موسیقی شاد به ناداوری‌ها باخته است

کد خبر: 324302

رضا صادقی می‌گوید مدیران فرهنگی، هنرمندان و مخاطبان باید نگاه محترم‌تری به موسیقی شاد داشته باشند.

موسیقی شاد به ناداوری‌ها باخته است
سرویس فرهنگی «فردا» : رضا صادقی شبیه همان موسیقی است که ارائه می‌دهد؛ صادق، صمیمی و صریح است.

او روز نخست جشنواره موسیقی فجر، در برج میلاد کنسرت داد که بخش عمده آن به خواندن ترانه‌های شاد و آهنگ‌های ریتمیک و تند اختصاص داشت. به بهانه این اجرا، با او به گفت‌و‌گو نشستیم و از موسیقی شاد، آواها و نواهای محلی و شعر و ترانه آهنگ‌های پاپ سخن گفتیم.

شما در کارهای اخیرتان، بیشتر به سمت آهنگ‌های ریتمیک و قطعات شاد رفته‌اید. در حالی که موسیقی پاپ ایرانی بیشتر غم آلود و حزن انگیز است، این رویکرد شما از کجا ناشی می شود؟

متاسفانه من با نظر شما موافقم، چرا که موسیقی پاپ ایرانی بیشتر غم‌آلود شده است. خیلی از کارها دردآور هستند، بدون این که درمانی به همراه داشته باشند.

توجیه بسیاری این است که این موسیقی متناسب با شرایط تاریخی و اجتماعی مردم ایران است. شما موافقید؟

شاید بتوان گفت موسیقی غم‌آلود این روزها بر می‌گردد به شرایط اجتماعی و اقتصادی مردم. در چنین شرایطی، همه ما به دنبال این هستیم که خودمان را خالی کنیم، بنشینیم کنار کسی و از غم و درد بگوییم و بشنویم. این طوری است که احساساتمان را تخلیه می کنیم و سبک می شویم. با این حال معتقدم نمی‌شود به این بهانه ما هم بر غم و درد مردم بیفزاییم.

چه باید کرد؟

اعتقاد دارم اگر چه زخم هست، اما در کنارش باید درمان هم باشد. برایتان یک مثال می‌زنم، اگر یک بیمار سرطانی به پزشک مراجعه کند و دکتر به او بگوید با شیمی درمانی می‌شود به بهبودی رسید، خیلی فرق می کند با پزشکی که به بیمار بگوید دیر آمده است، سرطان در همه بدن ریشه دوانده و کار از کار گذشته است. پزشک اولی درد را می گوید و راه درمان را باز می‌کند و دکتر دومی همه درهای امید را رو به بیمار می‌بندد.

اما به موسیقی شاد در جامعه و حتی در بین اهالی فرهنگ و هنر هم نگاه مثبتی نمی شود.

متاسفانه عقیده‌ای که رایج شده، این است که موسیقی طرب انگیز یعنی کاری که بدون علم و هنر است. فکر می‌کنند این نوع موسیقی تنها با ادبیات بی‌مایه و سطح پایین همراه می‌شود و برای همین آن را جدی نمی‌گیرند. این قضاوت‌ها در حالی است که اگر به تاریخ موسیقی پاپ و مردمی ایران نگاه کنیم، می‌بینیم که این طوری هم نبوده و موسیقی شاد و ریتمیک به ناداوری‌های تاریخی باخته است.

یعنی ضعف موسیقی‌های ریتمیک را بیشتر در استفاده از ترانه‌ها و شعرهای سطح پایین می‌دانید؟

بخش عمده آن به همین دلیل است. آن موسیقی پاپ می تواند موفق شود که با ادبیات محترم ایران همراه شود. ما شاید در یک فاصله کوتاه یک یا دو ماهه بتوانیم مخاطبان را تنها با تکیه به ریتم جذب کنیم، بعد از آن تنها محتوای ترانه‌ها و در واقع ادبیات همراه شده با موسیقی است که توانایی جذب مخاطب را دارد. تجربه نشان داده که بهره گیری موسیقی از شعر و ترانه محترم و فاخر ایرانی، باز خورد خوبی از مردم گرفته است.

ما اگر نگاه محترم‌تری به موسیقی شاد داشته باشیم، منظورم مدیران فرهنگی، موسیقی‌دانان و مخاطبان است، آن وقت می‌توان انتظار ارتقاء هنری در این شاخه را داشت. از نظر اجتماعی هم باید یاد بگیریم که شادی محترم است.

با تمام این حرف ها، اما خود شما سال های سال بیشتر کارهای غمگین می‌خواندید.

من اعتراف می‌کنم در گذشته جاهایی و در کارهایی آن قدر از درد صرف گفته‌ام که درست نبوده و امروز پشیمان هستم و حتی بابت آن پوزش می خواهم. من بچه جنوب و موسیقی ریتمیک آن منطقه هستم و همیشه دوست داشته‌ام این موسیقی شاد را با ادبیات خوب همراه کنم که کارهای تازه من را در این راستا باید ارزیابی کنید. به عنوان یک نمونه می توانم به قطعه « نترس ... برقص... بمون » اشاره کنم که هم شاد و هم آرامش بخش است.

اما خیلی‌ها می گویند این آرامشی مادی است و ربطی به روحیات انسانی و معنویات ندارد.

بین آسایش و آرامش فرق است. آسایش در محدوده مادی است، اما آرامش هم زمان آسایش، امنیت و شادی را برای ما به ارمغان می‌آورد. موسیقی پاپ فقط برای وقت گذرانی نیست، بلکه یک قدرت زیادی در آن نهفته است. من خیلی از مردم را دیده ام که گفته‌اند با ترانه این یا آن خواننده حال خوبی پیدا کرده اند و نگاه بهتری به زندگی پیدا کرده اند؛ این یک فرصت و امتیاز است که باید از آن استفاده کرد.

در زمانه ای که موسیقی از رسانه های گوناگون سرازیر می شود، اگر ما بتوانیم تنها 10 دقیقه از وقت مخاطب را مال خودمان کنیم، باید به خوبی از آن بهره ببریم و کاری کنیم که حس و فکر بهتری را به او بدهیم.

اشاره به موسیقی جنوب و بندر عباس کردید. موسیقی پاپ ایرانی چقدر می تواند بر پایه آواها و نواهای محلی کشورمان شکل بگیرد؟

موسیقی فولکلوریک ما خیلی شناسنامه‌دار‌تر از موسیقی پاپ ماست. این موسیقی از جهان دیگر آمده، اما موسیقی نواحی مال خودمان است. ما باید قدر این داشته‌های هنری کشورمان را بدانیم و از آن ها الهام بگیریم و آثار پاپ خودمان را پدید آوریم. من زمانی که به صورت حرفه ای کارم را شروع کردم، دیدم که شناسنامه‌ام دستم است و برای همین سعی کردم از موسیقی خطه جنوب در کارهایم استفاده کنم.

برای مثال یک ریتمی به نام «سوپر مامبو» در منطقه جنوب داریم که در حال حاضر در جهان مورد استفاده موسیقی دانان قرار می گیرد. خب ما چرا این کار را نکنیم.

از یاد نبریم موسیقی نواحی هر گوشه از کشورمان برآمده از روحیه مردم همان منطقه است. ما وظیفه داریم این موسیقی ها را به مردم معرفی کنیم و مطمئن باشیم از آن استقبال می شود، چون مال خود مردم است.

بسیاری از مخاطبان موسیقی پاپ گله مند هستند که تنها یک عده خاصی توان خرید بلیت کنسرت ها را دارند. حتی در جشنواره موسیقی فجر هم قیمت بلیت ها بالاست. نظر شما چیست؟

من یک بار در پارک آزادگان، اجرایی زنده برای جمعیتی بزرگ داشتم که در کارنامه هنری من یک نقطه عطف بود. من با این که شب بعدش یک کنسرت در برج میلاد داشتم، اما خیلی خوشحال بودم که آن اجرای عمومی را داشتم. چقدر خوب می شود اگر در دل جشنواره موسیقی فجر، با تخفیف هایی که داده می شود، این ارتباط بین توده مردم و هنرمندان در اجراهای زنده بیشتر شود.

منبع: خبرآنلاین

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت