سخنان آیت الله جوادی آملی در عظمت امام جواد + صوت/ خردسالی امام نهم و حیرت برخی شیعیان/ روایتی از پاسخ‌های کوبنده امام در مناظرات/ مولودی خوانی با نوای میرداماد و طاهری

کد خبر: 340391

شاگردان علی بن جعفر به عرض او رساندند که شما با این قدمت و با این سوابق درخشان تدریس در برابر یک کودک این همه پر خضوع!! فرمود: ساکت باشید! سپس گفت: خدا مرا با این محاسن سفید دید، ولی مرا لایق امامت ندانست و این کودک را اهل امامت دانست! چه اعتراضی دارید؟! چه حرفی دارید؟! امام جواد این چنین است و مظهر جود خداست و بهترین جود، جود های علمی است.

سخنان آیت الله جوادی آملی در عظمت امام جواد + صوت/ خردسالی امام نهم و حیرت برخی شیعیان/ روایتی از پاسخ‌های کوبنده امام در مناظرات/ مولودی خوانی با نوای میرداماد و طاهری
سرویس فرهنگی «فردا»: در ماه رجب، نشاط و سرور فراوانی بر دل‌های مؤمنان جاری می‌شود و در این بین، دهم رجب سالروز میلاد امام نهم، امام جوادالائمه علیهم السلام روز ويژه و پربرکتی است. امید است که مطالب گردآوری شده در این ويژه‌نامه لحظات مفیدی را برای خوانندگان «فردا» در این میلاد خجسته و الهی فراهم سازد ... السلام علیک یا محمد بن علی، أيها الجواد و رحمة الله و برکاته ...
سخنان آیت الله جوادی آملی در عظمت امام جواد علیه السلام
به مناسبت ولادت آن امام همام، گزیده ای از سخنرانی حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی درباره احترام ویژه علی‌بن‌جعفر(ره) نسبت به امام جواد علیه الصلاة و السلام در اختیار دوستداران آن حضرت قرار می گیرد.
.... ابن عمار می گوید من دو سال در مدینه در محضر درس علی بن جعفر رضوان الله علیه مشرف بودم.
احادیثی را که علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر علیهم السلام نقل می کرد، من می نوشتم.
روزی در مجلس درس علی بن جعفر ما دیدیم که استاد ما، این پیر خرد، بدون کفش و عبا، به استقبال کودکی رفت و دست مبارک آن کودک را بوسید و او را تعظیم کرد!
آن کودک فرمود: عموی من بشین!
عرض کرد: چگونه من بشینم و شما ایستاده اید؟!
این صحنه گذشت...
شاگردان علی بن جعفر به عرض او رساندند که شما با این قدمت و با این سوابق درخشان تدریس در برابر یک کودک این همه پر خضوع!!
فرمود: اسکتوا!
ساکت باشید... سپس دست به محاسن شریف خود گذاشت و گفت:
خدا مرا با این محاسن سفید دید، ولی مرا لایق امامت ندانست و این کودک را اهل امامت دانست!
چه اعتراضی دارید؟! چه حرفی دارید؟!
امام جواد این چنین است و مظهر جود خداست و بهترین جود، جود های علمی است...
منبع: اسرا
خردسالی امام جواد و حیرت برخی شیعیان
مشكل كوچكى سنّ حضرت جواد، نه تنها براى بسيارى از افراد عادى از شيعيان حل نشده بود، بلكه براى برخى از بزرگان و علماى شيعه نيز جاى بحث و گفتگو داشت. به همين جهت پس از شهادت امام رضا (ع) و آغاز امامت فرزند خردسالش، حضرت جواد، شيعيان - بويژه شيعيان عامى - با گرداب اعتقادى خطرناك و در نوع خود بى سابقه اى مواجه شدند و كوچكى سن آن حضرت به صورت يك مشكل بزرگ پديدار گرديد.
«ابن رستم طبرى»، از دانشمندان قرن چهارم هجرى، مى نويسد:
«زمانى كه سنّ او (حضرت جواد) به شش سال و چند ماه رسيد، مأمون پدرش را به قتل رساند و شيعيان در حيرت و سرگردانى فرو رفتند و در ميان مردم اختلاف نظر پديد آمد و سنّ ابو جعفر را كم شمردند و شيعيان در ساير شهرها متحير شدند».(1)
به همين جهت، شيعيان اجتماعاتى تشكيل دادند و ديدارهايى با امام جواد به عمل آوردند و به منظور آزمايش و حصول اطمينان از اينكه او داراى علم امامت است، پرسشهايى را مطرح كردند و هنگامى كه پاسخهاى قاطع و روشن و قانع كننده دريافت كردند، آرامش و اطمينان يافتند.
مورخان در اين زمينه مى نويسند: چون امام رضا (ع) در سال دويست و دو رحلت نمود، سنّ ابوجعفر نزديك به هفت سال بود، ازينرو در بغداد و ساير شهرها در بين مردم اختلاف نظر پديد آمد. «ريّان بن صلت»، «صفوان بن يحيى»، «محمد بن حكيم»، «عبدالرحمن بن حجاج» و «يونس بن عبدالرحمن»، با گروهى از بزرگان و معتمدين شيعه، در خانه «عبدالرحمن بن حجاج»، در يكى از محله هاى بغداد به نام «بركه زلزل»(2) گرد آمدند و در سوگ امام به گريه و اندوه پرداختند... يونس به آنان گفت: دست از گريه و زارى برداريد، (بايد ديد) امر امامت را چه كسى عهده دار مى گردد؟ و تا اين كودك (ابوجعفر) بزرگ شود، مسائل خود را از چه كسى بايد بپرسيم؟
در اين هنگام «ريّان بن صلت» برخاست و گلوى او را گرفت و فشرد، و در حالى كه به سر و صورت او مى زد، با خشم گفت: تو نزد ما تظاهر به ايمان مى كنى و شكّ و شرك خود را پنهامى مى دارى؟! اگر امامت او از جانب خدا باشد حتى اگر طفل يك روزه باشد، مثل پيرمرد صد ساله خواهد بود، و اگر از جانب خدا نباشد حتى اگر صد ساله باشد، چون ديگران يك فرد عادى خواهد بود، شايسته است در اين باره تأمّل شود. در اين هنگام حاضران به توبيخ و نكوهش يونس پرداختند.(3)
و در آن موقع، موسم حج نزديك شده بود. هشتاد نفر از فقها و علماى بغداد و شهرهاى ديگر رهسپار حج شدند و به قصد ديدار ابو جعفر عازم مدينه گرديدند، و چون به مدينه رسيدند، به خانه امام صادق (ع) كه خالى بود، رفتند و روى زيرانداز بزرگى نشستند. در اين هنگام عبدالله بن موسى، عموى حضرت جواد، وارد شد و در صدر مجلس نشست. يك نفر بپا خاست و گفت: اين پسر رسول خداست، هركس سؤالى دارد از وى بكند. چند نفر از حاضران سؤالاتى كردند كه وى پاسخهاى نادرستى داد!...(4) شيعيان متحيّر و غمگين شدند و فقها مضطرب گشتند و برخاسته قصد رفتن كردند و گفتند: اگر ابوجعفر مى توانست جواب مسائل ما را بدهد، عبدالله نزد ما نمى آمد و جوابهاى نادرست نمى داد!
در اين هنگام درى از صدر مجلس باز شد و غلامى بنام «موفق» وارد مجلس گرديد و گفت: اين ابوجعفر است كه مى آيد، همه بپا خاستند و از وى استقبال كرده سلام دادند. امام وارد شد و نشست و مردم همه ساكت شدند. آنگاه سؤالات خود را با امام در ميان گذاشتند و وقتى كه پاسخهاى قانع كننده و كاملى شنيدند، شاد شدند و او را دعا كردند و ستودند و عرض كردند: عموى شما، عبدالله چنين و چنان فتوا داد. حضرت فرمود: عمو! نزد خدا بزرگ است كه فردا در پيشگاه او بايستى و به تو بگويد: با آنكه در ميان امت، داناتر از تو وجود داشت، چرا ندانسته به بندگان من فتوا دادى؟!.(5)
«اسحاق بن اسماعيل» كه آن سال همراه اين گروه بود، مى گويد:
من نيز در نامه اى ده مسئله نوشته بودم تا از آن حضرت بپرسم. در آن موقع همسرم حامله بود. با خود گفتم: اگر به پرسشهاى من پاسخ داد، از او تقاضا مى كنم كه دعا كند خداوند بچه اى را كه همسرم به آن آبستن است، پسر قرار دهد. وقتى كه مردم سؤالات خود را مطرح كردند، من نيز نامه را در دست گرفته بپا خاستم تا مسائل را مطرح كنم. امام تا مرا ديد، فرمود: اى اسحاق! اسم او را «احمد» بگذار؟ به دنبال اين قضيه همسرم پسرى به دنيا آورد و نام او را «احمد» گذاشتم.(6)
اين ديدار و بحث و گفتگو و ديدارهاى مشابه ديگرى كه با امام جواد (ع) صورت گرفت(7) مايه اطمينان و اعتقاد كامل شيعيان به امامت آن حضرت گرديد و ابرهاى تيره ابهام و شبه را از فضا فكر و ذهن آنان كنار زد و خورشيد حقيقت را آشكار ساخت.(8)
(1) . دلائل الامامه، الطبعه الثالثه، قم، منشورات الرضى، 1363 ه".ش، ص .204.
(2) . در برخى از منابع «بركه زلول» آمده است، ولى گويا «زلزل» صحيح است، زيرا برخى مى نويسند: اين بركه را «زلزل» غلام «عيسى بن جعفر بن منصور» حفر و آن را براى مسلمانان وقف نمود و از اين جهت به وى منسوب گرديد (مقرّم، سيد عبدالرزاق، نگاهى گذرا بر زندگانى امام جواد - عليه السلام -، ترجمه دكتر پرويز لولاور، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس، 1370 ه".ش، ص 109، پاورقى).
ياقوت حموى مى نويسد: ابراهيم موصلى نوازنده، «برصوما» و «زلزل» را از اطراف كوفه به بغداد آورد و به آن دو، موسيقى و آواز عربى آموخت و آنان از اين طريق به دربار راه يافتند و مورد توجه خلفا واقع شدند. نام اصلى زلزل، منصور، و خواهر او همسر ابراهيم موصلى بوده است (معجم البلدان، بيروت، دار اًّحيأ التراث العربى، 1399 ه".ق، ج 1، ص 402).
(3) . يونس و همچنين صفوان بن يحيى از اصحاب اجماع اند يعنى دانشمندان اماميه بر درستى و صحت روايات و احاديث آنان اتفاق نظر دارند. يونس از نظر جلالت قدر و عظمت معنوى در رتبه بسيار والايى قرار داشته و از طرف پيشوايان ما، مورد تمجيد فراوان واقع شده است و دانشمندان علم رجال، در ستايش او داد سخن داده اند . با اين اوصاف ، وقتى شخصيت بزرگ و استوارى مانند او چنين اظهاراتى بكند، وضع توده مردم و عوام شيعيان روشن است! از اين نظر بعضى از دانشمندان معاصر نتوانسته باور كند كه وى چنين بگويد، ازينرو گفتار او را بدين گونه توجيه كرده كه مقصود او از جمله «گريه را كنار بگذار» امتحان و آزمايش حاضران در مجلس بوده تا آنان كه در مقابل حق معرفتى استوار دارند شناخته شوند تا شايد او بتواند در ارشاد و راهنمايى كسى كه از امام منحرف شده است، تلاشى كرده باشد! (نگاهى گذرا بر زندگانى امام جواد - عليه السلام - ص 110، پاورقى).
(4) . در اينجا مورخان سؤالها و جوابها را نوشته اند، ولى ما به منظور رعايت اختصار از نقل آنها صرف نظر كرديم.
(5) . مجلسى، بحار الأنوار، الطبعه الثانيه، تهران، المكتبه الاسلاميه، 1395 ه".ق، ج 50، ص 98 - 100 (به نقل از عيون المعجزات) - محمد بن جرير الطّبرى، ابن رستم، دلائل الامامه، الطبعه الثالثه، قم منشورات الرّضى،، 1363 ه".ش، ص 204 - 206 - مسعودى، اثبات الوصيه، الطبعه الرابعه، نجف، المطبعه الحيدريه، 1374 ه".ق، ص 213 - 215 (با اندكى اختلاف در عبارات) قرشى،، سيد على اكبر، خاندان وحى، چاپ اول، دار الكتب الاسلاميه، 1368 ه".ش، ص 642 - 644 - مرتضى العاملى،، جعفر، نگاهى به زندگانى سياسى امام جواد - عليه السلام - ترجمه سيد محمد حسينى، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين، 1365 ه".ش، ص 27 - 29.
(6) . مسعودى، اثبات الوصيه، الطبعه الرابعه، نجف، المطبعه الحيدريه، 1374 ه".ق، ص 215.
(7) . مجلسى، همان كتاب، ص 90 - مسعودى همان كتاب، ص 210 شيخ مفيد، الاختصاص، تصحيح و تعليق: على اكبر الغفّارى،، منشورات جماعه المدرسين فى الحوزه العلميه - قم المقدّسه، ص 102.
(8) . گرد آوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوائی، ص 539.
منبع: وب سایت آیت الله مکارم شیرازی
مناظرات شگفت انگیز امام جواد علیه السلام
از آنجا كه امام جواد نخستين امامى بود كه در خرد سالى به منصب امامت رسيد (1) ، حضرت مناظرات و بحث و گفتگوهايى داشته است كه برخى‏از آنها بسيار پر سر و صدا و هيجان انگيز و جالب بوده است.
علت اصلى پيدايش اين مناظرات اين بود كه از يك طرف، امامت او به خاطر كمى سن براى بسيارى از شيعيان كاملا ثابت نشده بود (گرچه بزرگان و دانايان شيعه بر اساس عقيده شيعه هيچ شك و ترديدى در اين زمينه نداشتند) از اين رو براى اطمينان خاطر و به عنوان آزمايش، سؤالات فراوانى از آن حضرت مى‏كردند.
از طرف ديگر، در آن مقطع زمانى، قدرت «معتزله‏» افزايش يافته بود و مكتب اعتزال به مرحله رواج و رونق گام نهاده بود و حكومت وقت در آن زمان از آنان حمايت و پشتيبانى مى‏كرد و از سلطه و نفوذ خود و ديگر امكانات مادى و معنوى حكومتى، براى استوارى و تثبيت‏خط فكرى آنان و ضربه زدن به گروههاى ديگر و تضعيف موقعيت و نفوذ آنان به هر شكلى بهره بردارى مى‏كرد.
مى‏دانيم كه خط فكرى اعتزال در اعتماد بر عقل محدود و خطاپذير بشرى افراط مى‏ نمود: معتزليان دستورها و مطالب دينى را به عقل خود عرضه مى‏كردند و آنچه را كه عقلشان صريحا تاييد مى‏كرد مى‏پذيرفتند و بقيه را رد و انكار مى‏كردند و چون نيل به مقام امامت امت در سنين خردسالى با عقل ظاهر بين آنان قابل توجيه نبود، سؤالات دشوار و پيچيده‏اى را مطرح مى‏كردند تا به پندار خود، آن حضرت را در ميدان رقابت علمى شكست‏ بدهند!
ولى در همه اين بحثها و مناظرات علمى، حضرت جواد (در پرتو علم امامت) با پاسخهاى قاطع و روشنگر، هر گونه شك و ترديد را در مورد پيشوايى خود از بين مى‏برد و امامت‏خود و نيز اصل امامت را تثبيت مى‏نمود. به همين دليل بعد از او در دوران امامت‏حضرت هادى (كه او نيز در سنين كودكى به امامت رسيد) اين موضوع مشكلى ايجاد نكرد، زيرا ديگر براى همه روشن شده بود كه خردسالى تاثيرى در برخوردارى از اين منصب خدايى ندارد.
مناظره با يحيى بن اكثم (2)
وقتى «مامون‏» از «طوس‏» به «بغداد» آمد، نامه ‏اى براى حضرت جواد -عليه السلام- فرستاد و امام را به بغداد دعوت كرد. البته اين دعوت نيز مثل دعوت امام رضا به طوس، دعوت ظاهرى و در واقع سفر اجبارى بود.
حضرت پذيرفت و بعد از چند روز كه وارد بغداد شد، مامون او را به كاخ خود دعوت كرد و پيشنهاد تزويج دختر خود «ام الفضل‏» را به ايشان كرد.
امام در برابر پيشنهاد او سكوت كرد. (3) مامون اين سكوت را نشانه رضايت‏حضرت شمرد و تصميم گرفت مقدمات اين امر را فراهم سازد.
او در نظر داشت مجلس جشنى تشكيل دهد، ولى انتشار اين خبر در بين بنى عباس انفجارى به وجود آورد: بنى عباس اجتماع كردند و با لحن اعتراض آميزى به مامون گفتند: اين چه برنامه ‏اى است؟
اكنون كه على بن موسى از دنيا رفته و خلافت ‏به عباسيان رسيده باز مى‏خواهى خلافت را به آل على برگردانى؟ ! بدان كه ما نخواهيم گذاشت اين كار صورت بگيرد، آيا عداوتهاى چند ساله بين ما را فراموش كرده‏اى؟ !
مامون پرسيد: حرف شما چيست؟
گفتند: اين جوان خردسال است و از علم و دانش بهره‏اى ندارد.
مامون گفت: شما اين خاندان را نمى‏شناسيد، كوچك و بزرگ اينها بهره عظيمى از علم و دانش دارند و چنانچه حرف من مورد قبول شما نيست او را آزمايش كنيد و مرد دانشمندى را كه خود قبول داريد بياوريد تا با اين جوان بحث كند و صدق گفتار من روشن گردد.
عباسيان از ميان دانشمندان، «يحيى بن اكثم‏» را (به دليل شهرت علمى وى) انتخاب كردند و مامون جلسه‏ اى براى سنجش ميزان علم و آگاهى امام جواد ترتيب داد. در آن مجلس يحيى رو به مامون كرد و گفت: اجازه مى‏دهى سؤالى از اين جوان بنمايم؟
مامون گفت: از خود او اجازه بگير.
يحيى از امام جواد اجازه گرفت. امام فرمود: هر چه مى‏خواهى بپرس.
يحيى گفت: درباره شخصى كه محرم بوده و در آن حال حيوانى را شكار كرده است، چه مى‏گوييد؟ (4)
امام جواد -عليه السلام- فرمود: آيا اين شخص، شكار را در حل (خارج از محدوده حرم) كشته است‏ يا در حرم؟
عالم به حكم حرمت ‏شكار در حال احرام بوده يا جاهل؟
عمدا كشته يا بخطا؟
آزاد بوده يا برده؟
صغير بوده يا كبير؟
براى اولين بار چنين كارى كرده يا براى چندمين بار؟
شكار او از پرندگان بوده يا غير پرنده؟
از حيوانات كوچك بوده يا بزرگ؟
باز هم از انجام چنين كارى ابا ندارد يا از كرده خودپشيمان است؟
در شب شكار كرده يا در روز؟
در احرام عمره بوده يا احرام حج؟!
يحيى بن اكثم از اين همه فروع كه امام براى اين مسئله مطرح نمود، متحير شد و آثار ناتوانى و زبونى در چهره ‏اش آشكار گرديد و زبانش به لكنت افتاد به طورى كه حضار مجلس ناتوانى او را در مقابل آن حضرت نيك دريافتند.
مامون گفت: خداى را بر اين نعمت‏ سپاسگزارم كه آنچه من انديشيده بودم همان شد.
سپس به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت: آيا اكنون آنچه را كه نمى‏پذيرفتيد دانستيد؟ ! (5)
حكم شكار در حالات گوناگون توسط مُحرم
آنگاه پس از مذاكراتى كه در مجلس صورت گرفت، مردم پراكنده گشتند و جز نزديكان خليفه، كسى در مجلس نماند.
مامون رو به امام جواد-عليه السلام-كرد و گفت: قربانت گردم خوب است احكام هر يك از فروعى را كه در مورد كشتن صيد در حال احرام مطرح كرديد، بيان كنيد تا استفاده كنيم.
امام جواد -عليه السلام- فرمود: بلى، اگر شخص محرم در حل (خارج از حرم) شكار كند و شكار از پرندگان بزرگ باشد، كفاره‏اش يك گوسفند است و اگر در حرم بكشد كفاره‏اش دو برابر است؛ و اگر جوجه پرنده ‏اى را در بيرون حرم بكشد كفاره ‏اش يك بره است كه تازه از شير گرفته شده باشد، و اگر آن را در حرم بكشد هم بره و هم قيمت آن جوجه را بايد بدهد؛ و اگر شكار از حيوانات وحشى باشد، چنانچه گورخر باشد كفاره ‏اش يك گاو است و اگر شتر مرغ باشد كفاره‏اش يك شتر است و اگر آهو باشد كفاره آن يك گوسفند است و اگر هر يك از اينها را در حرم بكشد كفاره‏اش دو برابر مى‏شود.
و اگر شخص محرم كارى بكند كه قربانى بر او واجب شود، اگر در احرام حج‏ باشد بايد قربانى را در «منى‏» ذبح كند و اگر در احرام عمره باشد بايد آن را در «مكه‏» قربانى كند. كفاره شكار براى عالم و جاهل به حكم، يكسان است؛ منتها در صورت عمد، (علاوه بر وجوب كفاره) گناه نيز كرده است، ولى در صورت خطا، گناه از او برداشته شده است.
كفاره شخص آزاد بر عهده خود او است و كفاره برده به عهده صاحب او است و بر صغير كفاره نيست ولى بر كبير واجب است و عذاب آخرت از كسى كه از كرده ‏اش پشيمان است‏ برداشته مى‏شود، ولى آنكه پشيمان نيست كيفر خواهد شد (6).
قاضى القضات مات مى‌‏شود!
مامون گفت: احسنت اى ابا جعفر! خدا به تو نيكى كند! حال خوب است‏ شما نيز از يحيى بن اكثم سؤالى بكنيد همان طور كه او از شما پرسيد.
در اين هنگام ابو جعفر-عليه السلام-به يحيى فرمود: بپرسم؟ يحيى گفت: اختيار با شماست فدايت ‏شوم، اگر توانستم پاسخ مى‏گويم و گرنه از شما بهره ‏مند مى‏شوم.
ابو جعفر-عليه السلام-فرمود: به من بگو در مورد مردى كه در بامداد به زنى نگاه مى‏كند و آن نگاه حرام است، و چون روز بالا مى ‏آيد آن زن بر او حلال مى‏شود، و چون ظهر مى‏ شود باز بر او حرام مى‏شود، و چون وقت عصر مى ‏رسد بر او حلال مى‏ گردد، و چون آفتاب غروب مى‏ كند بر او حرام مى‏شود، و چون وقت عشاء مى ‏شود بر او حلال مى ‏گردد، و چون شب به نيمه مى ‏رسد بر او حرام مى‏ شود، و به هنگام طلوع فجر بر وى حلال مى‏ گردد؟
اين چگونه زنى است و با چه چيز حلال و حرام مى‏ شود؟
يحيى گفت: نه، به خدا قسم من به پاسخ اين پرسش راه نمى ‏برم، و سبب حرام و حلال شدن آن زن را نمى ‏دانم، اگر صلاح مى‏دانيد از جواب آن، ما را مطلع سازيد.
ابو جعفر-عليه السلام-فرمود: اين زن، كنيز مردى بوده است. در بامدادان، مرد بيگانه ‏اى به او نگاه مى‏ كند و آن نگاه حرام بود، چون روز بالا مى‏آيد، كنيز را از صاحبش مى‏خرد و بر او حلال مى‏شود، چون ظهر مى‏شود او را آزاد مى‏ كند و بر او حرام مى‏ گردد، چون عصر فرا مى ‏رسد او را به حباله نكاح خود در مى‏آورد و بر او حلال مى ‏شود، به هنگام مغرب او را «ظهار» مى‏ كند. (7) و بر او حرام مى‏ شود، موقع عشا كفاره ظهار مى‏ دهد و مجددا بر او حلال مى ‏شود چون نيمى از شب مى‏ گذرد او را طلاق مى‏دهد و بر او حرام مى‏ شود و هنگام طلوع فجر رجوع مى‏ كند و زن بر او حلال مى‌‏گردد (8).
1- پس از آن حضرت، فرزندش على هادى-عليه السلام-نيز در همين سنين و بلكه كمتر از آن به امامت رسيد و بعد از او امام مهدى-عليه السلام-نيز، در حالى كه بيش از نج‏سال نداشت، به اين منصب نائل گرديد.
2- يحيى يكى از دانشمندان نامدار زمان مامون، خليفه عباسى، بود كه شهرت علمى او در رشته‏هاى گوناگون علوم آن زمان زبانزد خاص و عام بود. او در علم فقه تبحر فوق العاده‏اى داشت و با آنكه مامون خود از نظر علمى وزنه بزرگى بود، ولى چنان شيفته مقام علمى يحيى بود كه اداره امور مملكت را به عهده او گذاشت و با حفظ سمت، مقام قضاء را نيز به وى واگذار كرد. يحيى علاوه بر اينها ديوان محاسبات و رسيدگى به فقرا را نيز عهده دار بود. خلاصه آنكه تمام كارهاى كشور اسلامى پهناور آن روز زير نظر او بود و چنان در دربار مامون تقرب يافته بود كه گويى نزديكتر از او به مامون كسى نبود.
اما متاسفانه يحيى، با آن مقام بزرگ علمى، از شخصيت معنوى برخوردار نبود. او علم را براى رسيدن به مقام و شهرت و به منظور فخر فروشى و برترى جويى فراگرفته بود. هر دانشمندى به ديدار او مى‏رفت، آنقدر از علوم گوناگون از وى سؤال مى‏كرد تا طرف به عجز خود در مقابل وى اقرار كند!
3- در مورد ازدواج امام جواد، در صفحات آينده توضيح خواهيم داد.
4- يكى از اعمالى كه براى اشخاص در حال احرام، در جريان اعمال حج‏يا عمره حرام است‏شكار كردن است. در ميان احكام فقهى، احكام حج، پيچيدگى خاصى دارد، ازينرو افرادى مثل يحيى بن اكثم، از ميان مسائل مختلف، احكام حج را مطرح مى‏كردند تا به پندار خود، امام را در بن بست علمى قرار دهند!
5- مجلسى، بحار الانوار، الطبعة الثانية، تهران، المكتبة الاسلامية، 1395 ه. ق، ج 50، ص 75-76-قزوينى، سيد كاظم، الامام الجواد من المهد الى اللحد، الطبعة الاولى، بيروت، مؤسسة البلاغ، 1408 ه. ق، ص 168-172. راوى اين قضيه «ريان بن شبيب‏» -دايى معتصم-است كه از ياران امام رضا-عليه السلام-و امام جواد و از محدثان مورد وثوق بوده است (قزوينى، همان كتاب، ص 168-شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبة بصيرتى، ص 319-321-طبرسى، الاحتجاج، نجف، المطبعة المرتضوية، 1350، ص 245-مسعودى، اثبات الوصية، نجف، منشورات المطبعة الحيدرية، 1374 ه. ق، ص 216-شيخ مفيد، الاختصاص، تصحيح و تعليق: علي اكبر الغفاري، منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية-قم المقدسة، ص 99) .
6- مجلسى، همان كتاب، ص 77-قزوينى، همان كتاب، ص 174-شيخ مفيد، الارشاد، ص 322-طبرسى، همان كتاب، ص 246-مسعودى، همان كتاب، ص 217-شيخ مفيد، الاختصاص، ص 100.
7- ظهار عبارت از اين است كه مردى به زن خود بگويد: پشت تو براى من يا سبت‏به من، مانند پشت مادرم يا خواهرم، يا دخترم هست، و در اين صورت بايد كفاره ظهار بدهد تا همسرش مجددا بر او حلال گردد. ظهار پيش از اسلام در عهد جاهليت نوعى طلاق حساب مى‏شد و موجب حرمت ابدى مى‏گشت، ولى حكم آن در اسلام تغيير يافت و فقط موجب حرمت و كفاره (به شرحى كه گفته شد) گرديد.
8- مجلسى، همان كتاب، ص 78-قزوينى، همان كتاب، ص 175-شيخ مفيد، الارشاد، ص 322-طبرسى، همان كتاب، ص 247.
نویسنده: مهدی پیشوایی
به نقل از سایت شهید آوینی
مولودی خوانی ويژه میلاد امام نهم علیه السلام
با نوای سید مهدی میرداماد
با نوای محمد طاهری
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت