رمان، جعل واقعیت برای رسیدن به حقیقت است

کد خبر: 334735

سرویس فرهنگی « فردا »: «هر حادثه چرخشی تازه در داستان زندگی ایجاد می‌کند و در این میان، جنگ بزرگ‌ترین حادثه زندگی‌ام بود.

جنگ همیشه بزرگ ترین حادثه است و من نمی فهمم چطور نویسنده ای که این حادثه را پشت سر گذاشته، می تواند دراین باره شانه خالی کند؟» شاید این دلیل کافی باشد تا بدانیم کتاب «درد» از انتشارات عصر داستان درباره جنگ ایران و عراق است. صادق کرمیار در این رمان، هنرمندانه دست به قلم می برد و از واقعیت هایی در دوران جنگ روایت می کند که گاهی اوقات نفستان بند می آید تا چند خط بعد را بخوانید و گاهی از جاسوسی های ناجوانمردانه در مهم ترین عملیات ها آزرده خاطر می شوید.

از ماجرای شکل گیری کتاب درد برایمان بگویید و این که اصلا چرا به سراغ این عملیات ها رفتید؟

این کتاب را به پیشنهاد حمید آخوندی و علیرضا جلال و با مشاوره سردار شهید احمد سوداگر و مدیریت تحقیقات محمد مهین خاکی نوشتم. آن موقع بحث بر سر این بود که در بخش فیلمسازی در حوزه دفاع مقدس موضوع شناسایی و فعالیت های اطلاعاتی در جنگ مغفول مانده و تاکنون کسی به طور جدی در این خصوص کار هنری نکرده است. در عین حال که دغدغه مشترک ما پرداختن به مسأله فرماندهی کلان جنگ بود که در این خصوص اطلاعات اندکی در اختیار است و فرماندهان رده بالای دفاع مقدس در این زمینه هنوز کاری را که به درد نویسنده و هنرمند بخورد، بیرون نداده اند. برای همین، اطلاعاتی که در این مورد در رمان وجود دارد، در همان حدی است که آقای هاشمی رفسنجانی و آقای رشید در اختیارمان گذاشتند.

خودتان هم شخصا در این عملیات ها حضور داشتید؟ به نظرتان حضور نویسنده در جبهه تا چه حد در شکل گیری بهتر چنین کتاب هایی موثر است؟

علت پرداختن به موضوع اطلاعاتی عملیات عاشورا در این رمان یکی حضور خودم برای گردآوری خاطرات بود که به واسطه شغل خبرنگاری می توانستم وارد قرارگاه شوم و دیگری وجود عنصر اطلاعاتی مشترک در ایران و عراق بود که می توانست به موضوع رمان ابعاد تازه ای بدهد. منبع اصلی عناصر اطلاعات در عراق نیز خاطرات وفیق سامرایی است که با تحقیقات ما درخصوص عناصر اطلاعاتی داخلی پیوند دراماتیک به وجود آورده بود. درباره سوال دیگر تان که درباره نقش حضور در جبهه بر تاثیرگذاری رمان است، باید عرض کنم گرچه بی تاثیر نبوده، اما تعیین کننده نیست. به عنوان مثال، وقتی نویسنده یک رمان تاریخی مربوط به مثلا 200 سال پیش می نویسد، قطعا خودش در صحنه حضور نداشته، اما تخیلش می تواند در دل تاریخ نفوذ کند و با وجود اطلاعات تاریخی رمانش را بنویسد.

شخصیت ها و ماجراهای رخ داده در کتاب تا چه حد واقعی است؟ آیا شده از تخیل خودتان یا حتی عناصری غیرواقعی، ولی متناسب با آن شرایط بهره برده باشید؟

شخصیت هایی که با اسامی واقعی خودشان از آنان یاد شده واقعی هستند، اما بقیه شخصیت ها داستانی و برگرفته از واقعیت تاریخی دوره خودش است. ماجراها نیز همین وضع را دارد. اساسا رمان جعل واقعیت برای رسیدن به حقیقتی است که در متن یک واقعه تاریخی وجود دارد. پیدا کردن حقیقت یک واقعه تاریخی به در اختیار داشتن منابع موثق و تحلیل نویسنده از این منابع و رخدادهای تاریخی بستگی دارد. به همین دلیل است که گاه از یک واقعه تاریخی دو نویسنده با تحلیل ها و برداشت های متفاوت و گاه متضاد می نویسند، اما در رمانی که عنصر زیبایی شناسی قدرتمندتر باشد، تأثیرگذاری آن نیز بیشتر خواهد بود.

به نظر شما چه عاملی در کتابتان موجب شده اینقدر موثر باشد تا حدی که گاهی اوقات نفس من خواننده از دشواری های صحنه ها در سینه حبس می شود؟

به هر حال عناصر رمان تعریف شده و مهم ترین عامل تأثیرگذار واقع نمایی و باورپذیری رمان است که اگر در بافتی منسجم و برگرفته از بوطیقای داستان نوشته شده باشد، می تواند خواننده را جذب کند. حتی برخی بر این باورند که چیستی و موضوع رمان در مقابل چگونگی روایت در درجه دوم اهمیت قرار دارد. بنا بر این نظر، آنچه اهمیت بیشتری دارد، شیوه روایت، زبان و در مجموع ساختار است و موضوع در مرحله دوم اهمیت است.

شما به اتفاقات رخ داده در میان فرماندهان عراقی هم با جزئیات زیادی اشاره کرده اید. آیا آنها هم واقعی است؟

وضعیت واقعیت و تخیل در مورد فرماندهان عراقی نیز به همان شکلی است که در جبهه ایران وجود دارد. یعنی شخصیت های اصلی که موجودیت تاریخی دارند، واقعی هستند و بقیه برگرفته از تخیل مبتنی بر واقعیت تاریخی در عراق است.

چرا در توضیحات نخست کتاب ننوشته اید که این کتاب تا چه حد واقعی است؟ تمام خوانندگان که مصاحبه های شما را نمی خوانند، شاید بعضی فکر کنند بخشی از کتاب برگرفته از تخیل و واقعیت است.

معمولا در رمان های استنادی که اصطلاحا به آنها رمان های داکیومنتری می گویند، ابتدا رمان نویس وضعیت شخصیت ها و ماجراهای واقعی را از تخیلی تفکیک می کند، اما به نظرم «درد» در این قالب نیست و نیازی به این توضیحات نداشت.

چه شد نام کتاب را «درد» گذاشتید؟

نام کتاب تا پیش از تمام شدن آخرین سطرها « وداع باد وکوهه» بود، اما وقتی آخرین سطرهای رمان را نوشتم، احساس کردم نام درد برای آن مناسب تر است. این درد هم در وجود حسینی است که با آن زندگی می کند؛ هم درد روحی حسینی است که بار آن همه خاطرات را بردوش می کشد و هم دردی است که جانبازان اکنون در جامعه با آن دست به گریبان هستند.

منبع: جام جم آنلاین

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت