سرویس فرهنگی «فردا»؛ رضاعطاران یکی از آکتورهایی است که همواره از طنز شخصیتی خود در بازیگ
ری و فیلمسازیاش بهره برده است. از این رو بسیاری از طنزها و گاها هجوی که در بازی وی آشکار است از درون مایه شخصیتیاش نشات می گیرد. وی در تازه ترین فیلمی که بر روی پرده نقرهای دارد نقش یک عاشق سینما را بازی می کند که سودای بازیگری دارد اما در ایران نتوانسته به موفقیت برسد و در یک اقدام بلند پروازانه به فستیوال کن فرانسه می رود تا با افراد صاحب نامی سینمای جهان همچون «استیون اسپیلبرگ» دیدار کند. تیراژ ابتدایی فیلم بسیار خلاقانه است و از این لحاظ مخاطب شروع خوب و پر احساسی را در همراهی با این فیلم تجربه می کند اما فیلم کم کم تحت تاثیر روایت آن افت می کند. رد کارپت سوژه جذابی دارد اما داستان گیرایی ندارد و تمامی ماجرا به شوخیهای عطاران گره می خورد. شوخیهایی که گاه برای کسانی که با رضا عطاران آشنا هستند، آشناست و از این نظر رضاعطاران نتوانسته کار خلاقانهای در این اثر خود به نمایش بگذارد. البته این مساله به
شیوه فیلمسازی و امکاناتی که رضا عطاران داشته باز می گردد. در رد کارپت اتفاق است که داستان را می سازد؛ چراکه عطاران با واقعیت جشنواره کن سروکار دارد و در این میان شاید تنها بازی که مستند نیست بازی وی است. رضا عطاران نخواسته و نمی توانسته از بازیگران سینمای هالیوود و غرب بازی بگیرد بلکه می خواسته یک روایت مستند از حواشی جشنواره کن ارائه دهد. اینکه عطاران از یکی از خانمهای بازیگر می خواهد که اسپیلبرگ را ببیند و او می گوید که « من هم نمی توانم او را ببینم» این بداهه است که میان عطاران و آن بازیگر بوجود میآید و از این رو نمیتوان انتظار داشت که چیزی فراتر از این اتفاق بیفتد.
نقاط محوری فیلم نیز چندان فیلم را تحت ثاثیر خود قرار نمی دهند و جذابیتی ایجاد نمی کنند. آشنایی عطاران با یک ایرانی دیگر که در ادامه از او دزدی می کند به عنوان یک کلیشه در چنین فیلم هایی در سینمای ایران باب شده است که برای مخاطب دیگر جذابیتی ندارد. شخصیتی که رضاعطاران با آن بازی می کند یک شخصیت ساده اما عاشق سینماست و از این لحاظ میتوان در شخصیتپردازی به رضا عطاران یک پوئن مثبت داد. سادگی و اخلاق گرایی که در این فیلم موج می زند برای مخاطب نیز لذت بخش است و از این روست که او را وادار می کند تا به انتها پای فیلم بنشیند. سوژه نیز اگرچه شکل داستانی درستی نگرفته است یکی دیگر از المان های خاص فیلم «رد کارپت» است.
استفاده از تکه کلام که جزو لاینفک طنز پردازی در ایران شده است نیز در فیلم عطاران دیده میشود. عطاران در این باب با نگاهی ناسیونالیستی سعی کرده اختلاف میان فرهنگ ها را به نوعی به نمایش بگذارد. استفاده از پرچم ایران در شروع و پایان فیلم و همچنین برجسته سازی مهر و محبت ایرانی در این روند تلاش فیلم ساز را به نمایش می گذارد. شاید عطاران را باید طنزپردازی رئال نامید. وی در این باب همواره تاکید کرده است که بایستی به چیزهای بی اهمیت زندگی نیز توجه کرد و از این روست که من باب مثال از فضایی مثل دستشویی و ... برای نشان دادن این امر استفاده می کند. اما این موارد به بن مایههای اخلاقی فیلم ضربه نزده است. دیالوگ میان عطاران و دوست ایرانی خود در فرانسه نیز نشان از یک دیالوگ عامیانه دارد که بسیار رئال و قابل هضم است. تاکید عطاران به اینکه در همه جای دنیا غیرت وجود دارد واثبات آن در دعوای عطاران با یک مرد خارجی نشان دهنده همین مطلب است.
رد کارپرت در این پرده تلاشی برای پررنگ کردن پیام های اخلاقی و مزیتهای فرهنگی ایرانیان است که البته با بی نظمی خاصی کنار هم ردیف شده اند اما با این اوصاف پیام به سادگی به مخاطب ارسال می شود. از این لحاظ میتوان فیلم ردکارپت را فیلمی درسایه دانست. عطاران در این فیلم خودش را دوباره در یک فضا و لوکیشن دیگر ارائه کرد و از این لحاظ میتوان گفت که فیلم وی یک طنزپردازی تلویزیونی ایرانی در لوکیشنی فرانسوی بود. شاید اگر او به جای دوست ایرانی خود که از یک نابازیگر استفاده کرده از «علی صادقی» که دیگر نماد چنین طنزهایی شده است، بازی می گرفت بیشتر این فضا احساس می شد.
به هر لحاظ به نظر می رسد در این باب باید از کلیشهای شدن عطاران در طنز پردازی و البته کلیشهای شدن چنین طنزهایی در سینما و تلویزیون ایران کمی صحبت کرد. واقع امر این است که سینمای ایران در طنز پردازی به یک دور تسلسلی رسیده است که طنزپردازانی چون عطاران خود مبدع آن هستند اما بعد از مدتی این پوستهای که به دور خود تنیدهاند را نمی توانند بشکنند و جلوه دیگری از خود به نمایش بگذارند. از این جهت شاید رد کارپت تلاش عطاران برای شکستن این پوسته باشد اما این تلاش چندان موفقیت آمیز نبود.
دیدگاه تان را بنویسید