موسیقی مازندران را در «پایتخت» زنده کردیم
سرویس فرهنگی « فردا »: آهنگسازی است که نامش با فیلم و سریالهای موفقی گره خورده است؛ «میم مثل مادر»، «پارکوی»، «فرزند خاک»، «فرش ایرانی» و «طلا و مس». همین کافی است تا متوجه شویم با یک آهنگساز برجسته طرف هستیم.
آریا عظیمی نژاد، همان آهنگسازی است که بخشی از خاطره های ما با موسیقی های زیبا و به یاد ماندنی او گره خورده است.
اما این روزها شاید بیشتر از هر زمان دیگری ساخته های او در گوش ما آشنا باشد، مردی که با مجموعه نمایشی «پایتخت» و موسیقی زیبای نواحی آن توانست سهم عمده ای در انتقال بار حسی و تاثیرگذاری عاطفی این مجموعه را به عهده بگیرد.
بی تردید بدون موسیقی های خاص و منحصر به فرد عظیمی نژاد نمی توان صحنه حضور نقی معمولی بر مزار مادر را ترسیم کرد یا هنگامی که او روی تشک کشتی می درخشید تا پرچم ایران را برافرازد باز هم این موسیقی فیلم بود که در گوشه گوشه زمین ما را به هیجان می آورد و گاه اوج می گرفت و گاه آرام آرام به نت کشیده سکوت می رسید.
هفته گذشته فرصتی فراهم شد تا پای صحبت های این آهنگساز چهل ساله کشورمان که هفته پیش پدر هم شده است بنشینیم.
اگر بخواهیم نگاهی گذرا به کارنامه هنری شما در ساخت موسیقی فیلم داشته باشیم، تجربه های متفاوتی در این عرصه بیش از هر چیز خودنمایی می کند و می توان گفت در گونه های کاملا متفاوتی فعالیت داشته اید. این اتفاق نشان می دهد برخلاف اغلب آهنگسازان موسیقی فیلم در ایران که سعی می کنند در یک سبک خاص حرکت کنند، عمل کرده اید. کمی در این باره توضیح دهید.
درواقع آهنگسازی برای فیلم به دو شیوه انجام می شود؛ در شیوه اول با آهنگسازانی مواجه هستیم که آثارشان را در قالب مشخصی خلق می کنند. این افراد فرم ثابت خود را به دست آورده اند و تهیه کننده ها و کارگردان ها هم نسبت به ساختار و فرم فیلم هایشان به آنها رجوع می کنند، ولی دسته ای دیگر از آهنگسازان فیلم هستند که کاملا متغیر عمل می کنند؛ یعنی برای فیلم های مختلف از جنس موسیقی های متفاوتی استفاده می کنند و براساس فیلمی که با آن روبه رو شده اند ساخت موسیقی را انجام می دهند. طبعا در این شیوه فرم موسیقی هایی که برای هر فیلم می سازند با دیگری تفاوت خواهد داشت.
و آهنگساز هم با کار به مراتب دشوارتری مواجه خواهد بود.
بله همین طور است. در این شیوه کار سخت تر می شود، چون آهنگساز باید به موسیقی تازه ای که قصد دارد با آن کار کند، اشراف کامل داشته باشد.
چرا شما این دشواری را انتخاب کرده اید؟
خیلی خوشحالم که توانسته ام در این مسیر حرکت خوبی داشته باشم و به دنبال این هستم که بتوانم فرم های جدیدتری را هم در موسیقی پیاده کنم. من شیوه دوم را به این دلیل دوست دارم که می توانم در آن به تجربه های مختلف دست بزنم و این تجربه ها مرا از حس سکون می رهاند. سکون برای شخصیت من نوعی درجا زدن را به همراه خواهد داشت و نمی تواند نتیجه خوبی در خلق موسیقی ام داشته باشد.
مطمئن هستم اگر بخواهم در یک فرم بمانم، راکد می شوم و برای همین دوست دارم تجربه کرده و در مسیر تجربه هایم حرکت کنم. البته تاکید می کنم من این نگاه را درباره شخصیت خودم دارم و آن را به همه آهنگسازان تعمیم نمی دهم.
اگر همین حالا کار تازه ای به شما پیشنهاد شود که موسیقی کاملا متفاوت با آنچه تا کنون ساخته اید نیاز دارد، ساخت آن را می پذیرید؟
شک نکنید آن را می پذیرم.
شما خیلی تجربه گرا هستید. درست است؟
هستم، برای این که در این صورت پروژه و کار برایم جذاب تر می شود و شرایط مناسبی هم برای خلق فضاهای تازه در موسیقی خواهم داشت. درواقع دوست ندارم در ساخت موسیقی خودم را محدود کرده و فکر می کنم وقتی محدودیتی برای خودم قائل نشوم، می توانم موسیقی خوبی را بیافرینم.
شما از ابتدای فعالیت تان همین نگاه را داشتید و خودتان را محدود به چیزی نمی کردید یا با گذر زمان به این نگاه رسیدید؟
از ابتدا همین تعریف و نگاه را داشتم. من وقتی موسیقی سریال «او یک فرشته بود» را ساختم، مسئولان شبکه جلسه ای با من گذاشتند و درباره آن صحبت کردند، موسیقی این فیلم برایشان عجیب بود، چون تا آن زمان چنین موسیقی از تلویزیون پخش نشده بود و شک داشتند آن را پخش کنند یا نه. بعدها که همین مدیران را دیدم گفتند چقدر خوب شد این کار را انجام دادیم. چون مردم واکنش بسیار خوبی نسبت به آن نشان دادند و تماس های زیادی هم با روابط عمومی سازمان صدا و سیما صورت گرفته بود و نظراتشان درباره آن را گفته بودند.
در کارنامه فعالیت های شما یک بعد جالب دیگر هم وجود دارد و آن، نگاه شما به موسیقی نواحی است. شما طی سال های گذشته در سریال های «چاردیواری» و «پایتخت» با استفاده از موسیقی نواحی آثار به یاد ماندنی و ارزنده ای را خلق کرده اید. این در حالی است که اغلب آهنگسازان نسل شما کمتر سمت موسیقی نواحی می روند. اگر از آنها هم درباره موسیقی مورد علاقه شان سوال کنیم خواهند گفت کلاسیک یا راک و در همین حوزه ها هم دست به ساخت موسیقی می زنند. چرا شما به موسیقی محلی گرایش دارید و در ساخت موسیقی فیلم هم از آن استفاده می کنید؟
گرایش من به موسیقی محلی دلیل بر این نیست که من موسیقی راک یا کلاسیک گوش نکنم. اتفاقا من هم بیشتر اوقات موسیقی غیر از نواحی گوش می دهم، اما به خاطر این که سه تار ساز اصلی ام بوده است، ریشه ام را در موسیقی ایرانی می دانم. موسیقی نواحی هم تمام خصوصیات موسیقی ایرانی را دارد و می توانم با آن احساس نزدیکی کنم. البته موسیقی نواحی نسبت به موسیقی ایرانی خصوصیتی دارد که می توان گفت ابعاد بیشتری را برای ارائه حس های مختلف در اختیار ما قرار می دهد.
چه خصوصیتی؟
ما در موسیقی سنتی مان، موسیقی را که مربوط به اتفاقات روزمره زندگی باشد، نداریم. موسیقی سنتی یک موسیقی مجرد است با حال و هوای خاص خودش، اما موسیقی نواحی تمام اتفاقات مهم و روزمره زندگی را در خود جای داده و زندگی عادی در آن جاری است. آواهای کار، موسیقی های خاص جشن ها و عزاهای مختلف، از مدح خدا گفتن و نیایش کردن و اتفاقات خیلی روزمره و ساده دیگری مانند مدح پدر و مادر. ما این اتفاق را در پایتخت 3 داشتیم که وقتی نقی معمولی سر خاک مادرش می رود، آواز مازندرانی شنیده می شود که در مدح پدر و مادر است و می گوید «پدر خوبه نازنینه، برادر میوه روی زمینه.»
این خصوصیت موسیقی نواحی که حس ها و اتفاقات مختلف زندگی را پوشش می دهد، باعث می شود کاربردش در موسیقی فیلم به مراتب بیش از موسیقی سنتی باشد. این موسیقی سوای این که خیلی شاد است و زندگی و انرژی در آن جریان دارد، می تواند خیلی هم محزون باشد و درواقع این توانایی را دارد که تمام ابعاد واقعی زندگی را نشان دهد.
اغلب پژوهشگران می گویند ریتم موسیقی محلی با زندگی امروز همخوانی ندارد و شنونده نمی تواند ارتباط مستمری با آن برقرار کند. نظر شما چیست؟
از نظر ریتم نمی پذیرم. شاید این موسیقی ها از نظر ملودی محدود باشد، اما از نظر ریتم نه. چون در اتفاقات مختلف زندگی ریتم های مختلفی داشته و کاملا کاربرد دارد.
محدود بودن ملودی که شما هم آن را تائید می کنید چه تاثیری در کم شدن ارتباط موسیقی محلی با مردم دارد؟
اگر بخواهیم مقایسه کنیم در بیشتر اتفاقات ملودیک این نوع موسیقی در هر دانگ حدود چهار تا پنج نت بیشتر گردش ندارد و به همین دلیل خیلی با موسیقی که از نظر تعداد نت ها وسعت بیشتری دارد، متفاوت است و در بیش از یک گام بیشتر حرکت می کند و از درجات فرعی آن گام ها هم بهره می گیرد، اما یک نفر می تواند مشکل این محدودیت ها را هم حل کند و از همین جاست که پای آهنگساز به میان می آید.
یعنی آهنگساز می تواند این محدودیت را دور بزند؟
بگذارید از همین سریال پرطرفدار پایتخت مثال بزنم. اگر قطعات و ترانه هایی را که ما در موسیقی پایتخت استفاده کرده بودیم بدون صحنه فیلم بشنوید حسی که آن موقع داشتید را تجربه نخواهید کرد. یا اگر ترانه پایان تیتراژمان را بچه های علی آباد کتول برایتان اجرا کنند، کاملا یک چیز دیگر است. آهنگساز باید بتواند فضا و فرم را در شکلی تعریف کند که این تکرار به گوش نرسد و آن موقع لایه های مختلف موسیقی نقش این را پیدا می کند که موسیقی را جذاب تر کند.
منظورتان این است که آهنگساز با دخل و تصرف هایی که در موسیقی نواحی انجام می دهد، می تواند آن را شنیدنی تر کند؟
من برای آهنگسازی در موسیقی نواحی همیشه دو قدم عقب می ایستم و سعی می کنم به اصل آن وفادار باشم، اما گاهی اوقات هم نیاز است که نزدیک شد و تغییراتی را ایجاد کرد. من همیشه نقش یک بازیگر مکمل را در ساخت موسیقی نواحی برای فیلم دارم و تنها در برخی قسمت ها حرکت می کنم و جلو می آیم تا محور سیر آن را تغییر دهم، چون در برخی قسمت ها واقعا نیاز است تحولی ایجاد کرد و گونه دیگر شنیدن آن نوع موسیقی را به شنونده ارائه داد.
ما تا چه حد اجازه داریم از اصل این نوع موسیقی دور شویم و در آن تغییراتی ایجاد کنیم؟
یکسری اتفاقات وجود دارد که هیچ وقت اصلشان تغییر نمی کند. مثلا ردیف موسیقی ایرانی را در نظر بگیرید. کاملا تکلیفش معلوم بوده و روایت های مختلف آن جای خود را در موسیقی باز کرده است. حالا ما هر بلایی هم سرشان بیاوریم اصل آن سر جایش است، پس نمی توانیم نگران این باشیم که این اصل از بین برود.
در موسیقی نواحی هم این اصل همیشه هست. ماهیت و هویت اصلی شان بر ما مشخص است و هر بلایی هم سرشان بیاوریم، هیچ اتفاقی برای آنها نمی افتد. بنابراین من فکر می کنم نباید خود را در زمینه موسیقی محدود کنیم و به همین دلیل که محدودیتی در ساخت موسیقی قائل نیستیم در پایتخت 3 موسیقی چینی را هم با موسیقی علی آباد تلفیق کردم.
فکر نمی کردید ممکن است تلفیق خوبی از کار درنیاید؟
ابتدا کمی نگران بودم، اما آقای سیروس مقدم مانند همیشه به من گفتند تو می توانی و من هم کار را شروع کردم و به نتیجه خوبی رسیدم. از نگاه من موسیقی محدودیتی ندارد و منوط به یک جغرافیا و لوکیشن خاص نیست. وقتی شما نسبت به یک موسیقی اشراف پیدا کنید و بتوانید مفصل های آن را بشناسید، می توانید هر موسیقی را با موسیقی دیگر پیوند بزنید و هر تغییری را در آن ایجاد کنید.
اغلب تلفیق موسیقی ها در ایران موفق نیست و مخاطب با آنها ارتباط خوبی برقرار نمی کند. فکر کنم حالا می توان گفت شما به این دلیل از پس کار برآمده اید که سه تار می زنید، موسیقی راک گوش می دهید و هیچ محدودیتی هم برای موسیقی قائل نیستید.
کار کردن در عرصه موسیقی تلفیقی مانند ساخت یک لگو یا پازل است. وقتی بدانید چه قطعه ای باید به قطعه دیگر متصل شود، کارتان خوب پیش می رود و در نهایت می توانید ماکت زیبایی داشته باشید. در موسیقی هم باید دانست مرز پیوندها و پایبند بودن به اصول اولیه موسیقی کجاست و سپس دست به تلفیق زد. نباید ساختار هر موسیقی را تغییر داد تا آن را در موسیقی دیگری گنجاند. باید با احترام به دو موسیقی یا چند موسیقی که قرار است آنها را تلفیق کرد و همچنین پایبندی به اصل موسیقی آنها را در کنار هم قرار داد. اگر در این کار ساختار چیزی را خراب کنیم دیگر دلنشین نخواهد بود.
حرف از موسیقی سریال پایتخت شد. چه بازخوردهایی از سوی مردم درباره موسیقی این سریال داشته اید؟
خوشبختانه بازخوردها خیلی خوب بوده و خوشحالم مردم فارغ از این که مازندرانی هستند یا در خطه ای دیگر زندگی می کنند آن را دوست داشته اند. فکر می کنم همین بازخوردهای خوب می تواند برای ما آهنگسازها نکته ای باشد که آن را مورد توجه قرار دهیم و بنا به خواست مردم فصل تازه ای را در استفاده از موسیقی نواحی به کار بگیریم.
از نظر شما که در سریال های مختلفی کار آهنگسازی انجام داده اید، مردم چقدر به موسیقی فیلم و سریال توجه دارند؟
من در این عرصه تجربه های متفاوتی داشته ام و در جریان ساخت موسیقی برای سریال هایی مانند «او یک فرشته بود»، «چاردیواری» و «پایتخت 1، 2 و 3 » کاملا دیده ام مردم به موسیقی فیلم ها و سریال ها توجه می کنند و کارهای تازه را دوست دارند. به نظر من سطح پایین گرفتن مخاطبان کار درستی نیست. مردم کاملا می فهمند و پیچیده ترین موسیقی ها را هم درک کرده و با آن ارتباط برقرار می کنند.
خیلی ها می گویند مردم حواسشان به موسیقی فیلم نیست و آن را حس نمی کنند. شما مخالفید؟
کاملا مخالفم. ممکن است مردم با یک موسیقی ارتباط اولیه نداشته باشند، اما بدون شک اگر موسیقی خوب بوده و کارکرد درستی روی فیلم داشته باشد آن را می پذیرند. درواقع اگر پیوند موسیقی فیلم درست شکل گرفته باشد، محال است شنیده نشود. ممکن است کسی «میم مثل مادر» را دیده باشد و موسیقی آن را یادش نباشد؟
پس در کنار تجربه گرا بودن شما می توان فردگرایی را هم اضافه کرد.
از چه نظر؟
چون بار همه مسائل را بر دوش آهنگساز می گذارید و معتقد هستید آهنگساز باید راهکاری برای هر مشکل و محدودیتی پیدا کند؛ برخلاف برخی همکارانتان که بیشتر از مشکلات و محدودیت های موجود در عرصه ساخت موسیقی حرف می زنند.
من این حرف ها را قبول ندارم، چون محدودیت ها هیچ وقت برای من محدودیت نبوده. در برخی کارهایی که انجام داده ام، خط قرمزهایی را هم رد کرده ام. آن زمان که پخش صدای زن کاملا ممنوع بود، من به صورت solo از آن در سریال های مطرح تلویزیون استفاده کردم و هیچ کس هم نگفت چرا. یا زمانی که استفاده از گیتار الکتریک ممنوع بود از آن استفاده کرده ام و هیچ مشکلی پیش نیامده است. نه پارتی داشته ام و نه لابی کرده ام، هیچ کسی را هم نمی شناخته ام که بخواهد سفارشم را بکند اما در شکل و فضایی این کارها را انجام داده ام که کارکردش درست بوده است.
از این بالاتر که برای قطعه مذهبی «آمدم ای شاه پناهم بده» با یک گیتار الکتریک و در فضای موسیقی کاملا راک آهنگسازی کرده ام و هیچ مشکلی پیش نیامده است! این محدودیت ها در قالب کارکردهای نادرست ما آهنگسازان رخ می دهد. اگر ما کارمان را درست انجام دهیم مطمئنا همه آن را می پذیرند.
اجازه دهید برگردیم به مجموعه پایتخت. می خواستم کمی درباره همکاری تان با این سریال برایمان توضیح دهید.
فکر می کنم بهتر است کمی عقب تر بروم و از تجربه موفق همکاری ام با آقای مقدم در یک مجموعه دیگر بگویم.
چاردیواری؟
بله، استفاده از موسیقی نواحی در سریال های تلویزیونی را با این سریال آغاز کردیم. به خاطر دارم وقتی آقای مقدم از من خواستند موسیقی این سریال را بسازم در ابتدا آن را نپذیرفتم؛ چون «چاردیواری» طنز بود و کار کردن موسیقی برای فیلم های طنز بسیار سخت است.
چرا؟
موسیقی طنز یک لبه خطرناک است. می تواند کاملا یک آهنگساز را نابود کند و یک تبحر خاصی می خواهد. ترجیح می دادم وارد این حوزه نشوم.
و چه شد که پذیرفتید؟
من تا زمانی که به این نتیجه نرسم که می توانم از پس کاری بربیایم آن را نمی پذیرم. بعد از تمام شدن صحبت هایم با آقای مقدم به ایشان گفتم اگر برای ساخت موسیقی این سریال به نتیجه ای برسم که ببینم می توانم پای آن بایستم، انجامش خواهم داد و در غیر این صورت نمی توانم پیشنهاد این همکاری را بپذیرم. خیلی به این موضوع فکر کردم و با خودم به این نتیجه رسیدم چقدر جالب می شود از سرنا و سازهای بادی نواحی در کنار دهل استفاده کنم و سراغ این سبک موسیقی بروم. وقتی موضوع را به آقای مقدم گفتم از این اتفاق استقبال کردند. من هم سراغ نوازنده هایی از ایلام، جنوب و... رفتم. چون سریال لوکیشن خاصی نداشت، این امکان را داشتم که از موسیقی های مختلف براحتی استفاده کنم.
به همین دلیل برخی می گفتند چرا موسیقی این سریال تلفیقی است. در یک بخش موسیقی کردی را می شنویم، بعد لری، بختیاری و.... من هم پاسخم این بود که داستان فیلم در تهران رخ می دهد، تهران هم حالا از همه اقوام ایرانی مهاجر دارد و 72 ملتی شده است. پس می شود نقبی به همه موسیقی ها زد. البته این روزها زندگی در همه شهرهای بزرگ دنیا همین حالت را پیدا کرده و این موسیقی می توانست حال و هوای آدم هایی را که دور هم جمع شده اند و در یک شهر بزرگ زندگی می کنند با اتفاقات خاص سریال پیش ببرد. به نظرم تجربه خیلی خوبی بود و به قول آقای مقدم نقطه عطفی در موسیقی سریال بود تا ببینیم می توان از موسیقی نواحی به شکل تلفیقی هم استفاده کرد. البته پیش از این هم نمونه های خوبی در این عرصه داشته ایم و موسیقی سریال «روزی روزگاری» که آقای فخرالدینی آن را ساخته اند، یکی از نمونه های خوب این نوع موسیقی است.
بعد هم رسیدید به پایتخت و استفاده از موسیقی مازندرانی.
بله. ما با یک خانواده مازندرانی روبه رو بودیم که قرار بود به تهران بیایند، طبعا اولین چیزی که به ذهن می رسد استفاده از موسیقی مازندرانی است.
اما با این همه مثل همیشه بازار انتقادها به سریال داغ بود.
یک مقدار فضای تنگ نظری ها بر سریال پایتخت حاکم شد. دسته ای از عزیزان شکایت کردند که ما را به تمسخر گرفته اند، اما این دید غلطی است؛ چون اولین دغدغه من آهنگساز این بوده که فرهنگ های غنی هر نقطه از ایران را به مردم نشان داده و آن را پرورش دهم. این نگاه در همه سطوح کار پایتخت ازجمله تولید، نویسندگی و بازی وجود دارد. اصلا این طور نبوده که ما بخواهیم کسی را مسخره کنیم، فقط خواستیم اتفاقاتی را که کمرنگ شده یا فرهنگ هایی را که رو به فراموشی می روند، زنده کنیم.
فکر می کنم حساسیت هایی هم که برانگیخته شد، برای این بود که این خانواده کاملا معمولی بودند و اتفاقات آنها برای هر بیننده ای ملموس و قابل باور است.
بخشی مسائل سیاسی باعث این اتفاق شد.
در پایتخت نوازنده های محلی هم توانستند حضور خوبی داشته باشند و صدای سازهایشان را به گوش مردم برسانند. ارتباط با این نوازنده ها و کار کردن با آنها چگونه بود؟
ابتدا این نکته را بگویم که موسیقی مازندران بسیار غنی است و جا دارد بیش از اینها از آن استفاده شود. شاید خود مازندرانی ها در تولیدات شبکه استانی شان اینقدر از موسیقی خودشان استفاده نکنند که ما در پایتخت استفاده کرده ایم.
درباره نوازنده ها هم باید بگویم پایتخت محلی بود تا نوازنده های چیره دست موسیقی نواحی بتوانند توانایی هایشان را به همه نشان دهند و واقعا برایم افتخار است که با نوازنده های خوب محلی آشنا شده ام و با کسانی چون استاد اسحاقی کار کرده ام.
همچنین خیلی خوشحالم که با گروه موسیقی تبری به سرپرستی سید جلال محمدی کار کرده ام. این گروه جوان است و کم سن و سال ترین نوازنده مان در پایتخت3 پسر نوجوان آقای محمدی بودند. من در همکاری با این گروه نسلی را دیدم که تجربه شان کم است، اما دغدغه حفظ موسیقی شان را دارند و این هم اتفاق نیکی است.
ظاهرا همکاری شما با این گروه جوان حواشی هم داشته است.
راستش بله. در پایتخت 1،2 و3 آقای هوشنگ جاوید، پژوهشگر موسیقی محلی نوازنده های خوب هر سازی را می شناختند و به ما معرفی می کردند. ایشان در پایتخت 3 آقای خوشرو را برای اجرای برخی قسمت ها به من معرفی کردند. ایشان هم طلب دستمزدی را کردند که از طرف بودجه موسیقی پایتخت قابل پرداخت نبود.
اما سیدجلال محمدی، جوان باهوشی است. وقتی تلفنی با او صحبت کردم، گفت پایتخت برای من جنبه مالی ندارد. او خوب می دانست وقتی سریال پخش شود، می تواند برای او، گروهش و از همه مهم تر موسیقی مازندران تبلیغی باشد به مراتب بالاتر از مبالغی که ما می پردازیم. بعد هم کدورت هایی ایجاد شد و گفته شد یکسری آدم با قیمت پایین کار کردند و سطح کار آمده پایین.
پس پایتخت هم مانند اغلب فیلم ها و سریال ها برای موسیقی بودجه محدودی داشته است.
ما هم دوست داریم بیشتر دستمزد بدهیم، می دانیم نوازنده ها خیلی زحمت می کشند و با کمترین امیدواری به آینده کار می کنند، آینده شان کدر و تیره و تار است و هر قدر هم دستمزد بدهیم کم است، اما عرف این است که سطح دستمزدها محدود بوده و شاید به همین دلیل است که سطح موسیقی فیلم کشورمان پایین آمده است.
اگر به شما بگوییم به پایتخت نمره دهید، چه نمره ای خواهید داد؟
در کل می توانم بگویم پایتخت ـ چه از نظر موسیقایی و چه غیر موسیقایی ـ فراتر از یک سریال عمل کرد و آداب و رسوم از یاد رفته یک نقطه از کشورمان را به تصویر کشید. این سریال خودش را به روایت یک خط داستانی صرف محدود نکرد. از طرف دیگر، این سریال داستان زندگی یک خانواده کاملا معمولی را روایت می کرد و از این جهت مخاطب کاملا آن را دوست داشت و همراهی اش می کرد.
درباره موسیقی پایتخت هم همین اتفاق رخ داد. فقط به دنبال این نبودیم که صرفا موسیقی را برای آن بسازیم، بلکه سعی داشتیم ورای این کار موسیقی های مهجور مانده مازندران را هم به گوش همه برسانیم. فکر می کنم مجموع این عوامل بود که از پایتخت سریالی موفق ساخت.
به نظر شما اگر شرایطی فراهم شود تا سریال های دیگری درباره اقوام دیگر ساخته شود و موسیقی شان معرفی شود، تا چه اندازه می توانیم در حفظ و زنده کردن آداب و رسوم گذشته موفق باشیم؟
مطمئن هستم همه ایرانی ها در هر جایی از کشورمان که زندگی کنند، دوست دارند فرهنگ آنها از طریق رسانه ملی به دیگر اقوام نشان داده شود، چون هر کسی به فرهنگ خودش احترام می گذارد و دوست دارد ارتقای آن را ببیند. من فکر می کنم این اتفاق اگر رخ بدهد بسیار خوب است و تاثیرات مثبت زیادی هم خواهد داشت، اما ما باید اعتماد به نفسمان را بیشتر کنیم و تنگ نظری ها را کنار بگذاریم. مثلا اصفهانی ها یا آذری های ما این اعتماد به نفس را دارند. اصفهانی ها با همه وجود می گویند اصفهان نصف جهان یا آذری ها ناراحت نمی شوند کسی شبیه آنها و با لهجه آنها حرف بزند. البته مازندرانی ها هم این اعتماد به نفس را دارند و مشکلات را برخی تنگ نظری ها ایجاد کرده است. باید اعتماد به نفس ها را بالا ببریم و در محیط هایی دور از شعار پیش برویم.
احیای سنت ها با استفاده از موسیقی محلی در پایتخت
خیلی ها تا پیش از پخش این سریال نمی دانستند علی آباد کتول موسیقی خاص خودش را دارد. موسیقی این ناحیه تلفیقی از موسیقی مازندران، ترکمن و خراسان بود. بعد از سریال خیلی ها درباره تلفیق موسیقی مازندران و خراسان از ما می پرسیدند و کسی نمی دانست این موسیقی خاص علی آباد کتول بوده است.
توضیح مختصری هم درباره موسیقی پایتخت 2 و 3 می دهم. در پایتخت 2 هم موسیقی شمال و جنوب را ترکیب کردیم. در این قسمت داستان گنبد و گلدسته ای بود که قرار بود به جنوب کشور انتقال داده شود. در موسیقی نواحی، مذهب جایگاه خیلی ویژه ای دارد و این خصیصه موسیقی نواحی با داستان این مجموعه نزدیکی زیادی داشت و ما از این موسیقی بهره گرفتیم.
اما در پایتخت 3 دوباره با داستان یک زندگی کاملامعمولی روبه رو بودیم که حس عرق ملی هم در آن جاری بود. ما در پایتخت 3 سعی کردیم موسیقی از یاد رفته مازندران را برای کشتی سنتی این دیار زنده کنیم. وقتی نقی معمولی کشتی می گرفت و حریفش را ضربه می کرد یا زمانی که می خواست وارد گود شود و با حریفش دست و پنجه نرم کند، این نغمات را به صورت خاص شنیدیم. استفاده این گونه از این موسیقی برای من در این روزگار که سال های زیادی از کاربرد موسیقی کشتی سنتی گذشته، خیلی جالب است و می تواند سنت هایی را احیا کند و دوباره آن را به مردم بشناساند.
منبع: جام جم آنلاین
دیدگاه تان را بنویسید