نکته‌های حجت الاسلام قرائتی درباره دعا و استجابت آن/ تفسیر روز: جامع‌ترین برنامه اجتماعى/ در محضر بهجت عارفان: یگانه راه سعادت چیست؟/ مناجات شنیدنی با نوای محمود کریمی

کد خبر: 353721

یأس از گناهان کبیره است حتی یأس از دعا. پیامبر در غار بود و عنکبوت ها او را حفظ کردند. موسی هنگام فرار دید که دریا در جلویش است و لشکریان فرعون در عقب هستند ولی خدا در آخرین لحظات فرمان داد که عصایش را به دریا بزند و از آن رد بشود. حضرت ابراهیم در سن صد سالگی بچه دار شد. حالا اگر فردی ده سال است که بچه دار نشده، نباید ناامید بشود. پسران یعقوب به پدرشان می خندیدند که این قدر یوسف یوسف می کند ولی حضرت یعقوب ناامید نشد و فرمود: من چیزهایی می دانم که شما نمی دانید.

نکته‌های حجت الاسلام قرائتی درباره دعا و استجابت آن/ تفسیر روز: جامع‌ترین برنامه اجتماعى/ در محضر بهجت عارفان: یگانه راه سعادت چیست؟/ مناجات شنیدنی با نوای محمود کریمی
سرویس فرهنگی «فردا»: بار دگر، میهمانی الهی آغاز شده است تا بندگان در فرصتی تازه به بهار قرآن و معرفت الهی روی آورند و از برکات آن بهره‌مند گردند. این بهار رمضان، ترنم عشق و معرفت خداوندی است که مؤمنان آن را بر دل و زبان خویش جاری می‌سازند. این بار هم «فردا» ويژه‌نامه‌هایی روزانه و موجز تدارک دیده است تا در این بهار معرفت، ما را نیز از دعای خیر خود بی نصیب نگذارید.
دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان
اللَّهُمَّ لاتُؤاخِذْني فيهِ بالْعَثَراتِ، وَ اَقِلْني فيهِ مِنَ الْخَطايا وَ الْهَفَواتِ، وَ لا تَجْعَلْني فيهِ غَرَضاً لِلْبَلايا وَ الأفاتِ بِعزَّتِكَ ياعِزَّ المُسْلمينَ.
خداوندا! در این روز مرا به لغزشهایم مؤاخذه مکن و عذر خطاهایم بپذیر و مرا هدف تیر بلاها و آفتهای عالم قرار مده، به حق عزت و جلالت ای عزت بخش اهل اسلام!
تفسیری از جزء چهاردهم: جامع‌ترین برنامه اجتماعی
آیه ٩٠ از سوره مبارکه النحل (۱۶)
إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى وَ یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (٩٠)
معنای آیه
خداوند به عدل و احسان فرمان مى دهد و (همچنین) به بخشش به نزدیکان; و از فحشا و منکر و ستم، نهى مى کند; خداوند به شما اندرز مى دهد، شاید متذکّر شوید. (٩٠)
تفسیر آیه
جامع‌ترین برنامه اجتماعى
در تعقیب آیه گذشته که قرآن را بیانگر همه چیز مى شمرد، در این آیات نمونه اى از جامعترین تعلیمات اسلام در زمینه مسائل اجتماعى، و انسانى و اخلاقى بیان شده است.
در نخستین آیه به شش اصل مهم که سه اصل، جنبه مثبت و مأمورٌ به، و سه اصل جنبه منفى و منهىٌ عنه دارد، دیده مى شود.
در آغاز مى گوید: «خداوند فرمان به عدل و احسان مى دهد و (همچنین) بخشش به نزدیکان» (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى).
چه قانونى از «عَدْل» وسیعتر و گیراتر و جامعتر تصور مى شود؟ عدل همان قانونى است که تمام نظام هستى بر محور آن مى گردد، آسمانها و زمین و همه موجودات با عدالت بر پا هستند (بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الأَرْضِ).(1)
جامعه انسانى که گوشه کوچکى از این عالم پهناور است نیز، نمى تواند از این قانون عالم شمول، بر کنار باشد، و بدون عدل، به حیات سالم خود ادامه دهد.
مى دانیم عدل به معنى واقعى کلمه آنست که هر چیزى در جاى خود باشد، بنابراین، هر گونه انحراف، افراط، تفریط، تجاوز از حدّ، تجاوز به حقوق دیگران بر خلاف اصل عدل است.
یک انسان سالم، کسى است که تمام دستگاههاى بدن او هر یک کار خودش را بدون کم و زیاد، انجام دهد، اما به محض این که: یک یا چند دستگاه در انجام وظیفه کوتاهى کرد یا در مسیر تجاوز گام نهاد، فوراً آثار اختلال در تمام بدن نمایان مى شود، و بیمارى حتمى است.
کل جامعه انسانى نیز همانند بدن یک انسان است، که بدون رعایت اصل عدالت بیمار خواهد بود.
اما از آنجا که عدالت با همه قدرت و شکوه و تأثیر عمیقش، در مواقع بحرانى و استثنائى به تنهائى کارساز نیست، بلافاصله دستور به «احسان» را پشت سر آن مى آورد.
به تعبیر روشنتر در طول زندگى انسانها مواقع حساسى پیش مى آید که حل مشکلات به کمک اصل عدالت به تنهائى امکان پذیر نیست، بلکه، نیاز به ایثار و گذشت و فداکارى دارد، که با استفاده از اصل «احسان» باید تحقق یابد.
فى المثل، دشمن غَدّارى به جامعه اى حمله کرده است، و یا طوفان و سیل و زلزله، بخشى از کشورى را ویران نموده، اگر مردم در چنین شرائطى بخواهند در انتظار آن بنشینند که مثلاً مالیاتهاى عادلانه، و سایر قوانین عادى، مشکل را حل کند، امکان پذیر نیست.
اینجاست که باید همه کسانى که داراى امکانات بیشتر از نظر نیروى فکرى، جسمانى و مالى هستند، دست به فداکارى بزنند، و تا آنجا که در قدرت دارند، ایثار کنند، و گرنه دشمن جبار ممکن است کل جامعه آنها را از بین ببرد و یا حوادث دردناک طبیعى، جمع کثیرى را به کلى فلج کند.
اتفاقاً این دو اصل، در سازمان بدن یک انسان نیز به طور طبیعى حکومت مى کند، در حال عادى تمام دستگاههاى بدن نسبت به یکدیگر خدمت متقابل دارند و هر عضوى براى کل بدن، کار مى کند و از خدمات اعضاى دیگر نیز بهره مند است (این همان اصل عدالت است).
ولى گاه عضوى مجروح مى شود و توان متقابل را از دست مى دهد، آیا ممکن است در این حال، بقیه اعضاء او را به دست فراموشى بسپارند، به خاطر این که: از کار افتاده است؟ آیا ممکن است دست از حمایت و تغذیه عضو مجروح بردارند؟ مسلماً نه (و این همان احسان است).
در کل جامعه انسانى نیز این دو حالت باید حاکم باشد و گرنه جامعه سالمى نیست.
در اخبار اسلامى و همچنین گفتار مفسران در فرق میان این دو یعنى عدل و احسان بیانات مختلفى دیده مى شود که، شاید غالباً به آنچه در بالا گفتیم باز مى گردد.
در حدیثى از على(علیه السلام) مى خوانیم: العَدْلُ الاِنْصافُ، وَ الاِحْسانُ التَّفَضُّلُ: «عدل آنست که حق مردم را به آنها برسانى، و احسان آن است که بر آنها تفضل کنى»(2) این همان است که در بالا اشاره شد.
بعضى گفته اند: عدل، اداء واجبات و احسان انجام مستحبات است.
بعضى دیگر گفته اند: عدل، توحید است، و احسان اداء واجبات (طبق این تفسیر عدل به اعتقاد اشاره مى کند و احسان به عمل).
بعضى گفته اند: عدالت، هماهنگى ظاهر و باطن است، و احسان آن است که باطن انسان از ظاهر او بهتر باشد.
بعضى دیگر عدالت را مربوط به جنبه هاى عملى دانسته اند و احسان را مربوط به گفتار.
ولى، همان گونه که گفتیم، برخى از این تفسیرها با تفسیرى که در بالا آوردیم هماهنگ است و برخى دیگر نیز منافات با آن ندارد و قابل جمع.
اما مسأله نیکى به نزدیکان (إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى) در واقع بخشى از مسأله احسان است، با این تفاوت که: احسان در کل جامعه است، و «إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى» در خصوص خویشاوندان و بستگان که جامعه کوچک محسوب مى شود، و با توجه به این که: جامعه بزرگ، از جامعه کوچکتر یعنى جامعه فامیلى ترکیب شده، هر گاه، این واحدهاى کوچکتر از انسجام بیشترى برخوردار گردند، اثر آن در کل جامعه ظاهر مى شود، و در واقع وظائف و مسئولیتها به صورت صحیحى در میان مردم تقسیم مى گردد، چرا که هر گروه در درجه اول به ضعفاى بستگان خود مى پردازد، و از این طریق، همه این گونه اشخاص زیر پوشش حمایت نزدیکان خود قرار مى گیرند.
در بعضى از احادیث اسلامى مى خوانیم: منظور از «ذِى الْقُرْبى»، نزدیکان پیامبر یعنى امامان اهلبیتند، و منظور از «إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى»، اداء خمس مى باشد.
این تفسیر هرگز نمى خواهد مفهوم آیه را محدود کند، بلکه هیچ مانعى ندارد آیه، به مفهوم وسیعش باقى باشد و این قسمت نیز یکى از مصادیق روشن آن مفهوم عام محسوب گردد.
بلکه، اگر ما «ذِى الْقُرْبى» را به معنى مطلق نزدیکان اعم از نزدیکان در فامیل و نسب و یا نزدیکان دیگر بدانیم، آیه مفهوم وسیعترى پیدا مى کند که حتى همسایگان و دوستان و مانند آن را شامل مى شود (هر چند معروف در معنى ذى القربى، خویشاوندان است).
مسأله کمک به جامعه هاى کوچک (یعنى بستگان و خویشاوندان) از آن نظر که از پشتوانه عاطفى نیرومندى برخوردار است، از ضمانت اجرائى بیشترى بهره مند خواهد بود.
بعد از تکمیل این سه اصل مثبت، به سه اصل منفى و منهى مى پردازد و مى گوید: «خداوند از فحشاء و منکر و بغى، نهى مى کند» (وَ یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ).
پیرامون این تعبیرات سه گانه «فحشاء»، «منکر» و «بغى» نیز مفسران سخن بسیار گفته اند، اما آنچه مناسبتر با معنى لغوى و قرینه مقابله این صفات با یکدیگر به نظر مى رسد، آنست که «فحشاء» اشاره به گناهان پنهانى، «منکر» اشاره به گناهان آشکار، و «بغى»، هر گونه تجاوز از حق خویش و ظلم و خود برتربینى نسبت به دیگران است.
بعضى از مفسران(3) گفته اند: سرچشمه انحرافات اخلاقى، سه قوه است: قوه شهوانى، غضبى و نیروى وهمى شیطانى.
اما قوه شهوانى، انسان را به لذت گیرى هر چه بیشتر مى خواند، و غرق در «فحشاء» و زشتیها مى کند.
قوه غضبیه، انسان را به انجام «منکرات» و آزار مردم وا مى دارد.
اما قوه وهمیه شیطانیه، حس برترى طلبى و ریاست خواهى و انحصارجوئى و «تجاوز به حقوق دیگران» را در انسان زنده مى کند و او را به این اعمال وا مى دارد.
خداوند با تعبیرهاى سه گانه فوق، نسبت به طغیان این غرائز، هشدار داده و با یک بیان جامع که همه انحرافات اخلاقى را در بر مى گیرد به راه حق، هدایت نموده است.
و در پایان آیه، به عنوان تأکید مجدد روى تمام این اصول ششگانه مى فرماید: «خداوند به شما اندرز مى دهد شاید متذکر شوید» (یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ).
* * *
جامع‌ترین آیات خیر و شرّ
جاذبه محتواى این آیه و طرز بیان آن چنان است که: در روایتى مى خوانیم: «عثمان بن مظعون» که از صحابه معروف پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است مى گوید: «من در آغاز، اسلام را تنها به طور ظاهرى پذیرفته بودم نه با قلب و جان، دلیل آن هم این بود که: پیامبر(صلى الله علیه وآله) کراراً پیشنهاد اسلام به من کرد و من هم از روى حیا پذیرفتم، این وضع همچنان ادامه یافت، تا این که: روزى خدمتش بودم، دیدم سخت در اندیشه فرو رفته است ناگهان چشم خود را به طرف آسمان دوخت، گوئى پیامى را دریافت مى دارد، وقتى به حال عادى بازگشت، از ماجرا پرسیدم.
فرمود: آرى هنگامى که با شما سخن مى گفتم ناگهان جبرئیل را مشاهده کردم که: این آیه را براى من آورد: «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى...»، پیامبر(صلى الله علیه وآله) آیه را تا آخر براى من خواند، چنان محتواى آیه در قلب من اثر گذاشت که، از همان ساعت اسلام در جان من نشست، من به سراغ «ابوطالب» عموى پیامبر(صلى الله علیه وآله) رفتم و جریان را به او خبر دادم.
فرمود: اى طایفه قریش از محمّد(صلى الله علیه وآله) پیروى کنید، که هدایت خواهید شد، زیرا او شما را جز به مکارم اخلاق دعوت نمى کند، سپس به سراغ «ولید بن مغیره» (دانشمند معروف عرب و یکى از سران شرک) رفتم و همین آیه را بر او خواندم، او گفت: اگر این سخن از خود محمّد(صلى الله علیه وآله) است بسیار خوب گفته و اگر از پروردگار او است باز هم بسیار خوب است».(4)
در حدیث دیگرى مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله) این آیه را براى «ولید بن مغیره» خواند، «ولید» گفت: فرزند برادر(5) دوباره بخوان! پیامبر(صلى الله علیه وآله) تکرار کرد.
«ولید» گفت: اِنَّ لَهُ لَحَلاوَةً، وَ اِنَّ عَلَیْهِ لَطَلاوَةً، وَ اِنَّ أَعْلاهُ لَمُثْمِرٌ، وَ اِنَّ أَسْفَلَهُ لَمُغْدِقٌ، وَ ما هُوَ قَوْلُ الْبَشَرِ:
«شیرینى خاصى دارد و زیبائى و درخشندگى مخصوصى، شاخه هایش پر بار، و ریشه هایش پر برکت است، و این گفتار بشر نیست».(6)
در حدیث دیگر از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: جِماعُ التَّقْوى فِى قَوْلِهِ تَعالى إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسانِ: «مجموعه تقوا در این گفتار خدا است، که مى فرماید: خداوند به عدل و احسان فرمان مى دهد».(7)
از احادیث بالا و احادیث متعدد دیگر به خوبى استفاده مى شود که: آیه فوق به عنوان یک دستور العمل کلى اسلامى و یکى از مواد قانون اساسى اسلام و منشور جهانى آن، همواره مورد توجه مسلمانان بوده است، تا آنجا که طبق حدیثى، هر گاه امام باقر(علیه السلام) نماز جمعه مى خواند، آخرین سخنش در خطبه نماز همین آیه بود و به دنبال آن چنین دعا مى کرد: أَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ یَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْرى: «خداوندا! ما را از کسانى قرار ده که اندرزها را مى شنوند و به حالشان مفید است» سپس از منبر فرود مى آمد.(8)
احیاى اصول سه گانه عدل و احسان و ایتاء ذى القربى و مبارزه با انحرافات سه گانه فحشاء و منکر و بغى در سطح جهانى، کافى است که دنیائى آباد و آرام و خالى از هر گونه بدبختى و فساد بسازد، و اگر از «ابن مسعود» صحابى معروف نقل شده که: «این آیه جامعترین آیات خیر و شرّ در قرآنست» به همین دلیل است.
محتواى آیه فوق ما را به یاد حدیث تکان دهنده اى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى اندازد که فرمود: صِنْفانِ مِنْ أُمَّتِى اِنْ صَلَحا صَلَحَتْ أُمَّتِى وَ اِنْ فَسَدا فَسَدَتْ أُمَّتِى: «دو گروه از امت منند که اگر اصلاح شوند امت من اصلاح مى شوند و اگر فاسد شوند، امت من فاسد مى شوند».
عرض کردند: اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) این دو گروه کیانند؟ فرمود: الفُقَهاءُ وَ الأُمَراءُ: «دانشمندان و زمامداران»!.
مرحوم «محدث قمى» در «سفینة البحار» بعد از نقل این حدیث، حدیث مناسب دیگرى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند:
قَالَ تُکَلَّمُ النَّارُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثَلاثَةً: أَمِیراً، وَ قَارِیاً، وَ ذا ثَرْوَة مِنَ الْمَالِ.
فَیَقُولُ لِلأَمِیرِ: یا مَنْ وَهَبَ اللَّهُ لَهُ سُلْطَاناً فَلَمْ یَعْدِلْ، فَتَزْدَرِدُهُ کَما یَزْدَرِدُ الطَّیْرُ حَبَّ السِّمْسِمِ.
وَ تَقُولُ لِلْقَارِئِ: یا مَنْ تَزَیَّنَ لِلنَّاسِ وَ بَارَزَ اللَّهَ بِالْمَعاصِی فَتَزْدَرِدُهُ.
وَ تَقُولُ لِلْغَنِیِّ: یا مَنْ وَهَبَ اللَّهُ لَهُ دُنْیاً کَثِیرَةً وَاسِعَةً فَیْضاً وَ سَأَلَهُ الْحَقِیرَ الْیَسِیرَ قَرْضاً فَأَبَى إِلاّ بُخْلاً فَتَزْدَرِدُهُ:
«در روز رستاخیز آتش دوزخ با سه گروه سخن مى گوید: زمامداران، دانشمندان و ثروتمندان.
به زمامداران مى گوید: اى کسانى که خدا به شما قدرت داد، اما اصول عدالت را به کار نبستید، و در این هنگام آتش آنها را مى بلعد همان گونه که پرندگان دانه کنجد را!.
و به دانشمند مى گوید: اى کسى که ظاهر خود را براى مردم زیبا ساختى، اما به معصیت خدا پرداختى، سپس او را مى بلعد.
و به ثروتمند مى گوید: اى کسى که خداوند به تو امکانات وسیعى بخشید و از تو خواست مختصرى از آن را انفاق کنى اما تو بخل کردى سپس او را نیز مى بلعد».(9)
در زمینه عدالت، که یک رکن بسیار مهم اسلامى است در ذیل آیه 8 سوره «مائده» بحث مشروحى آوردیم، مراجعه فرمائید.(10)
* * *
1 ـ «عوالى اللئالى»، جلد 4، صفحه 102.
2 ـ «نهج البلاغه»، کلمات قصار، جمله 231.
3 ـ تفسیر «کبیر فخر رازى»، جلد 20، صفحه 104.
4 ـ «مجمع البیان»، جلد 6، صفحه 380، ذیل آیه مورد بحث.
5 ـ این تعبیر به خاطر آنست که «ولید بن مغیره» عموى «ابوجهل» و هر دو از قریش بودند.
6 ـ «مجمع البیان»، جلد 6، صفحه 381، ذیل آیه مورد بحث.
7 ـ «نور الثقلین»، جلد 3، صفحه 78، حدیث 196.
8 ـ «کافى»، طبق نقل «نور الثقلین»، جلد 3، صفحه 77، حدیث 192.
9 ـ «سفینة البحار»، جلد 1، صفحه 30.
10 ـ جلد چهارم تفسیر «نمونه»، صفحه 299.
از مجموعه تفسیر قرآن آیت الله مکارم شیرازی
در محضر بهجت عارفان: یگانه راه سعادت چیست؟
كوچك و بزرگ بايد بدانيم :
راه يگانه براى سعادت دنيا و آخرت ، بندگى خداى بزرگ است ؛ و بندگى ، در ترك معصيت است در اعتقاديّات و عمليّات.
[اگر] آنچه را كه دانستيم عمل نماييم ، و آنچه را كه ندانستيم توقّف و احتياط نماييم تا معلوم شود، هرگز پشيمانى و خسارت در ما راه نخواهد داشت.
اين عزم اگر در بنده ثابت و راسخ باشد، خداى بزرگ اولى به توفيق و يارى خواهد بود.
منبع: وب سایت دفتر حضرت آیت الله العظمی بهجت
پاسخ‌های حجت الاسلام و المسلمین قرائتی درباره دعا و استجابت آن
سوال - دعا چیست و چگونه باید دعا کرد؟
پاسخ - دعا با قرآن ارتباط دارد، قرآن از آسمان نازل می شود و دعا صاعد (بالا می رود)می شود. بخاطر همین می گویند که دعا ،قرآن صاعد است.
دعا حرف زدن با خداست که او بهترین رفیق است. پزشک متخصصی می گفت که در تهران هجده هزار پیرمرد بیمار داریم که بخاطر نداشتن رفیق و حرف نزدن با دوست، دچار بیماری شده است. دسترسی با رفیق مشکلاتی دارد و باید از قبل تعیین بشود ولی ملاقات با خدا راحت است و در هر کجا می توان با خدا صحبت کرد و ساعت مخصوص ندارد. خدا رفیق خوبی است. و شوق دارد که حرف های ما را بشنود. در روایت داریم که اگر شما یک قدم به سمت خدا بروید خدا یک گام به سمت شما می آید. در روایت دیگر داریم: اگر ما یک کار خیر بکنیم، خدا آنرا ده برابر می کند یا می فرماید:اگر شما خلاف کنید من آنرا می پوشانم و در دعا داریم که تو گناهان مرا می پوشانی مثل اینکه تو از من خجالت می کشی، خوبی ها را نشان می دهی. گاهی ما خلاف هایی می کنیم که اگر نزدیکترین دوستان مان از آن آگاه باشند حتی جواب سلام ما را هم نمی دهند ولی خدا از همه ی گناهان ما باخبر است ولی باز می فرماید: بیایید. هر کس که با خدا صحبت نمی کند محروم است زیرا خدا همه ی دنیا را آفریده ولی او با خدا صحبت نمی کند ولی با دوستش صحبت می کند. خدا می فرماید: بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.
حالا چطور دعا کنیم و چه چیزی از خدا بخواهیم ؟
خدا می فرماید: ادعونی استجب لکم. گاهی ما دعا می کنیم ولی دعای مان مستجاب نمی شود. از امامان پرسیدند که آیا خدا دروغ گفته است که دعای ما را مستجاب می کند؟ علامه طباطبایی فرمود: دعا یعنی طلب خیر. ادعونی یعنی تو از من خیر بخواه. ما از کجا می دانیم که دعای ما خیر است؟ پشیمانی یعنی اشتباه کردن و کسی که پشیمان می شود یعنی عقلش کامل نیست. ما باید دعا کنیم ولی نباید از خدا بخواهیم که حکمتش را تغییر بدهد. زیرا ما ضعیف هستیم. گاهی پزشک ما را جراحی می کند تا ما سالم بشویم. خداوند علم بی نهایت است و ما باید اختیار را به خدا بدهیم. در قرآن داریم :گاه شما چیزی می خواهید که برای شما شر است. گاهی فرزند چیزی را از مادرش می خواهد که برای او ضرر دارد هر چه فرزند گریه کند ،مادر آن چیز را به فرزندش نمی دهد زیرا عقل و حکمت مادر بیشتر است.
آیا صدای ما به گوش خدا می رسد؟ یکی از اسامی خدا سمیع است. یعنی ما هر حرفی بزنیم به گوش خدا می رسد. در دعا داریم :از هر شنونده ای سریع تر می شنود. نفس دعا عبادت است حتی اگر مستجاب نشود. نفس شیرجه زدن در استخر لذت دارد حتی اگر نخواهیم از کف استخر چیزی بیرون بیاوریم. در جوار بودن یک فرد مشهور لذت دارد. امر به معروف و نهی از منکر عبادت است چه اثر داشته باشد چه نداشته باشد. اذان هم همین طور است حتی اگر کسی نماز نخواند. خود دعا مستجاب است. یک وقت شما در اتاق نشسته اید ولی لامپ های حیاط را روشن می کنید و دوست دارید که حیاط روشن باشد، این روشن بودن حیاط ارزش است. مرزداری عبادت است حتی اگر دشمن حمله نکند. حضور در لب مرز عبادت است. ما نباید فکر کنیم که دعا می کنیم که فقط مستجاب بشود. مغاره ای که در محله ی خوب است سرقفلی بالایی دارد حتی اگر مشتری نداشته باشد. انسانی که یا الله می گوید با انسانی که نمی گوید فرق می کند. بچه ای که با پدرش راه می رود با بچه ای که تنهایی راه می رود فرق می کند. بچه ای که با پدرش راه می رود ظرفیت بالاتری دارد و خیالش راحت است. اتصال حوض به دریا ارزش است. اگر شما در بانک پول داشته باشید حتی اگر از آن استفاده نکنید ارزش دارد. حضور اشعار و روایات در ذهن ما ارزش دارد حتی اگر آنرا بکار نبریم. ظروف قیمتی را در ویترین می گذارند زیرا با ارزش است حتی اگر از آن استفاده نکنند.
دعا گفتگوی بی نهایت کوچک با بی نهایت بزرگ است و این به ما آرامش می دهد. وقتی علی اصغر را روی دست امام حسین (ع) تیر زدند امام خون ها را به دست گرفتند و فرمودند که خدایا تو می بینی و من آرام هستم. وقتی ما دعا می کنیم نباید بگوییم که مستجباب شود زیرا حکمت کار را نمی دانیم. گاهی دعای ما مستجاب نمی شود و بعد ما خوشحال می شویم که این اتفاق نیفتاده است. گاهی برای معامله ای که انجام نمی شود غصه می خوریم ولی بعد خوشحال می شویم که آن معامله جور نشد زیرا ما ازغیب خبر نداریم.
باید بدانیم که ما بنده ی خدا هستیم و خدا نوکر ما نیست. اگر ما بنده ی خدا هستیم ،فقط باید دعا کنیم و بقیه را به خدا بسپاریم. من در جوانی دوست نداشتم که طلبه بشوم و به دبیرستان رفتم و با بچه ها دعوا داشتیم. در آخرین روز مدرسه آنها چنان کتکی به من زدند که تصمیم گرفتم طلبه بشوم و الان می گویم که دست شان درد نکند که مرا کتک زدند.
فردی زیر درخت زردآلو خوابیده بود. و دهانش باز بود. فردی دید که مارمولکی وارد دهان آن مرد شد، او با عصا به آن مرد زد و او را بیدار کرد، با زور چند تا زردآلوی ترشیده به او داد که بخورد و بعد او را وادار به دویدن کرد. با خوردن زردآلوی ترشیده حال مرد بهم خورد و مارمولک از دهانش خارج شد. اگر پیر مرد این کارها را نمی کرد زهر مارمولک در بدن او اثر می کرد.
بعضی تلخی ها، نتیجه اش شیرینی است. پدر داروین پزشک و کشیش بود. او در هر دو رشته شکست خورد و به رشته ی علوم طبیعی رفت و داروین نظریه پرداز شد. خیلی از افراد نابغه در قسمت هایی شکست خورده اند. وقتی ما شکست می خوریم نباید بگوییم که بدبخت شدیم .گاهی یک شکست راهی را برای انسان باز می کند.
سوال - اگر دعاهای ما مستجاب نشود ما انگیزه ای برای دعا کردن نداریم و ممکن است که ناامید بشویم، راهنمایی بفرمایید.
پاسخ - یأس از گناهان کبیره است حتی یأس از دعا. پیامبر در غار بود و عنکبوت ها او را حفظ کردند. موسی هنگام فرار دید که دریا در جلویش است و لشکریان فرعون در عقب هستند ولی خدا در آخرین لحظات فرمان داد که عصایش را به دریا بزند و از آن رد بشود. حضرت ابراهیم در سن صد سالگی بچه دار شد. حالا اگر فردی ده سال است که بچه دار نشده، نباید ناامید بشود. پسران یعقوب به پدرشان می خندیدند که این قدر یوسف یوسف می کند ولی حضرت یعقوب ناامید نشد و فرمود: من چیزهایی می دانم که شما نمی دانید.
ما باید دعا کنیم و استجابت را به حکمت خدا واگذار کنیم. گاهی ما به حرف های خدا گوش نمی دهیم و می خواهیم خدا به حرف های ما گوش بدهد. گاهی لقمه حرام است .گاهی ما نمی توانیم چطور دعا کنیم. دعا کردن مراحل دارد: اول بسم الله الرحمن الرحیم بگوییم، از خدا تجلیل کنیم( یانور، یا قدوس، یا علی یا عظیم) و نعمت های خدا را بشماریم مثلا شکر کنیم که انسان هستیم و اعضای بدن مان سالم است و... فردی دخترش بیماری صرع داشت و او را نزد امام رضا آورد و به امام رضا(ع) گفت که من از دوا و درمان خسته شده ام. دختر کنار ضریح خوابش برد و یکی از خدام ها هنگام تمیز کردن گلدان بالای ضریح، گلدان از دستش افتاد و روی سر این دختر خورد. سر دختر شکست و او را به درمانگاه بردند. بعد از چند روز پدر این دختر آمد و گفت که چه کسی این گلدان را به سر دختر من زد؟ از وقتی این گلدان به سر دختر من خورده است بیماری اش خوب شده است .
گاهی در دل تلخی ها، شیرینی است. مادر چون می داند که بعد از درد زایمان فرزند دار می شود درد را تحمل می کند ولی ما بعضی از تلخی ها را نمی دانیم. داریم که اگر دعای شما مستجاب نشد، خداوند مشابه آنرا می دهد یا آنرا به نسل شما می دهد یا آنرا برای قیامت ذخیره می کند. داریم :دستی که بالا می آید محروم برنمی گردد. وقتی ما دست مان را بالا می بریم یعنی سوال داریم نه اینکه خدا در آسمان است. پس اصل دعا کردن لذت دارد.
سوال - اگر دعای ما مستجاب نشد می توانیم بگوییم که خدا با ما مهربان نیست؟
پاسخ - خیر. گاهی اوقات خداوند به ما چیزهایی می دهد که آنرا نمی گوییم. ماه رمضان سی شب است که ما هر شب سحری می خوریم ولی اگر یک شب سحری نخوریم به همه می گوییم که ما امشب سحری نخورده ایم. گاهی خانم از آقا یک بی مهری می بیند و همان را مکرر می گوید. خداوند این همه به ما مهربانی کرده است ،چطور می تواند بی مهر باشد ؟مغز شما ده ها سال مطالب را در حافظه ی خودش نگه می دارد. خداوند دو تا دوربین عکاسی(چشم) به شما داده است که سبک است و عکس ساده و رنگی می گیرد. وجود پدر و مادر مهر است، تمام نعمت های خداوند مهر است. نهنگ برای ما مهر است زیرا دریا را پاکسازی می کند و ماهی های مرده را می خورد.
گاهی فشار لازمه ی رشد است. گندم می تواند از ما شکایت کند که من وصل به مادرم بودم، مرا از مادرم جدا کردید، زیر آفتاب خشک کردید، مرا از پوستم جدا کردید بعد مرا آرد کردید، خیس کردید، بصورت خمیر درآوردید، مرا به تنور زدید و نان درست کردید و زیر دندان ها خرد کردید. ای مرگ برانسان! ما می توانیم بگوییم که گندم جماد بود ،وقتی انسان آنرا کاشت و بیل به سرش زد و... و آنرا خورد، گندم جزو سلول بدن انسان شد. بلا رمز رشد ماست تا بلا نباشد ما رشد نمی کنیم. تمام کارهای خدا مهر است.
اگر رفیقی به ما تذکر بدهد رفیق بدی نیست زیرا او باعث رشد ما می شود. خداوند ارحم الراحمین است. سعدی می گوید: در هر نفسی دو نعمت وجود دارد که چون فرو می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات . پس در نفسی دو نعمت و بر هر نعمتی شکری واجب است. از دست و زبان که برآید ...
امام صادق(ع) می فرماید: درهر نفسی هزاران نعمت است. هر برگی نعمت است. زیرا برای ما اکسیژن می سازد. ما تلخی ها را می بینیم ولی شیرینی ها را نمی بینیم. در ماه رمضان دسته جمعی دعا کنید. فردی به مدینه رفت و دوستان را دعا می کرد. به یاد دوستی افتاد که با او قهر بود و از دنیا رفته ولی او را دعا نکرد، چند بار او به ذهنش آمد ولی باز دعا نکرد. شب خواب دید که دوستش گفت که چرا تو مرا دعا نمی کنی ؟کسی که به ذهن شما می آید یعنی روحش التماس می کند که او را دعا کنید. در دعای ماه رمضان، اول مردگان را دعا کنیم. پس اگر با کسی هم قهر هستید او را دعا کنید. وقتی شما برادر دینی تان را دعا می کنید فرشتگان به خدا می گویند که او برادرش را دعا کرد، همین دعا را در حق خودش مستجاب کنید. یعنی دعای به دیگران آمین فرشتگان را به دنبال دارد.
پس اگر کسی جلوی چشم شما آمد او را دعا کنید. ما آخر و حکمت کار را نمی دانیم. ما باید به خاطر چیزهایی که نمی فهمیم شکر کنیم. سعی کنیم از کسانی که به شما ظلم کرده اند بگذرید . سر افطار دعا مستجاب می شود. تمام روزهای ماه رمضان ویژه است.
خدایا هرخیری که در این ماه برای خوب هایت مقدر می کنی برای همه ما مقدر کن. خدایا نسل ما را از بهترین مومنین و مومنات قرا بده.
آرشیو متنی برنامه سمت خدا، 25 تیرماه 1392
نوای شهر رمضان
حاج محمود کریمی
دانلود
تنظیم، میکس و مسترینگ: گروه استدیویی عبرات
تهیه کننده: پایگاه اینترنتی عبرات (نای دل)
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت