اوصافى امیدبخش!
در آغاز این سوره، نیز به «حروف مقطعه» برخورد مى کنیم، که در اینجا نوع تازه اى از آن است: «حاء» و «میم». در زمینه تفسیرِ این حروف، بحث هاى فراوانى در آغاز سوره هاى «بقره»، «آل عمران»، «اعراف» و بعضى دیگر از سوره ها، داشته ایم، چیزى که در اینجا باید بر آن افزود، این است که: در بعضى از روایات، و همچنین در بسیارى از کلمات مفسران، دو حرف آغاز این سوره، به نامهائى از خدا که با این دو حرف آغاز گردیده، تفسیر شده است، چنان که در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) به «حمید» و «مجید» تفسیر گردیده.(1)
بعضى نیز «ح» را به نام هائى مانند «حمید» و «حلیم» و «حنان»، و «م» را به نام هائى مانند «ملک» و «مالک» و «مجید» تفسیر کرده اند.
این احتمال نیز وجود دارد که، «ح» اشاره به «حاکمیت» و «م» اشاره به «مالکیت» خداوند بوده باشد.
از «ابن عباس» نیز نقل شده که، «حم» از اسمهاى اعظم خدا است.(2)
روشن است این تفسیرها با هم منافاتى ندارد و ممکن است همه، در معنى آیه جمع باشد.
* * *
در آیه بعد، همان گونه که روش قرآن است بعد از ذکر «حروف مقطعه» سخن، از عظمت مقام «قرآن» به میان مى آورد، اشاره به این که این کتاب با این همه عظمت، از حروف ساده «الفبا» ترکیب یافته، بنائى چنان عظیم، از مصالحى چنین کوچک، و این خود دلیل بر اعجاز آن است.
مى فرماید: «این، کتابى است که از سوى خداوندِ قادرِ دانا نازل شده است» (تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ).
«عزت» و قدرتش موجب شده که، احدى نتواند با آن برابرى کند، و علمش سبب گردیده که، محتواى آن در اعلى درجه کمال، و فراگیر همه نیازهاى انسان ها در طریق تکامل باشد.
* * *
آیه بعد خدا را به پنج وصف دیگر، از صفات بزرگش، که بعضى امیدآفرین و بعضى خوف آفرین است، توصیف کرده، مى گوید: «خداوندى که گناهان را مى آمرزد» (غافِرِ الذَّنْبِ).
«توبه ها را مى پذیرد» (قابِلِ التَّوْبِ).(3)
«مجازاتش شدید است» (شَدِیدِ الْعِقابِ).
«نعمتش فراوان است» (ذِی الطَّوْلِ).(4)
«خداوندى که معبودى جز او نیست» (لا إِلهَ إِلاّ هُوَ).
«و بازگشت (همه شما) به سوى او است» (إِلَیْهِ الْمَصِیرُ).
آرى کسى که واجد این اوصاف است، فقط او شایسته عبودیت است و مالک پاداش و کیفر.
* * *
نکته ها:
1 ـ در دو آیه فوق (آیه 2 و 3) بعد از ذکر نام «اللّه» و قبل از ذکر «معاد» «إِلَیْهِ الْمَصِیرُ»، هفت وصف از اوصاف الهى بیان شده است که، بعضى از «صفات ذات» و بعضى از «صفات فعل» است و مجموعه اى از توحید و علم و قدرت و رحمت و غضب را بیان مى دارد، و «عزیز» و «علیم» پایه اى است براى نزول این کتاب آسمانى، و «غفران ذنوب» و «قبول توبه» و «شدت عقاب» و «بخشش نعمتها»، مقدمه اى است براى تربیت نفوس و پرستش خداوند یگانه اى که هیچ معبودى جز او نیست.
* * *
2 ـ در میان این اوصاف، «غافر الذنب» مقدم داشته شده و «ذى الطول» (صاحب نعمت و فضل) نیز در آخر آمده، و در این میان «شدید العقاب» است.
در حقیقت غضبش، در میان دو رحمت قرار گرفته!، و از این گذشته در کنار این وصف که حاکى از غضب خداوند است، سه وصف از اوصافش که از رحمت او حکایت دارد بیان شده، و همه اینها دلیل بر این است که، «رحمتش بر غضبش پیشى گرفته» است «یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ».
* * *
3 ـ جمله «إِلَیْهِ الْمَصِیْرُ»، نه تنها اشاره به این است که بازگشت همه در قیامت به سوى او است، بلکه مطلق بودن آن از این حکایت مى کند که، بازگشت همه امور در این جهان و آن جهان، به سوى او و سلسله همه موجودات به دست او است.
* * *
4 ـ قابل توجه این که، جمله «لا إِلهَ إِلاّ هُوَ» که به عنوان آخرین وصف آمده، و حکایت از مقام «توحید عبودیت» و عدم شایستگى غیر او براى پرستش مى کند، به عنوان آخرین صفت، و نتیجه نهائى بیان شده، و لذا در حدیثى از «ابن عباس» آمده است که، مى گوید: او «غافر الذنب» است براى کسى که «لا إِلهَ اِلاَّ اللّهُ» بگوید، «قابل التوب» است، براى کسى که «لا إِلهَ إِلاَّ اللّه» بگوید «شدید العقاب» است براى کسى که «لا إِلهَ إِلاّ اللّه» نگوید، «ذى الطول» و غنى و بى نیاز است از کسى که «لا إِلهَ إِلاّ اللّه» نگوید.
بنابراین، محور همه این صفات، کسانى هستند که، مؤمن به توحید باشند و در گفتار و عمل از این خط اصیل الهى منحرف نشوند.
* * *
5 ـ اسباب آمرزش، در قرآن مجید
در قرآن مجید، امور زیادى به عنوان اسباب مغفرت، و از بین رفتن گناهان معرفى شده است که، به قسمتهائى از آن ذیلاً اشاره مى شود:
1 ـ توبه: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ: «اى کسانى که ایمان آورده اید به سوى خدا باز گردید، و توبه خالص کنید، امید است خداوند گناهان شما را ببخشد».(5)
2 ـ ایمان و عمل صالح: وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّد وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ: «کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، و نیز به آنچه بر محمّد(صلى الله علیه وآله) نازل شده است، ایمان آوردند، آیاتى که حق است و از سوى پروردگارشان مى باشد خداوند گناهان آنها را مى بخشد».(6)
3 ـ تقوا: إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ: «اگر تقواى الهى پیشه کنید، خداوند براى تشخیص حق از باطل، به شما روشن بینى مى دهد، و گناهانتان را مى بخشد».(7)
4 ـ هجرت و جهاد و شهادت: فَالَّذِینَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أُوذُوا فِی سَبِیلِی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ: «کسانى که هجرت کنند و از خانه و وطن خود رانده شوند، و در راه من آزار بینند و پیکار کنند، و مقتول گردند گناهانشان را مى بخشم».(8)
5 ـ انفاق مخفى: إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمّا هِیَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ یُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَیِّئاتِکُمْ: «اگر انفاق هاى خود را در راه خدا آشکار سازید، خوب است، و اگر آن را پنهان دارید، و به فقرا بدهید، به سود شما است و از گناهانتان مى بخشد».(9)
6 ـ دادن قرض الحسنة: إِنْ تُقْرِضُوا اللّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ: «اگر به خداوند قرض الحسنه دهید، آن را براى شما مضاعف مى کند و شما را مى آمرزد».(10)
7 ـ پرهیز از گناهان کبیره، که موجب آمرزش گناهان صغیره است: إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ: «اگر از گناهان کبیره که از آن نهى شده اید، اجتناب کنید، گناهان صغیره شما را خواهیم بخشید».(11)
به این ترتیب، درهاى مغفرت الهى از هر سو، به روى بندگان باز است که هفت در آن، در بالا به استناد هفت آیه قرآن، ذکر شد، تا از کدامین در وارد شویم، و چه خوبتر که از هر در وارد شویم.
* * *
1 ـ «معانى الاخبار» صدوق، صفحه 22 (باب معنى الحروف المقطعه فى اوائل السور).
2 ـ تفسیر «قرطبى» ذیل آیات مورد بحث.
3 ـ «توب» ممکن است جمع «توبه» و یا مصدر، بوده باشد (مجمع البیان).
4 ـ «طول» (بر وزن قول) به معنى نعمت و فضل است، و به معنى توانائى و رسائى و امکانات و مانند آن نیز آمده است. بعضى از مفسران گفته اند «ذى الطول» به کسى گفته مى شود که نعمتى طولانى به دیگرى مى بخشد،
بنابراین معناى آن اخص از معناى «منعم» است (مجمع البیان).
5 ـ سوره تحریم، آیه 8.
6 ـ سوره محمّد، آیه 2.
7 ـ سوره انفال، آیه 29.
8 ـ سوره آل عمران، آیه 195.
9 ـ سوره بقره، آیه 271.
10 ـ سوره تغابن، آیه 17.
11 ـ سوره نساء، آیه 31.
۱. برای حضور قلب در نماز تمرین کنیم
نماز قالبی دارد و مضمونی؛ جسمی دارد و روحی. مواظب باشیم جسم نماز از روح نماز خالی نماند. نمیگوئیم جسم بیروح نماز هیچ اثری ندارد؛ چرا، بالاخره یک اثرکی دارد؛ اما آن نمازی که اسلام و قرآن و شرع و پیغمبر و ائمه (علیهمالسّلام) این همه روی آن تأکید کردند، نمازی است که جسم و روحش هر دو کامل باشد. این جسم هم متناسب با همان روح فراهم شده؛ قرائت دارد، رکوع دارد، سجود دارد، به خاک افتادن دارد، دست بلند کردن دارد، بلند حرف زدن دارد، آهسته حرف زدن دارد. این تنوع برای پوشش دادن به همهی آن نیازهائی است که به وسیلهی نماز بایستی برآورده شود که هر کدام رازی در جای خود دارد و مجموعهی اینها، قالب و شکل نماز را به وجود میآورد. این شکل خیلی مهم است، لیکن روح این نماز توجه است؛ توجه. بدانیم چه کار داریم میکنیم. نماز بیتوجه - همان طور که عرض کردم - اثرش کم است. ۱۳۸۷/۰۸/۲۹ انسان نماز را خوب بخواند، با توجه بخواند، حضور قلب داشته باشد. حضور قلب یعنی انسان از آنچه که میگوید و آنچه که در ذهنش میگذرد و بر
زبانش جاری میشود، غافل نباشد؛ اینجور نباشد که نفهمد. مثلاً من که حالا دارم با شما حرف میزنم، خب، شما مخاطبید. انسان توجه دارد که یک مخاطبی دارد و دارد گوش میکند و دارد حرف میزند. در نماز هم همین جور باشد؛ یک مخاطبی داشته باشیم، با او حرف بزنیم. من حتّی عرض میکنم اگر کسی معنای نماز را هم نداند، اصلاً هیچ نداند معنای این عبارات چیست، اما همین قدر بداند دارد با یکی حرف میزند، دارد با خدا حرف میزند، این قضیه انسان را نزدیک میکند - «قربان کلّ تقىّ»- این خودش مقرب است؛ تا اینکه حالا مثل ماها که معنایش را میدانیم و تفسیرش را میدانیم و چندین کتاب دربارهاش خواندهایم، اما وقتی که نماز میخوانیم، بالمرّه یادمان میرود که چه کار داریم میکنیم. ۱۳۹۰/۰۱/۲۳ حضور قلب و توجه، کاری است که به تمرین احتیاج دارد. کسانی که این کارها را کردهاند و بلدند، به ما یاد میدهند که انسان باید در حال نماز، خود را در حضور یک مخاطب عالیشأن و عالیمقام که خالق هستی است و مالک همهی وجود انسان است، احساس کند. هر مقدار از نماز که توانست این حالت را داشته باشد، به تعبیر روایات این نماز، نمازِ مقبول است و آن خاصیت و اثر را خواهد بخشید. و
دیگر آثار نماز - که نمیشود آثار نماز را در چند جمله یا در چند فقرهی کوتاه خلاصه کرد - بر این مترتب میشود. ۱۳۸۵/۰۶/۲۷ ۲. معنای کلمات نماز را بدانیم
همهی آحاد نمازگزار باید سعی کنند که نماز را با توجه به معانی کلمات بخوانند، یعنی در نماز با خدای عزیز و رحیم سخن بگویند. این است آن سرچشمهی فیضی که جان نمازگزار را سیراب میکند. البته این حقیقت نباید دستاویزی برای نفس بهانهگیر باشد که اگر توفیق چنین توجه و حضوری نیافت، نماز را ترک کنند. نماز در هر صورت واجب و فریضه است و تارکِ نماز بزرگترین فرصت ارتباط با خداوند سبحان را از دست میدهد.
لازم است دستاندرکاران، اوراقی شامل ترجمهی نماز در همهی سطوح، فراهم و میلیونها نسخه از آن را در همه جا منتشر کنند. به هر کسی باید این امکان را بدهید که معانی کلمات نماز را بفهمد. ۱۳۷۷/۰۶/۱۸ البته کسانی که عربی نخواندهاند و معنای این جملات را نمیدانند، اگر در حال نماز همین اندازه توجه پیدا کنند که با خدا حرف میزنند و به یاد خدا باشند، این هم بهره خوبی است؛ ولی سعی کنید که معنای نماز را بدانید. یاد گرفتن معنای نماز، کار خیلی آسانی است؛ خیلی زود میتوانید ترجمه این چند جمله را یاد بگیرید. نماز را با توجه به معنای آن بخوانید. این نماز است که «قربان کلّ تقىّ» خواهد بود. نمازْ نزدیککننده انسان به خداست اما نزدیککننده انسان باتقوا. ۱۳۶۹/۰۲/۰۶
۳. مستحبات نماز، حضور قلب را افزایش میدهد
در روایات برای حالات مختلف نماز یک خصوصیاتی را گذاشتند؛ واجب نیست، مستحب است. در وقت ایستادن به کجا نگاه کنید؛ در وقت سجده کردن به کجا نگاه کنید؛ در وقت رکوع، بعضی از روایات دارد، چشمتان را ببندید؛ بعضی روایات دارد به جلو نگاه کنید؛ این خصوصیات همه کمک میکند به آن حالت حضور و توجهی که برای انسان لازم است. ۱۳۸۷/۰۸/۲۹
۴. نماز را با اخلاص بجا آورید نه از روی ریا
نمازی که انسان میخواند، اگر به قصد تقرب به خدا بخواند، توجهش به خدا باشد، با اخلاص نماز بخواند، این بالاترین عبادتهاست؛ اگر همین نماز را برای ریا بخواند، این نماز میشود معصیت و خود آن نماز، میشود گناه. ریا، گناه کبیره است؛ مصداقش هم میشود همان نمازی که از روی ریا خوانده شد. ۱۳۸۷/۰۶/۰۵
۵. مراقب باشیم نماز بیتوجه قساوت قلب میآورد
رحمت خدا بر مرحوم شیخ محمد بهاری که در یکی از نوشتههایشان میگویند که دعا و ذکر و شاید نماز، وقتی بیتوجه تکرار میشود، قساوت میآورد! نماز میخوانیم، نمازِ مایهی قساوت. چرا؟ چون در حال نماز حضور قلب نداریم، توجه نداریم. پس این نماز یا با توجه است، که مایهی رقت و قرب و لطافت و صفاست؛ یا نمازِ بیتوجه است، که آن وقت به گفتهی ایشان مایهی قساوت قلب است. ۱۳۸۷/۰۸/۱۵
۶. در جوانی خود را به خوب نماز خواندن عادت دهید
جوانها اگر از حالا عادت کنند به نماز خوب، وقتی به سن ماها رسیدند، نماز خوب خواندن برایشان دیگر مشکل نیست. در سنین ما آدمی که عادت نکرده باشد به نماز خوب، نماز خوب خواندن ممکن است، اما مشکل است. برای آنکه از جوانی عادت کرده به اینکه خوب نماز بخواند؛ یعنی نماز با توجه - نماز خوب معنایش نماز با صدای خوش و قرائت خوب نیست؛ یعنی نمازِ با توجه، با حضور قلب؛ قلبش در محضر پروردگار حاضر باشد؛ از دل و با دل حرف بزند - آن وقت این سجیهی او میشود و دیگر برایش زحمت ندارد؛ تا آخر عمر همینجور خوب نماز میخواند. ۱۳۸۷/۰۸/۲۹
۷. نباید نماز را سبک بشماریم امام صادق (علیهالسّلام) در بیمارىِ رحلت به وصىّشان میفرمایند که: «لیس منّی من استخفّ بالصّلوة»؛ از ما نیست کسی که نماز را سبک بشمارد. استخفاف یعنی سبک شمردن، کماهمیت شمردن. حالا این نمازِ با همهی این خصوصیات، با همهی این فضائل، چقدر از انسان وقت میگیرد؟ نماز واجب ما - این هفده رکعت - اگر انسان بخواهد با دقت و با قدری ملاحظه بخواند، فرض کنید سی و چهار دقیقه وقت میگیرد، والّا کمتر وقت خواهد گرفت. ما گاهی اوقات میشود که پای تلویزیون در انتظار برنامهای که مورد علاقهی ماست نشستهایم و قبل از آن، دائم تبلیغات، تبلیغات، تبلیغات - بیست دقیقه، پانزده دقیقه - که هیچ کدام هم به درد ما نمیخورد، مینشینیم گوش میکنیم و بیست دقیقه وقتمان را از دست میدهیم، برای خاطر آن برنامهای که میخواهیم. بیست دقیقههای زندگی ما اینجوری است. منتظر تاکسی میشویم، منتظر اتوبوس میشویم، منتظر رفیقمان میشویم که بیاید جائی برویم، منتظر استاد میشویم که سر کلاس دیر کرده، منتظر منبری میشویم که دیر به مجلس رسیده؛ همهی اینها - ده دقیقه، پانزده دقیقه، بیست دقیقه - به هدر میرود. خوب، این بیست دقیقه و بیست و
پنج دقیقه و سی دقیقه را برای نماز - این عمل راقی، این عمل بزرگ - مصرف کردن مگر چقدر اهمیت دارد. ۱۳۸۷/۰۸/۲۹ ۸. نماز را اول وقت بخوانید کار درست و نیک را باید هر چه زودتر انجام بدهیم؛ مثل عبادات، مثل نمازِ اولِ وقت و مثل بقیهی کارهایی که موقت است، هر چه انسان آن کار را در لحظات اول و نزدیکتر به آن لحظات اول انجام بدهد، این فضیلت بیشتری دارد؛ چون انسان احساس میکند تکلیف را انجام داد و در تأخیر آفاتی هست؛ انسان خود را از آن آفات برکنار میدارد. ۱۳۸۵/۰۹/۲۴ مؤمن هیچ کار خیری را هم از روی خجالت و حیا ترک نمیکند. به بعضیها میگویند: آقا! چرا فلان جا نماز یا نافله یا نماز اوّل وقتتان را نخواندید؟ میگویند خجالت کشیدیم! نه؛ از روی حیا، هیچ کار نیکی را ترک نکنید. خواهند گفت متظاهر است؟ بگویند. خواهند گفت خودشیرینی میکند؟ بگویند. اگر حرفی حقّ است و اگر کاری خوب است، آن را بهخاطر ملاحظه دیگران ترک نکنید. ۱۳۷۸/۰۵/۰۸ کار کردن در یک کارگاه علمی، کارگاه آموزشی، مرکز تحقیقات، فلان کلاس درس و فلان دانشگاه، هیچ منافاتی با این ندارد که انسان نمازش را اول وقت، با توجه و با احساس حضور در مقابل خداوند بجا آورد. این، دل شما
را شستشو میدهد. شماها جوانید و دلهای شما نورانی است. ۱۳۸۵/۰۶/۲۵ در محیط دانشجویىِ جوان، پرداختن به معارف دینی، پرداختن به الگوهای دینی، توسلات به پروردگار، توسلات به ائمه (علیهم السلام)، خواندن دعای عرفه، برگزاری مراسم اعتکاف و خواندن نماز جماعت، بسیار خوب است. البته این را هم عرض بکنم؛ در مراسم مذهبی به روح مراسم توجه کنید؛ فقط صورت سازی نباشد؛ انسان شعری بخواند، اشکی بگیرد یا بریزد. روح دعا و نماز عبارت است از ارتباط با خدا، آشنا شدن با خدا، بهره بردن از معنویت، پاکیزه کردن و پیراستن روح، و پالایش کردن ذهن از وسوسه ها. نماز را با توجه و اول وقت بخوانید. تحجر بد است؛ فکر نکردن در لایه های زیرین ظواهر، عیب بزرگی است؛ مواظب باشید به این عیب دچار نشوید. ۱۳۸۴/۰۲/۱۹ ۹. نماز را به جماعت و در مسجد بخوانید نشانهی دیگر [حقگزاری نماز]، آبادی مساجد و افزایش نمازهای جماعت است، و این به معنای بروز برکات نماز در سطح همکاری و همدلی اجتماعی است. بیشک این فریضه نیز با همهی اتکالش به عامل درونی یعنی توجه و ذکر و حضور، همچون دیگر واجبات دینی، ناظر به همهی عرصهی زندگی انسان است و نه به بخشی از آن یعنی زندگی فردی و
شخصی هر کس. و آنجا که پای فعالیّت و نشاط دستجمعی افراد جامعه به میان میآید، نماز همچون گرمترین و پرشورترین عبادت دستجمعی، نقش بزرگی را بر عهده میگیرد. مظهر این خصوصیت، همین نمازهای جماعت پنجگانه و نماز جمعه و نمازهای عید است. ۱۳۷۳/۰۶/۱۰ کیفیت یافتن نماز بدین معنی است که نماز، با حال و حضور ادا شود؛ نمازگزار به نماز با چشمِ «میعاد ملاقات با خدا» بنگرد و در آن، با خدای خود سخن بگوید و خود را در حضور او ببیند؛ نماز را تا میتواند در مسجد و تا میتواند به جماعت بگزارد. ۱۳۹۲/۰۶/۱۳ ۱۰. تا میتوانید نافله بخوانید! توصیهی مؤکد اینجانب به همه بویژه جوانان آن است که خود را با نماز مأنوس و از آن بهرهمند سازند. یعنی این که نماز را با توجه به معنی و با احساس حضور در محضر پروردگار متعال جلت عظمته، به جای آورند و این کار را با تمرین، بر خود هموار و آسان سازند و تا بتوانند نوافل، مخصوصا نافلهی نمازهای صبح و مغرب را نیز ادا کنند. و اگر هنوز در میان کسان و نزدیکان و دوستان آنان، کسی هست که خود را از فیض نماز محروم کرده باشد، او را از این گناه بزرگ و خسارت عظیم بازدارند
و این کار را با زبان خوش و رفتار حکیمانه انجام دهند، البته پدران و مادران نسبت به نماز فرزندان خود مخصوصا نوجوانان، مسؤولیت بیشتری دارند. ۱۳۷۴/۰۶/۱۴
دیدگاه تان را بنویسید