سینما ادا نیست؛ هنر است

کد خبر: 322343
سرویس فرهنگی « فردا »:

دقایقی ممتد از سرریز شدن آب جوش سماور از کتری و سرازیر شدنش به کف آشپزخانه، لحظاتی طولانی از هم زدن نبات در استکان چای، مکث‌های متراکم از هاج و واج ماندن آدم‌ها به افق‌های دوردست مبهم، حضور پردوام غیردراماتیک و غیرکارکردی زنی در خیابان که سوار بر وانت مشتری سوار می‌کند، سیگار کشیدن‌های متوالی شخصیت‌ها در سکوتی ممتد در تراس و دستشویی و اتاق و غیره، قایم باشک بازی‌های پی در پی کاراکتر‌ها در فضای محدود یک خانه از این اتاق به اتاق دیگر، و...

اگر تماشاگر پیگیر فیلم‌های جشنواره امسال بوده باشید، قطعا شما هم می‌توانید به فهرست بالا، شمار فراوان دیگری از نمونه‌های مشابه بیفزایید؛ نمونه‌هایی دال بر کشش زمان در بستر کنش‌هایی ثابت و محدود که روندی حوصله کش و پرکسالت را پرورش می‌دهند و معلوم نیست بر اساس چه تصوری در لا به لای قطعات داستانی این آثار جای گرفته‌اند. یک احتمال آن است که فلسفه این جور تمهید‌ها، نوعی الگوبرداری از قالب سینمای هنری متفاوت باشد که در مصداق‌هایی مشهور همچون سینمای زنده یاد سهراب شهید ثالث، جلوه یافته‌اند. آن صحنه معروف سوزن نخ کردن توسط همسر پیر سوزنبان بازنشسته فیلم طبیعت بی‌جان، که لحظاتی طولانی را در فیلم اختصاص داده بود، مشهو‌تر از آن است که نیازی به توضیح بیشتر در این باره داشته باشد. اما تجربه‌ای که مربوط به فیلمی متعلق به چند دهه قبل است، بخواهد در فیلم‌هایی متعدد از زمانه معاصر مجددا در فضاهایی دیگر تکرار شود، تا چه حد اعتبار و مقبولیت خواهد داشت؟ (منظور از اعتبار، ارزیابی زیبایی‌شناسانه بر مبنای معیارهای سینمایی است و منظور از مقبولیت، میزان توانایی جذب مخاطب با این جور تمهیدات است). به نظر می‌رسد در عمق این جور نمود‌ها، بیش از آنکه بحث خلاقیت هنری نهفته باشد، جلوه‌ای سطحی از ادابازی‌های فرمی و روایی مبنا باشد؛ اداهایی که البته به منظور پوشاندن ضعف‌های معطوف به ساختار سینمایی این کار‌ها است.

سینما جایگاه ادا نیست. شاید برخی از این موقعیت‌ها، دوام‌هایی هم نزد محافلی داشته باشند، اما ماندگاری معتبر درازمدتی ندارند. امثال شهیدثالث‌ها و کیارستمی‌ها اگر در سینمایشان فضاهای این چنینی یافت می‌شد و به شهرت و اعتباری درخور دست یافته‌اند، تا حد زیادی به اصیل بودن و تناسب ساختاری و درونمایه‌ای این نوع تمهیدات در فیلم‌‌هایشان برمی گشت. قرار نیست این توفیق‌ها در هر داستان و فیلم و ماجرا و روایت دیگری هم تکرار شود. سینمای امروز ما، آن هم در بحران حاد ریزش مخاطب، نیاز به گریز از این ادابازی‌ها دارد. سینما در دو بستر معتبر است؛ یکی سینمای جریان اصلی که در روند تولید و تهیه بر مبنای جذب مخاطب و نیاز به بازگشت و افزایش سرمایه اقتصادی شکل گرفته است و دیگری سینمای جریان متفاوت که به دنبال ابداع و یا تکمیل الگوهای بیانی سینما است. این ادا‌ها، در هیچ یک از این دو جریان واجد اعتبار نیستند؛ نه توجه کار‌شناسان هنری را برمی انگیزند و نه رغبتی در مخاطب حرفه‌ای و یا عام سینما ایجاد می‌کنند که بخواهد چنین فضاهایی را تعقیب کند.

شاید از همین رو است که فیلمی همچون خط ویژه مصطفی کیایی؛ به رغم همه حفره‌های فیلمنامه‌ای و خلأهای اجرایی‌اش، مورد توجه تماشاگران حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای جشنواره فیلم فجر قرار می‌گیرد. این فیلم روایتی سرراست دارد که با شخصیت‌های صمیمی و بی‌ادا و اصول، قصه‌ای را راحت تعریف می‌کند و آغاز و تداوم و پایانی دوست داشتنی بر آن پیکره بندی می‌کند. به عنوان یک منتقد، هنگام اکران عمومی این فیلم درباره ضعف‌هایش خواهم نوشت، اما اکنون این نوع فیلم‌ها (فارغ از ژانر و جهت گیری و داستان و...) مورد نیاز اساسی سینمای ایران است. سینمای ما مدت‌های مدید است که قصه گویی را فراموش کرده است و به جای آن سراغ نمادپردازی‌های افراطی، آب بستن به موقعیت‌های راکد طولانی بلافایده، و سوار شدن بر موج‌های ایدئولوژیک مد روز موافق یا مخالف رفته است. سینما ادا نیست؛ هنر است.

منبع: خبرآنلاین

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت