سرویس فرهنگی «فردا»: بار دگر، میهمانی الهی آغاز شده است تا بندگان در فرصتی تازه به بهار قرآن و معرفت الهی روی آورند و از برکات آن بهرهمند گردند. این بهار رمضان، ترنم عشق و معرفت خداوندی است که مؤمنان آن را بر دل و زبان خویش جاری میسازند. این بار هم «فردا» ويژهنامههایی روزانه و موجز تدارک دیده است تا در این بهار معرفت، ما را نیز از دعای خیر خود بی نصیب نگذارید.
اللَّهُمَّ اجْعَلني فيهِ مُحِبّاً لِأوْليائِكَ، وَ مُعادِياً لِأعْدائِكَ، مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خاتَمِ أنبيائكَ، يا عاصِمَ قٌلٌوبِ النَّبيّينَ.
خداوندا! مرا در این روز محب دوستانت و عدو دشمنانت قرار ده و در راه و روش به طریقه و سنت خاتم پیغمبرانت بدار، ای عصمت بخش دلهای پیغمبران!
تفسیری از جزء بیست و پنجم: مزرعه دنیا و آخرت
آیههای ١٩ و ٢٠ از سوره مبارکه الشوری
أَللهُ لَطِیفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِىُّ الْعَزِیزُ (١٩)
مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِى الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ (٢٠)
معنای آیهها
خداوند نسبت به بندگانش لطف دارد; هر کس را بخواهد روزى مى دهد و او توانا و شکست ناپذیر است. (١٩)
کسى که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او فزونى مى بخشیم (و بر محصولش مى افزاییم); و کسى که فقط کشت دنیا را بطلبد، بهره اى از آن به او مى دهیم امّا در آخرت هیچ بهره اى ندارد. (٢٠)
تفسیر آیهها
از آنجا که، در آیات قبل بحثى از عذاب شدید خداوند به میان آمد، و نیز تقاضائى از ناحیه منکران معاد مطرح شده بود، که چرا قیامت زودتر بر پا نمى شود؟ نخستین آیه مورد بحث براى آمیختن آن «قهر» با «لطف»، و براى پاسخگوئى به شتاب کردن بى معنى منکران معاد، مى فرماید: «خداوند نسبت به بندگانش لطیف است، و داراى لطف و مرحمت» (أَللّهُ لَطِیفٌ بِعِبادِهِ).
اگر در یک جا تهدید به عذاب شدید مى کند، در جاى دیگر وعده لطف مى دهد، آن هم لطفى نامحدود و گسترده، و اگر در مجازات جاهلان مغرور تعجیل نمى کند، آن هم از لطف او است.
سپس، یکى از مظاهر بزرگ لطف عمیقش را که روزى گسترده او است مطرح کرده، مى گوید: «هر کس را بخواهد روزى مى دهد» (یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ).
منظور، این نیست که گروهى از روزى او محرومند، بلکه منظور توسعه روزى است درباره هر کس بخواهد، همان گونه که در آیه 26 سوره «رعد» آمده است: أَللّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ: «خداوند روزى را بر هر کس بخواهد وسیع و براى هر کس بخواهد تنگ مى سازد».
در چند آیه بعد، از همین سوره نیز مى خوانیم: گستردگى و محدودیت روزى او روى حساب معینى است، چرا که: «اگر خداوند روزى را براى همه گسترده سازد، در زمین طغیان خواهند کرد»: «وَ لَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوا فِى الاَرْضِ».(1)
روشن است، «روزى» در اینجا هم ارزاق معنوى را شامل مى شود، و هم مادى را، هم جسمانى و هم روحانى، هنگامى که مبدأ لطف، او است و روزى دهنده نیز او است، پس چرا به سراغ بت هائى مى روید که نه رازقند و نه لطیف، نه گرهى به کار کسى مى زنند و نه گرهى مى گشایند؟!
و در پایان آیه، مى افزاید: «او قوى و شکست ناپذیر است» (وَ هُوَ الْقَوِىُّ الْعَزِیزُ).
اگر، وعده روزى و لطف به بندگان مى دهد، قادر بر انجام این امر مى باشد و به همین دلیل هرگز در وعده هاى او تخلف نیست.
توجه به این نکته لازم است که «لطیف» دو معنى دارد: یکى همان که در بالا گفتیم، یعنى صاحب لطف و محبت و مرحمت، و دیگر آگاه بودن از امور دقیق و پنهانى، و از آنجا که روزى دادن به همه بندگان، نیاز به این دارد که از تمام آنها در هر گوشه و کنار، در سراسر آسمان و زمین آگاه و با خبر باشد، در آغاز به لطیف بودنش اشاره مى کند، و سپس به مقام رزّاقیت، و لذا در آیه 6 سوره «هود» بعد از آن که مى گوید: «روزى همه جنبندگان روى زمین بر خدا است» اضافه مى کند: وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها: «او قرارگاه و محل نقل و انتقال همه آنها را مى داند».
البته میان این دو معنى، نه تنها تناقضى نیست، بلکه مکمل یکدیگرند، لطیف، کسى است که هم از نظر آگاهى کامل باشد، و هم از نظر لطف و محبت در حق بندگان، و از آنجا که خداوند هم به خوبى از نیازهاى بندگانش آگاه است، و هم به بهترین وجه به نیازهایشان پاسخ مى گوید، از همه کس شایسته تر براى این نام است.
به هر حال، در آیه فوق به چهار وصف، از اوصاف پروردگار، اشاره شده: مقام لطف، و رازقیت، و قوّت، و عزّت، که بهترین دلیل بر مقام «ربوبیت» است چرا که «رَبّ» (مالک و مدبر)، باید واجد این صفات باشد.
در آیه بعد، با یک تشبیه لطیف، مردم جهان را در برابر روزى هاى پروردگار و چگونگى استفاده از آن، به کشاورزانى تشبیه مى کند، که گروهى براى آخرت کشت مى کنند، و گروهى براى دنیا، و نتیجه هر یک از این دو زراعت را، مشخص مى کند، مى فرماید: «کسى که زراعت آخرت را طالب باشد، به او برکت مى دهیم و بر محصولش مى افزائیم» (مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ).
«و آنها که فقط براى دنیا کشت کنند، و تلاش و کوشششان براى بهره گیرى از این متاع زودگذر و فانى باشد، تنها کمى از آنچه را مى طلبند به آنها مى دهیم اما در آخرت، هیچ نصیب و بهره اى نخواهند داشت» (وَ مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِى الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیب).(2)
تشبیه جالب و کنایه زیبائى است: انسان ها همگى زارعند و این جهان، مزرعه ماست، اعمال ما، بذرهاى آن، و امکانات الهى، بارانى است که بر آن مى بارد، اما این بذرها، بسیار متفاوت است، بعضى محصولش نامحدود، جاودانى و درختانش همیشه خرم و سرسبز و پر میوه، اما بعضى دیگر، محصولاتش بسیار کم، عمرش کوتاه و زودگذر، و میوه هائى تلخ و ناگوار دارد.
تعبیر به «یُرِیْدُ» (مى خواهد و اراده مى کند) در حقیقت، اشاره به تفاوت نیت هاى مردم است، و مجموع آیه، شرحى است پیرامون آنچه در آیه قبل، از مواهب و روزى هاى پروردگار آمده، که گروهى از این مواهب به صورت بذرهائى براى آخرت، استفاده مى کنند و گروهى براى تمتع دنیا.
جالب این که، در مورد کشتکاران آخرت مى گوید: «نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ» (زراعت او را افزون مى کنیم) نمى گوید از تمتع دنیا نیز بى نصیبند، اما در مورد کشتکاران دنیا، مى گوید: «مقدارى از آن را که مى خواهند به آنها مى دهیم، بعد مى افزاید: در آخرت هیچ نصیب و بهره اى ندارند».
به این ترتیب، نه دنیاپرستان به آنچه مى خواهند، مى رسند و نه طالبان آخرت از دنیا محروم مى شوند، اما با این تفاوت که گروه اول، با دست خالى به سراى آخرت، مى روند و گروه دوم، با دستهاى پر!
نظیر همین معنى، در آیه 18 و 19 سوره «اسراء»، به شکل دیگرى آمده است: مَنْ کانَ یُرِیْدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِیْها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیْدُ، ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً، وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا: «کسى که زندگى زودگذر را مى طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم مى بخشیم، سپس دوزخ را براى او قرار مى دهیم، در آن وارد مى شود، در حالى که مذموم و رانده شده درگاه خدا است، و کسانى که سراى آخرت را مى طلبند، و کوشش خود را براى آن انجام دهند، و ایمان داشته باشند، به تلاش هاى آنها پاداش داده خواهد شد».
تعبیر به «نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ»، هماهنگ است با آنچه در آیات دیگر قرآن آمده، از جمله مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها: «کسى که کار نیکى انجام دهد، ده برابر پاداش او است»(3)لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزِیْدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ: «خدا پاداش آنها را به طور کامل مى دهد، و از فضلش بر آنها مى افزاید».(4)
به هر حال، آیه فوق، ترسیم گویائى از بینش اسلامى درباره زندگى دنیا است، دنیائى که مطلوب بالذات است، و دنیائى که مقدمه جهان دیگر و مطلوب بالغیر، اسلام، به دنیا به عنوان یک مزرعه مى نگرد که محصولش در قیامت چیده مى شود.
تعبیراتى که در لسان روایات یا بعضى دیگر از آیات قرآن، آمده تأیید و تأکیدى بر همین معنا است.
مثلاً در آیه 261 سوره «بقره»، انفاق کنندگان را تشبیه به بذرى مى کند که از آن هفت خوشه برمى خیزد، و از هر خوشه اى یکصد دانه، و گاه بیشتر، این، نمونه بذر افشانى آخرت است.
و در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: وَ هَلْ تَکُبُّ النّاسِ عَلى مَناخِرِهِمْ فِى النّارِ إِلاّ حَصائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ: «آیا چیزى مردم را به رو در آتش مى افکند، جز محصولات درو شده زبان هاى آنها».(5)
و در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمده است: إِنَّ الْمالَ وَ الْبنِیْنَ حَرْثَ الدُّنْیا، وَ الْعَمَلَ الصّالِحَ حَرْثُ الْآخِرَةِ وَ قَدْ یَجْمَعُهُمَا اللّهُ لِأَقْوام: «مال و فرزندان کشت دنیا هستند، و عمل صالح کشت آخرت، و گاه خداوند این هر دو را براى قومى جمع مى کند».(6)
این نکته را نیز از آیه فوق مى توان استفاده کرد که، دنیا و آخرت، هر دو نیاز به تلاش و سعى و کوشش دارد، و هیچ کدام بى زحمت و رنج، به دست نمى آید، همان گونه که هیچ بذر و محصولى بى رنج و زحمت نیست، چه بهتر، که انسان با رنج و زحمتش درختى پرورش دهد که، بارش شیرین و همیشگى و دائم و برقرار باشد، نه درختى که زود خزان مى شود و نابود مى گردد.
این سخن را با حدیثى از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) پایان مى دهیم، فرمود: مَنْ کانَتْ نِیَّتُهُ الدُّنْیا فَرَّقَ اللّهُ عَلَیْهِ أَمْرَهُ، وَ جَعَلَ الْفَقْرَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ، وَ لَمْ یَأْتِهِ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ ما کَتَبَ لَهُ، وَ مَنْ کانَتْ نِیَّتُهُ الْآخِرَةَ جَمَعَ اللّهُ شَمْلَهُ، وَ جَعَلَ غِناهُ فِی قَلْبِهِ، وَ أَتَتْهُ الدُّنْیا وَ هِىَ راغِمَةٌ!: «کسى که نیتش دنیا باشد، خداوند کار او را پریشان مى سازد، فقر را در برابر او قرار مى دهد، و جز آنچه براى او مقرر شده چیزى از دنیا به چنگ نمى آورد، و کسى که نیتش سراى آخرت باشد، خداوند پراکندگى او را به جمعیت مبدل مى سازد، و غنا و بى نیازى را در قلبش قرار مى دهد، دنیا تسلیم او مى گردد و به سراغ او مى آید».(7)
«الدُّنْیا مَزْرَعَةُ الآخِرَةِ»، از روایات مشهورى است که حاصل مجموع بیانات فوق است.
***
1 ـ رعد، آیه 27.
2 ـ واژه «حَرْث» به طورى که «راغب» در «مفردات» مى گوید: در اصل، به معنى پاشیدن بذر در زمین و مهیا ساختن آن براى زراعت است، و در قرآن مجید نیز کراراً در این معنى به کار رفته، ولى معلوم نیست چرا جمعى از مفسران آن را به معنى «عمل و کسب» تفسیر کرده اند؟ (لسان العرب).
3 ـ انعام، آیه 160.
4 ـ فاطر، آیه 30.
5 ـ «محجة البیضاء»، جلد 5، صفحه 193 (کتاب آفات اللسان).
6 ـ «اصول کافى»، جلد 5، صفحه 57، حدیث 6، مطابق نقل نور الثقلین، جلد 4، صفحه 569.
7 ـ «مجمع البیان»، جلد 9، صفحه 41 (ذیل آیات مورد بحث).
از مجموعه تفسیر قرآن آیت الله مکارم شیرازی
در محضر بهجت عارفان: توصیه ائمه - علیهم السلام - برای فشارهای آخرالزمان
ائمه ی ما علیهم السلام خودشان به ما فرموده اند که در این فشارهای آخرالزمان بگویید:
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک
ولی چه کنیم که به جای دوا، به سوی داء می رویم!
معنای یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک این است که: خدایا! همان مرتبه ای را که مطلوب تو است، ما را به همان درجه برسان و بر آن نگهدار.
صراط از همین جا شروع می شود، اگر یک ذرّه انحراف پیدا کنیم، خدا می داند در کجا پرت می شویم.
کسی که کارش خراب است، یا جلو رفته و عقب مانده است و در هر حال اعتدال را رعایت نکرده است. ما که اهلبیت عصمت نیستیم ، ولی از خدا می خواهیم که این حدّ اعتدال را به ما عنایت فرموده و برآن ثابت گرداند.
منبع: وب سایت دفتر حضرت آیت الله العظمی بهجت
روایت آیت الله جوادی آملی از محورهای چهارگانه اجابت نیایش
آیت الله جوادی آملی: گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است.
أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشِّیطانِ الرَّجِیم. بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم. ادْعُونِی استَجِبْ لَكُمْ (1)
برای اجابت نیایش و دعا شرائطی است كه آن عناصر محوری چهارگانه را وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه در ضمن دعا بازگو میكند.
عنصر اوّل آن است كه راه برای رفتن باز باشد. بسته نباشد. نه تنها برای یك نفر یا یك میلیون نفر، راه برای اوّلین و آخرین باز باشد. یعنی راه باید بیكران تا بیكران باشد. تا كسی در این راه احساس مزاحمت نكند.
دوّمین شرط آن است كه آن مرجع نهائی و مقصد كه سالكان كوی او به او رسیدهاند توان اجابت خواستههای همه و همه خواستههای همه را داشته باشد.
سوم آن كه روندگان واجد شرائط باشند. موحّدانه راه توحید ناب را طی كنند. در بین راه به غیر خدا تكیّه نكنند. برای این كه به غیر خدا اَحدی نیست و نمیشود با راه توحید به غیر خدا مراجعه كرد.
شرط چهارم و عنصر چهارم آن است كه آن مرجع نهائی یعنی ذات أقدس إله دعوت كرده باشد. اگر دعوت نكرده باشد طی این راه ثمربخش نیست.
وجود مبارك امام سجاد در ضمن دعای سحر این مراحل استجابت را بازگو میكند. عرض میكند:
خدای را شكر میكنیم كه راههای به طرف او كاملاً باز است.
"اَلْحَمْدُ للهِ الَّذِی أحَدُ سُبُلَ المَطالِبِ إلِیكِ مَشْرَعَه، تمام راهها باز است. شریعت باز و گشوده است و گشاده است. وَ مَناهِلَ الرَّجاءِ إلِیكِ مُترَعَه."
هر كسی به طرف تو امیدوار است. تشنه یك مطلبی است آن آب خوراش، آن كوثرش، آن نهر و بحری كه تشنگان را سیراب میكند پر آب است. نهری، بحری بی آب نیست.
"وَالإستغاثَهِ بِفَضْلِكَ لِمَنْ أمَّلَكَ مَباحَه."
راه برای كسی كه از فضل تو بخواهد كمك بگیرد رواست. ممنوع نیست. رفتن این راههای باز مجاز است . "وَ أبوابُ الدَّعاء إلِیكِ لِلْصّارِخِینَ مَفْتُوحَه،" درهای دعا هم باز است. پس از این طرف كه عنصر اوّل است هیچ مانعی نیست، راه باز است و تشنگان میتوانند سیراب بشوند و میتوانند از فضل الهی كمك بگیرند و درهای دعا به سوی نیایش كردن باز است. اینها عنصر اوّلاند.
دوّم :
"وَأعْلَمْ أنَّكَ لِلْرّاجِینْ بِمُوضِعِ اِجابَهِ وَ لِلْمَهْلُوفِینَ بِمَرصَدِ إغاثِهِ وَ أنَّ فِی اللَّهُفِ إلی جُودِكَ وَ الرِّضاء بِقَضائِكَ عِوَضَاً مِنْ مَنْعِ الباخِلِینَ وَ مَنْدُوحَهً عَمّا فِی أیدِی المُسْتَأثِرِین."
پروردگارا ! من میدانم تو برای امیدواران موضع كافی و رسائی هستی. كسی كه مَلحوف است و رنج دیده و داغ دیده و آفت زده و آسیب دیده و مانند آن است، مُتَلهِّف است و غمگین، تو میتوانی مشكل او را حلّ كنی. اغاثه كنی. نیازهای او را برطرف بكنی. و اگر كسی تأثّرش را و افسوساش را و غم و اندوهاش را به جود و كَرم و رضا و قضای تو واگذار كند، عِوض منع باخِرین را دریافت میكند. عدّهای دارند و عطا نمیكنند. بُخل میورزند. عِوض بُخل آنها، جُود و كَرم تو جبران میكند.
"وَ مَندُوحَهً عَمّا فِی أیدِی المُسْتَأثِرین."
بعضی اهل ایثار نیستند، اهل اِستئْثارند. نه تنها دیگران را بر خود مقدّم نمیدارند، بلكه میكوشند خود را بر دیگران مقدّم بدارند. در دستگاه مستأثران جز تنگ نظری و تنگنائی چیز دیگر نیست. و امّا در دستگاه جُود و كَرم تو مَندوح است، سِعه است، گشایش است. یعنی اگر تنگنای تنگ نظران جا برای رفتن نیازمندان نمیگذارد، وسعت رحمت تو جا برای محتاجان تأمین میكند. "و هم أنَّ الرّاحِلَ إلِیكِ قَرِیبُ المَسافَه وَ أنَّكَ لا تَحْتجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إلا أنْ تَحجُبَهُمُ الأعمالُ السَّیِّئَهُ دُونَكْ." این دو تا جمله از جملههای كلیدی است كه تا پایان این دعای نورانی چندین بار در محور این بحثهای كلیدی مطالبی به عرضتان خواهد رسید كه اگر كسی خواست به طرف ذات أقدس إله سفر كند، به اصطلاح سفر مِنَ الخَلقِ إلَی الحَقّ را طی كند، گرچه وجود مبارك امیرالمؤمنین سلام الله علیه فرمود: آه "مِنْ قِلَّهِ الزَاد وَ طُولِ الطَّرِیق" (2)؛ راه طولانی است.
اما همین خاندان عصمت و طهارت فرمودند: اگر كسی بار سنگین گناه روی دوش او نباشد، بخواهد به طرف خدا ارتحال كند، رحلتی به طرف خدا كند، راه دور نیست. "وَ أنَّ الرّاحِلَ إلِیك قَرِیبُ المَسافَه." مسافت بسیار نزدیك است . چون یك قدم فاصله است و آن این است كه: یك قدم بر خویشتن نِه و آن دِگر در كوی دوست. برای كسی كه سالك إلی الله است بیش از یك قدم فاصله نیست. یعنی باید روی خواستههای خود پا بگذارد، روی هوی پا بگذارد. وقتی روی هوی پا گذاشت، قدم دوّم را در دالان توحید مینهد. یك قدم بر خویشتن نِه و آن دِگر در كوی دوست! این "وَ أنَّ الرّاحِلَ إلیكِ قَرِیبُ المَسافَه وَ أنَّكَ لا تَحتَجِبُ عَنْ خَلقِكْ" یك جملهای است به منزله واسطهُ العِقد این دعای نورانی . و شبیه این جمله هم از وجود مبارك امام كاظم سلام الله علیه در وقتی كه او را برای زندان بغداد میبردند در ماه رجب ایراد كرده است كه در بیست و پنجم ، بیست و هفتم رجب، مخصوصاً دعای بیست و هفتم رجب كه وجود مبارك امام كاظم آن را قرائت كردند همین جمله نورانی هست. پس هیچ حجابی بین خلق و خالق نیست، مگر خودِ خلق. "ولا حِجابَ بِینَكَ وَ بِینَ خَلقِكَ غِیرِ خَلقِه." و خلق
هم به عنوان این كه آیت الهی هستند، مخلوق خدا هستند، حاجب نیستند.
چون آیت حقّ، حجاب حقّ نیست . آنچه كه حجاب چهره خلق است همان گناه خلق است . "وَ أنَّكَ لا تَحتَجِبُ عَنْ خَلقِكَ إلا أنْ تَحْجُبَهُمُ الأعمالُ السَّیِئَهُ دُونَكْ ." گناهان بَد است كه حاجب است و نمیگذارد. پس راه باز است. هیچ حجابی هم در كار نیست و این شخص داعی هم بدون حجاب آمده. یعنی اگر گناهی بود توبه كرده است. امری بود اِمتثال كرد، نهیای بود اجتناب كرد، نعمتی بود شكرگزاری كرد. این موانع را برطرف كرد تا این عنصر سوّم را به دست آورد كه بعداً عرض میكند: "
وَ قَدْ قَصَدْتُ إلِیكِ بِطَلِبَتِی وَ تَوَجَّهتُ إلیكِ بِحاجَتِی وَ جَعَلْتُ بِكَ اسْتِغاثَتِی وَ دُعائِكَ تَوَسُّلِی مِنْ غِیرِ اسْتِحقاقٍ لِاستِماعِكَ مِنّی وَ لَاسْتِیجابٍ لِعَفْوِكَ عَنّی بَلْ لِثِقَتِی بِكَرَمِكَ وَ سُكُونِی إلی صِدْقِ وَعدِكَ وَ لَجَأی إلَی الإیمانِ بِتُوحِیدِكَ وَ یَقِینِی وَ بِمَعْرِفَتِكَ مِنّی أنْ لا رَبّی غِیرُكْ وَلا إلهَ إلا أنْتَ وَحدَكَ وَلا شَرِیكَ لَكْ ."
گرچه من استحقاق ندارم، ولی به امید تو آمدم و تو را به عنوان عالیترین مرجع و تنها مرجع نهائی میدانم. این هم شرط سالك. و آن عنصر چهارم هم این است كه تو مرا دعوت كردی. پروردگارا ! تو خودت فرمودی: وَاسئَلُوا اللهَ مِنْ فَضلِه(3). در قرآن كریم فرمود كه: سئوال كنید. بخوانید و بخواهید! و تو منزّهتر از آنی كه وعده بدهی و انجام ندهی ! دعوت بكنی و نپذیری ! راه بگشائی، در را باز بكنی و راه ندهی! این چنین نیست. "اللّهُمَّ أنْتَ القآئِلُ وَ قُولُكَ حَقّ وَ وَعدُهُ صِدق ."
خودت فرمودی:
"وَاسْئَلُ اللهَ مِنْ فَضْلِه إنَّ اللهَ كَانَ غَفُوراً رَحِیمَاً. وَ لِیسَ مِنْ صِفاتِهِ یا سَیِّدِی أنْ تَأمُرَ بِالسُّئوال وَ تَمْنَعُ العَطِیّه وَ أنْتَ المَنّانُ بِالعَطایا عَلی اَهلِ مَمْلِكَتِكْ . وَالعائِدُ عَلَیْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأفَتِكْ."
خدایا! آنها كه از تو نخواستند، آنها را ردّ نكردی. ما كه از تو میخواهیم ! خدایا ! تو كه به ماها وعده دادی، ما هم كه از تو میخواهیم . یقیناً ما را رها نمیكنی.
در طلیعه دعای افتتاح ماه مبارك رمضان هم هست كه: خدایا
!"أذِنْتَ لِی فِی مَسْئَلَتِكَ فَاسْمَعْ یا سَمِیعُ مِدْحَتِی وَ أجِبْ یا رَحِیمُ دَعوَتِی ." خدایا ! تو اجازه دادی ما تو را مَدح كنیم ، سئوال كنیم . پس دعای ما، ثنای ما، مدح ما، مَحمِدت ما را گوش بدهی ! اینجا هم به عنوان عنصر چهارم ذكر شد . پس راه باز است ، مرجع نهائی واجد همه امور است. رونده هم واجد شرط است به امید الهی . چون شرط را خود مقصد نهائی در اختیارش گذاشته و این رونده را و سالك را دعوت كرده است. با چنین اطمینانی و با چنین خُلق و خوئی یقیناً دعا مستجاب خواهد بود. امیدواریم دعای همه شما صائمان الهی مستجاب باشد.
غَفَرَ اللهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَالسَّلامُ عَلِیْكُمْ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَكاتُه.
پینوشتها:
1- سوره غافر / آیه 60
2- نهج البلاغه/ كلمات قصار / 77
3- سوره نساء / آیه 32
به نقل از تبیان
دیدگاه تان را بنویسید