مرگ‌در 72 ساعت‌آینده

کد خبر: 359541
سرویس فرهنگی « فردا »: فیلم «بیداری برای سه روز» (1392) به کارگردانی مسعود امینی تیرانی در جشنواره سی‌ودوم فیلم فجر در بخش «نوعی نگاه» نمایش داده شد. در این مستند ـ داستانی، پرویز پرستویی و سهیلا گلستانی (بازیگر سریال وضعیت سفید) در نقش واقعی خودشان بازی کرده‌اند. آنها به پیشنهاد کارگردان، تصمیم می‌گیرند سه شبانه‌روز بیدار باشند. هرچند این فیلم هنوز اکران عمومی نیافته است ولی به مناسبت نمایش در سینماتک خانۀ هنرمندان (دوشنبه 23 تیر)، نقد آن تقدیم خوانندگان می‌شود.

*******

فیلم بیداری برای سه روز، نخستین فیلم سینمایی مسعود امینی تیرانی است. او در سال1350 در نجف‌آباد متولد شد و در سال 1374 از دانشگاه هنر (با گرایش فیلمبرداری) فارغ التحصیل گشت و فیلمسازی را با ساخت فیلم‌های کوتاه، مستند و مدیریت فیلمبرداری چند سریال و تله‌فیلم‌، آزمود. اما فیلم «بیداری برای سه روز» متفاوت‌ترین و تجربی‌ترین فیلم ایشان است و یکی از غریب‌ترین فیلم‌های سینمای ایران.

خلاصه داستان

فیلم با حضور پرویز پرستویی و سهیلا گلستانی در بیمارستان لقمان الدوله تهران شروع می‌شود و راوی که شخص کارگردان است چیزی به این مضمون می‌گوید که دکتر به یک زن و مرد خبر می‌دهد که فقط سه روز زنده هستند. لذا آنها تصمیم می‌گیرند که این سه روز را بیدار باشند. من برای ساختن این قصه از پرستویی و گلستانی خواستم تا این ماجرا را جان ببخشند. آنها اگر بخوابند می‌میرند. این قصۀ زن و مرد ذهنی من است.

روز اول، شنبه چهارم آبان 92. ساعت 6 صبح، بیداری شروع می‌شود. پرستویی و گلستانی در تدارک میهمانی شب هستند، دوستانشان را دعوت می‌کنند و به خرید می‌پردازند. میهمانی در یک رستوران برگزار می‌شود. آن دو، نیمه شب به فرودگاه برای بدرقۀ یکی از اقوام می‌روند و هنگام سحر به خانه والدۀ پرویز می‌رسند. با فلاش‌بک، ماجرای رفتن صبح به بهشت زهرا تعریف می‌شود. پرویز آرامگاه پدر خود را نیافته است اما تصویر مزار برادر شهیدش را می‌بینیم.

روز دوم. پرستویی و گلستانی به خانۀ کودکیِ پرویز می‌روند و سپس به باغی برای گذراندن ساعاتی با یک کودک چهار ماهه، برای اینکه خانم گلستانی حسّ مادری را تجربه کند. شب پرویز با سه نفر از دوستانش میهمانی گرفته است؛ رحمان باقریان، مصطفی زند و ابوالفضل شاه‌کرم. پرویز ناگهان با کارگردان مشاجره می‌کند که قواعد را رها کن و بگذار فیلمت را تمام کنم، من الان به خودم چاقو می‌زنم و خلاص. او در این اوقات، دوربین کارگردان را گرفته و از او فیلم می‌گیرد و در نهایت می‌دود و چاقو را برمی‌دارد. دوستانش او را منصرف می‌کنند. فشار بی‌خوابی زیاد است. ساعت 45 بیداری است و آنها برای چکاپ به بیمارستان سجاد می‌روند. ساعت 6 صبح در تپه‌ای در شمال تهران هستند. گلستانی قدم می‌زند و پرستویی در اتومبیل در حد چند ثانیه چرتش می‌گیرد.

روز سوم. آنها با مترو از شمال تهران به سمت بازار می‌روند. گلستانی در اغلب مسیر، روی صندلی نمی‌نشیند مبادا که خوابش ببرد. پرستویی با او، گل یا پوچ بازی می‌کند تا بیدارش نگاه دارد. شب در حدود ساعت 65 بیداری، فیلمبرداری به دلیل بدحالی خانم گلستانی متوقف می‌شود...

نقد و نظر

در جهان سینما، هر ساله فیلمسازانی پیدا می‌شوند که شیوه‌های بیانی سینما را نادیده می‌گیرند تا عرصه‌های جدیدی از رسانۀ سینما را کشف کنند؛ سینما به مثابۀ نقاشی، وقایع‌نگار، چشم، قلم، شعر و غیره. جناب امینی تیرانی نیز از جملۀ این افراد است که تجارب بسیاری در ساخت فیلم‌های مستند و داستانی و فیلمبرداری آثار دیگران کسب کرده و در نخستین فیلم سینمایی خود به سمت کشف عرصه‌های جدیدی از سینما رفته است.

فیلم بیداری برای سه روز، یکی از همین فیلم‌ها است که نه می‌توان آن را مستند خواند و نه داستانی. این فیلم، به توان بیدار ماندن در انسان می‌پردازد. به وقت تماشای فیلم، به یاد ماجراهایی می‌افتادم که از شکنجه‌های حکومت خلفای بنی‌عباس شنیده بودم. آنها شیعیان زندانی را، با بیدار نگه داشتن شکنجه می‌کردند تا اسامی شیعیان دیگر را فاش کنند. وقتی بعد از چند روز به نتیجه نمی‌رسیدند از آنها ظاهراً عذرخواسته برایشان رختخوابی گرم مهیا می‌کردند و اذن استراحت می‌دادند. بعد از دقایقی که فرد مذکور به خوابی عمیق فرورفته بود او را بیدار می‌کردند و باز هم نام شیعیان دیگر را می‌پرسیدند. زندانی نیز برای آنکه به ادامۀ خوابش بپردازد به ناچار اسامی را می‌گفت. و آن وقت بود که آنها از او بی‌نیاز می‌شدند و وی را به فجیع‌ترین مرگی می‌کشتند. لذا می‌خواهم بگویم تماشای این فیلم برای بنده متفاوت از سایر فیلم‌ها بوده است و حتی می‌توان گفت کمی دشوار. راقم بیداری تا چهل ساعت را تحمل کرده‌ام اما تجربۀ 72 ساعت، چیز دیگری است.

الف. انتخاب بازیگر

بیداری برای سه روز، فیلمی مستند ـ داستانی است، هرچند که عنوان فیلم «تجربی» ( Experimental film ) بیشتر برازندۀ آن است. پرویز پرستویی و سهیلا گلستانی به طرح کوتاه جناب کارگردان جان بخشیده‌اند. انتخاب دو بازیگر سینما برای ایفای این نقش‌ها، انتخاب مهمی بوده است. کارگردان می‌توانست این بازیِ «بیداری» را، به دو بازیگر ناشناخته یا حتی دو نابازیگر بسپارد. ظاهراً انتخاب‌های کنونی مطابق عرف رایج امروز، برای جذب مخاطب به سینما بوده است. خصوصاً که محبوب بودن آقای پرستویی باعث خواهد شد تا تماشاگران به تعقیب ماجراهای او علاقمند شوند.

از قضا همین انتخاب از منظری دیگر می‌تواند ضعف فیلم محسوب شود. مخاطبی که کارگردان را نمی‌شناسد تعجب خواهد کرد که چگونه یک سوپر استار همچون پرویز پرستویی پذیرفته تا در فیلمی از او بازی کند و به فیلمساز اجازه دهد تا به حریم عقاید و زندگی‌اش وارد شود. به نظر راقم، علت اصلی طغیان پرستویی علیه کارگردان در شامگاه روز دوم همین موضوع بوده است. زیرا که او خود را مشهورتر و باتجربه‌تر از کارگردان می‌دیده است. عوامل دیگری نیز همچون خستگی و بی‌خوابی و حضور مداوم جلوی دوربین نیز می‌تواند باعث چنین رفتارهایی شود.

اما نکتۀ دیگر این است که ساخت این فیلم را می‌توان با افراد دیگری آزمود و به آنها اجازه داد تا این ایده را اجرا کنند. واضح است که هر کس مطابق شاکلۀ خود در 72 ساعت آخر عمرش به کارهایی دست می‌زند که منحصر به فرد خواهد بود.

ب. یک ایدۀ درخشان

ایدۀ فیلم، درخشان است. شما اگر بدانید سه روز دیگر می‌میرید چه خواهید کرد؟ من هم اگر بودم نخست خواب را بر خود حرام می‌کردم. بعد به تسویه حساب مالی با دیگران و حلالیت طلبی از آنها می‌پرداختم. و این چیزی است که در فیلم مفقود است. یکی دیگر از چیزهایی که ممکن است انسان در روزهای آخر عمرش به آن بپردازد دست یازیدن به آرزوها است. مانند تجربه مادری، که خانم گلستانی به آن اقدام کرد ولی به مذاق پرستویی خوش نیامد.

می‌خواهم بگویم آن خط داستانی که کارگردان در قالب راوی فیلم در ابتدای فیلم ترسیم کرد، واقعاً حیرت مرا برانگیخت؛ چیزی که متأسفانه در فیلم رعایت نشد و مسیر فیلم به سمت دیگری رفت. بخش عمده‌ای از این ماجرا البته طبیعی است. چون علی‌القاعده این فیلم در مدت سه روز فیلمبرداری شده است و کارگردان بیش از این نمی‌توانسته به ذهن خستۀ بازیگرانش فشار بیاورد تا ایدۀ اصلی فیلم را دنبال کنند. احتمالاً به همین دلیل است که بخشی از نریشن‌ها به یادآوری موضوع فیلم و ارجاعات خارجی مصروف شده است.

فیلم بیداری برای سه روز، 83 دقیقه است و حدود ده دقیقه از آن، نریشن دارد. کارگردان از همان ابتدا توضیح می‌دهد که خواب، مانند مرگ است و این دو نفر اگر بخوابند خواهند مرد. این حس شهود مرگ (که سید شهید مرتضی آوینی به آن «مرگ‌آگاهی» می‌گفت) هرچند دو سه نوبت در نریشن‌های آغاز فیلم مطرح می‌شود ولی در ادامه به تدریج فراموش می‌گردد. به این ترتیب، همّ دو بازیگر فیلم بر آن مصروف شده تا بتوانند بیدار بمانند، و نه آنکه واقعاً در اندیشۀ مرگ باشند. وگرنه باید به وصیت کردن یا انجام آخرین امور خود در این دنیا می‌پرداختند.

ج. یادآور برخی آیات قرآن

کارگردان از همان ابتدای فیلم در نریشن‌های خود چیزهایی می‌گوید که برخی آیات قرآن و احادیث ائمه معصومین را به یاد می‌آورد. مثلاً اینکه مرگ و خواب از جنس همدیگرند ترجمۀ آیه‌ای از سورۀ زمر است:

ـ خداوند جان‌ها را به وقت مرگ و خواب، قبض می‌کند. پس روح کسی را که مرگ برایش مقدر گشته، نگاه می‌دارد و روح دیگران را تا رسیدن مرگشان (به ایشان) بازمی‌گرداند (زمر/ 42). «اللهُ يَتَوَفَّى الأنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا و الَّتِي لَمْ تَمُتْ في مَنَامِهَا فيمسك التي قضى عليها الموت و يرسل الأخرى إلى أجل مسمى».

و همچنین است:

ـ و خداوند کسی است که (روحِ) شما را در شب می‌گیرد و می‌داند که شما در روز چه کردید و سپس شما را (از خواب) برمی‌خیزاند (انعام/ 60). «و هو الذي يَتَوفّیكم بالليل و يَعلم ما جَرَحتُم بالنّهار ثم يَبعثَكُم فيه».

و نیز آیات چندی که خبر می‌دهند خداوند خوابیدن در شب را برای آرامش انسان مقدر فرموده است:

ـ و اوست كسى كه شب را پوشش شما، و خواب را استراحت، و روز را [زمان‏] برخاستن‌تان قرار داد (فرقان/ 47). «و هُوَ الَّذى جَعَلَ لَكُمُ الَّيلَ لِباساً و النَّومَ سُباتاً و جَعَلَ النهَّارَ نُشُوراً».

ـ و خوابتان را (سبب) آسايش قرار داديم (نبأ/ 9). «و جَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُبَاتاً»

و در سوره قصص می‌پرسد:

ـ اگر خداوند ... روز را دائمی می‌کرد کدامین خدا برای شما شب می‌آورد تا استراحت کنید؟

و سپس می‌فرماید:

از رحمت خدا است که شب را برای آرامش شما، و روز را برای طلب رزق آفرید، و برای آنکه شکر بگزارید ( قصص/ 73). «وَ مِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ لِتَسْكُنُواْ فِيهِ وَ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون‏».

یکی از ایده‌هایی که فیلم می‌توانست به آن بپردازد موضوع بیداری و زنده بودن دائمی خداوند است (حیّ قیّوم) که در آیات قرآن بر آن تأکید شده است. مثلاً در آیة الکرسی، خواب سنگین و سبک (چرت) از خداوند نفی شده است:

اللهُ لا إلَهَ إلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ و لا نَوْمٌ (بقره/ 255).

لهذا فیلم اگر می‌توانست یک نوع مرگ‌آگاهی را به مخاطب یادآوری کند، موفق‌تر از اینها می‌شد. مرگ خوف‌آور است ولی خواب، شیرین. اما خداوند در قرآن گوئیا می‌خواهد بگوید که ما هر شب مدت اقامت شما در دنیا را تمدید می‌کنیم، پس چرا از خفتن نمی‌هراسید؟ در معارف اسلام برای خوابیدن آدابی گفته شده؛ وضو، قرائت چند آیه از قرآن و ذکر. حتی سفارش شده که وصیت‌نامه‌تان زیر بالشتان باشد. اما چه کسی است که وقتی به یاد وصیت‌نامه می‌افتد نفرت از مرگ او را فرانگیرد؟ به یاد مرگ بودن، اجل انسان را جلو نمی‌اندازد بلکه زندگی انسان را در قرب خداوند، شیرین می‌کند.

در موضوع مرگ‌آگاهی، در سینمای داستانی آثار خوبی تولید شده است. یک نوع متداول آن، ماجرای کسی است که بیماری او لاعلاج تشخیص داده شده و او باید به فکر خداحافظی باشد. در سینمای ژاپن می‌توان به فیلم درخشان زیستن (1952) ساخته کوروساوا اشاره کرد که در آن، واتانابه مرد میانه‌سالی است که پزشک به او خبر می‌دهد به دلیل سرطان معده، تا شش ماه بعد خواهد مرد. او افسردگی می‌گیرد و به خوردن مشروب روی می‌آورد و حتی کسی او را به کاباره می‌برد تا غصه‌هایش را فراموش کند ولی واتانابه راه مستقل خود را پیدا می‌کند و باقی عمرش را به نیکوکاری می‌پردازد. در سینمای ایران می‌توان به فیلم تحسین‌برانگیز بودن یا نبودن (1377) ساختۀ کیانوش عیاری اشاره کرد و فیلم اخیر منوچهر هادی به نام زندگی جای دیگری است (1392) که در اکران دوم بهار، نمایش عمومی یافت. می‌خواهم بگویم چون اثرپذیری مخاطب از فیلم مستند بیشتر است اگر این موفقیت در فیلم بیداری برای سه روز به دست می‌آمد نتیجۀ کار فیلمی درخشان می‌شد. در صورت کنونی، مخاطب تکلیف خود را با این فیلم نمی‌داند.

د. مستند یا داستانی؟

جناب کارگردان در جلسه نمایش در خانه هنرمندان خبر داد که سعی داشته است تا فیلم خود را بیشتر به سمت فیلم داستانی ببرد تا مستند. بنده همانجا پیشنهاد کردم اگر چنین قصدی داشتید می‌توانستید از تصاویر برخی فیلم‌هایی که در سینمای ایران و جهان، در موضوع بیداری ساخته شده استفاده کنید. مانند فیلم آنها به اسب‌ها شلیک می‌کنند/ سیدنی پولاک (1969) و نسخۀ ایرانی‌اش بای‌سیکل‌ران (1368). در این فیلم یک افغانی به نام نسیم (محرم زینال‌زاده) مقرر است برای به دست آوردن مقداری پول، هفت روز در یک میدان روی دوچرخه رکاب بزند. او شب سوم با گذاشتن چوب کبریت بر روی پلک‌هایش، آنها را باز نگه می‌دارد ولی نیه‌شب پنجم تحملش تمام می‌شود و فرد دیگری به جای او ساعتی را دوچرخه‌سواری می‌کند. استفاده از تصاویر فیلم‌های دیگر همچنین می‌تواند به فیلم، ریتم بهتری بدهد. سکانس مترو، به نظر بنده خیلی طولانی و خارج از حوصلۀ تماشاگر است.

همچنین در برخی فیلم‌ها با موضوع کوهنوردی در زمستان، دیده‌ایم که به موضوع یخ‌زدن در هنگام خواب ( freezing while sleeping ) پرداخته می‌شود. به نظرم حتی جناب امینی تیرانی می‌توانست در ابتدای فیلمش از چنین سکانسی برای بهتر فهماندن ایده‌اش استفاده کند. او در جلسه نمایش فیلم، خبر داد که با استفاده از راش‌های فراوانی که گرفته است تاکنون 9 نسخه مونتاژ کرده است؛ با نریشن، بدون نریشن، شروع از ابتدا، شروع از نقطۀ اوج، شروع از آخر و حتی با نریشن خانم گلستانی. امید می‌برم جناب مسعود امینی که حوصلۀ فراوانی برای آزمودن تجربیات گوناگون دارد زمانی را نیز برای اجرای این پیشنهادها صرف کند.

منبع: مشرق

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد