قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحیمٌ (٣١)
بگو: «اگر خدا را دوست مى دارید، از من پیروى کنید تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است.» (٣١)
درباره آیات فوق، دو شأن نزول در تفسیر «مجمع البیان» و «المنار»، آمده است:
نخست این که جمعى در حضور پیغمبر(صلى الله علیه وآله) ادعاى محبت پروردگار کردند، در حالى که «عمل» به برنامه هاى الهى در آنها کمتر دیده مى شد، آیات فوق نازل گردید و به آنها پاسخ گفت.(1)
دیگر این که: جمعى از مسیحیان «نجران» در «مدینه» به حضور پیامبر (صلى الله علیه وآله)آمدند و ضمن سخنان خود، اظهار داشتند ما اگر مسیح(علیه السلام) را فوق العاده احترام مى گذاریم، به خاطر محبتى است که به خدا داریم، آیات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.(2)
تفسیر آیه
محبت واقعى این است!
همان گونه که در شأن نزول خواندیم گروهى بودند: که دم از دوستى پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) یا سایر انبیاء مى زدند، آیات فوق، مفهوم دوستى واقعى را تبیین مى کند و فرق آن را با محبت کاذب و دروغین، روشن مى سازد.
نخست مى فرماید: «بگو: اگر خدا را دوست مى دارید از من پیروى کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد که خدا آمرزنده مهربان است» (قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ).
یعنى محبت، تنها یک علاقه قلبى ضعیف و خالى از هر گونه اثر نیست، بلکه باید آثار آن، در عمل انسان منعکس باشد.
کسى که مدعى عشق و علاقه به پروردگار است، نخستین نشانه اش این است که از پیامبر و فرستاده او پیروى کند.
در حقیقت این، یک اثر طبیعى محبت است که انسان را به سوى «محبوب» و خواسته هاى او مى کشاند، البته ممکن است، محبت هاى ضعیفى یافت شود که شعاع آن، از قلب به بیرون نیفتد، اما این گونه محبت ها به قدرى ناچیز است که نمى توان نام محبت بر آن گذاشت.
یک محبت اساسى، حتماً آثار عملى دارد، حتماً دارنده آن را با محبوب پیوند مى دهد، و در مسیر خواست هاى او به تلاش پرثمر وامى دارد.
دلیل این موضوع روشن است; زیرا عشق و علاقه انسان به چیزى حتماً به خاطر این است که: کمالى در آن یافته است، هرگز انسان به موجودى که هیچ نقطه قوتى در آن نیست، عشق نمىورزد، بنابراین، عشق انسان به خدا به خاطر این است که: او منبع و سرچشمه اصلى هر نوع کمال است، مسلماً چنین وجودى، تمام برنامه ها و دستورهایش نیز کامل است، با این حال چگونه ممکن است انسانى که عاشق تکامل و پیشرفت است از آن برنامه ها، سرباز زند، و اگر سرباز زد، آیا نشانه عدم واقعیت عشق و محبت او نیست؟
این آیه، نه تنها به مسیحیان نجران، یا مدعیان محبت پروردگار در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) پاسخ مى گوید، بلکه یک اصل کلى در منطق اسلام براى همه اعصار و قرون است، آنها که شب و روز دم از عشق پروردگار یا عشق و محبت پیشوایان اسلام و مجاهدان راه خدا و صالحان و نیکان مى زنند اما در عمل، کمترین شباهتى به آنها ندارند، مدعیان دروغینى بیش نیستند.
آنها که سر تا پا آلوده گناه اند، با این حال قلب خود را مملو از عشق خدا، پیامبر (صلى الله علیه وآله)، امیر مؤمنان(علیه السلام) و پیشوایان بزرگ مى دانند، و یا عقیده دارند ایمان و عشق و محبت تنها به قلب است و ارتباطى با عمل ندارد، از منطق اسلام به کلى بیگانه اند.
در کتاب «معانى الاخبار» از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که: ما أَحَبَّ اللّهَ مَنْ عَصاه: «کسى که گناه مى کند، خدا را دوست نمى دارد».
سپس این شعر معروف را قرائت فرمود:
تَعْصِی الإِلهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ *** هذا لَعَمْرُکَ فِی الْفِعالِ بَدِیعُ
لَوْ کانَ حُبُّکَ صادِقاً لاَ َطَعْتَهُ *** إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ یُحِبُّ مُطِیْعٌ:
«معصیت پروردگار مى کنى، با این حال اظهار محبت او مى نمایى ـ به جانم سوگند، این کار عجیبى است! اگر محبت تو صادقانه بود، اطاعت فرمان او مى کردى ـ زیرا کسى که دیگرى را دوست مى دارد، از فرمان او پیروى مى کند».(3)
قرآن در جمله «یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ» مى گوید: اگر محبت خدا داشتید و اثرات آن در عمل و زندگى شما آشکار شد، خداوند هم شما را دوست مى دارد و به دنبال این دوستى، اثراتش در مناسبات او با شما آشکار مى گردد، گناهانتان را مى بخشد و شما را مشمول رحمتش مى کند.
دلیل دوستى متقابل خداوند نیز روشن است; زیرا او وجودى است از هر نظر کامل و بى پایان و به هر موجودى که در مسیر تکامل گام بر دارد بر اثر سنخیت، پیوند محبت خواهد داشت.
از این آیه، ضمناً روشن مى شود: محبت یک طرفه، نمى تواند وجود داشته باشد; زیرا هر محبتى دارنده آن را دعوت مى کند که عملاً در راه خواسته هاى واقعى محبوب گام بردارد، و در چنین حالى به طور قطع، «محبوب» نیز به او علاقه پیدا مى کند.
ممکن است در اینجا سؤال شود: اگر شخص «مُحِبّ»، همواره اطاعت فرمان محبوب کند، دیگر گناهى براى او باقى نمى ماند که بخشوده شود، پس جمله «یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ» موضوع نخواهد داشت.
در پاسخ باید گفت:
اولاً ـ ممکن است این جمله اشاره به بخشش گناهان سابق باشد.
ثانیاً ـ شخص مُحِبّ استمرار بر معصیت محبوب نمى کند، ولى ممکن است بر اثر طغیان و غلبه شهوات، گاهى لغزشى از او سرزند که در پرتو اطاعت هاى مستمر او بخشوده خواهد شد.
* * *
در آیه بعد، بحثى را که در آیه قبل آمده بود تعقیب کرده، مى فرماید: «بگو: خدا و فرستاده او را اطاعت کنید» (قُلْ أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ).
بنابراین، چون شما مدعى محبت او هستید باید با اطاعت از فرمان او و پیامبرش این محبت را عملاً اثبات کنید.
سپس مى افزاید: «اگر آنها سرپیچى کنند، خداوند کافران را دوست ندارد» (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْکافِرینَ).
سرپیچى آنها نشان مى دهد که محبت خدا را ندارند، بنابراین، خدا هم آنها را دوست ندارد; زیرا محبت یک طرفه بى معنى است.
ضمناً از جمله «أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ» استفاده مى شود که اطاعت خدا و پیامبر (صلى الله علیه وآله) از هم جدا نیستند، به همین دلیل، در آیه قبل تنها سخن از پیروى و اطاعت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود و در اینجا سخن از هر دو است.
* * *
نکته:
دین و محبت
در روایات متعددى از پیشوایان اسلام نقل شده که: دین چیزى جز محبت نیست، از جمله در کتاب «خصال» و «کافى» از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: هَلِ الدِّینُ إِلاَّ الْحُبُّ ثُمَّ تَلا هذِهِ الآْیَةَ ُ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی: «آیا دین جز محبت است، و سپس آیه فوق را تلاوت فرمود».(4)
منظور، از این روایت، این است که: روح و حقیقت دین، همان ایمان و عشق به خدا است، ایمان و عشقى که شعاع آن، تمام وجود انسان را روشن مى کند و همه اعضاء و دستگاه هاى تن، تحت تأثیر آن قرار مى گیرند، و اثر بارز و روشن آن پیروى از فرمان خدا است.
* * *
1 ـ تفسیر «قرطبى»، ذیل آیه ـ «درّ المنثور»، جلد 2، صفحه 17، دار المعرفة، طبع اول، 1365 هـ ق.
2 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیات مورد بحث ـ تفسیر «قرطبى»، ذیل آیه ـ «درّ المنثور»، جلد 2، صفحه 17، دارالمعرفة، طبع اول، 1365 هـ ق.
3 ـ «بحار الانوار»، جلد 47، صفحه 24 و جلد 75، صفحه 174 ـ «تحف العقول»، صفحه 294 ـ «المناقب» ابن شهر آشوب، جلد 4، صفحه 275، مؤسسه انتشارات علامه، 1379 هـ ق ـ «وسائل الشیعه»، جلد 15، صفحه 308، چاپ آل البیت ـ «امالى صدوق»، صفحه 489، انتشارات کتابخانه اسلامیه، 1362 هـ ش.
4 ـ «کافى»، جلد 8، صفحه 80، دار الکتب الاسلامیه ـ «وسائل الشیعه»، جلد 16، صفحه 171، حدیث 2 21265، چاپ آل البیت ـ «مستدرک»، جلد 12، صفحه 219، چاپ آل البیت ـ «بحار الانوار»، جلد 27، صفحه 94، 95 و 122 و جلد 66، صفحه 237 و 238 و جلد 101، صفحه 130.
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی: انشاء الله ماه رمضان برای ما مبارک باشد. کیمیا ممکن است یک ماده یا یک علم و صنعتی باشد. رمضان کیمیاست زیرا نفسی که در ماه رمضان کشیده می شود ثواب دارد. ماه رمضان وصل به قرآن است. اگر شما یک آیه قرآن را بخوانید مثل این است که کل قرآن را خوانده اید. یعنی ثواب ختم قرآن را دارد. در ماه رمضان دعا مستجاب می شود. و خواب عبادت است.
ما می توانیم با یک نیت خالص همه چیز را کیمیا کنیم. مثلا می گوییم: خدایا به همه ی جوانان همسر خوب بده یا به همه کسانی که فرزند ندارند، فرزند عطا کن. ما با این ها می توانیم خودمان را کیمیا کنیم. در دعای ماه رمضان داریم :خدایا همه ی فقرا را ثروتمند کن ،خدایا همه ی گرسنگان را سیر کن ،خدایا کل ...
در جمهوری اسلامی عده ای گفتند: نه لبنان نه غزه ،جانم فدای ایران. ما گفتیم که ما در ماه رمضان می گوییم :همه ی ... حالا این شعار را می دهید؟ این اشتباه است. رمضان به هر چیز که برخورد کرده است آنرا کیمیا کرده است. ممکن است که در سخنرانی کردن در مسجد، دویست نفر مستمع باشند ولی سخنرانی کردن در تلویزیون میلیون ها مستمع دارد پس تلویزیون کیمیاست، نیت خالص کیمیاست. معامله با خدا کیمیاست. مردم ، چیز کم را قبول نمی کنند ولی خداوند ذره ای خوبی را قبول می کند فمن یعمل مثقال ذرة . مردم خوبی را با مبلغی( سوت و صلوات ) می خرند ولی خدا خوبی ها را به مبلغ بهشت می خرد. مردم جنس معیوب را نمی خرند ولی خدا جنس معیوب را هم می خرد. در دعای بعد از نماز داریم که خدایا این نماز من بود ،اگر رکوع و سجود آن عیبی داشت آنرا ندیده بگیر.
پس ایمان به خدا کیمیاست. ما اشتباه می کنیم که با غیر از خدا معامله می کنیم. مرحوم مطهری به من می گفت که این دعای ماه رجب را هر روز بخوان: باختند آنهایی که با غیر از خدا معامله کردند. بسیاری از افراد ماه رمضان سال پیش بوده اند ولی امسال نیستند. درسال گذشته عده ای روزه گرفتند و عده ای روزه را خوردند، برای هر دو نفر آنها گذشت. اگر شما از دیدنی حرام چشم پوشیدی ثواب آن تا ابد برای شما می ماند و اگر دیدنی حرام را نگاه کردی ،فقط خودت را راضی کردی. ما می توانیم کارهای لحظه ای را به ابد تبدیل کنیم. وقتی ما آب خنک به صورت مان می زنیم که حال مان خوب بشود، این یک لحظه است ولی اگر قصد وضو کردیم ثواب آن تا ابد می ماند. آب همان آب است ولی نیت فرق می کند.
ما دائما در حال انتخاب هستیم: حق یا باطل، امام حسین(ع) یا یزید. تمام ماه رمضان برکت است. در قرآن داریم که کتاب قرآن مبارک است ،درمکه نازل شده است که مبارک است ، از خدای مبارک است و قلب پیامبر مبارک است. ما چقدر از این قرآن استفاده می کنیم؟ گاهی فرش را طوری می بافند که یک اثر هنری می شود و گاهی آنرا بعنوان جُل می بافند که به درد هیچ چیزی نمی خورد.
مذهبی ها سعی کنند که افراد غیر مذهبی ها را همراهی کنند. در افطاری ها سعی کنیم که افراد جدید را دعوت کنیم. اگر شما من را دعوت کردید و من هم شما را دعوت کردم ، فایده ای ندارد، باید تولید داشته باشیم. خوب است که شما افطاری را به بچه های محل یا دوستان فرزندتان بدهید حتی اگر روزه نباشند. سعی کنیم که کارهای خیر را در شب بیست و سوم ماه رمضان انجام بدهیم زیرا این شب از هزار شب بهتر است. پس هر کار خیری که در این شب انجام بدهیم، ثوابش هزار برابر می شود. خوب است که خمس ،زکات و سهم امام را در این شب بدهیم یا آنرا کنار بگذاریم. نباید شب بیست و سوم را از دست بدهیم. و باید از تمام ساعات آن استفاده کنیم. خانم های هنرمند از پوست پرتقال هم مربا درست می کنند و خانم های بی هنر بهترین برنج ایرانی را هم کوفته می کنند.
ماه رمضان برکاتی دارد: یکی سحرخیزی است ،بیشتر مردم در سحر خواب هستند ولی در ماه رمضان سحرخیز می شوند. دیگر اینکه در طول سال خوردن ثواب ندارد ولی خوردن سحری ثواب دارد و مستحب است تا بتوانیم فردا روزه بگیریم. آمیزش زن و شوهر در اول ماه مکروه است ولی شب اول ماه رمضان مستحب است. زیرا خدا می خواهد که روز اول ماه رمضان به نامحرم دست دراز نکنیم. پس باید خودمان را از حلال شارژ کنیم که قدرت کنترل داشته باشیم.
برکت دیگر ماه رمضان نظم است. در ماه رمضان همه در سر افطار غذا می خورند. این نظم زیباست. خوردن افطار لذت دارد حتی با نان خالی زیرا این یک لذت معنوی است که انسان بنده ی خدا بوده است. دعای دم افطار یک سطر است زیرا فرد گرسنه است :خدایا برای تو روزه گرفتم، برای تو افطار می کنم و به توکل می کنم. بعد از افطار دعای افتتاح خوانده می شود که چند صفحه است ،بعد از کمی خوابیدن دعای ابوحمزه ی ثمالی خوانده می شود که حدود یک ساعت است. پس این دعاها براساس ظرفیت، حوصله و حال ما تنظیم شده است.
آقایی مسخره می کرد که در مفاتیح دعای ساعت اول و ساعت دوم و ... نوشته شده است. یعنی باید دائم دعا خواند در حالیکه دنیا دارد به فضا می رود. آیا این دین است؟ من به ایشان گفتم که شما معنای آنرا نفهمیدید .اینکه ما برای هر ساعتی دعایی داریم یعنی اینکه شما هر وقت بخواهید دعا بخوانید، دعا وجود دارد نه اینکه تمام ساعات روز را دعا بخوانید. داروخانه ی شبانه روزی معنی اش این نیست که شبانه روز دارو بخرید بلکه معنی اش این است که هر ساعتی که خواستید دارو بخرید، داروخانه باز است. پس مفاتیح معنایش این نیست که شبانه روز دعا بخوانید بلکه معانی این است که هر ساعتی خواستید می توانید دعا بخوانید. مثلا فردی خلبان است یا راننده است و هر ساعتی وقت دعا خواندن ندارد ولی هر زمانی که وقت داشته باشد می تواند دعا بخواند.
بعد از انقلاب، پزشکی ایران خیلی رشد کرده است. قبل از انقلاب پولدارها برای مداوا به خارج از کشور می رفتند. تاجر پیری را در بیمارستان خارج بستری کردند. او در نیمه شب از خواب بلند شد و دید که برای او نوشته اند که اگر نیمه شب از خواب بیدار شدی، فلان شماره را بگیر. پیر مرد شماره را گرفت و از او پرسیدند که شما مشکلی دارید که تماس گرفته اید .او گفت :خیر، من می خواهم پنج صحبت کنم. آنها یک شعر فارسی را برای پیرمرد خواندند و یک جوک هم گفتند و یک دقیقه هم از مسیحیت تبلیغ کردند. دنیای کلیسا برای پیر ایرانی غریب مسلمان ،برنامه پنج دقیقه ای دارد. خدا هم برای تمام ساعات ما برنامه دعا دارد. این خیلی زیباست.
یکی دیگر از برکات ماه رمضان که زیباست همگانی بودن آن است. وقتی همه با هم روزه می گیرند، روزه راحت تر می شود. مشکلات وقتی عمومی شد، دلنشین می شود.
اگر کسی بیمار است و احساس ضرر می کند و نمی تواند روزه بگیرد، جای حسرت ندارد زیرا خدا فرموده که قضای آنرا بگیرد و آنرا جبران کند. اگر پزشک متخصص متعهد گفت که نباید روزه بگیرید ،حرف او را گوش کنید.
وقتی می خواستند امام خمینی را به ترکیه تبعید کنند امام بین دوسرهنگ نشسته بود. امام نماز صبحش را نخوانده بود. آنها گفتند که ما نمی توانیم شما را بین راه پیاده کنیم، باید در فرودگاه پیاده کنیم. امام گفت که بگذارید من بر خاک تیمم کنم و از ماشین هم پیاده نمی شوم. و در ماشین نماز می خوانم. امام در ماشین نماز خواند. نقل شده است که امام فرموده بود که ممکن است در کل نمازهای من، خدا این نماز را قبول کند. البته هر کس که رنگش پریده و گرسنه شده است ،نباید روزه را بخورد . ضرر با بی حال شدن فرق دارد.
بخشی از گفتههای استاد قرائتی در برنامه سمت خدا در تاریخ 18 تیر 1392
دیدگاه تان را بنویسید