آزمودنِ آزموده
هنگامی که آقای فرانک میلر در مارس 1988 آخرین بخش کتاب طنزش را تدوین و به ناشر ارایه کرد، به هیچ وجه فکر نمی کرد در مارس 2007 از این مجموعه طنز، فیلمی ساخته و ارائه خواهد شد که باعث این همه حرف و حدیث برای او، کتابش، کارگردان و شرکت تولید کننده گردد. فیلم که به نمایش درآمد، رسانه های جهان، معرکه آراء موافق و مخالف شدند و ده ها مقاله درباره آن نگاشته شد که حاوی نقض و ابرام و طرح ابهام های گوناگون بود. میزان تحریفات تاریخی این اثر به حدّی غیر قابل قبول و عجیب بود که حتی صدای مورخان غربی را هم درآورد، از جمله ابهامات مطرح شده، موارد زیر بود: شرکت "وارنر" با چه انگیزه ای این فیلم را ساخته است؟ آیا توطئه ای علیه ایران در کار بوده یا این که صرفا به فکر تجارت و گیشه بوده اند؟ اگر توطئه ای بوده، سردمداران دولت آمریکا در آن چه نقشی داشته اند؟ اگر انگیزه سیاسی در کار نبوده و ساخت و نمایش این فیلم، تصادفا با وضعیت امروز مقارن شده، این تحریفات به چه منظور صورت گرفته است؟ چرا تاریخ را وارونه کرده و چرا ایرانیان را خشن نشان داده اند؟ چرا ایرانیان را با چهره ای زشت و مانند انسان های اولیه به نمایش گذاشته اند؟ و... از قضا، یونانی ها نیز پر از سوال بودند، آن ها هم علاوه بر سوالات فوق، می پرسیدند: هالیوود، از به تصویر کشیدن مبارزات قهرمانانه و از خود گذشتگی شهروندان اسپارتی، چه هدفی را دنبال می کند؟ چرا این فیلم، پرفروش ترین فیلم در تاریخ سینمای یونان شد؟ چرا خشایار شاه را دارای انحراف جنسی معرفی می کنند، در حالی که در آن روزگار، این کار، در بین آتنی ها، معمول بوده است؟ آیا "بوش"، همان "لئونیدا" ، "اسپارت" هم "واشنگتن" و "ترموپیل" نیز "بغداد" است؟ آیا سربازان ایرانی 5 میلیون نفر بودند؟ و این سوالات هم چنان ادامه داشت و پاسخ درستی هم به آن ها داده نشد، تا این که هفت سال بعد، یعنی سال 2014، دوباره هالیوود دست به کار شد و این دفعه با به کار گیری یک کارگردان نا معروف اسرائیلی، به نام "نوام مورو" اقدام به ساخت " 300 دو، ظهور یک امپراتوری " نمود. این فرد از سرمایه داران پشت پرده هالیوود است که برای اولین بار، آفتابی شده است. در فیلم سینمایی ۳۰۰ دو، به ماجراهای دیگری از نبرد جنگجویان "اسپارت" در برابر حملات سپاه خشایارشا، پادشاه هخامنشی می پردازد و مانند فیلم 300 یک ، به تحریف تاریخ و تحقیر ایرانیان باستان می پردازد، این دروغ ها به گونه ای است که صدای بی بی سی هم در آمد و ضمن مصاحبه با "پل کارتلج" استاد مطالعات فرهنگ یونان در دانشگاه کمبریج لندن، به چند اشتباه تاریخی این فیلم اشاره کرد. نکته قابل توجه، موضع گیری یونانی ها در مورد این دو فیلم است که بسیار غیر منتظره بود، آن ها با نقد جدی، مبانی تاریخی این فیلم را زیر سوال بردند و رسما به بازی سیاسی آمریکا اشاره کردند. در این جا به نقطه نظرات چند تن از نویسندگان مشهور یونان پیرامون فیلم 300 یک می پردازم تا با دیدگاه آنان آشنا شوید. اغلب نویسندگان یونانی، ابتدا مستندات تاریخی این فیلم را زیر سوال بردند، به گونه ای که آقای "افی گازی"، استاد تاریخ دانشگاه آتن در روزنامه "ویما" نوشت : خیلی مسخره است که کسی بخواهد از سناریوی برگرفته از کتاب طنزِ فرانک میلیر، به حقایقی در مورد جنگ "ترموپیل" دست یابد. فیلم 300 برگرفته از کتابی طنز است که درگیری ها را به صورت نقاشی به تصویر کشیده است. کارگردان فیلم هم، به همان سبک آن را وارد سینما نموده است و مطمئنا این تصاویر، در چارچوب تاریخ "هرودت" نمی گنجد. آقای "یانیس متروپلوس"، سردبیر مجله "ایکونوس" هم نوشت : این فیلم، تاریخ را کاملا تحریف کرده و آن چه "ژاک ساندره" ارایه می کند، با حقیقت تاریخی هم خوانی ندارد، به گونه ای که حتی جامعه اسپارتی را مشکل دار و نگران معرفی می نماید و این نوع موضع گیری، در واقع ریختن روغن بر روی آتش است . وی همچنین تاکید می کند : فیلم 300 برای کودکان ممنوع است و آن ها فقط به همراه خانواده هایشان می توانند به تماشای این فیلم بنشینند، زیرا خشونت بیش از حدی در آن به نمایش در می آید، تا جایی که بر روی لنز دوربین فیلم برداری، خون هم پاشیده می شود و این چیزی است که اصلا با تاریخی که "هرودت" نوشته، هم خوانی ندارد. "تئودورس آنجلوپولوس"، کارگردان فقید و شهیر یونانی نیز اظهار داشت : آمریکایی ها اکثرا حد و مرزی را در هیچ مساله ای رعایت نمی کنند و با مسایل تاریخی نیز مانند دیگر مسایل برخورد می کنند. برای مثال یاد آوری می کنم که فیلم قدیمی "اودیسه" که به کارگردانی "کرک داگلاس" تهیه شده بود، هیچ گونه رابطه ای با واقعیات تاریخی نداشت. آمریکایی ها، تاریخ را افسانه وار می نگارند و به همان صورت آن را ارایه می کنند. این چیزهایی را که در فیلم 300 به عنوان تاریخ معرفی می کنند، تاریخ نیست. اما تا چه حد این ها مجاز هستند که افسانه را با تاریخ مخلوط کنند، نمی دانم؟ آنچه مسلم است، این است که کسی از این بابت آنها را بازخواست نمی کند. آقای"آنجلوپولوس" ادامه می دهد: برای بعضی، جمله « هدف وسیله را توجیه می کند» ملاک کار است، ولی نمی تواند باعث پنهان شدن حقایق گردد و تحریف حقایق، ممکن است از نظر قانونی تنبیه نداشته باشد، ولی تاریخ آن را محکوم می کند. آقای "خیریوس خریستودولوس"، محقق مرکز تحقیقات یونان نیز می گوید: در این فیلم دیدگاه های اسپارتی ها، مانند دیدگاه های "رامسفلد" معرفی می شود، بدن جنگ جویان اسپارتی نیز مانند بدن"رامبو"، عضلانی نشان داده می شود. "لئونیدا" هم به یک نظامی آمریکایی در بغداد مشابهت داده شده و ایرانیان هم مانند غول های بی شاخ و دمی که فقط به دنبال مکیدن خون انسان هستند، معرفی می شوند. آتنی ها هم شباهت به اروپایی ها دارند و فقط اسپارتی ها مانند امریکاییان، مردان حقیقی هستند. به نظر من نباید به این گفته های احمقانه گوش کرد. تاریخ بشریت در اقیانوسی از خون، غوطه ور است و بر شن های گداخته گام برداشته است و حتی یک فارغ التحصیلِ معمولی رشته تاریخ به خوبی می داند که امپراتوری هخامنشی، یکی از باستانی ترین و بزرگترین امپراتوری هایی بوده است که باعث توسعه فرهنگ شده و تعداد زیادی از پادشاهان بزرگ آن، از جمله داریوش و خشایار شاه، حاکمانی روشن فکر و متفکر بوده اند. تولید کنندگان این فیلم تاریخ را خوب می دانند، اما به تحریف آن پرداخته اند. آقای" کاکوریوتیس"، استاد دانشگاه آتن نیز می گوید: من نیازِ کار هنری را درک می کنم ولی انتقاد من به کارگردان این است که چرا خشایار شاه را دارای انحراف جنسی معرفی می کند در حالی که در جامعه اسپارتیِ آن روز، انحراف جنسی، معمول بوده است. خانم "آنتیگونا متروپولوس" ، سردبیر مجله "نیواستیوا" نوشت: دیدن این فیلم که بر مبنای یک نقاشی کلاسیک تهیه گردیده، برای سلامتی فکر انسان ها زیان آور می باشد. وی سپس تاکید می کند : این موضوع خیلی تاسف برانگیز است که کارگردان این فیلم، وقتی متوجه شد، احتمالا تعدادی از منتقدین فیلم، او را فاشیست قلمداد خواهند کرد، اصلا نگران و ناراحت نشد. برعکس، اولین عکس العمل وی این بود که من شدیدا فاشیست را دوست دارم و برای من، قسمت مهم این فیلم زمانی است که بعد از اتمام یک مرحله ازجنگ و خون ریزی، "لئونیدا" یک سیب را با آرامش گاز می زند! بعضی از نویسندگان هم بر سیاسی بودن این فیلم تاکید داشتند و می گفتند: فیلم 300 برای امروز ساخته شده و به حوادث این روزگار اشاره دارد. از جمله خانم "آندرا دلی آکا" از روزنامه "اثنوس" نوشت : این فیلم در واقع شهروندان، سیاسیون و سربازان امروز ایران را نشانه رفته است، ممکن است بگویید امپراتوری ایران باستان، کشوری اشغال گر و توسعه طلب بوده است، اما آیا اسپارت ها سالیان سال با آتنی ها و شهروندان "تیواس" و "مقدونیه" بطور مستمر درگیر نبوده اند؟ مگر "قیصر" و "اسکندر" چه کار کردند؟ غیر از این است که آن ها هم ، همین کارها را انجام دادند؟ این فیلم گرچه ظاهرا یک بخش از تاریخ یونان باستان را معرفی می کند، ولی در واقع به طرح ادعاهای واهی مبارزه با تروریزم بین المللی و شعار کاخ سفید یعنی « نظم نوین جهانی» امپراتوریِ امریکا پرداخته است . آقای "یانیس گلوساری"، نویسنده معروف یونانی هم در مجله "کاتی مرینی" نوشت: فیلم بد سلیقه 300 ، اسپارتی ها را افرادی طرفدار دمکراسی معرفی می کند که برای نجات یونان و شهرهای مختلف آن، خود را قربانی می کنند و یونان را به گونه ای نشان می دهد که تمدن غرب از آن نشات گرفته است، ولی از کورش بزرگ، پدربزرگ خشایار شاه که در سال 539 قبل از میلاد، بیانیه حقوق بشر را برای نجات یهودیان صادر کرد و این اقدام تاریخی و بی نظیر وی بر کسی پوشیده نیست، هیچ یادی نمی کند. فیلم 300 نه تنها در تاریخ سینما نخواهد ماند، بلکه هیچ هنرمندی از یونان، ایران و حتی آمریکا این فیلم را جدی نخواهد گرفت. در پایان به نظر می رسد، با مطالعه این دیدگاه ها، شما نیز مثل من به این جمله اعتقاد پیدا کرده اید: « گرچه یونانی ها در حوزه جغرافیایی غرب قرار گرفته اند، ولی از نظر فکری، روحی و فرهنگی، شرقی هستند». منبع: خبرآنلاین
دیدگاه تان را بنویسید