که من شاهين را بازي مي کنم و به خاطرش جايزه مي گيرم. کيايي هم لبخند زد و گفت خيلي خوب است! برو قراردادت را ببند.

درباره فيلمي که اين روزها در حال بازي آن هستيد صحبت مي کنيد؟

-«هاري» اولين تجربه يک کارگردان مستعد و جوان است. در اين فيلم افتخار دارم با جمشيد هاشم پور و هنگامه قاضياني و همچنين عليرضا کمالي پور، حسين سليماني و ... همبازي باشم. کستينگ خيلي خوبي داريم و واقعا يک گروه همدل در کنار هم جمع شده اند. فرشاد گل سفيدي هم فيلمبردار خوب ماست که نتيجه زحماتش را خواهيد ديد و لذت نيز خواهيد برد.

چطور مي شود که پيشنهاد يک کارگردان فيلم اولي را مي پذيريد؟

-اميراحمد انصاري از همکلاسي هاي من در کلاس هاي استاد کيميايي بود. گذشته از آن به صرف صحبت با کارگردان و قرار گرفتن در جريان فيلمنامه مي تواني حدس بزني کار خوبي از آب در مي آيد يا نه. من هميشه خيلي دلانه انتخاب مي کنم، يعني اگر دلم با کاري باشد، حتما به سراغش مي روم. در اين فيلم نقش يک جوان امروزي و عجيب و غريب را بازي مي کنم. کارکتري که فکر نمي کنم تا امروز در سينماي ايران نمونه اي داشته باشد.

درباره قصه فيلم توضيح کوتاهي نمي دهيد؟

-«هاري» داستان سه دوست است که دست به کار خلاف بزرگي مي زنند و براي رسيدن به چيزي که فکر مي کنند حق آنان است دزدي مي کنند.

حرفي باقي مانده که بخواهيد عنوان کنيد؟

-خيلي خوب است که همديگر را دوست داشته باشيم. آقاي قريبيان که استاد بزرگ ماست وقتي که داشت جايزه مرا به من مي داد گفت من طرفدار جوان ها هستم و از رشد کردن آنان لذت مي برم. اين خوب است که از پيشرفت جوانان لذت ببريم. اينکه هر چند سال يک بار سينما پوست بيندازد و يک سري چهره هاي جديد به مردم معرفي شوند، اتفاق رايجي است که تنها مختص سينماي ايران هم نيست؛ بنابراين بايد حضور استعدادهاي جوان را پذيرفت و از ديدن موفقيت آنان خرسند بود. اين را هم بايد دانست که هر کسي به وسعت دلش از خداوند روزي مي گيرد. در آخر از همه کساني که باعث شدند بازگشايي خانه سينما اتفاق بيفتد متشکرم و اميدوارم شرايط به گونه اي رقم بخورد که سال هاي آينده پربارترين جشن ها را برگزار کنيم و همچنين به همه برندگان بخصوص هنگامه قاضياني، يكتا ناصر، ‌ حميدرضا آذرنگ تبريك مي گويم.

هنگامه قاضياني بهترين بازيگر زن جشن خانه سينما:

با رأي قاطع داوران برگزيده شدم

هنگامه قاضياني با سابقه سال ها حضور در عرصه تئاتر، نسبت به برخي هم نسلانش كمي دير در سينما شناخته شد. در عوض قاضياني با بازي در نقش اصلي فيلم «به همين سادگي» حضوري درخشان را به نمايش گذاشت و با تجسم بخشيدن يكي از ملموس ترين كاراكترهاي زن سينماي پس از انقلاب توانست قابليت هاي خود را به نمايش بگذارد. قاضياني در سال هاي اخير كوشيده تا در هر نقشي حضور نيابد و اين گزيده كاري موجب شده او يكي از چهره هاي شاخص بازيگري در اين سال ها باشد. قاضياني براي بازي در «روزهاي زندگي» برنده تنديس بهترين بازيگر زن از شانزدهمين جشنواره فيلم فجر شد.

t t t

در فيلمي که در روز ملي سينما در برج ميلاد نشان داده شد، به نظر مي رسيد چندان از نحوه اعطاي جايزه راضي نبوديد. همينطور است؟

-آن روز من نمي دانستم بزرگاني مثل مهتاب کرامتي و امين تارخ قرار است براي دادن جايزه به منزلم بيايند. من فکر مي کردم قرار است گروهي بيايند جايزه را بدهند و بروند. از طرف ديگر از شرايط خاص خانه سينمايي ها خبر داشتم و مي دانستم آنان نمي خواهند هزينه زيادي صرف کنند، آن هم زماني که مسائلي مثل صندوق بيمه بيکاري هنوز لاينحل باقي مانده است. همه ما با برگزار نکردن جشن موافق بوديم. در جريان برگزاري جشن انجمن منتقدان بود که من متوجه شدم امسال جشن خانه سينما نداريم و اتفاقا خيلي هم خوشحال شدم و بلافاصله واکنش نشان دادم. به نظرم پيشنهاد خيلي خوبي بود که براي کمک کردن به صندوق بيمه بيکاري، اين جشن برگزار نشود. آن روزي که بچه ها به منزل ما آمدند يک ناهماهنگي رخ داده بود و در واقع قرار يک روز جلوتر افتاد. با اين همه با ديدن دوستانم خيلي خوشحال شدم، به ويژه وقتي متوجه شدم چنين شيوه اي براي اعطاي جايزه تنها به من اختصاص نداشته و ساير برندگان نيز به اين شکل جايزه شان را دريافت کرده اند. وارد شدن همکاران خوبم با آن احساس زيبا خيلي فضا را براي من عوض کرد. به هر حال ما دوست سينما هستيم و از آن حمايت مي كنيم و درک مي کنيم که چنين طرحي براي برگزاري جشن، به اقتضاي شرايط حاضر خانه سينما بوده است. همه ما دوست داريم آرامش را در سينما بالا ببريم. روي هم رفته طرحي که مازيار ميري ريخت در نوع خود خوب و جالب بود و خدا را شکر که موفق شديم آن لحظات را ثبت کنيم. حيف بود لحظه گرفتن آن تنديس هاي با ارزش به ديد عموم مردم نرسد.

هميشه داوري ها در هر عرصه اي حرف و حديث هايي را به همراه داشته است. با اين حساب چطور شد که داوري جشن خانه سينما را پذيرفتيد؟

-امسال شانزدهمين دوره از جشن خانه سينما برگزار شد و دفعه اول نبود که داوري در جشن خانه سينما کانديد مي شود و جايزه هم مي برد. آقايان کارن همايونفر و ناصر چشم آذر نمونه هايي براي اين اتفاق هستند. امسال مجموع فيلم هاي چندسال اخير من در رقابت شركت داده شد و حتي به همين دليل نمي خواستم داوري را قبول کنم. هر چند که من پرکارترين دوران حرفه اي ام را در همين سه سال تجربه کردم و جايزه اي که دريافت کردم به خاطر فعاليت در اين مدت طولاني بود. بايد بگويم ما يک شوراي صيانت از آراء داشتيم. آقاي منوچهر شاهسواري و خانم بيتا بهشتيان تا پاسي از شب وقت گذاشتند تا شمارش را به دقت انجام دهند. من سوال کردم و فهميدم اختلاف آراء بين بنده و نفرات بعدي خيلي زياد بوده و من به لطف خدا بالاترين رأي را آورده ام. اين موضوع مهم را هم بايد در نظر گرفت که حتي کانديداي داور هم مثل ديگر داوران تنها يک حق راي دارد، هر چند که من در روز رأي گيري در قسمت بازيگري به خودم رأي ندادم. آقاي ارشادي، خانم تيموريان، آقاي شاه محمدلو و آقاي رايگان به «روزهاي زندگي» و بازي من رأي دادند. خيلي از دوستان بين انتخاب بازي من در اين فيلم و «زندگي مشترک آقاي محمودي و بانو» شک داشتند، يعني دوست داشتند به آن هم رأي بدهند، اما اين فيلم نظرات بيشتري را به خود جلب کرد و من براي آن يکي کانديد نشده بودم. به هر حال تأکيد مي کنم براي اولين بار نبوده که داوري کانديد شده و برنده هم شده است ضمن آنكه در مرحله دوم داوري داوراني از تمام صنوف به يك كانديد رأي مي دهند. امسال آقاي زرين دست هم جايزه بهترين فيلمبرداري را گرفت و حقش هم بود. من اين فيلم را چندين مرتبه ديده ام.

«ملکه» 11 جايزه را از آن خود کرد.

-و حقش هم بود! متأسفانه ديگر خيلي کم پيش مي آيد که به جرياني با ديد تخصصي نگاه کنيم. زمان فيلمبرداري اين فيلم پالايشگاه در حال کار بوده است. بازيگر آن فيلم از ارتفاعي به پايين مي افتد اما باز هم به کارش ادامه مي دهد. وقتي اين سختي ها تحمل شده و اثر توليد شده، ما به اين باور مي رسيم که اين فيلم هويت دارد. آيا به خاطر داور بودن محمدعلي باشه آهنگر بايد پذيرفت که حق او خورده شود و اين فيلم جايزه نبرَد؟ در حالي كه اين كارگردان هم فقط حق يك رأي از تمام آرا داشت.

شما هم بعد از يک مدت طولاني از خانه سينما جايزه گرفتيد.

-من از سال 79 با «سايه روشن» در کنار استاد عزت انتظامي کارم را شروع کردم و ايشان به اين دليل که ذات مرا مي شناخت گفت بايد بدون بخل و حسد و کينه جلو بروي. من يک عمر به همين شکل پيش رفته ام و خدا را شکر هر جايزه اي هم که گرفته ام بعدها اعلام شده که آراء آن قاطع بوده است. حالا از اين موضوع بسيار خوشحالم و هيچ حرف و حديثي نمي تواند خدشه اي به اين حس خوب وارد کند. من اين جايزه را از خانه سينما گرفتم که خانه خودم هم هست. سالي که من بايد اين جايزه را به خاطر «به همين سادگي» دريافت مي کردم، آقاي ميرکريمي به سبب سمت رياستي که آنجا داشت فيلم را بيرون کشيد. بنابراين جايزه من خيلي وقت ها عقب افتاده و انصافا اين بار حق داشتم. خيلي ها بودند که به من مي گفتند جايزه امسال به احتمال زياد مال توست، بنابراين داوري را قبول نکن. من چند فيلم خوب داشتم: «من مادر هستم»، «زندگي مشترک آقاي محمودي و بانو»، «روزهاي زندگي» و «با ديگران» که الان به فستيوال مونترال رفته است. داوران اين دوره جشن خانه سينما افرادي کاربلد و کارشناس و از بزرگان سينما بوده اند و به هر کسي رأي داده اند، با ايمان کامل اين کار را انجام داده اند. اين دوره از داوري يکي از صلح آميز ترين دوره ها بود، چنان که بعد از کار همه دلتنگ هم شده بوديم. حتي دوست عزيزي به من گفت من دوست داشتم به خاطر مجموعه نقش هايت به تو جايزه بدهم. براي ناهيد مشرقي ِ «من مادر هستم». براي طراحي شخصيت محدثه در فيلم حجازي، براي طاهره در فيلم اول ناصر ضميري و براي ليلاي «روزهاي زندگي». من اما معتقدم نه به لحاظ موقعيت، بلکه به لحاظ سن و سال، هنوز کمي اين اتفاق برايم زود هنگام است. چيزي که براي من مهم است اين است که داوران از همه بازي هاي من در هر 4 فيلم احساس رضايت داشته اند، اما بازي ام در «روزهاي زندگي» انتخاب شده چون کار سخت تري بوده و از نظر علمي و آکادميک به آن رأي داده اند. جالب است هم «روزهاي زندگي» و هم «ملکه» که ميلاد کي مرام محترم به خاطر آن جايزه گرفت از كم هزينه ترين فيلم هاي سينماي جنگ هستند. ما جايزه سه سال سينما را گرفتيم.

زنان هميشه در سينماي جنگ در حاشيه قرار گرفته اند و جز يکي دو مورد مثل فيلم«نجات يافتگان» ملاقلي پور، نمونه ديگري نداريم که اين مثال را نقض کند. شما اما در «روزهاي زندگي» نقش اول را بازي مي کنيد. با توجه به اينکه هيچ نمونه ديگري براي الگوبرداري نداشتيد، چطور با نقش ارتباط برقرار کرديد؟

-من مطالعاتي در زمينه پزشکان زمان جنگ انجام دادم. يعني يک کتاب سه جلدي از بيمارستان سينا گرفتم و بيش از سه ماه خاطرات پزشکان زمان جنگ و پرستاران را خواندم. دوست داشتم برخي چيزها را درباره فضاي ذهني کساني که در بخش پزشکي جنگ کار مي کردند، بدانم. از من خواستند در بيمارستان سينا بر سر چند عمل باز حاضر شوم. من هميشه از ديدن خون حالم بد مي شد و گفتم اين کار را انجام نمي دهم. مرا به زور بردند. من سر عمل باز ديسک کمر و قلب ايستادم و در عمل جراحي مغز هم حاضر شدم و همه چيز را نگاه کردم، تنها به اين خاطر که به فضاي موجود عادت کنم و يک وقت ميميک صورت من در هنگام فيلمبرداري کار بقيه را خراب نکند. در همين جريان من با دوستي ارتباط گرفتم به نام خانم احمدي. ايشان از پرستاران زمان جنگ بودند. جالب است که ابتدا کمي گارد گرفت و از من پرسيد چرا فکر مي کني مي تواني اين نقش را بازي کني؟ جواب دادم مي دانم که خدا به من کمک مي کند و موفق خواهم شد. کم کم دوستي خوبي بين مان ايجاد شد و ايشان برايم تعريف کرد قبل از تصويب قطعنامه 598 اوضاع بيمارستان ها چگونه بوده است. بر اساس راهنمايي هاي ايشان من بازي ام را به دو قسمت تقسيم کردم. ابتداي فيلم شما آرامشي را در من مي بينيد که مي توانيد در همه پزشکان مشاهده کنيد. از جايي به بعد استيصال ناشي از شدت گرفتن جنگ در کاراکتر من هم مشهود مي شود.

در واقع با کسب اطلاعات واقعي به حقايق وجودي چنين شخصيتي در آن زمان و مکان خاص پي برديد.

-من براي بازي ام از اطلاعات و داده ها استفاده کردم ؛ در همه جاي جهان همينطور است. وقتي قرار شد فيلم «بيمار انگليسي» ساخته شود که قصه اش مربوط جنگ جهاني دوم بود، بازيگرش ژوليت بينوش در آن زمان زندگي نکرده بود. او در اين فيلم نقش پزشکي را دارد که از يک مصدوم جنگ مراقبت مي کند و به خوبي آن فضا را به مخاطب منتقل مي کند در حاليکه هرگز درکش نکرده است. وظيفه بازيگري همين خيال کردن است. شغل ما همين روياپردازي و زندگي کردن ارواح آدم هاست.

زندگي شخصي شما اساسا به هيچ کدام از نقش هايي که تا امروز بازي کرده ايد نزديک نبوده است.

-هيچ پزي وجود ندارد اما من بخشي مهمي از زندگي ام را که بلوغ دوم خودم مي نامم، در فضايي مثل شهر سانفرانسيسکو گذرانده ام. فلسفه خوانده ام و اصلا جهان ديگري به روي من باز است. بنابراين اين نقش ها حاصل چيزي جز مطالعه و تخيل من نيست.

حرفي باقي مانده که بخواهيد عنوان کنيد؟

-از دبير محترم جشنواره، از منش و سکوت ايشان متشکرم.آقاي بزرگ نيا در همان آغاز کار داغدار پدر شدند و يک بيماري نيز براي همسرشان اتفاق افتاد، اما کاري کردند که يک شرايط آرام براي داوري همه ما فراهم شود. از نگاه منصفانه و متعهدانه همه داوران نيز متشکرم. به همه کساني که برنده شده اند از جمله ميلاد كي مرام، يكتا ناصر، حميدرضا آذرنگ تبريک مي گويم.

منبع: بانی فیلم

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت