نوشتاری از آیت الله صافی در عظمت خدیجه کبری(س)/ استاد فاطمی‌نیا: اسلام ما در اثر خدمات این بانوی بزرگ است/ چرا از پیکار با دشمن واهمه دارید؟!/ صوت: مرثیه‌سرایی محمودکریمی در عزای ام المؤمنین

کد خبر: 352909

اين خانم چقدر لياقت داشت كه توانسته مادر حضرت زهرا عليها السلام بشود؟ خيلى حرف است. بهشت چهار بانوى بزرگ دارد. يكى از آنها حضرت خديجه عليها السلام است. اين خانم چقدر لياقت داشت كه خدا او را مادر يازده امام قرار داده است؟ اين بانوى بزرگ، با دل شكسته از دنيا رفت؛ چه آزارهايى مى رساندند. عمرش وفا نكرد كه بماند و ببيند كه و راءيت الناس يدخلون فى دين الله افواجا؛ آن زمان را نديد. فاطمه زهرا عليها السلام را به يادگار گذاشت و از دنيا رفت.

نوشتاری از آیت الله صافی در عظمت خدیجه کبری(س)/ استاد فاطمی‌نیا: اسلام ما در اثر خدمات این بانوی بزرگ است/ چرا از پیکار با دشمن واهمه دارید؟!/ صوت: مرثیه‌سرایی محمودکریمی در عزای ام المؤمنین
سرویس فرهنگی «فردا»: بار دگر، میهمانی الهی آغاز شده است تا بندگان در فرصتی تازه به بهار قرآن و معرفت الهی روی آورند و از برکات آن بهره‌مند گردند. این بهار رمضان، ترنم عشق و معرفت خداوندی است که مؤمنان آن را بر دل و زبان خویش جاری می‌سازند. این بار هم «فردا» ويژه‌نامه‌هایی روزانه و موجز تدارک دیده است تا در این بهار معرفت، ما را نیز از دعای خیر خود بی نصیب نگذارید.
دعای روز دهم ماه مبارک رمضان
اللَّهُمَّ اجْعَلني فيهِ مِنَ المُتَوَكِلينَ عَلَيْكَ، وَ اجْعَلني فيهِ مِنَ الفائِزينَ لَدَيْكَ، وَ اجعَلني فيه مِنَ المُقَرَّبينَ اِليكَ بِاِحْسانِكَ يا غايَةَ الطّالبينَ.
خدایا! مرا در این روز از متوکلان درگاهت قرار ده و نيز از کامروایان حضرتت و مقربان درگاهت قرار ده، به حق احسانت، ای نهایت همت جویندگان!
حضرت خديجه ـ سلام الله علیها ـ ، بانوي ممتاز و خردمند اسلام
اشاره: دهم ماه مبارك رمضان سال دهم بعثت، اُمُّ المؤمنين خديجه، بانوي مؤمنه و فداكار، پس از شصت و پنج سال عمر پر بركت رحلت كرد، و رسول خدا، او را به دست خويش، در حجون مكّه مكرّمه دفن كردند، و حزن و اندوه آن حضرت در مصيبت او به حدّي زياد شد كه آن سال را «عامُ الْحُزْن» نام نهادند. شخصيت حضرت خديجه عليها السلام، داراي ابعاد مختلف و والايي است كه پرداختن به هر يك از آن ابعاد مي تواند الگو و سرمشق بانوان مسلمان باشد و بانوي برتر را در ميان دارندگان صفات او جستجو كنند. آنچه در ذيل مي آيد نوشتاري از حضرت آيت الله العظمي صافي مدظله الوارف است كه به مناسبت وفات آن بانوي بزرگ اسلام نگاشته شده است:
آیت الله العظمی صافی: او از جانب پدر، مادر و اجداد پدري و مادري از اصيل‌ترين خانواده‌هاي جزيرة العرب و صاحب شرافت و سيادت بود. او نمونه برجسته كمال و نبوغ و فهم و بينش بود كه همانند آن را در ميان مردان و زنان، كمتر مي‌توان يافت.
خداوند خواست كه او بانوي بي‌همتاي حرم نبوّت و مادرِ يازده اختر برج امامت و ولايت، در عقل، ادب، حكمت، بصيرت و معرفت، نابغه و ممتاز باشد.
آري! او خديجه بود؛ طاهره و سيّده نساء قريش و در اسلام، يكي از چهار بانويي كه بر همه بانوان بهشت فضيلت و برتري دارند. او براي رسول خدا صلّي الله عليه وآله نعمتي بزرگ و رحمتي از رحمات واسعه خداوند متعال بود.
براي مردي كه در اجتماع، به فعاليّت‌هاي بزرگ مشغول بوده و مقاصد عظيم داشته باشد، بهترين آرامش‌دهنده قلب و روح و نگهبان پايداري و استقامت، همسري هوشيار، خردمند، مهربان و دلسوز است.
اگر مردي در خارج از خانه با دشمنان، گرم پيكار گشته و به حمله‌هاي وحشيانه، استهزاء، سرزنش و اذيّت و آزار مردم گرفتار گردد و در منزل نيز با همسري نادان و بدخو و ترسو، ضعيف و شماتتگر روبرو شود كه او را از كار و هدف وي و پيمودن راهي كه مدّ نظر اوست باز دارد و او را سرزنش كند و به ترك دعوا و تسليم‌شدن به دشمنان وادار نمايد، از اينكه هر روز شوهرش مورد شتم و استهزاي جاهلان قرار مي‌گيرد، خسته و ناخوشايند باشد، و در پي حلّ مشكلات همسر خويش برنيايد، بي شك مشكلات و دشواري هاي آن مرد، دو چندان خواهد شد.
بدون ترديد چنين مردي همواره بر مشكلات و دشواري‌هايش افزوده خواهد شد؛ چرا كه نه تنها همسر وي او را در حلّ مشكلات ياري ننموده است، بلكه با اعمال و رفتار غير منطقي خود از قبيل سرزنش و اعتراض، آن مشكلات را صد چندان كرده است.
پيامبر اسلام صلّي الله عليه وآله آورنده بزرگ‌ترين رسالت آسماني، از طرف خدا مأمور بود كه با خرافات و مظاهر شرك و بت‌پرستي و ستمگري و محروميت توده‌هاي ضعيف و فقر و جهل و ناداني، فساد و فحشا و آنچه رذايل بود، مبارزه با گردن‌كشان، مشركان و بت‌پرستانِ متعصّب، رؤساي قبايل و سران استثمار، با عادات و اديان باطل و تعصّبات كوركورانه جهاد كند.
مشركان نيز، همه توان و قدرت خويش را براي مبارزه با اهداف آن حضرت بسيج كردند و تا آنجا كه مي‌توانستند او و چند تن از يارانش را اذيّت كردند.
با وجود اين همه دشمن و موانع و مشكلات، اگر در ميان همه اين دشمنان، پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم هر روز وقتي به خانه مي‌آمد، با چهره گرفته و معترض همسرش، آن هم همسري كه سيّده زنان قريش و داراي آن شخصيّت و صاحب آن همه ثروت و مكنت بود، روبرو مي‌شد كه از راه دلسوزي و ترحّم و يا اعتراض، از او مي‌خواست تا از دعوت خويش دست بردارد و خود را مورد اين همه اهانت و استهزاء قرار ندهد، در چه وضع عجيب و دشواري قرار مي‌گرفت؟!
امّا لطف خدا دريچه‌هاي قلب خديجه را چنان به سوي درك حقّانيّت دعوت اسلام باز كرد و آن چنان دلش را نوراني و سرشار از معرفت و حكمت گردانيده بود كه هرگز پيامبر صلّي الله عليه وآله با چنان منظره اسفناك، در داخل خانه روبرو نشد.
آري! خديجه نخستين زني بود كه دين اسلام را پذيرفت و با پيامبر صلّي الله عليه وآله نماز خواند و جز علي بن ابي طالب، كسي از بندگان خدا سابقه اسلام او را ندارد.
پيامبر صلّي الله عليه وآله هم هيچگاه خديجه را بعد از وفاتش فراموش نكرده و از اخلاق و صفات او ياد مي‌فرمود؛ به كساني كه با او آشنا و دوست بودند، احسان و لطف مي‌كرد. «عايشه» مي گويد: «بر احدي از زن‌هاي پيامبر صلّي الله عليه وآله آن قدر غيرت نورزيدم كه بر خديجه غيرت ورزيدم. براي اينكه پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم بسيار از او ياد مي‌فرمود و اگر گوسفندي ذبح مي‌شد، از آن براي دوستان خديجه مي‌فرستاد»(1)
و نيز از «عايشه» روايت شده است كه: «رسول خدا صلّي الله عليه وآله از خانه بيرون نمي‌رفت، مگر آن كه خديجه را ياد مي كرد و بر او به خوبي و نيكي مدح و ثنا مي‌فرمود.
روزي از روزها غيرت مرا گرفت، گفتم: او پير زني بيش نبود و خدا بهتر از او را به شما عوض داده است.
پيامبر صلّي الله عليه وآله غضبناك شد، به طوري كه موي جلوي سرش از خشم تكان مي‌خورد؛ سپس فرمود: «نه، به خدا، بهتر از او را خدا به من عوض نداده، ايمان آورد به من، وقتي مردم، كافر گرديدند و تصديق كرد مرا، هنگامي كه مردم مرا تكذيب مي كردند و در اموال خود با من مواسات كرد، وقتي مردم مرا محروم ساختند و خدا از او فرزنداني روزي من كرد و از زنان ديگر محروم فرمود».(2)
«انس بن مالك» روايت كرده كه رسول خدا صلّي الله عليه وآله فرمود: «بهترين زنان عالم مريم بنتِ عمران و آسيه بنت مزاحم و خديجه بنت خُوَيْلِد و فاطمه بنت محمّد صلّي الله عليه وآله هستند».(3)
در «صحيحين» از عايشه روايت شده كه: «پيامبر صلّي الله عليه وآله خديجه را به خانه‌اي در بهشت بشارت داد كه در آن سر و صداي بلند و رنج و زحمت نيست».(4)
آري! خديجه داراي همه فضايل و مكارم اخلاقي بود كه بانوان مسلمان بايد او را الگو و سر مشق خود قرار دهند و ويژگي هاي بانوي برتر اسلامي را در او جستجو نمايند و السلام عليها و علي بعلها و بنتها و صهرها و اولادها الائمة المعصومين الطاهرين.
پي نوشت ها:
1. اسدالغابه، ج 5، ص 436 و كتب ديگر.
2. همان.
3. اسدالغابه، ج 5، ص 437 ـ الاستيعاب، بهامش الاصابة، ج 4، ص 284 و 285.
4. الاصابة، ج 4، ص 282 ـ اسدالغابة ، ج 5، ص 438 و نظر اين حديث در تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 26 ذكر شده است.
تفسیری از جزء دهم : چرا از پیکار با دشمن واهمه دارید؟!
چرا از پیکار با دشمن واهمه داری
آیات 11 تا 15 از سوره مبارکه التوبة
فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ وَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (١١)
وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فی دینِکُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ (١٢)
أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ (١٣)
قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللهُ بِأَیْدیکُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنینَ (١٤)
وَ یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ وَ یَتُوبُ اللهُ عَلى مَنْ یَشاءُ وَ اللهُ عَلیمٌ حَکیمٌ (١٥)
معنای آیات
(ولى) اگر توبه کنند، و نماز را برپا دارند،و زکات را بپردازند، برادر دینى شما هستند; و ما آیات خود را براى گروهى که مى دانند (و مى اندیشند)، شرح مى دهیم. (١١)
و اگر پیمانهاى خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن (و تمسخر) قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید; چرا که پیمان آنها اعتبارى ندارد; شاید (با شدّت عمل) دست بردارند. (١٢)
آیا با گروهى که پیمانهاى خود را شکستند، و تصمیم به اخراج پیامبر گرفتند، پیکار نمى کنید؟! در حالى که نخستین بار، آنها (پیکار با شما را) آغاز کردند; آیا از آنها مى ترسید؟! با این که اگر ایمان دارید، خداوند سزاوارتر است که از او بترسید. (١٣)
با آنها پیکار کنید، که خداوند آنان را به دست شما مجازات کرده و رسوا مى سازد; و شما را بر آنها یارى مى دهد. و سینه گروه مؤمنین را شفا مى بخشد (; و بر قلب آنها مرهم مى نهد) (١٤)
و خشم دلهاى آنان را از میان مى برد. و خدا توبه هرکس را بخواهد (و شایسته ببیند)، مى پذیرد; و خداوند دانا و حکیم است. (١٥)
تفسیر آیات
چرا از پیکار با دشمن واهمه دارید؟
یکى از فنون فصاحت و بلاغت آن است که مطالب پر اهمیت را با تعبیرات گوناگون براى تأکید و جا افتادن مطلب تکرار کنند، و از آنجا که مسأله ضربه نهائى بر پیکر بت پرستى در محیط اسلام و برچیدن آخرین آثار آن از مسائل بسیار مهم بوده است، بار دیگر قرآن مجید مطالب گذشته را با عبارات تازه اى در آیات فوق بیان مى کند، نکات جدیدى نیز در آن وجود دارد که مطلب را از صورت تکرار ـ و لو تکرار مجاز ـ خارج مى سازد.
نخست، مى فرماید: «اگر مشرکان توبه کنند و نماز را بر پا دارند و زکات را بپردازند برادر دینى شما هستند» (فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ).
و در پایان آیه اضافه مى کند: «ما آیات خود را براى آنها که آگاهند شرح مى دهیم» (وَ نُفَصِّلُ الآْیاتِ لِقَوْم یَعْلَمُونَ).
در آیات گذشته سخن از این بود که اگر توبه کنند و وظیفه اسلامى نماز و زکات را انجام دهند مزاحمشان نشوید (فَخَلُّوا سَبِیْلَهُمْ) اما در اینجا مى فرماید: «برادر دینى شما هستند»، یعنى هیچ گونه تفاوتى با سایر مسلمانان از نظر احترام و محبت نخواهند داشت، همان گونه که میان برادران تفاوتى نیست.
و این براى آماده ساختن روح، فکر و عواطف مشرکان براى پذیرش اسلام مؤثرتر است، که در یک مرحله توصیه به عدم مزاحمت مى کند و در مرحله بعد سفارش حقوق یک برادر را در مورد آنها مى نماید.
* * *
و در آیه بعد، اضافه مى کند: «اما اگر آنها همچنان به پیمان شکنى خود ادامه دهند، و عهد خود را زیر پا بگذارند، و آئین شما را مورد مذمت قرار داده، و به تبلیغات سوء خود ادامه دهند، شما با پیشوایان این گروه کافر پیکار کنید» (وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فی دینِکُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ).
«چرا که عهد و پیمان آنها کمترین ارزشى ندارد» (إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ).
درست است که آنها با شما پیمان ترک مخاصمه بسته اند، ولى این پیمان با نقض شدن مکرر و آمادگى براى نقض در آینده اصلاً اعتبار و ارزشى نخواهد داشت.
«تا با توجه به این شدت عمل و با توجه به این که راه بازگشت به روى آنها باز است، از کار خود پشیمان شوند و دست بردارند» (لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ).
* * *
آنگاه براى تحریک مسلمانان و دور ساختن هر گونه سستى، ترس و تردید در این امر حیاتى از روح و فکر آنها، مى فرماید: «چگونه شما با گروهى پیکار نمى کنید که پیمان هایشان را شکستند، و تصمیم گرفتند پیامبر را از سرزمین خود خارج کنند»؟! (أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ).
شروع به مبارزه و لغو پیمان از ناحیه شما نبوده که نگران و ناراحت باشید، بلکه «مبارزه و پیمان شکنى بر ضد شما در آغاز از آنها شروع شده است» (وَ هُمْ بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّة).
و اگر تردید بعضى از شما در پیکار با آنها به خاطر ترس است، این ترس کاملاً بى جا است، «آیا شما از این افراد بى ایمان مى ترسید، در حالى که سزاوارتر است: از خداوند و از مخالفت فرمانش بترسید، اگر به راستى شما ایمان دارید» (أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ).
* * *
پس از آن، به مسلمانان وعده پیروزى قطعى مى دهد و مى فرماید: «با آنها پیکار کنید که خداوند آنها را به دست شما مجازات مى کند» (قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدیکُمْ).
نه فقط مجازات مى کند که «خوار و رسواشان مى سازد» (وَ یُخْزِهِمْ).
«و شما را بر آنها پیروز مى گرداند» (وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ).
و به این ترتیب، دل هاى گروهى از مؤمنان را که تحت فشار و شکنجه سخت این گروه سنگدل قرار گرفته بودند، و در این راه قربانى هائى داده بودند، شفا مى دهد «و بر جراحات قلب آنها از این راه مرهم مى نهد» (وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْم مُؤْمِنینَ).
بعضى از مفسران گفته اند: منظور از «قَوْم مُؤْمِنِیْن» گروه مؤمنان طایفه «بنى خُزاعَه» هستند که جمعى از بت پرستان از طایفه «بنى بَکر» ناجوانمردانه بر آنها ریختند و غافلگیرشان ساختند.(1)
و بعضى گفته اند: اشاره به گروهى از مردم «یمن» است که اسلام را پذیرفتند، ولى چون به «مکّه» آمدند از طرف بت پرستان مورد آزار و شکنجه واقع شدند.(2)
ولى بعید نیست این عبارت، همه کسانى را که به نوعى تحت فشار و شکنجه بت پرستان قرار گرفته بودند و دل هایشان از آنها پر خون بود شامل شود.
* * *
سپس مى افزاید: در پرتو پیروزى شما و شکست آنها «خشم دل هاى مؤمنان را فرو مى نشاند» (وَ یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ).
این جمله ممکن است تأکیدى براى جمله سابق (وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْم مُؤْمِنِیْنَ) بوده باشد.
و نیز ممکن است با آن متفاوت باشد و جمله گذشته اشاره به این باشد که در پرتو پیروزى اسلام دل هائى که سال ها به خاطر اسلام و پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى تپید و ناراحت و بیمار بود، بهبودى یافت.
و جمله دوم، اشاره به این که دل هائى که به خاطر از دست دادن عزیزان و بستگان و تحمل انواع آزارها و شکنجه ها پر از ناراحتى بود آرامش خود را با کشته شدن دشمنان سنگدل باز مى یابد.
و در پایان آیه مى فرماید: «خداوند، توبه هر کسى را که بخواهد (و مصلحت بداند) مى پذیرد» (وَ یَتُوبُ اللّهُ عَلى مَنْ یَشاءُ).
«و خداوند از نیات توبه کنندگان آگاه است و دستورهائى را که درباره آنها و همچنین پیمان شکنان داده است حکیمانه مى باشد» (وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ).
ضمناً جمله هاى اخیر اشاره به آن است که ممکن است در آینده بعضى از آنها از در توبه در آیند باید توجه داشته باشند که خدا توبه آنها را مى پذیرد و شدت عمل در مقابل آنها جایز نیست.
و نیز بشارتى است به این که چنین افرادى در آینده به سوى مسلمان ها خواهند آمد و توفیق الهى به خاطر آمادگى روحیشان شامل حال آنها خواهد شد.
به طور کلى بعضى از مفسران، آیات اخیر را از اخبار غیبى قرآن و از نشانه هاى صدق دعوت پیامبر دانسته اند; زیرا آنچه قرآن در آن بیان کرده واقع شده است.
* * *
نکته ها:
1 ـ پیمان شکنان
در این که منظور از این گروه چه اشخاصى هستند، باز در میان مفسران گفتگو است:
بعضى آن را اشاره به یهود دانسته اند.
بعضى به اقوامى که در آینده با مسلمانان درگیر شدند، مانند حکومت هاى ایران و روم.
بعضى اشاره به کفار قریش.
و بعضى اشاره به پاره اى از افراد که مسلمان شدند و مرتد گشتند.
ولى ظاهر آیات به خوبى گواهى مى دهد که: موضوع سخن همان گروه مشرکان و بت پرستانى است که در آن زمان به ظاهر با مسلمانان پیمان ترک مخاصمه داشتند، ولى عملاً پیمانشان را نقض کرده بودند و آنها گروهى از مشرکان اطراف «مکّه»، یا سایر نقاط «حجاز» بودند.
اما احتمال این که منظور یهود باشد، بسیار بعید است; زیرا تمام بحث هاى این آیات پیرامون مشرکان دور مى زند.
هم چنین ممکن نیست منظور از آن طایفه «قریش» باشد; زیرا قریش و سرکرده آن «ابوسفیان» در سال هشتم هجرت پس از فتح «مکّه» ظاهراً اسلام را قبول کردند، در حالى که سوره مورد بحث ما در سال نهم نازل شده است.
و نیز این احتمال که منظور حکومت هاى ایران و روم باشد، بسیار از مفهوم آیات دور است; زیرا آیات سخن از یک درگیرى فعلى مى کند، نه درگیریهاى آینده، علاوه آنها پیامبر را از وطن خود خارج نکرده بودند.
و نیز احتمال این که منظور مرتدین باشد فوق العاده بعید است; زیرا تاریخ گروه نیرومندى از مرتدین را در آن زمان نشان نمى دهد که مسلمانان بخواهند با آنها پیکار کنند.
علاوه کلمه «أَیمان» (جمع یمین) و هم چنین کلمه «عهد» ظاهراً به همان معنى پیمان ترک مخاصمه است نه پذیرش اسلام (دقت کنید).
و اگر مى بینیم در بعضى از روایات اسلامى این آیه به آتش افروزان جنگ «جمل» (ناکثین) و مانند آنها تطبیق شده، نه به خاطر آن است که آیات درباره آنها نازل شده باشد، بلکه هدف این است که روح آیه و حکم آن در مورد «ناکثین» و گروه هاى مشابهى که بعداً روى کار خواهند آمد صادق است.
تنها سؤالى که باقى مى ماند این است: اگر منظور همان گروه هاى بت پرستان پیمان شکن هستند که در آیات گذشته از آنها سخن گفته شد، چرا در اینجا تعبیر مى کند: وَ اِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُم: «اگر آنها پیمان هاى خویش را بشکنند» در حالى که این گروه ها پیمان ها را عملاً شکسته بودند؟
پاسخ این سئوال آن است که: منظور از جمله مزبور این مى باشد که اگر آنها به پیمان شکنى خویش ادامه دهند و دست از کار خود برندارند، باید با آنها پیکار کنید، نظیر آنچه در معنى «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیْمَ»(3) مى گوئیم، که مفهومش این است: «خدایا ما را هم چنان بر راه راست بدار! و به هدایت ما ادامه ده»!
شاهد این سخن آن است که جمله مزبور (اِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُم) در مقابل جمله (اِنْ تابُوا...) قرار گرفته است.
یعنى از دو حال خارج نیست: یا آنها توبه مى کنند و دست از شرک و بت پرستى بر مى دارند و به راه خدا مى آیند.
و یا این که همچنان به راه خویش ادامه مى دهند، در صورت اول، آنها برادران شما هستند، و در صورت دوم باید با آنان پیکار کنید!
* * *
2 ـ مبارزه با سران کفر
قابل توجه این که در آیات فوق نمى گوید: «با کافران مبارزه کنید»، بلکه مى گوید: «با رؤسا و پیشوایانشان به جهاد برخیزید»، اشاره به این که توده مردم پیرو رؤسا و زعماى خود هستند، هدف گیرى شما باید همیشه آنها باشند، باید سرچشمه هاى گمراهى، ضلالت، ظلم و فساد را ببندید، و ریشه ها را بسوزانید، و تا آنها هستند مبارزه با پیروانشان سودى ندارد.
به علاوه این تعبیر یک نوع بلندنگرى، علو همت و تشجیع براى مسلمانان محسوب مى شود، که طرف اصلى شما آنها هستند، خود را آماده مبارزه با آنان کنید نه افراد کوچکشان!
عجیب این که بعضى این تعبیر را اشاره به «ابوسفیان» و مانند او از بزرگان قریش دانسته اند، در حالى که گروهى از آنها در پیکار «بدر» کشته شدند و بقیه (مانند ابوسفیان) پس از فتح «مکّه» ظاهراً اسلام آوردند، و در موقع نزول آیه در صف مسلمانان جاى گرفته بودند، و مبارزه با آنها مفهومى نداشت.
امروز هم این دستور مهم قرآن به قوت خود باقى است، براى از بین بردن ظلم و فساد، استعمار و استثمار باید موضع گیریها در برابر رؤسا و پیشوایان این گروه ها باشد، و پرداختن به افراد عادى بى ثمر است (دقت کنید).
* * *
3 ـ برادرى دینى
تعبیر به «فَاِخْوانُکُمْ فِى الدِّیْنِ» که در آیات بالا آمده است، لطیف ترین تعبیرى است که مى توان درباره مساوات افراد یک جامعه با محکم ترین پیوندهاى عاطفى، بیان کرد; زیرا روشن ترین و نزدیک ترین پیوند عاطفى در انسان که از مساوات کامل برخوردار است، پیوند دو برادر است.
ولى افسوس که شکاف هاى طبقاتى، بت هاى قومى و نژادى بار دیگر این اخوت اسلامى را که مایه غبطه همه دشمنان بود از میان برده و برادران دیروز چنان امروز در برابر هم صف کشیده اند که باور ناکردنى است.
و گاهى آن چنان از یکدیگر کشتار مى کنند که هیچ دشمنى با دشمن خود چنین نمى کند، و این است یکى از اسرار عقب ماندگى امروز ما!
* * *
4 ـ واهمه از فرمان جهاد
از جمله: أَ تَخْشَوْنَهُمْ: «آیا از آنها مى ترسید»؟ اجمالاً بر مى آید که در میان مسلمانان، جمعى وجود داشت که از این فرمان جهاد واهمه مى کردند، یا به خاطر قدرت و قوت دشمن، و یا به خاطر این که پیمان شکنى گناه است.
قرآن به آنها صریحاً جواب مى گوید: شما نباید از این انسان هاى ضعیف بترسید، بلکه باید از مخالفت فرمان پروردگار ترس داشته باشید. به علاوه، ترس از این که پیمان شکن باشید نا به جا است; زیرا آنها در ابتداء مقدمات پیمان شکنى را فراهم ساختند و پیشقدم شدند.
* * *
5 ـ منظور از کسانى که رسول را اخراج کردند
منظور از جمله «هَمُّوا بِاِخْراجِ الرَّسُولِ» ظاهراً اشاره به مسأله اخراج پیامبر(صلى الله علیه وآله) از «مکّه» به هنگام هجرت به «مدینه» است، که نخست قصد آن را داشتند، و بعد قصدشان تغییر یافت، و تبدیل به قتل پیامبر(صلى الله علیه وآله) شد، ولى پیامبر(صلى الله علیه وآله)به فرمان خدا در همان شب از «مکّه» خارج گردید.
در هر صورت، ذکر این موضوع نه به عنوان نشانه اى از پیمان شکنى آنها است، بلکه به عنوان بازگو کردن یک خاطره دردناک از جنایات بت پرستان مى باشد، که هم قریش در آن شرکت داشتند و هم قبایل دیگر، و گرنه پیمان شکنى بت پرستان از طرق دیگر آشکار شده بود.
* * *
6 ـ این آیه دلیل جبر نیست
از مطالب شگفت آور این که: بعضى از پیروان مکتب جبریه، آیه: «قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیْکُمْ» را به نفع مکتب خود استدلال کرده اند، در حالى که اگر ذهن خود را از تعصبها خالى کنیم، آیه فوق کوچک ترین دلالتى بر مقصود آنها ندارد، و درست به این مى ماند که ما براى انجام کارى به سراغ یکى از دوستان خود مى رویم، و مى گوئیم: «امیدواریم خداوند با دست تو این کار را اصلاح کند»، مفهوم این سخن آن نیست که تو مجبور در انجام این کار هستى، بلکه منظور این است خداوند قدرتى در اختیار تو قرار داده و نیت پاکى به تو داده است که با استفاده از آن مى توانى با آزادى اراده این کار را انجام دهى.
* * *
1 ـ «بحار الانوار»، جلد 21، صفحات 271 و 272 ـ «مسند ابن الجعد»، صفحه 55، دار الکتب العلمیة، بیروت ـ «المصنف» ابن ابى شیبه کوفى، جلد 8، صفحه 533، دار الفکر، طبع اول، 1409 هـ ق ـ «مجمع البیان» و سایر تفاسیر، ذیل آیه مورد بحث.
2 ـ «بحار الانوار»، جلد 21، صفحات 271 و 272 ـ «مسند ابن الجعد»، صفحه 55، دار الکتب العلمیة، بیروت ـ «المصنف» ابن ابى شیبه کوفى، جلد 8، صفحه 533، دار الفکر، طبع اول، 1409 هـ ق ـ «مجمع البیان» و سایر تفاسیر، ذیل آیه مورد بحث.
3 ـ فاتحه، آیه 6.
از مجموعه تفسیر قرآن آیت الله مکارم شیرازی
استاد فاطمی‌نیا: اسلام ما در اثر خدمات این بانوی بزرگ است
آیت الله فاطمی نیا: رحلت حضرت خديجه كبرى عليها السلام است آقايان! آدم بايد حق شناس باشد. قدر شناس باشد. روايت ديدم كه روز قيامت ، يك عده اى را در محشر به عنوان بندگان ناشكر، مشخص مى كنند. در اين حديث دقت كنيد، شخص مى گويد: خدايا! تو هر نعمتى به من داده اى من پشت سرش مى گفتم : الحمدالله ! الهى شكر، من كى ناشكر بودم ؟ خدا مى فرمايد: ما براى اين به تو ناشكر مى گوئيم كه ما، در دنيا بندگانى داشتيم كه بعضى از نعمت ها بوسيله آن ها به تو مى رسيد ولى تو از آن ها تشكر نمى كردى . عجب ! من لم يشكر المخلوق لم يشكر الخالق (28) خدا داده است ولى مى گويد: از دست اين بنده ام به تو رسيده . خدا مى فرمايد: اگر به اين نگوئى دستت درد نكند، از من هم تشكر نكردى عجيب است ! صد تا شكرا لله هم بگوئى فايده ندارد. آدم بايد حق شناس باشد. قدر شناس باشد. شما عزيزان مى دانيد كه ما، در اثر خدمات و قدمهاى راسخ چند نفر در صدر اسلام مسلمان شديم و اسلام، پيش رفت. يكى از اين شخصيت ها وجود نازنين بانوى بزرگ (حضرت خديجه كبرى ) است . چه قدر درود و تحيت بايد برايش بفرستيم ؟! الان هديه اى نداريم جز اينكه براى روح مطهرش صلواتى بفرستيم.
(اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)
چقدر اين خانم بزرگوار بود. لياقت ها بى حساب و بى كتاب نيست . آقا! اين خانم چقدر لياقت داشت كه توانسته مادر حضرت زهرا عليها السلام بشود؟ خيلى حرف است . بهشت چهار بانوى بزرگ دارد. يكى از آنها حضرت خديجه عليها السلام است . اين خانم چقدر لياقت داشت كه خدا او را مادر يازده امام قرار داده ؟ بعضا در بعضى خانواده ها اتفاق مى افتد كه سن خانم از آقا يكى دو سال يا چند سال بيشتر است من هم ديده ام . اين هيچ نقصى نيست هيچ نقصى . اگر يك آدمى پيدا شود سن خانم را مطرح كند يا آن آقا را سرزنش كند كه چرا رفتى او را گرفتى ، جهل است و اين ها دور افتادن از فرهنگ اسلام است . حضرت خديجه عليها السلام خانم اشرف خلق روى زمين بود. يعنى همسر بهترين مرد عالم بود. سن مباركش ‍ از پيغمبر چند سال بيشتر بود اگر اين كار بد بود پيغمبر انجام نمى داد. در نظر داشته باشيد در بعضى خانواده ها بى خودى بعضى حرفها زده مى شود بى جهت دل ها شكسته مى شود. اين ها را رها كنيد. آدم اين قدر بايد حريت داشته باشد .به فرهنگ اسلام نزديك شويد. ممكن است خانم لايقى باشد. از ما بزرگتر باشد. خب باشد. كوچكتر باشد. نه كوچكترى ملاك است نه بزرگترى . هيچ اشكالى ندارد. على كل حال ، اين خانم بسيار بزرگوار است . خدا اين قدر به او لياقت داده است .
امشب شب رحلت اين بزرگوار است . دو نفر از دنيا رفته اند كه راستى دل پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم سوخت . يكى ابوطالب عليه السلام و يكى حضرت خديجه عليها السلام بود. حضرت صلى الله عليه و آله و سلم آن سال كه حضرت ابوطالب را خاك كرد؛ اسمش را عالم الحزن (29) گذاشت. براى حضرت خديجه عليها السلام هم خيلى پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم ناراحت بود. اين بانوى بزرگ ، با دل شكسته از دنيا رفت . چه آزارهايى مى رساندند. عمرش وفا نكرد كه بماند و ببيند كه و راءيت الناس يدخلون فى دين الله افواجا (30) آن زمان را نديد. و فاطمه زهرا عليها السلام را به يادگار گذاشت و از دنيا رفت . (سلام الله عليها و صلوات الله عليها).
منبع: کتاب روضه های استاد فاطمی نیا، انتشارات تهذیب
نوای شهر رمضان - مرثیه عزای حضرت ام المؤمنین خدیجه کبری سلام الله علیها
حاج محمود کریمی
دانلود
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت