موسیقی ما بیبرنامهتر از آن است که مافیا داشته باشد
بدون تردید نمی توان از نقش موثر مجید اخشابی خواننده کشورمان در شیرینتر شدن مجموعههای تلویزیونی چشمپوشی کرد؛ مردی که با صدای خود به تیتراژ بسیاری از آثار مطرح تلویزیون حال و هوای دیگری داده است.
اخشابی شاید چندان تمایلی به اجرای کنسرت و شوهای مختلف موسیقایی نداشته باشد اما او از پیشقراولان موسیقی پاپ کشورمان یا بهتر بگوییم یکی از مهم ترین خوانندگان نسل دومی موسیقی پاپ پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که هم توانسته ذائقه مخاطبان تلویزیونی را بشناسد و هم ذائقه مسوولان را؛ مسوولان سختگیری که تجربه نشان داده خیلی سخت میتوانند به یک خواننده موسیقی آنهم از نوع پاپ اعتماد کنند.
به هر ترتیب مجید اخشابی خواننده و نوازنده ای است که چندین سال است جای پای خود در جریان موسیقی پاپ کشورمان محکم کرده است. او خوب می داند که انتخابی که برای حضور خود در موسیقی پاپ کشورمان انجام داده انتخابی است که بیشتر حول محور مخاطبان تلویزیونی است تا مخاطبان غیر تلویزیونی بنابراین در این فضا هم تلاش کرده تا بیشتر از خواسته مسوولان خود را به مردم بشناساند. خوانش تیتراژ مجموعه های پرمخاطبی چون «گمگشته» ، «دارا و ندار»، «محله بنده نواز»، «سفر بخیر» و ... مجید اخشابی را به عنوان خواننده ای پرطرفدار معرفی میکند.
این نوازنده و خواننده 42 ساله متولد تهران است که فعالیت موسیقایی خود را از تنکابن با نوازندگی سنتور آغاز کرد در مدت کوتاهی توانست خود را به عنوان یک نوازنده مستعد و آیندهدار در شهرستان محل اقامت خود که به دلیل شرایط شغلی پدرش در آنجا حضور داشت، معرفی کند. اخشابی بعد از اینکه در سال 70 در رشته مهندسی عمران دانشگاه چالوس قبول شد تلاش کرد تا رفت و آمد های موسیقایی خود را در دانشگاه و پایتخت بیشتر کند از این رو با تشکیل یک ارکستر به تمرین های خود نظم بخشید که تشکیل چنین گروهی برای او امکان ضبط چند قطعه موسیقایی در استودیو را فراهم کرد و اتفاقا در همین روزهای حضور در استودیو بود که با ترغیب تعدادی از دوستان و همراهانش خوانندگی را نیز تجربه کرد، تجربه ای که در نهایت منجر به ارسال یکی از قطعاتش به مرکز موسیقی سازمان صدا و سیما و شنیدن اثر توسط فریدون شهبازیان شد.
مجید اخشابی خوش اقبال که حالا دیگر فریدون شهبازیان صدایش را شنیده و پسندیده بود توسط همین آهنگساز و البته احمد علی راغب به مهدی کلهر (رییس وقت مرکز موسیقی سازمان صدا و سیما) برای حضور در ارکسترهای سازمان معرفی شد و این آغاز راه پرفراز و نشیبی برای وی بود تا جایی که علاوه بر نوزاندگی و خوانندگی در چندین پروژه موسیقایی او را بر جایگاههایی چون عضویت در شورای عالی موسیقی سازمان صدا و سیما، شوراهای تخصصی مرکز موسیقی و بسیاری از مناصب دیگر هدایت کرد.
همکاری در تولید و ضبط چندین اثر موسیقایی و آهنگسازی فیلم های سینمایی با حضور هنرمندانی چون همایون خرم، علی تجویدی، فریدون شهبازیان، بابک بیات، احمد علی راغب، مجید انتظامی، کامبیز روشن روان، فضل الله توکل، حسن ناهید، شهریار فریوسفی، حضور در چندین فستیوال بین المللی موسیقی در کنار هنرمندان پیشگام موسیقی ایرانی، حضور در آلبوم بسیاری از خوانندگان نسل اولی و نسل دومی پاپ به عنوان نوازنده، تولید آلبوم های «همراز»، «گمگشته» ، «پریزاد» ،خواننده تیتراژ چندین مجموعه تلویزیونی از جمله «همراز»، «عروج»، «مهتاب»، «محله بنده نواز»،«مسافری از هند»، «یک وجب خاک»، «متهم گریخت»، «خانه به دوش»، «الفبای مهربانی»، «مدینه مهربانی»، «روزهای زیبا»، «دارا و ندار»،«ماه دراومد»، «شب مهتاب»، «بوی خوش زندگی»، «مسابقه ستارهها»، «جشن رمضان»، «شبهای شیدایی»، «خانه مهر»، «ماه محبوب» و « خوب ، بد، زشت» از جمله فعالیتهای این خواننده همیشه پرکار است. وی که هم اکنون در مقطع دکترای رشته پژوهش هنر مشغول تحصیل است، طی این سالها با تاسیس آموزشگاه موسیقی همراز دستی بر آموزش خوانندگی و نوازندگی موسیقی هم داشته که به گفته وی در این آموزشگاه متدهای نوینی را در عرصه آموزشی ارائه داده که می تواند گام جدیدی در عرصه آموزش موسیقی در کشورمان تلقی گردد. او که علاقه چندانی هم به حضور در فضاهایی غیر از سلیقه خود ندارد به دنیای مطبوعات هم پا گذاشته است که انتشار نشریه فرهنگی اجتماعی زیر و بم یکی از این فعالیتهاست.
مجید اخشابی به دعوت خبرگزاری مهر به بهانه فعالیت مستمر و چندین ساله خود در موسیقی در این رسانه حضور یافت و در یک گفتگوی مشروح از انگیزه های خود در موسیقی، بخشی از جریان موسیقی که از او به عنوان یک خواننده دولتی و وابسته به سازمان صدا و سیما یاد میکند، عنوان مافیای موسیقی، چگونه خواننده شدن و مواردی از این دست اشاره کرد.
با ما در بخش نخست این گفتگو همراه شوید:
* تمایل دارم در ابتدای این گفتگو یک تصویر کلی از فعالیتهای دو دهه اخیر خود به علاقه مندان ارائه دهید که چطور به عنوان یک خواننده همچنان توانستهاید در میان انواع و اقسام موسیقیها اعم از موسیقی مجوزدار و زیرزمینی حرفی جدی برای گفتن داشته باشید؟
- آنچه می توانم درباره فعالیتهای چند ساله خودم در حوزه موسیقی اشاره کنم تلاش زیاد در کنار تجربهآموزی بوده که فارغ از هر کلیشه ای به آن اعتقاد داشته و دارم. خوشبختانه این توفیق نصیبم شده که تحصیلات تکمیلی خود را در رشته دکترای پژوهش هنر ادامه دهم و این برای من فرصت بسیار مغتنمی است که با تمام نظریات و افکار هنری آشنا شوم و جالب اینجاست که هر چه بیشتر وارد این جریان می شوم می بینم که فعالیت در هنر یک کار بسیار عجیب و غریب، غیر قابل تعریف و مسیری بدون نقشه است؛ بر خلاف صنعت که همواره با آمار، ارقام و معادلات، راهبری می شود. در عرصه هنر ما دارای یک پلان یکبار مصرف هستیم که اگر بخواهیم دوباره از پلان قبلی استفاده کنیم کار به جایی نمی رسد.
من هم در این سالها کوشیده ام بر اساس این تجربه کارهایم را هدایت کنم. در این مدت متوجه شدم به دست آوردن خلاقیت و نوآوری و دستیابی به فکرهای جدید امری اجتناب ناپذیر در تولید اثر هنری است و بدون این روش هیچگونه امکان توفیق وجود ندارد.
از طرفی تجهیز ذهن به دانش و علم روز یکی از ضروریات بسیار مهمی است که یک هنرمند باید به آن توجه کند. من در این سالها اعتقاد داشتم پیش از اینکه بخواهم حرفی بزنم، باید بشنوم و یاد بگیرم. من باد گرفته ام باید خیلی تلاش کنم تا به یافته هایی برسم که قابل بیان باشد؛ یافتهها و خلاقیت هایی که بر مبنای سنت و موسیقی ایرانی شکل می گیرد و باید به بهترین و علمی ترین شکل ممکن هم ارائه شوند.
البته بعضیها در برخی موارد خلاقیت هایی را شکل می دهند که نتیجه آن تبدیل یک هنجار به ناهنجار است و اتفاقا همین موضوع باعث جلب توجه و دیده شدن نیز می شود ولی خوشبختانه سبک من هیچوقت به این شکل نبود و همیشه سعی کردم بر اساس همان قواعد و فرمول های از پیش تعیینشده به دیدگاههای جدیدی دست پیدا کنم. مسیری که نتیجه تلاش شبانه روزی ام بوده و همچنان من را به استمرار حرکت در این مسیر ترغیب می کند.
*یعنی می خواهید بگویید که عنوان مافیای موسیقی را در این سالها تجربه نکردید و به راحتی توانستید به آنچه می خواهید و به آن اشاره کردید دست پیدا کنید؟
- ببینید من بیش از دو سه مرتبه در مصاحبه های دیگر هم به این موضوع اشاره کردم که آنچنان با عنوان «مافیای موسیقی» موافق نیستم که بگوییم چنین جریانی رسما در موسیقی کشور ما وجود دارد شاید در سیاست و صنعت این گونه باشد اما هنر مافیابردار نیست. به عنوان نمونه چطور می توان صدایی را که بد است از طریق مافیا به دلها نشاند؟ یا اگر هم با ضرب تبلیغات راهکارهایی را برای معرفی خوانندگان به دست آورد این کار به چه شکل ماندگار خواهد شد؟
من باز هم تاکید می کنم که ذات هنر مافیابردار نیست چون هنر در مجموعه زمان و تاریخ همواره در حال پالوده و غربال شدن است و آنچه را باید بماند، نگه می دارد. من موضوع مد نظر شما را از مافیای موسیقی به عنوان «کارگروهها» تعدیل می کنم که در آن یک شاعر، یک آهنگساز، یک تنظیم کننده، یک خواننده با هم یک گروه می شوند و کاری را انجام می دهند یا مثلا کارگردانی در یک تجربه ای با یک خواننده در تیتراژ مجموعه اش همکاری می کند و وقتی می بیند نظرش به خاطر استفاده از فلان خواننده تامین شده و خاطره خوبی از او دارد دوباره از او استفاده می کند.
به هر ترتیب حالت هایی هم ممکن است وجود داشته باشد که جریان دیگری حاکم باشد و باعث شود یک جریانی همیشه سر راه باشد اما من می خواهم مساله را جور دیگری بیان کنم. اینکه موسیقی ما به طورکلی بی برنامه تر از این حرفهاست که یک جریان مافیایی بخواهد روی آن مدیریت کند.
* فکر نمی کنید اتفاقا همین جریان بی برنامه موجب پدید آمدن واژه هایی چون مافیای موسیقی شده باشد؟
- ای کاش یک جریان هوشمند ولو مافیایی در موسیقی کشور مدیریت می کرد آن وقت تکلیف معلوم بود که مسیر ما کجاست؟ خطر قرمز ها چیست؟ اما این جریان هم وجود ندارد و مدیریت موسیقی و سیاستهای آن همواره شناور بوده و هیچ گونه نظم، قاعده و قانونی را ندیده که بتواند به عنوان معیار مد نظر قرار گیرد. به همین جهت است که هر اتفاقی ممکن است رقم بخورد که یا در کارها سهولت ایجاد کند یا مانع ایجاد کند که من منکرش نیستم اما باز هم امیدوارم شرایط طوری هدایت شود که موسیقی از قاعده و قانون مستحکمتری پیروی کند.
*من تا اینجای کار با رویکرد کاری که شما یکسری نشانه ها و اهداف را برای خودتان چه در نوازندگی و چه در خوانندگی ترسیم کرده اید موافقم اما خودتان خوب می دانید که داشتن علم و دانش موسیقایی و حتی استعداد برای ورود به جریان حرفه ای موسیقی آنهم در یک دهه اخیر در همه گونه هایش، آنچنان که باید و شاید ابزار قدرتمندی نبوده کما اینکه روند بیکار بودن فارغ التحصیلان مستعد دانشکده های موسیقی گواه این ادعاست. به همین دلیل گمان من این است که مولفه های دیگری هم برای خواننده شدن در کشورمان وجود دارد که شاید بتوان از این مولفه ها به عنوان قوانین نانوشته خوانندگی نام برد و مولفه هایی که از نگاه هر هنرمندی که در بازار حرفه ای موسیقی مشغول به فعالیت است متفاوت بوده و نشان دهنده فضای بی قاعده ورود هنرمندان به عرصه های حرفه ای موسیقی است. فضایی که مایلم شما نیز مولفه های ورود به آن را نام ببرید.
- قبل از اینکه بخواهم به این پرسش شما پاسخ بدهم مجددا تاکید دوبارهای روی صحبتهای ابتدایی خودم می کنم، اینکه راه رفتن در مسیر هنر مانند حرکت در یک مسیر بی نقشه است بنابراین هر فرمولی که برای یک فضا و یک هنرمند ارائه می شود برای همان شخص جواب می دهد. به قول حافظ که می فرماید «هزار نکته غیر حسن بباید که تا کسی / مقبول طبع مردم صاحبنظر شود».
من هم از این قاعده مستثنی نیستم و خود را سالکی می دانم که برای رسیدن به آنجایی که باید هست خیلی راه دارم. از سوی دیگر بازهم معتقدم که یقینا برای رسیدن به مدارج ارزشمند در موسیقی باید در مرحله اول علم این کار را داشته باشیم و از دستمایه های هنری این گونه هنری بهره مند شویم. از سوی دیگر داشتن یک هوش اجتماعی، سلیقه درست و خلاقیت موثر و کارآمد یک معجونی است که باید در درست کردن آن نهایت دقت را کرد و بعدا نتیجه درخشان تاثیر آن را دید.
*یعنی شما با درست کردن این معجون سحرآمیز و بدون هیچ رابطهای وارد جریان حرفهای موسیقی شدید و در این مسیر ماندگار شدید؟
- ورود من به موسیقی بسیار ساده بود. سال 70 بود که من با تعدادی از دوستان نوازنده در تهران آشنا شدم. آن زمان من نوازنده جوانی بودم که در تنکابن و چالوس کار موسیقی می کردم و غیر از تدریس و چند اجرای کوچک فعالیت حرفه ای آنچنانی در موسیقی نداشتم. ما در آن موقع رویا و سودای این را داشتیم که با همان گروه در استودیو آلبومی را تولید کرده و آن را منتشر کنیم. در نهایت موفق به تولید یک اثری شدیم که من در آن اثر به عنوان خواننده نیز حضور داشتم. در ادامه و با رایزنی های زیادی که انجام دادیم این قطعه برای اولین بار تحویل مرکز موسیقی سازمان صدا و سیما و استاد فریدون شهبازیان شد و یادم می آید که آقای شهبازیان با هیبت خاصی که داشتند کار را تحویل گرفت و گفت که فردا برای کسب نتیجه تماس بگیرید.
بعد از مدتی آنها با ما تماس گرفتند و اعلام کردند که اثر مورد پذیرش استاد قرار گرفته است. خوشبختانه لطف استاد شهبازیان به قدری زیاد بود که علاوه بر پخش آن در تلویزیون و رادیو اعلام کرد برای انتشار قطعات دیگر آلبوم نیز به ما کمک خواهد کرد. البته بماند که این کار هیچوقت منتشر نشد اما همین روند بود که باعث ورود من به رسانه شد و باعث شد من 10 سال با صدا و سیما همکاری کنم تا آنجا که تیتراژ سریال «گمگشته » رامبد جوان از سیما پخش شد و مردم هم من را شناختند و کار به همین شکل ادامه پیدا کرد.
*به نظر می آید خیلی هم روند ساده ای نبوده است.
- روند کاری من همین بود. من جوانی بودم که از شهر تنکابن با اتوبوس به تهران آمدم و به غیر از رختخوابی که برای خوابیدن از شهرستان با خود همراه داشتم چیز دیگری نداشتم. بقیه موارد هم لحظه لحظه تلاش، پیگیری و استمراری بود که در کار داشتم البته در این بین لطف خداوند نیز شامل حال من شد که باعث شد جنس صدای من مورد پسند مردم هم قرار بگیرد. البته بعضی وقت ها هم آن چیزی که فکر نمی کنید نیز اتفاق می افتد به عنوان نمونه ما یک سری خواننده داریم که صداهای عجیب و غریبی دارند که اگر هزاران ساعت کلاس هم بروند متاسفانه هیچ استعدادی برای خواننده شدن ندارند ولی شرایط برای آنها به گونه ای رقم می خورد که تبدیل به یک خواننده می شوند که به نظرم اینها فرآیندهایی است که در هنر شکل می گیرد.
ولی مبنای حرکت من این بود که بر اساس قواعد و جوهره اصلی، موسیقی را پیش بگیرم نه راه مخالف بودن و انگشت نما شدن را. مطرح شدن برای من هیچ گاه اولویت نبود. من 32 سال برای آنچه که می خواهم به آن برسم زحمت کشیدم و تلاش کردم وبه طور حتم اگر همه علاقه مندان موسیقی چنین زمانی را بگذارند بدون تردید موفق می شوند.
*برسیم به سازمان صدا و سیما که یکی از پایگاههای اصلی مجید اخشابی برای معرفی در بازار حرفه ای موسیقی بوده است. شرایطی که چه بخواهیم و چه نخواهیم نصیب هر خواننده ای به این وسعت نمی شود و به نظر می آید وابستگی و علاقه زیادی به این رسانه دارید که همچنان وفادارانه به کار خود در رسانه ملی ادامه دادید.
- به نظرم واژه وابستگی کلمه چندان مناسبی نیست و من تمایل دارم از واژه «ابزار» به جای کلمه دیگری که شما به کار بردید استفاده کنم. این ابزار مانند خبرگزاری شما می ماند که شما به عنوان یک خبرنگار به یک سلسله امکاناتی احتیاج دارید که بتوانید فن و ایده خود را در آنجا بیان کنید و خبرگزاری هم ابزار شما برای دستیابی به موارد مورد نظرتان است. صدا و سیما هم یک ابزار قدرتمند است که چند عامل باعث شد من همکاریام با این نهاد را حفظ کنم.
اول اینکه از عنفوان جوانی با رسانه ملی بزرگ شدم و خیلی چیزهای در این مکان یاد گرفتم که تجربه بسیار زیادی را برایم همراه داشت. به نظر من کار در رسانه فن و هنری جدای از هنرهای دیگر است که اتفاقا هنر دشواری است. من ادعایی در این زمینه ندارم اما اعتقاد دارم کار در رسانه یک علم است و هرکسی نمی تواند ساده و راحت وارد آن شود و برای مخاطبان آهنگی بسازد و بخواند و حدس بزند چه موسیقی خوب است چه موسیقی بد. به نظر من لازمه حرکت در چنین مسیری شناخت است که من بعد از حدود 20 سال با تلاش آن را به دست آوردم و کارهایم به شکلی تولید شده که مخاطبان از آن استقبال کرده اند و خیلی هم تکرارپذیرند.
*و شما هم تمایلی برای خروج از آن و وارد شدن به تجربه های دیگر را ندارید.
- من در مرحله اول صاحب یک تجربه در سازمان صدا و سیما هستم در ثانی من این رسانه را دوست دارم و به آن عادت کردم و متواضعانه می گویم که کلمه بزرگ شدن را در این رسانه تجربه کردم.
من مانند برخی نیستم که کارشان را با رسانه ملی آغاز کردند و بعد از اینکه کارشان گرفت به آن پشت پا میزنند. من چنین سیستمی ندارم و سازمان صدا و سیما اگر چه با ایده آل هایم فاصله دارد اما برای من محبوب است. من اعتراف می کنم که صدا و سیما را دوست دارم. البته بعضی از هنرمندان هستند که بیشتر فضای سایبری و وب را دوست دارند و بر اساس علاقه مخاطبان خود برنامه سازی و کار می کنند که این رویکرد هم تخصص می خواهد؛ رویکردی که تجربه من به نسبت موسیقی در رسانه ملی در آن فضا کمتر است.
من در قالب کار کردن و سفارشی کار کردن را خوب یاد گرفتم و شاید جزو معدود کسانی باشم که تا به حال تمام کارهایی را که به من ارجاع شده است، تلاش کردم به بهترین وجه انجام دهم. کارهای من همیشه تعریف داشته است. من همیشه برای اینکه بخواهم کاری را انجام دهم پرسش هایی را از خود می کنم و وقتی به جواب همه آنها رسیدم کارم را ادامه می دهم. متاسفانه برخی از کارها هستند که هیچ هدفی ندارند و فقط برشی از یک لحظه است که هیجان می آورد و زود هم از این بین می رود.
منبع: مهر
دیدگاه تان را بنویسید