چرا طلاب درس تاریخ ایران و تمدن اسلامی نمی خوانند؟
با توجه به نقش حساس و فعال روحانیون در هدایت بخش قابل توجهی از توده های مردم، لزوم آشنایی جدی آنان با تاریخ ایران و تمدن اسلامی احساس می شود. سخن این مقاله شرح این نیاز است.
چند روز پیش رهبری در دیدار با اساتید دانشگاه ها، باز هم بحث پیشرفت علمی را مطرح کردند و گفتند: « حرکت علمی کشور موضوعی اساسی برای آینده کشور و جامعه و حتی برای دنیای اسلام است » « ایشان افزودند: پس از سالها تأکید بر اهمیت کار علمی، اکنون حرکت علمی کشور به موفقیتهای بزرگی دست یافته و در بُعد جهانی نیز شناخته شده است و در واقع میتوان گفت از نهضت علمی جمهوری اسلامی ایران، در دنیا، رونمایی شده است... مهمترین نگرانی این است که نهضت علمی کشور که پس از سالها زحمت و مجاهدت و حرکت در مسیری سخت، به نیمه راه رسیده است، دچار وقفه یا توقف شود... هرگونه توقف در این مسیر و یا کُند شدن شتاب موتور علمی کشور، با عقبگرد همراه خواهد بود... اگر این نهضت و حرکت علمی متوقف شود، بازگرداندن آن، بسیار مشکل خواهد بود بنابراین همه باید با تمام توان، به پیشرفت علمی کشور کمک کنند». بنده به شخصه فکر می کنم این دیدگاه با این همه تأکید روی پیشرفت علمی با آنچه که اخیرا از یکی از اساتید حوزه در باره پیشرفت مطرح شد، منافات دارد، آنجا که آن استاد گفتند: اگر قرار بود مشکل اصلی ما، اقتصاد و مادیات باشد، که در این صورت اگر انقلاب نمیکردیم، بهتر بود؛ چراکه در آن زمان نه تحریمی دامنگیر ملت ایران بود و نه مشکل انرژی هستهای داشتیم و الآن در وضعیت پیشرفتهتری بودیم، زیرا از همان زمان قراردادهایی برای صنعت هستهای منعقد شده و در حال اجرا بود».
البته بنده هم به این نکته توجه دارم که این سخن توجیه پذیر است، اما به قول طلبه ها، ثمره بحث آنجا ظاهر می شود که سر یک دوراهی پرسشی قرار بگیریم که ما به هر حال با داشتن یک کشور پیشرفته بهتر می توانیم برابر دشمن بایستیم و مقاومت کنیم یا بدون آن. این فکر شبیه آن است که ما با تقویت آخرت گرایی به صورت افراطی، مشی صوفیانه را در پیش گرفته و به بهانه تهذیب نفس و تقویت معنویت، از مادیت غافل باشیم. صوفیه در آنجا نیز مشابه همین توصیه ها را داشتند و قرنها مردم کشور ما را با راهنمایی به سوی خانقاه از دنیایشان بازداشتند و کاروان تمدنی ما را به عقب انداختند.
این تفاوت را عرض کردم تا آن را بهانه نکته دیگری قرار دهم و آن این که ساعتی وقت گذاشتم تا عناوین درس های طلاب را در سطوح درسی مختلف ببینم. در سایت حوزه قم، و سایت اطلاع رسانی حوزه (http://www.hawzah.net/FA/articleview.html?ArticleID=6340) و همچنین ویکی پدیا که ذیل مدخل طلبه شرح جالبی در باره مراتب دروس طلبگی داده بود.
متاسفانه و به رغم آن که در رشته تخصصی تاریخ، اندکی توجه به مباحث تمدن اسلامی و ایران شده ـ و البته تعداد شاغلین به این تخصص در میان مجموع طلاب، انگشت شمار است ـ عموم طلبه های شیعه و سنی کشور درسی به عنوان تاریخ ایران و تاریخ تمدن اسلامی نمی خوانند.
این دو درس، اهمیت زیادی دارد. طلبهای که در تمام سالها ذهنش مشغول عربیت و اسلامیت و فقه و اصول و احیانا تفسیر و فلسفه است، چرا نباید بداند در کدام کشور زندگی می کند؟ تاریخ این کشور چه فراز ونشیب هایی را طی کرده است؟ این کشور چه همسایگانی داشته و چه تهدید هایی در طول تاریخ برابر وی از ناحیه شرق و غرب مطرح بوده است؟
بدیهی است که او باید بداند که اقوامی که در این کشور زندگی می کنند چه پیشینه ای دارند، ویژگی های آنان چیست، ایران چگونه از مجموع آن را پدید آمده و زبان فارسی و ترکی و لری و کردی و دیگر گویش های مهم این کشور، چه ارتباط و سنخیتی با هم دارند. تکیه کردن صرف روی فرهنگ عربی، به رغم اهمیت آن، بدون آشنایی با زبان فارسی و ملی و تاریخ ایران، دقیقا نمی تواند طلبه را در مسیری که باید قرار دهد.
البته بنده تاکید می کنم که مراجع تقلید ما در طول تاریخ، همواره برای ایران اهمیت قائل بودند و این نکته را به خصوص ما در تاریخ مشروطه و پس از آن ملاحظه می کنیم. اما باید اعتراف کنم که بهتر است در این زمینه، برای طلاب شیعه و سنی ، درس تاریخ ایران بین دو تا چهار واحد درسی، تدریس شود تا آنان با کشور خود آشنا شوند.
درس مهم دیگر که در ارتباط با پیشرفت علمی است، درس تمدن اسلامی است. ایران سهم زیادی در تمدن اسلامی داشته و از نظر تولید فکری و فرهنگی، ایران بزرگ، سهمش از بسیاری از مناطق دیگر بیشتر است. طبعا همین تمدن اسلامی، گرفتار ناهمواری هایی شده که امروزه آثار سوء آن را شاهد هستیم. همین که هر روز باید روی پیشرفت علمی تکیه کنیم، معنایش این است که عقب مانده هستیم. این که ما هنوز گرفتار گرایشهای جاهلانه قومی و قبیله ای هستیم، این که اندیشه های ضد علمی همچنان در میان برخی از تریبون داران ما نیرومند است، این که ما همچنان برای پیشرفت علمی سهمی قائل نیستیم یا آن را درجه چندم می دانیم، تأثیر مستقیم این امر است که طلبه، از آغاز با درس تمدن اسلامی، و فراز و نشیب آنها آشنا نبوده یا دست کم آشنایی علمی نداشته است. متاسفانه در حوزه علمیه، درس تاریخ، تا همین چند سال قبل و برای بسیاری حتی تا به امروز، امری مطالعه کردنی است نه تدریس و تحقیق کردنی. این بحث البته مربوط به این یادداشت نیست.
حاصل سخن آن که اگر شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوب کرده است که هر دانشجوی دانشگاه، دو واحد درس تمدن اسلامی بگذارند، چرا نباید در حوزه علمیه هم، درس تمدن اسلامی برای طلاب الزام آور شود تا آنان با اصل تمدن اسلامی، سهم ایران در آن، دشواری ها و عقب ماندگی ها و مسائل دیگر مربوط به آن آشنا شوند.
این نکته که رهبری طی سالهای اخیر روی پیشرفت علمی تاکید دارند، و این که روحانیون باید به طور جدی تر وارد امر تمدن و پیشرفت شده و مردم را تشویق به آمختن علوم تجربی و ریاضی کنند، همه اینها می تواند این سابقه را که دیگران روحانیون را متهم می کردند که نقش ضد تمدنی و ضد علمی دارند، خنثی کند. این اتهامات مربوط به زمانی است که همزمان با افتتاح مدارس جدیده، گفته می شد که روحانیون مردم را از فرستادن فرزندانشان به آنان باز می داشتند. وضعیتی که امروزه در مورد طالبان در افغانستان و دیگر گروه های سلفی گفته می شود.
امیدوارم بزودی شاهد باشیم که در برنامه های درسی طلاب در مراکز علمی شیعه و سنی در کشور ، درسهای دست کم دو واحد درسی تاریخ ایران و تاریخ تمدن اسلامی را داشته باشیم و تأثیر مثبت آن را در تقویت نگاه دین به امر تمدن از یک طرف و حفظ مصالح ملی از طرف دیگر ملاحظه کنیم.
بنده حتی تاکید دارم که روحانیونی که اهل منبر و تریبون هستند، همواره بخشی از محتوای منبر خویش، به تقویت حس علم دوستی مردم اختصاص داده، در باره ابعاد پیشرفت، عوامل عقب ماندگی، و اهمیت نقش علم در خودکفایی ملی اختصاص دهند. منبع: خبرآنلاین
دیدگاه تان را بنویسید