خشم شیاطین از وحدت امت محمد(ص)
سعيد تهراني نسب در شهريورماه ۱۳۴۷ در اصفهان به دنيا آمد. براي تحصيل در رشته فيزيك در دانشگاه لندن پذيرفته شد و محضر فيزيكدانان بزرگي چون ديويد بوهم و كريس آيشم را درك كرد؛ در سال ۱۳۷۰ درجه كارشناسي در فيزيك نظري، و در سال ۱۳۷۸ مدرك دكتراي فيزيك خود را از دانشگاه لندن اخذ كرد. مدتي در دانشكده فني دانشگاه تهران و نيز در دانشكدههاي فني و فيزيك واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد در تهران به تدريس دروس فيزيك پرداخت و اخيرا در دانشگاه ملي استراليا در باب مباني متافيزيكي علوم مدرن و نيز مفاهيم فضا، زمان، حركت، و عليت در آثار مولانا، تحقيقاتي انجام داده است. مهمترين اثر منتشر شده به فارسي از او ترجمه كتاب محمد(ص) برپايه كهنترين منابع به قلم مارتين لينگز است؛ از ديگر كارهاي او كتاب شش عدد درباره نيروهاي بنيادي فيزيك و تنظيم ظريف طبيعت؛ مقالاتي در ارزيابي، نقد، و پاسخ به دعاوي كتاب طرح عظيم استفن هاوكينگ به فارسي، و مقالاتي در باب سازگاريها و ناسازگاريهاي مباني مدرنيسم با گوهر دين(سمپوزيوم دانشگاه سيدني)، و نيز رابطه علوم مدرن و دين، فيزيك در جهان اسلام، و واكنش جوامع مسلمان به علوم و تكنولوژي مدرن، در دانشنامه تاريخ، فرهنگ، و جوامع جهان اسلام، انتشارات شارپ، به زبان انگليسي است. مصاحبه پيش رو بر پايه كتاب محمد(ص) است. از مهمترين كتابهايي كه ترجمه كرديد، كتاب محمد(ص) برپايه كهنترين منابع به قلم مارتين لينگز است، با توجه به اينكه تحصيلات شما در رشته فيزيك است، علت انتخاب و ترجمه اين كتاب به زبان فارسي چه بوده است؟ خداوند مي فرمايد: النبي اَولي بالمومنينَ مِن انفسهم. اين واقعيت مهيبي است. من در زندگي شخصي ام اين واقعيت را تاحدي تجربه كردم. اينكه علاقه و تحصيلات و بخشي از رزق من در فيزيك بود منافاتي با آن تجربه نداشت. شايد جذابيت عرفان، كه منشا آن لاجرم به پيامبر(ص) ميرسد، با ريشههاي من كه در بالا به آنها اشاره كردم ربط داشته است. همچنين بايد به ياد داشته باشيم كه در فرهنگ و تمدن و سنت اصيل ما، بسياري از بزرگان در رشتههاي مختلف مطالعه و تحقيق و تاليف ميكردند و تكهتكه شدن علوم يك پديده مدرن و بسيار ناميمون است. حتي زندگينامههاي افراد غيرمعصوم پر از درس و عبرت است و اين نوع كتابها براي من جذابيت خاصي داشتند. زماني بخشهايي از زندگي حسن گاي ايتن، مريم جميله(مارگارت ماركوس) و امثال اينها را ترجمه كردم. اما در مورد اين كتاب شريف، خوب، بدون شك بهترين مردم، بلكه بهترين خلق خدا در كل كائنات، وجود مبارك پيامبر(ص) است(به قول مولوي: سلطان البشر، و فخر جهان، و حيرت اندر حيرت اندر حيرت است…) و شايد بهترين بيوگرافي پيامبر تاكنون در زبان انگليسي، كتاب لينگز بود و هنوز هست. هيچ گنجي البته بدون رنج نيست و حكمت خدا گل را با خار كنار هم قرار داده، اما سختيها و زحمتهاي مخصوص همراه اين كتاب بيشتر به چاپ و نشر آن مربوط بوده تا چيزهاي ديگر. من درباره انتخاب انتشارات هم وسواس داشتم، اما دوستان جوانم انتشارات حكمت را معرفي كردند و از آنجا كه آنها(انتشارات حكمت) در ابتدا خيلي محترمانه و دوستانه رفتار كردند و كتابهاي متعدد ديگري از سنتگرايان همسنخ لينگز هم چاپ كرده بودند، و دوستان جوان هم خيلي به حكمت خوشبين بودند، من هم رضايت دادم. آيا شناختي هم بر شخصيت «لينگز» داشتيد، به نظرتان هدف وي از تاليف اين كتاب چه بوده است؟ در مقدمه كتاب و در جاهاي ديگر درباره وي مفصل گفتهام و ديگران هم گفتهاند و نوشتهاند، چون وي دوست و طرفدار زياد داشت و هنوز دارد. اجازه دهيد نكتهاي را در مورد او يادآوري كنم كه ديگران كمتر گفتهاند. ميدانيم حدود شصت سال بعد از ورود اسلام به ايران، فتح اسپانيا به دست مسلمانان آغاز شد. در هفتصد سال متعاقب آن، بعضي از بهترين دانشمندان جهان، اعم از مسلمان، يهودي، مسيحي، در آن كشور شكوفا شدند(درست مثل ايران). شايد اگر لينگز در قرن سيزدهم يا چهاردهم ميلادي به دنيا آمده بود يكي از آن دانشمندان مسلمان ميشد، اما او درقرن بيستم و در انگلستانزاده شد. ليكن مشيت و تقدير الهي كه تابع زمان و مكان نيست. او بسياري از صفات حكماي سنتي را واجد بود، از جمله زبان فصيح و استعداد شاعري. همچنين تفكر شفاف و قلم رسا، و از همه مهمتر: آتش حقيقتجويي، از نوع آن آتشهايي كه مولوي ميگويد: هر كه اين آتش ندارد نيست باد! او شعلهاي از اين آتش را داشت و به همين دليل بالاخره به سمت پيامبر(ص) كشيده شد و به همين دليل امروز ما درباره او كه بيش از هشت سال پيش وفات كرد سخن ميگوييم. لينگز هم شاعر بود، هم ناظم، يعني استاد در بيان نظم؛ هم استاد در نثر، مخصوصا نثر روايي و توصيفي، و هم زيباييشناس. و عمدا اين كتاب را در بالاترين سطح و به فاخرترين زبان نوشت، چون جوهر مطلب مقدس و شريف بود و چنين اقتضا ميكرد. همچنين، اگرچه بعضي مواقع توضيحاتي بهجا و بسيار مفيد ارائه ميكند، اما درمجموع اثر علمزدگي، حقارت دربرابر مفاهيم مدرن و انتظارات روز، و لحن عذرخواهانه و دفاعي در اين كتاب(خوشبختانه) به چشم نميخورد. شماچه مدتي را براي ترجمه صرف كرديد؟ آيا از نظر لينگز نيز براي ترجمه كتاب بهره جسته ايد؟ ترجمه كتاب براي من يك وظيفه حرفهاي نبود، بنابراين هر وقت فرصت و فراغت مي يافتم مي نوشتم يا اگر دوست صاحب ذوقي بود املا ميكردم و او مينوشت و به اين ترتيب حدود ده سال خود كار ترجمه طول كشيد. يكبار مفصل او را ملاقات كردم و از قصدم آگاهش كردم و با دقت به هر چه گفت گوش دادم، اما آن آخرين بار و تنها باري بود كه مستقيم با خود آن مرحوم سخن گفتم. شما هم مانند ديگر مترجمان بيشتر وفادار به متن هستيد يا برداشت آزاد از كتاب داريد؟ تاچه حد ترجمه خودتان را موفق ميدانيد؟ بيشتر، ترجمه وفادار به متن، تا حد بسيار بسيار زياد. من نه شاعر بودم، نه سخنور، ولي براي اولين بار توانستم چند خط از شعرهاي زيباي لينگز را(كه خود ترجمه شعرهاي عربي در سيره ابناسحاق و ابنهشام بودند) به شعر فارسي ترجمه كنم و رويهم رفته ترجمه، ترجمه موفقي بود كه بيشك از لطف خداي لطيف بود. دوست جوانم وحيد كوهزاد هم چندين خط از اشعار مشهور كعب بن زُهَير را در مدح پيامبر(ص) برايم به نظم تبديل كرد. نقاط ضعفي كه پس از آن همه زحمت و وسواس من با كتاب ماندند و جان مرا ميكاهند و بهخاطر آنها شرمنده خوانندگان هستم مربوط به چاپ و صحافي و نشر كتاب است. متاسفانه تاكنون نتوانستهام كاري در اين باره بكنم ولي حقيقتا بهخاطر قيمتي كه روي كتاب گذاشتهاند و كيفيتي كه ارائه كردهاند، من شرمندهام و از خوانندگانتان تقاضا ميكنم براي رفع اين نقيصه دعا كنند و براي مشكلات ديگري كه احتمالا خود ميتوانند حدس بزنند. همانطور كه ميدانيم اين اثر نخستين بار در سال ۱۹۸۳م منتشر شد. كتاب تا به حال به چند زبان ترجمه شده؟ و به نظر شما بيشترين استقبال از جانب چه كساني بوده است؟ دستكم به ده زبان. بهرغم انحطاط نسبي فرهنگي كه در همه جاي جهان نسبت به گذشته مشهود است، و بهرغم سمپاشيهايي كه دشمنان همه پيامبران در همه عصرها ميكردهاند و امروزه سازمان يافته و با سرمايهگذاريهاي كلان در پروژه اسلامهراسي و غيره اجرا ميشود، اين كتاب جزء پرفروشترين كتابها بوده و هست. ترجمه ما هم تا آنجا كه من ميبينم ظرف دو سال به چاپ سوم رسيد ولي اطلاعات جزئيتري ندارم. واكنشها نسبت به اين كتاب در دنياي غرب چگونه بوده؟ بهطور كلي نظر منتقدان غربي نسبت به اين كتاب را مي خواستم بدانم و اينكه استقبال مردم در برابر كتاب چطور بوده؟ بيش از همه اين استقبال مربوط به دنياي غرب بود. سطح كتاب و ژانر آن بهگونهاي است كه آدمهاي فاقد سواد عالي دربارهاش حرف نميزنند و نميتوانند بزنند. آدمهاي باسواد عميق هم چه مسلمان باشند چه نباشند نميتوانند زيبايي و شرافتمندي و فاخري و شكوهندگي آن را تحسين نكنند،. تا آنجا كه ميدانم از پرنس چارلز(پسر ملكه انگلستان) گرفته تا آنتوني بلر آن را خوانده و تحسين كردهاند. بنابراين هيچ آدم جدي، چه مومن، چه كافر، از اين كتاب بد نگفته است. اما كساني كه از آن تمجيد كردهاند بسيارند. حمزه يوسف هم نقدي تخصصي بر آن نوشته است (چون خودش آن را به دانشجويانش در انستيتو زيتونه در كاليفرنيا، درس ميداد)، هم از نقاط قوت آن تمجيد، و هم ايرادهاي ظريفي وارد كرده كه بنده همه آنها را خواندم و درپاورقيها مكرر به آنها اشاره كردهام. شايد برايتان جالب باشد كه بدانيد در عربستان اصل كتاب لينگز به انگليسي به صورت سانسور شده فروخته ميشد و، بنا بر روايت يكي از دوستان(كه از مريدان لينگز بوده) ترجمه عربي كتابش كاملا ممنوع بوده است! كتاب محمد(ص) در ميان ديگر آثار لينگز چه جايگاهي دارد؟ ويژگي برجسته اين كتاب نسبت به ساير كتب از نظر شما چيست؟ طرح كلي مولف در اين كتاب چه بوده؟ از نظر من اين كتاب منحصربهفرد است، حتي در ميان آثار ديگر لينگز(كه خودش نويسنده شايد منحصربهفردي بود). دليل آن هم بديهي است: محتواي كتاب زندگي كسي است كه به قول مولوي: (كه نميماند به ما گرچه ز ماست \ ما همه مِسيم و احمد كيمياست) يا گفتهاند كه بله او بشر است، وليكن همانطور كه ياقوت هم نوعي سنگ است! محمد بشر، بل هو ياقوت بين الحجر. لينگز كوشيده ناخالصيهاي هزار و چند صد ساله را وارد كتاب نكند و روايتي از كهنترين منابع به صورت داستاني پيوسته كه حتي از پيش از تورات آغاز ميشود - و اين نكته بسيار مهمي است- ارائه كند. كتاب از ۸۵ بخش تشكيل شده است، مايلم بدانم مولف در نگارش اين بخشها چه معيارهايي را براي اين بخشها برگزيده است؟ اگر وقايع مهم دوران حيات پيامبر(ص) را فهرست كنيم تقريبا چنين عددي به دست ميآيد. از شروع بعثت، پيامبر(ص) سيزده سال در مكه و ده سال در مدينه بود. اين ميشود دو بخش بزرگ. در دوران مكه اتفاقات زيادي افتادند كه مشهورترين آنها اعلان دعوت، قطب بنديها، عزيمت گروهي به حبشه و وقايع آنجا، اسلام آوردن شخصيتهاي موثر(مثل عمر و حضرت حمزه)، تحريم، داستان شعب ابيطالب، عام الحزن، وفات حضرت خديجه عليهاسلام و نيز ابوطالب، اِسراء به مسجد اقصي و معراج پيامبر و اينگونه وقايع مهم است كه همه شنيدهاند اما اسرار آنها و پيام هاي آنها بيانتهايند. وقايع دوران مدينه را هم(كه شامل تقريبا هشتاد جنگ كوچك و بزرگ، كه مشهورترينشان بدر، احد، خيبر، تبوك، فتح مكه، حنين همراه با غزوهها و سريههاي متعدد ديگر است) اگر اضافه كنيم و براي هر يك فصلي اختصاص دهيم نزديك صد فصل ميشود. اما بعضي از آنها را ميتوان در يك فصل آورد. همچنين بايد هرگز فراموش نكنيم كه اگرچه شرح آقاي لينگز در اين كتاب بسيار بسيار روشنگر هست، اما به هيچوجه كامل نيست. حتي در همان كهنترين منابع، مناقب مفصلي درباره حضرت علي (ع) و اهل بيت و بعضي صحابه يافت ميشود كه لينگز همه را با آن تفصيلات در كتابش نياورده(و ابدا سوءنيت يا توطئهاي هم در كار نيست؛ همانقدر را هم كه در مناقب حضرت علي (ع) آورده براي درك مقام او كافي است؛ «در خانه اگر كس است يك حرف بس است»). اين زيباييها كه تمامي ندارند، كاش يك هنرمند تيزهوش سختكوش ژرف انديش بااخلاص پيدا شود و اثري كاملتر و وافيتر پديد آورد. شما به عنوان مترجم كتاب محمد(ص) از صاحبنظران در حوزه كتابهاي سيره هستيد. شباهتهاي اين كتاب با كتابهاي سيره شيعي را به چه ميزان و در چه موضوعاتي يافتيد؟ من به سيرههاي متعددي رجوع كردم. مخصوصا به خاطر اين سوال خيلي خوب از شما متشكرم چون بيان صريح اين واقعيت كه كتابهاي سيره شيعي تقريبا در همه موضوعات، و بهگونهاي حقيقتا اعجابآور، با سيرههاي اهل سنت شبيه و اغلب يكسانند، بهنظرم از واجبات است. هرچه بكوشم نميتوانم حالم را هنگامي كه تمامي مناقب و عجايب حضرت علي عليه الصلوه والسلام را در منابعي كه لينگز ذكر كرده مييافتم براي شما وصف كنم. البته تفسيرهاي متن يكسان، الزاما يكسان نيستند، و نيز درباره وقايع مربوط به دوران پس از وفات پيامبر اختلافاتي هست. اما بيشتر مردم، چه شيعه، چه سني نميدانند منابع اوليهشان تا چه حد مشترك و اغلب يكسانند. كاش علما و مبلغان ديني ما، دستكم، سهم خود را در بيان اين حقيقت ادا كنند، تا بلكه علماي منصف اهل سنت نيز چنين كنند. كمتر چيزي شياطين را و دشمنان بشريت را به اندازه وحدت امت محمد(ص) ناراحت و خشمگين ميكند. آيا به اين فكر نيفتاديد كه اثر ديگري را از ايشان ترجمه كنيد؟ ويا كتاب ديگري در اين زمينه؟ چرا، زياد به اين فكر بودهام. مدتهاست ترجمه «مكه از پيش از تورات تاكنون» تمام شده است. مشكلات جانبي و حاشيهاي، گراني كاغذ، زحماتي كه بر ناشرها تحميل ميشود و آنها به امثال من تحميل ميكنند… از اينها گذشته تجربه كتابي چنين، پر از عسل و شيريني و عطر، باعث ميشود آدم به كارهاي نازلتر رضايت ندهد. منبع: تهران امروز
دیدگاه تان را بنویسید