سرویس فرهنگی « فردا »: بازيگر فيلم هاي «آدم برفي»، «پري»، «ليلا»، «شيدا»، «ميکس»،«سالاد فصل» «پارک وي»، «سوپراستار»، «تسويه حساب» و... جدا از صحبت درباره تجربه همکاري اخيرش با فلورا سام، بحث لهجه ها در آثار تلويزيوني و... به کيفيت تلويزيون در دوران مديريت عزت ا... ضرغامي نيز پرداخته که خواندنش خالي از لطف نخواهد بود. او در اين گفت و گو در خصوص نرفتنش به سمت کارگرداني در اين سالها افشاگري کرده است: قصه شخصيت منصور در سكانس هاي ابتدايي در زندان كليد درست و جذابي خورد اما در ادامه سريال اين كاراكتر جذاب در دل قصه توقع را برآورده نكرد.... -چه چيزي توقع را برآورده نكرد بازي من يا قصه؟ قصه منصور؟ -خب اينها را تفكيك كن خواننده به اشتباه نيفتد! ( مي خندد) جالب اينكه به منصور جذاب ترين شخصيت سريال «ما يك فرشته نيستيم» پس از خروج از زندان كمتر پرداخته شد، روابط خانوادگي او هم خيلي كمرنگ و كم تأثير بود، در حالي كه ديگر كاراكترها... -قبول دارم البته يك مقدار به سراغ خانواده منصور هم رفتيم كه موافقم كم بود. اين همان نكته اي است كه من مي گويم بايستي يك ماه بيشتر روي فيلمنامه وقت گذاشته شود. جالب است من سر صحنه راجع به
بقيه اين حق را داشتم كه بگويم مثلاً در مورد علي اين سكانس را بيشتر كنيم، يا قصه را بيشتر كنيم و به خانواده بپردازيم. ولي در مورد خودم اين كار را نكردم و كمتر نظر دادم. موافقم كه پس از خروج اين چهار نفر از زندان هر چقدر به خانواده هايشان بيشتر پرداخته مي شد به جذابيت هاي كار كمك مي كرد. شايد ما كمتر به شخصيت منصور پرداختيم. مثلاً به شخصيت علي و خانواده اش خيلي خوب پرداخته شده بود. كه با دوبله و حذف لهجه لري تمام زحمات گروه و به خصوص بازي بازيگراني چون فاطمه گودرزي و محمود جعفري صدمه خورد؟ -باور كن اگر لهجه لري حذف نمي شد جذابيت اين سريال چند برابر مي شد. كلا لهجه در سريال هاي ما بسيار جذاب و شيرين است. شما همين سريال «پايتخت» را تصور كنيد چقدر لهجه به شيرين شدن كار كمك كرده است. همين لهجه را از سريال «پايتخت» بگيريد كلي جذابيت سريال تحت الشعاع قرار مي گيرد. به نظر من در ايام عيد قرار گرفتن لهجه هاي مختلف كشورمان در كنار هم به جذابيت آثار كمك بسياري مي كرد. در ايام نوروز همه مردم به اقصي نقاط كشور سفر ميكنند، با اقوام شان در ارتباط هستند پس فرصت خوبي است كه به اقوام مختلف كشورمان از زبان و لهجه گرفته تا
فرهنگ و آداب بپردازيم... پس چرا پروژه پاي اين ماجرا محكم نايستاد؟ -نمي شد چون دو سه روز مانده به نمايش سريال آمدند گفتند شما بايد لهجه را برداريد و دوبله كنيد... و پروژه هم به راحتي پذيرفت؟ -نه اول هيچ يك از بچه ها زير بار نمي رفتند، حتي معتقد بودند كار را حذف كنيد! اما با توجه به اتفاقي كه براي سريال آقاي تبريزي رخ داده بود، يك مقدار ملاحظه كردند. ما هم تا حدودي درد تلويزيون را متوجه شديم و تمام تلاشمان را كرديم كه سريال برسد. اگر اين سريال با لهجه پخش مي شد كه به نظر من هيچ اشكالي هم نداشت چون ما هيچ توهيني به هيچ كس نكرده بوديم و كار خيلي جذاب تر از اين مي شد. اميدوارم يكبار اين سريال در شبكه هاي ديگر حتي سروش با لهجه پخش شود چون اصل سريال موجود است. مطمئنم هموطنان لر ما از اين ماجرا استقبال ميكنند. با توجه به اتفاقي كه در سريال آقاي تبريزي «سرزمين كهن» رخ داد پايتختي ها هم مجبور شدند نقي را قهرمان جهان كنند. (مي خندد) تا هموطنان مازندراني شاكي نشوند. ولي واقعاً لهجه هاي مازندراني و لري جذاب هستند، اي كاش اجازه مي دادند اين لهجه هاي زيبا در آثار وجود داشته باشد. ما الان فقط مي توانيم در ميان مشاغل با
خود هنرمندان و در ميان اقوام، با تهراني ها شوخي كنيم، اگر اختلاس كرده طرف، تهراني است، اگر منفي است تهراني است، اگر مي خواهد سر كسي كلاه بگذارد بايد تهراني باشد و ما هم حرفي نزنيم. پيشنهاد محمدرضا شريفي نيا براي سياست گذاران تلويزيون در اين خصوص چيست؟ - من معتقدم مسؤولان بايد نظارت داشته باشند اما حذف نكنند. فكر مي كنم در ميان كاراكترهاي قصه از شهرستاني ها با لهجه هاي مختلف انتخاب كنيم هم شخصيت منفي در ميان آنها داشته باشيم هم مثبت، در واقع بايد نگاه واقعي به ماجرا داشته باشيم. بالاخره در ميان همه لرهاي خوب، بد هم هست، در ميان همه اصفهاني ها، ترك ها، تهراني ها، شمالي ها و.... هم همين طور، بالاخره مدينه فاضله كه نيستيم، همه جا هم خوب دارد و هم به ندرت بد، با اين شرط كه اگر يك شهرستاني را بد نشان مي دهيم حتماً در كنارش يك خوب هم داشته باشيم. من فكر مي كنم درست نباشد ما اقوام مختلف را از آثارمان خارج كنيم و سريال ها از لهجه هاي زيباي ايراني محروم باشد. متأسفانه ما را ترسانده اند. من هم دوست داشتم متعلق به يك شهرستان باشم و پس از موفقيت هايم برايم آنجا جشن مي گرفتند و....( مي خندد) چه كنم كه متعلق به تهران
بزرگ هستم و اصلاً در آن ديده نمي شوم ( مي خندد) باور كن دوست داشتم وابسته به يك شهرستان بودم مي رفتم براي آنجا مدرسه اي مي ساختم، بيمارستاني و.... البته در اينترنت چند شهرستان را به نام ما زده اند كه واقعيت ندارد، من و پدر و مادرم اصل تهراني هستيم، روزگارمان هم بد نيست، تكه ناني داريم و... (مي خندد) دومين تجربه همكاري شما با فلورا سام البته پس از چند تجربه همكاري با مجيد اوجي در سريال هاي «همسايه ها» و «سفر سبز» با سريال «ما فرشته نيستيم» اتفاق افتاد كار با خانم سام را در مقام كارگردان چگونه ديديد؟ -البته سر دو سريال «همسايه ها» و «سفر سبز» هم من با خانم سام همكاري داشتم، در يكي از اين مجموعه ها خانم سام بازي مي كردند و در يكي هم به عنوان كمك كنار نويسنده بودند. پس از مدتها ما با هم سريال «بي قرار» را دوباره كار كرديم، قصه اي بود در خصوص امام رضا(ع) كه شما متفاوت ترين نقش دوران حرفه اي تان را با يك مرد واكسي آنجا تجربه كرديد؟ -(مي خندد) نه بابا نزديك به اين شخصيت باز هم بازي كرده بودم. فكر كنم ايفاي آن نقش در سريال «بي قرار» خواسته خودتان بوده است؟ -نه اتفاقاً آقاي اوجي پيشنهاد داد. مشخصا نقش كوتاهي بود
اما مؤثر؟ -بله متن را خواندم، قصه را دوست داشتم و نقشش را هم دوست داشتم. هم مختصر و مفيد بود و هم تجربه اي متفاوت براي من، به هر حال مدام از من مي پرسيدند چرا تو نقش حاجي بازاري را هميشه بازي مي كني گفتم بگذار يك بار هم ما را در اين هيبت ببينند نگويند بلد نيست از اين دست نقش ها بازي كند! (مي خندد) ديديد كه بلد هستم... . در مورد سوالتان هم بايد بگويم من به خانم ها در بحث كارگرداني خيلي اعتقاد دارم. ما كارگردانان زن در جامعه مان كم داريم، به نظرم خانم ها خيلي از مسائل را مي توانند به شكل بهتري درك و منعكس كنند. به نظر من جاي خانم ها هنوز در عرصه كارگرداني سينما و تلويزيون ما خالي است. با خانم سام هم قبلاً آشنايي داشتم، سر سريال «بي قرار» متن را خودشان خيلي خوب نوشته بودند، سر صحنه هم با آرامش كامل و بدون استرس كار مي كردند. مسلط به متن بودند. من آنجا از همكاري با ايشان بسيار راضي بودم. اگر سريال را هم خودشان نوشته بودند و روي متن فرصت كار داشتند و آنرا قبل از كليد زدن از آن خودشان كرده بودند شايد خروجي بهتري داشتيم. خودشان هم به اين قضيه معترف هستند. تا حدودي قصه سريال «ما فرشته نيستيم» نياز به مقداري جسارت
در كارگرداني و البته شناخت كمدي داشت، چقدر در اين راستا فلورا سام را آماده به يراق ديديد؟ -به نظرم ايشان توانستند از پس اين كار با خصوصياتي كه شما اشاره كرديد برآيند. به هر حال فرصت بيشتر مي توانست توانايي هاي ايشان را بيشتر منعكس كند. اين سبك و سياق تيتراژ براي مجموعه «ما فرشته نيستيم» پيشنهاد شما بود؟ -من سر سريال «معراجي ها» نقش راننده ميني بوس را بازي مي كنم، در ميان زمزمه هاي هميشگي من با خودم دوستان صدابردار صداي ما را شنيدند و شايعه كردند فلاني صدايش خوب است، آقاي ده نمكي هم پيشنهاد داد بخوانم، اما حس كردم آنجا جايي براي خواندن من وجود ندارد. شايد هم بود، نمي دانم به هر حال مي شد اين راننده ميني بوس گاهي هم زير آواز بزند و.... به هر حال آنجا اين اتفاق رخ نداد. سر سريال «ما فرشته نيستيم» قصه از زندان آغاز مي شد، من به آقاي كرامتي گفتم مي خواهم سر اين سريال بخوانم! شخصيت منصور مي توانست از زندان با يک لحن تهراني و خراباتي بخواند و... در اين باره با آقاي کرامتي صحبت هايي داشتيم، يک جا گفت بخوان، من خواندم خوشش آمد. شايد علت اينکه ما به اين تيتراژ رسيديم پيگيري خود آقاي کرامتي بود. کم کم اينطور شد که
همه شخصيت ها آمدند و هرکدام با يک لهجه خواندند در نهايت با تلاش آقاي کرامتي اين اتفاق رخ داد، خود خانم سام اطلاعات خوبي راجع به موسيقي دارد، از اين ماجرا با توجه به شناختي که داشت استقبال کرد. آقاي اوجي هم نظر مساعد داشت تا اينکه رفتيم استوديو، البته من مدام از اين ماجرا فرار مي کردم... چرا؟ ـ دوست نداشتم بخوانم. خيلي اهل اين ماجرا نيستم. دوست داشتم در حين نقش اين اتفاق رخ بدهد يعني اگر قرار است بخوانم اين کاراکتر منصور باشد که مي خواند و در نهايت سعي کرديم با گريم و با هيبت منصور اين اتفاق بيفتد که در واقع از چشم نقش ديده شود نه بازيگر آن... (مي خندد) چرا پس از اين همه کسب تجربه و کار کنار بزرگان سينما و تلويزيون اين مملکت به فكر كارگرداني نيفتاديد؟ ـ نمي دانم، يکي دو متن خوب هم به دستم رسيده ولي... هم تهيه کننده داريد و هم اکثر بازيگران حاضر هستند برايتان بازي کنند و هم از خيلي ها اطلاعات بيشتري در خصوص اين حرفه داريد، سالها کار کنار داريوش مهرجويي و... ـ شايد يک مقدار زرنگي کردم که کارگرداني نکردم... فکر کنم در اين يک زمينه اهل ريسک نبوديد؟ ـ (مي خندد) بگذار اينجا چيزهايي را افشا کنم... مي ترسيد؟ ـ ببين
افرادي که روزي دستيار (3) من بودند امروز کارگردان هستند. کارگردان شدن در اين مملکت هم خيلي کار سختي نيست. براي من هم به قول شما شرايط مهياست، هم به لحاظ اقتصادي و هم از هر فردي ديگر شرايط براي من بيشتر از هرکسي مهياست. ولي دوست دارم وارد هر کاري مي شوم تمام اجزاي آن را بشناسم. يعني اگر من مي روم در کار گرافيک و پوستر مي سازم، حتماً بايد اجزاي آن را خوب بشناسم و در حد بهترين هاي اين حرفه باشم. دوست ندارم بروم ته صف، متر من اين است که در هر کاري که وارد مي شوم حداقل کانديدا باشم. در طراحي صحنه و... همين طور، طراحي گريم همين طور، من در آثار آقاي مهرجويي براي هر دوي اينها کانديداي بهترين ها شدم، در پوستر و عکس هم با اين تعريف وارد شدم. باور کن به دنبال جايزه نيستم به دنبال اين هستم که با تخصص و استعداد وارد هر حرفه اي شوم. فکر مي کنم يک کارگردان بايد تمام اجزاي سينما را خوب بشناسد. اگرچه بسياري بدون شناخت درست اجزاي سينما، کارگرداني مي کنند. کارگردان بايد جهان بيني داشته باشد، درد داشته باشد، دغدغه داشته باشد. اگر درد داشته باشي مي داني چه بگويي، چگونه بگويي، کي بگويي و در چه ظرفي بگويي! به نظر من يک کارگردان
بايد دکترين داشته باشد. من معتقدم تهيه کننده هم بايد مطلع و آگاه باشد به تمام عناصر سينما، نمي شود بروي آفتابه لگن بفروشي و بيايي تهيه کننده بشوي، جواب نمي دهد. بايد فرهنگ سينما و سواد سينما را داشته باشي بعد بيايي و کارگردان و تهيه کننده شوي! و امّا در مورد محمدرضا شريفي نيا؟ ـ من تهيه کنندگي را بيشتر از کارگرداني دوست دارم. چرا؟ ـ چون جمع کردن يک فيلم سخت تر از کارگرداني کردن آن است. من فکر مي کنم شما از کارگرداني فرار مي کنيد؟ ـ (مي خندد) قبول کنيد؟! ـ قبول ولي دليلش را مي گويم، آن دليلي که جزو اسرار است. ماجرا را حساس مي کنيد؟ ـ (مي خندد) الان مي گويم، اگر شما کارگردان باشيد سالي يک کار مي سازيد، دو سال يک کار و اگر خيلي زرنگ باشيد هر يک سال دو کار مي سازيد، مسئله ديگر اين است که وقتي شما کارگردان مي شويد به ديگر کارگردان ها نامحرم مي شويد و کسي نمي آيد با شما مشورت کند، چون صاحب نظر مي شويد. من در سال ممکن است به 20 کارگردان مشورت بدهم، در 10 ـ 20 کار باشم، در کارهاي مختلف رفت و آمد کنم، با کارگردان ها مشورت کنم، بازيگر انتخاب کنم و... کارگردان که مي شوي ديگر غريبه هستي و صاحب موقعيتي که ديگران در اين
عرصه نمي توانند به تو اعتماد داشته باشند. اجازه دارم توجيه نشوم؟ ـ (مي خندد) توجيه نشدي! پسر اين آخر زرنگي من است! قبول دارم؟ ـ خب ما بيشتر از کارگردان در سينما و تلويزيون به مشاور احتياج داريم. باور کن تلاش من اين است که در هر کاري وارد مي شوم نمره آن را از 10 به 16 برسانم، اگر 16 هست به 18 برسانم،... به هر حال ما سر هر کاري که مي رويم دستمزدي مي گيريم، پس بايد از تمام تجربياتمان به نفع پروژه استفاده کنيم. فکر مي کنم اگر من به بحث کارگرداني ورود کنم از خيلي فعاليت هايم عملاً مي افتم. سوال آخر من در مورد کيفيت تلويزيون در يکي دو سال اخير است، به هر حال قابل کتمان نيست که رسانه ملي در اين سالها بخش اعظمي از مخاطب اش را از دست داده و به دلايل مختلف از جمله بي پولي و... نتوانسته همپا با رقباي ماهواره اي خود رقابتي پيروز داشته باشد. به عنوان يک بازيگر با سابقه چه پيشنهاد و راهکاري براي مسير بعدي تلويزيون و البته عزت ا... ضرغامي داريد؟ ـ من فکر نمي کنم آن جذابيتي که شما از تلويزيون توقع داريد به مديريت مرتبط باشد. من خودم به شخصه کارنامه آقاي ضرغامي و گروهش را مثبت ارزيابي مي کنم. من تلويزيون را با وزارت ارشاد
مقايسه مي کنم. وزارت ارشاد در طول سال 60 ـ 70 فيلم توليد مي کند نه 80 تا، نه 100تا، اين فيلم ها تا به دست مخاطب برسد دچار مشکلات بسياري مي شود، گاهي براي همين تعداد فيلم، کلي اتفاق مي افتد از نظرات و شکايت ها گرفته تا مسائل اکران و... حالا شما بيائيد سراغ تلويزيون با اين تعداد شبکه و توليد 24 ساعته (از فيلم گرفته تا مصاحبه و مستند و برنامه هاي زنده و...) که همه آنها مميزي خور است. در واقع با پخش هر برنامه اي در تلويزيون بايد 2000 اتفاق در مملکت رخ بدهد امّا اين اتفاق نمي افتد! چند سال مي گذرد تا اتفاقي مثل «سرزمين کهن» رخ مي دهد. به هر حال تلويزيون جاي بسيار حساسي است و نظارت، درايت و مديريت خيلي خوب مي خواهد. تمام مديران بايد بسيار هوشيار باشند چون نيازمند يک مراقبت خاص است. با توجه به سلايق و نظرات متفاوتي که در جامعه وجود دارد پخش يک برنامه در تلويزيون خيلي کار سخت و حساسي است. اگر شما بتواني در اين شرايط طوري کار کني که حداکثر مخاطبان راضي باشند و صدايي در نيايد به نظرم موفق عمل کردي! از سوي ديگر مراقبت کردن از کيفيت هم بحث مهمي است. من معتقدم با مديريت (فعلي) مي توانيم موفق باشيم به شرط آن که از
ايدئولوژي خودمان مطلع و مطمئن باشيم. يعني بگوئيم ايدئولوژي اسلامي مثل يک برج محکم است که هر يورشي به آن برده شود بي تاثير خواهد بود. من خودم معتقدم جمهوري اسلامي مثل يک ستون محکم و قوي است که هيچ سنگريزه اي نمي تواند به آن آسيب بزند. ما نبايد از تفکر اشتباه هراس داشته باشيم چون نمي تواند به اين قدرت عظيم لطمه وارد کند. شما يک شيشه اي داريد با قطر نيم متر که با پاره آجر هم صدمه نمي بيند. چقدر خوب است با نظر مخالفان اين تلويزيون، که البته مخالف ايدئولوژي ما هستند در تلويزيون خودمان به مناظره بنشينيم. من معتقدم بزرگترين مشکل ما در بحث امور فرهنگي، تشدد آرا است، تشدد آرا اشکالي ندارد ولي ما يا بايد اين نظرات مختلف را بتوانيم به سينما و تلويزيون مان وارد کنيم و راجع به آن حرف بزنيم. اي کاش بتوانيم نظرات موافق و مخالف را رو در روي هم بنشانيم و با يک مناظره منطقي حرف مان را بزنيم. من اين تلويزيون را با اين حجم توليد و کيفيت ناموفق نمي دانم و به نظرم آقاي ضرغامي و گروهشان توانسته اند حرکت درستي داشته باشند. منبع: بانی فیلم
دیدگاه تان را بنویسید