تبریز، ‌بهترین شهر دنیاست

کد خبر: 347036

سرویس فرهنگی « فردا »: نه مثل خیلی‌ها لهجه‌اش را پنهان کرده و نه سعی می‌کند کمرنگش کند. با افتخار و با لهجه شیرین آذری از موسیقی گروه «آراز» حرف می‌زند؛ گروهی که از سال 72 تاکنون برای موفقیتش تلاش کرده و حالا از نتیجه دو دهه فعالیت این گروه اظهار رضایت می‌کند.

رحیم شهریاری، سرپرست این گروه هر چند 21سال از فعالیتش می گذرد و حالا سرپرست یک گروه موسیقی فولکلور مشهور است که در ایران و دیگر کشورها اجراهای موفقی داشته، اما وقتی تلفن همراهش را پاسخ می دهد نه کسی را به مدیر برنامه اش ارجاع می دهد و نه شرایط خاصی برای مصاحبه قائل می شود. او روشن و شفاف سوالاتم را پاسخ می دهد. با او پس از اجرای موفقی که در کشور آمریکا داشت، گفت وگویی کوتاه انجام داده ایم.

ایده تشکیل یک گروه موسیقی آذری شاید به ذهن خیلی از اهالی موسیقی و آذری زبان برسد، اما همان طور که می بینیم کمتر کسی به این ایده جامه عمل می پوشاند. شما یکی از معدود افرادی هستید که سال هاست گروه موسیقی آذربایجانی آراز را تشکیل داده و آن را سر پا نگه داشته اید. کمی درباره تشکیل این گروه برایمان توضیح دهید.

من هم مانند بسیاری از هنرمندان تجربه کار در عرصه موسیقی ایرانی را دارم. سال 72 بود که با گروه موسیقی «سهند» به سرپرستی و خوانندگی رشید وطن دوست کار می کردم. جوان نوازنده ای بودم که در عرصه موسیقی فارغ التحصیل دانشگاه بودم و شیوه و رسم الخط فکری و هنری خاص خودم را داشتم. وقتی کنسرت ما برگزار می شد، می دیدم همه افراد شرکت کننده در آن پیر هستند و اغلب با عصا و ویلچر در آن شرکت می کنند، اما دو خیابان آن طرف تر یک خواننده پاپ کنسرت گذاشته و دو سه هزار نفر در آن شرکت می کنند که اغلب جوان هستند.

با این که خیلی جوان بودم این موضوع در ذهن من مدام می چرخید و به آن فکر می کردم. دلم می خواست ما هم موسیقی ای اجرا کنیم که جوان ها و پیرها کنار هم در آن شرکت کنند، چون ما برای زنده نگهداشتن موسیقی نیازمند مخاطبان جوان هم بودیم.

پس می شود گفت به دنبال نوعی پوست انداختن در موسیقی بوده اید؟

بله، من با خودم مساله را این گونه حل کردم که باید گروه سهند را یک مقدار به روز تر و جوان پسندتر کنیم یا من از این گروه بیایم بیرون و به دنبال تحقق ایده های خودم باشم. وقتی این مساله را با گروه مطرح کردم به من پیشنهاد دادند بهتر است من گروه را ترک کنم و هر طور که دوست دارم به فعالیتم ادامه دهم. اعضای گروه گفتند ما دوست داریم به همین شکل در قالب موسیقی سنتی کار کنیم و دلیلی برای تغییر رویه کاریمان نداریم. این بود که من با دوستان گروه سهند خداحافظی کردم و «آراز» را تشکیل دادم.

چه شد نام گروه را گذاشتید «آراز»؟

اصلیت من به کشور آذربایجان برمی گردد. پدربزرگم مهاجر بوده و به ایران آمده است. این سرنوشت خیلی از دیگر آذری ها هم هست و شاید به دلیل این سرنوشت مشترک است که همه ما به رود ارس خیلی علاقه داریم. حتی می توانم بگویم ارس برای ما یک مرحله بالاتر از علاقه قرار گرفته و همه ما به آن عرق داریم.

من هم مانند خیلی از آذری ها عرق خاصی به رود ارس دارم، چون این رود مرز میان ایران و آذربایجان شده بود و این مرزبندی باعث شد خیلی از آذری هایی که با هم نسبت فامیلی داشتند، از هم دور شوند و حسرت دیدار اقوام خود را داشته باشند.

فکر می کردید مردم نسبت به موسیقی آذری استقبال نشان دهند یا نه؟

از سال 72 که من گروه آراز را تشکیل دادم دقیقا می دانستم موسیقی آذربایجانی خیلی طرفدار دارد، اما در کشور ما این موسیقی یک مقدار مریض شده و نیاز به آمپول ب کمپلکس دارد تا تقویت شود و بتواند بلند شود و سر پای خود بایستد.

درباره علاقه مردم به موسیقی آذری با شما موافقم، اما از کجا مطمئن بودید آنها به کنسرت موسیقی آذری هم خواهند آمد؟

حق با شماست. وقتی ما کارمان را شروع کردیم مردم هر چند موسیقی آذری را دوست داشتند، اما برای حاضر شدن در کنسرتش چندان راغب نبودند. ببینید مردم ممکن است در مواجهه با هر اتفاق تازه ای کمی تردید داشته باشند یا بسختی آن را بپذیرند. این دست خود ماست که برنامه مان را چطور پیش ببریم. ما می توانیم گام های محکمی برداریم و موسیقی ای ارائه دهیم که مردم رفته رفته جذب آن شوند و با علاقه بلیت کنسرت هایمان را بخرند یا برعکس آن، کاری کنیم که مردم برای همیشه قید حضور در کنسرت های موسیقی آذری یا خرید آلبوم های آن را بزنند.

هر چند ابتدا مردم به کنسرت هایمان نمی آمدند، اما حالا علاوه بر حضور مستمر در اجراهایمان آلبوم های موسیقی مان را هم تهیه و کارهای ما را دنبال می کنند، آنقدر که حالا پس از دو دهه فعالیت مستمر گروه آراز می توانم به جرات بگویم ما در موسیقی اقوام از سایر گروه ها یک گام جلوتر هستیم و حتی اگر جلوتر هم نباشیم با گروه کامکارها همگام هستیم.

اغلب گروه های محلی این جرات را ندارند که در سالن های بزرگ کنسرت بگذارند، اما ما در همه سالن های مهم و مطرح کنسرت گذاشته ایم و بلیت هایمان هم بلافاصله به فروش رسیده است، ضمن این که هیچ گونه حمایتی هم نداشته ایم. در اتاقک های 10، 15متری نشسته و تمرین کرده ایم تا گروه فولک ـ پاپ آذری آراز را از سال 72 تا امروز سر پا نگه داریم.

ما در ایران مدرسه، هنرستان و هیچ نهاد آموزشی نداریم که موسیقی آذری آموزش دهد. طبعا سال 72 که شما کارتان را شروع کرده اید، نوازندگان چیره دستی برای اجرای موسیقی تان در اختیار نداشته اید. این مساله را چگونه حل کردید؟

موسیقی آذری مکتب و مهدش جمهوری آذربایجان است. آنها در عرصه موسیقی خیلی تند و با سرعت جت جلو رفته اند، اما همان طور که گفتید، موسیقی آذربایجانی در ایران آموزشگاه و مکتب نداشت. بنابراین سعی کردم وقتی گروه نویی تشکیل می دهم از نوازنده ها و خواننده های قوی آنجا استفاده کنم تا نوازنده های خودمان با آنها نشست و برخاست کنند و با این اتفاق هم کیفیت گروه بالا برود و هم نوازنده های داخلی ما با این روند آشنا شوند.

با همه این دور اندیشی ها و برنامه ریزی ها باز هم تشکیل گروه موسیقی پاپ ـ فولک آن هم در سال 72 که موسیقی پاپ هم با برخی محدودیت ها روبه رو بود، ریسک است. قبول دارید؟

من از بچگی مدیریت داشتم و حتی برای امور کوچک و بی اهمیت ساعت ها برنامه ریزی می کردم. از طرف دیگر خودم هم موزیسین سنتی بودم و شاید 10، 11 سال در موسیقی سنتی با گروه ها کار کردم. نسبت به سبک موسیقی شناخت داشتم و با حواس جمع دست به انتخاب می زدم. آینده را روشن می دیدم، اگر این طور نبود مطمئنا چنین گروهی را در شهرک اکباتان و در یک اتاق کوچک پانزده بیست جمع نمی کردم که تمرین کنیم.

شما موسیقی پاپ و فولکلور را به هم گره زده و بی تردید انتقادات زیادی از سوی استادان سنتی موسیقی داشته اید. با این اتفاقات چه کردید؟

دقیقا همین طور بود. اوایل کار انتقادات زیادی شنیدم. خیلی از استادان موسیقی می گفتند فلانی یا فلان گروه، موسیقی اصیل آذربایجانی را خراب کرده و این موسیقی ما نیست. به ما تهمت ها زدند، حرف و حدیث زیاد بود و هنوز هم هست. خیلی ها براین باورند که ما موسیقی اصیل آذربایجانی را به بیراهه کشاندیم، اما چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است! وقتی در سالن میلاد کنسرت می گذاریم و نزدیک به 10 هزار نفر برای یک کنسرت فولکلور می آیند مشخص می شود آن حرف و حدیث ها درست نبوده و چه خوب که من به آن صحبت ها گوش نمی کردم. البته این را بگویم که انتقادات را می شنیدم و سعی می کردم مواردی را که منطقی است اصلاح کنم.

گفتید دوست داشتید موسیقی ای تولید کنید که پیر و جوان در کنار هم آن را بشنوند و بتوانند ارتباط خوبی با آن داشته باشند. فکر می کنید چقدر به این هدف نزدیک شده اید؟

بله، بیش از هر چیز می خواستم در عرصه موسیقی برای جوانان تغذیه فراهم کنم و آنها متوجه شوند موسیقی اصیل ما این قابلیت را دارد که آنها در کنار پدربزرگ و مادربزرگشان آن را بشنوند و همگی بتوانند از آن لذت ببرند. این اتفاق خوشبختانه رخ داده و وقتی می بینم کنسرت هایمان به شکلی شده که مخاطبان خانوادگی در آن شرکت می کنند لذت می برم، چون می بینم به هدفم رسیده ام و پیر و جوان در اجراهای ما کنار هم نشسته اند در حالی که اکنون در کنسرت های موسیقی پاپ هم شاهد این اتفاق نیستیم و شرکت کنندگان را جوانان تشکیل می دهند و اغلب 30 سال به پایین هستند.

شما کنسرت های زیادی در سراسر ایران و دیگر کشورها داشته اید. می خواهم بدانم وقتی از ایران می روید دلتان برای تبریز تنگ می شود یا نه؟

تبریز وطن من است. هر جای دنیا و در هر موقعیتی که باشم عاشق این شهر هستم. هر وقت از تبریز بیرون می روم هنگام برگشت و لحظه ورود هواپیما در فرودگاه تبریز، اشک شوق در چشمانم می نشیند. در چشم من بهترین شهر دنیا تبریز است. البته این عرق ملی است، وقتی به خارج از کشور هم می روم ایران، تبریز من است و دلم برایش پر می کشد.

در جریان برگزاری کنسرت هایتان گلایه ای هم دارید که بخواهید آن را به گوش مسئولان برسانید.

ما هر مشکلی که داشتیم خودمان حل کردیم و بر خلاف برخی گروه ها کمک خاصی نمی خواهیم. فقط این که من ارومیه و اردبیل را خیلی دوست دارم و تصور می کنم مردم این شهرها کارهای ما را دوست دارند، اما کنسرت گذاشتن در این شهرها برای ما خیلی سخت تر از کنسرت گذاشتن در یک کشور بیگانه است و امیدوارم این مشکل حل شود.

منبع: جام جم آنلاین

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت