سرویس فرهنگی «فردا»: مصطفی کیایی، پس از «بعد از ظهر سگی سگی» و «ضد گلوله» این بار به سراغی فیلمی متفاوتتر با ریتم و سرعتی افزونتر رفته است. ریتم تند «خط ويژه» اولین نکتهای است که میتواند به ذهن مخاطب رسوخ کند. کیایی روایت سریعی از 24 ساعت حساس و پردلهره را برای چند جوان که دست به سرقتی عجیب زدهاند، روایت میکند. سرقتی که البته آسیب اجتماعی تلقی نشده و اینبار حتی مخاطب را وادار به انتظار کشیدن برای موفقیت آنها میکند!
مصطفی کیایی در ساخته اخیر خود، سراغ معضلی اقتصادی ـ رانتی از جامعه کنونی رفته و خط داستانی خویش را بر اساس آن بنا کرده است. کیایی تلاش میکند، نمایشی از رانت موجود در فضای مالی و سرمایهای کشور ارائه کند و در این بین، مقصران اصلی را بیپروا و آسوده، و افراد خردهپا را عاملان محکوم شده نشان دهد. کیایی خود در نشست خبریاش پس از فیلم عنوان کرده است که نوع نگاه به فضاها و آدمهای رانتی همیشه جذاب بوده و برای قشر متوسط جالب است. همین تاکید وی نشان میدهد که تم اصلی «خط ويژه» بر چه بنیانی استوار است. البته باید اشاره داشت که نگاه به مقوله رانت، به عنوان یک رخداد منفی اجتماعی پذیرفته است، اما این نگاه اگر دارای پیششرط واقعبینی نباشد، احتمالاً به بنبست باورناپذیری ختم خواهد شد.
«خط ويژه» حکایتی از هک کردن حساب بانکی یک فعال اقتصادی اهل رانت و زد و بند است، که 10 میلیارد را نصیب چند جوان امروزی میکند. این جوانها که در مسیر فیلمنامه رفته رفته به تعدادشان افزوده میشود، تلاش میکنند که از بند صاحب پول ـ که با نیروهایش در جستجوی آنان است ـ بگریزند و در این میان با ماجراهای مختلفی روبرو میگردند. این ماجراها آنقدر تنگناهای آنان را افزون میکند که دست آخر برای رهایی از پول چندین میلیاردی و جلوگیری از دستیابی صاحب اصلی، تلاش میکنند در چند ساعت آن را میان مردم پخش کنند. همین موضوع و صحنههایی که کیایی در فیلم آنها را نشان میدهد، مخاطب را یاد روزهای اخیر میاندازد. صف مردم برای برنج و روغن نزدیکی زیادی با سکانس ماقبل آخر فیلم ـ یعنی پخش کردن پولها در هوا همراه با موج زدن ملت برای دریافت آنها ـ دارد. شاید این قرابت اتفاقی، ماهیت اصلی داستان را بیشتر به چشم مخاطب بیاورد!
تهیه کننده فیلم در نشست خبری آن درکنار توضیح درباره ایده ریختن پول بر سر مردم در فیلم، عنوان میکند که «این فیلم دغدغه تمام مردم ایران است و همه ما از توزیع ناعادلانه ثروت ناراحت میشویم». همین نگاه نشان میدهد که توزیع عادلانه یا ناعادلانه ثروت، یک پیششرط مهم برای قضاوت دارد و آن هم در نظر گرفتن کرامت انسانهاست. به نظر میرسد سکانس ریختن پول بر سر ملت همانقدر به کرامت مردم خدشه وارد سازد که این روزها در صف ایستادن آنها برای گرفتن چند کیلو برنج و روغن، وارد میسازد. کسی منکر نیاز به توزیع عادلانه ثروت نیست، اما این توزیع اگر کرامت انسانها در نظر نگیرد، ننگ به بار خواهد آورد. ننگی که اگرچه شاید هدف کارگردان به هیچوجه نمایش آن نبوده، اما در انتهای فیلم کاملاً مشهود بود! از سوی دیگر، باید اذعان نمود، عدهای که با دزدی تلاش میکنند که به حق و حقوق خویش در ثروت دیگران نایل شوند، حتما وجه دیگری از ننگ پذیری و بی کرامت شدن را پذیرفته اند. امری که فیلمنامه موجود در نمایش آن چندان صراحت لازم را نداشت.
«خط ويژه» یک نمایش تمام و کمال از فاصله بین اصحاب ثروت و قدرت قشر متوسط جامعه است. اگرچه در باورپذیری این نمایش تردید و شک فراوانی حاکم است، اما آغاز، بدنه و پایانبندی فیلم این مدعا را ثابت میکند. به نظر میرسد هک کردن حساب بانکی 10 میلیاردی و همراهی رئیس شعبه بانک بدون آنکه بانک اصلی در جریان قرار گیرد و صاحب پول و سارقان راست راست در شهر راه بروند، قدری باورناپذیر است. شاید رانت و تاکید بر آن نکته واقعی فیلمنامه باشد اما زیر سؤال بردن فضای سایبری و اطلاعاتی کشور قدری دور از ذهن است؛ چراکه از قضا در ابتدای فیلم سخن از هک شدن سایت سازمان سنجش به میان میآید، در حالی که این رخداد دست کم در سالهای اخیر بیسابقه بوده است و همین موضوع از باورپذیری فیلمنامه میکاهد.
شخصیتپردازی کیایی در ساخته اخیر خود، تلاش وی را برای بهبود هرچه بیشتر محتوای فیلم نشان میدهد. اگرچه تعدد بازیگران فیلم این کار را تا حدودی دشوار کرده، اما به نظر میرسد که هم شخصیتپردازی و هم بازیهای گرفته شده از بازیگران تا حد مناسبی مطلوب از آب در آمده است. در این بین، بازی ويژه هومن سیدی در نقش هکر و سپس ارتباطهای طنزآلود وی با مجموعه بازیگران به ويژه میترا حجار، یکی از بهترین بازیهای این فیلم است. هومن سیدی در اغلب موارد ـ به استثنای برخی صحنهها نظیر داد و فریادهای داخل خودرو ـ توانسته است که مخاطب را با خود همراه گرداند. این روند به ويژه در غافلگیریهایی که این کاراکتر ایجاد میکند مشهود است. از سوی دیگر، جابجایی مدام شخصیتها و تصمیمات خلق الساعه آنها، مصنوعیسازی بیشتری به ذهن مخاطب القا میکند. تصمیمات شخصیتها در برخی از صحنهها توجیه چندانی نداشت و همین موضوع ابهام در تداوم مسیر را فیلم را بیشتر در ذهن تماشاگر آشکار میساخت.
فیلم کیایی، یک اثر ریتمیک و با انرژی است. شاید برای این روزهای سینمای ایران که قدری افسردگی مزمن در آن تزریق میشود، چنین فیلمی لازم باشد، به ويژه اینکه چاشنی طنز و طنازی نیز در آن جاری گردد. «خط ويژه» کشش داستانی قابل توجهی دارد و همین موضوع مخاطب را با خویش همراه میکند ـ اگرچه قدری با سختباورپذیری آن ـ و تا انتهای داستان میکشاند. گرچه پایانبندی داستان، یک واقعیت تلخ اجتماعی را به مخاطب نشان میدهد اما همن واقعیت در مسیری جذاب ارائه شده و عملاً کام تماشاگر را خیلی تلخ نمیگرداند؛ به جز بخشهایی که تداعی کننده صفهای ناکریمانه این روزهای جامعهمان است که شاید قدری مخاطب را به تأمل درباره جایگاه کنونی اقتصاد کشور، دولتمردان و اصالت و کرامت ایرانی فرو برد!
دیدگاه تان را بنویسید