مهر: کارگاه فیلمبرداری ویتوریو استرارو فیلمبردار مشهور ایتالیایی شامگاه یکشنبه 13 بهمن با حضور علیرضا رضاداد دبیر سی دومین جشنواره فیلم فجر، مجید مجیدی، محمدمهدی حیدریان، علیرضا شجاع نوری، محمود بهرازنیا، بابک کریمی، محمدرضا سکوت، نازنین مفخم و جمعی از فیلمبرداران سینمای ایران در خانه هنرمندان ایران برگزار شد. وی در این کارگاه که بابک کریمی بازیگر سینما حرفهایش را ترجمه می کرد با اشاره به گذشته خود و اینکه چگونه وارد فیلم مجید مجیدی شده است، گفت: من سه سال پیش برای کار در یک پروژه در الجزایر بودم و آنجا بود که احساس کردم باید مطالعات زیادی درباره تاریخچه اسلام و یک فرهنگ جدید داشته باشم زیرا زمانیکه من به مدرسه می رفتم تمرکزم تنها روی فرهنگ کاتولیک بود و درباره ادیان بزرگ دیگر کمتر حرف زده می شد و من فکر کردم که در این زمینه اطلاعات کمی دارم. یک روز به من ایمیلی زده شد و در آن ایمیل از من سوال شد که آیا حاضرم در فیلم «محمد» (ص) همکاری کنم یا خیر این خیلی برای من هیجان انگیز بود من در آن لحظه نه تنها آمادگی این کار را داشتم بلکه به شدت می خواستم در این پروژه همکاری کنم. فیلمبردار فیلم «امپراتور» در ادامه
درباره تجربه خود از همکاری با مجید مجیدی عنوان کرد: پس از آن من سفری را در دنیای اسلام و فلسفه شروع کردم و مجید مجیدی مرا به دنیای دیگری وارد کرد. من فکر می کنم ما فقط با دانش و تجربه است که به تعادل می رسیم. تجربه ای که من در این سفر یعنی فیلم «محمد» (ص) داشتم همان تجربه ای است که پیش از این در فیلم برتولوچی درباره بودا و همچنین در فیلم دیگری درباره فیلم مسیح به دست آورده بودم ولی در فیلم «محمد» (ص) توانستم به بینش دیگری برسم. وی درباره خاطره خود از روزی که با مجیدی به بعضی از کویرهای ایران برای فیلمبرداری رفت اشاره و بیان کرد: من و مجیدی و بعضی از عوامل دیگر با هم به بعضی از مناطق کویری ایران مانند کویر لوت رفتیم و من آنجا در تنهاییهای خود در کویر فکر می کردم که چقدر خوش شانس هستم که همان زمان چنین تجربه ای را می خواستم این پروژه فلسفی به من الهام شد. این قدم زدن های تنهایی در کویر به نوعی یک سفر درونی برای من بود و من برای این تجربه باید از چند نفر تشکر کنم که این شرایط را برای من هموار کردند. این فیلمبردار برنده اسکار عنوان کرد: من فکر میکنم اولین نفری که من باید از او تشکر کنم پدرم است که مسئول یک
آپاراتخانه در یک شرکت بزرگ سینمایی بود که احتمالا همان لحظه ای که فیلمها را نمایش می داده آرزو می کرده که خودش هم جز آن فیلمها باشد و بعد رویای خودش را روی شانه های من گذاشت. من سعی کردم که رویای پدرم را متعلق به خودم کنم بعد از آن پدرم مرا در یک مدرسه عکاسی ثبت نام کرد و اولین تعالیم هنری من در یک مدرسه عکاسی بود. آن زمان من یاد می گرفتم که چطور یک مفهوم را باید بتوان در یک عکس خلاصه کرد. در سنین 8 تا 16 سالگی من با پدرم به محل کارش در آپاراتخانه می رفتم و از آنجا بود که کم کم توانستم رویای سینما را کشف کنم. من آنجا فهمیدم که آرزوی من بیان یک روایت در یک فریم و به طور کلی عکاسی نیست. بلکه آرزویم بیان یک روایت در چند فریم یعنی سینماست. فیلمبردار فیلم «محمد» (ص) در ادامه با اشاره به تحصیل خود در مدرسه عالی سینما عنوان کرد: من از 18 سالگی وارد مدرسه عالی سینما شدم و همزمان در یک استودیو عکاسی هم کارآموزی می کردم. در سن 28 سالگی توانستم اولین فیلم سیاه و سفید زندگی خود را بسازم. من این امکان را داشتم که تمام تکنیکهایی که یاد گرفته ام بروز بدهم چون آشنایی کامل با تمام تکنیکهای سینمایی پیدا کرده بودم اما حس
می کردم که فیلمهایم به لحاظ بیان احساسات هنوز کامل نیست و باید کاری انجام دهم. استرارو ادامه داد: یک روز که با همسرم به کلیسایی در روم وارد شدیم نه فقط به دلیل مذهبی بلکه به این دلیل که شما می توانید در کلیسا معماری و زیبایی را هم ببنید من آن زمان در کنار کلیسا تصویری از یک نقاشی را دیدم که تا آن روز ندیده بودم. آن یک تابلوی نقاشی از کارواجو بود و مرا بسیار شوک زده کرد. در آن تابلو جرقه نوری وجود داشت که تصویر را به دو قسمت تقسیم کرده بود مثل همین نوری که دنیا را به دو قسمت سایه و روشن خودآگاه و ناخودآگاه انسانیت و الاهیت، گذشته و آینده تقسیم می کرد. من آنجا دیدم که چگونه می شود با یک خط نوری یک ایده و داستان را منتقل کرد. بعد من شروع کردم به مطالعه آثار کارواجو و بعد دیدم که کارهای او یک خصوصیت دارد و آن این است که مدلها را از داخل آیینه نگاه می کند او دوست نداشت که مدلهایش را مستقیم کار کند. در واقع هنر به زبان یونانی ابراز ایده در یک فضای محدود است وقتی شما فضایی که در آیینه دارید فضای آیینه را جمع و جور می کنید وارد عکاسی و فیلمبرداری می شوید. این فیلمبردار ایتالیایی اظهار کرد: من شروع کردم به خود
آموزی زیرا باید خود را از موسیقی و فلسفه پر می کردم از نقاشی برای تصاویر فیلمبرداری خود استفاده کردم، تصمیم گرفتم کتاب بخوانم و از آن برای داستان سرایی استفاده کنم و برای ریتم کارهایم موسیقی گوش کنم. فیلمبردار پروژه سینمایی «محمد (ص)» در ادامه این نشست در پاسخ به سوالی درباره همکاری مشترک خود با کارگردان ها عنوان کرد: تولید یک فیلم از لحاظ ساختاری مثل یک ارکستر است. در یک ارکستر بعضی ویولون می زنند بعضی آواز می خوانند و بعضی سازهای دیگر به کار می گیرند اما همه تحت مدیریت یک نفر هستند. در سینما هم اگر چه ما نویسنده، بازیگر، تدوین گر، فیلمبردار و … داریم اما سرنخ همه آنها به دست کارگردان است. برای همین هم من دوست ندارم که به من بگویند مدیر فیلمبرداری زیرا با این کار دو نفر را یعنی فیلمبردار و کارگردان که باید همکار باشند ضد هم میکنند. پس من برای احترام به کارگردان دوست ندارم از عنوان مدیر فیلمبردار برایم استفاده شود. فیلمبردار فیلم «اینک آخرالزمان» در پایان درباره اینکه چگونه به زبان مشترک با کارگردان فیلم ها می رسد، خاطرنشان کرد: من ابتدا گوش می دهم تا ببینم کارگردان چه می خواهد و چه چیزی در ذهن دارد سپس
وقتی فیلمنامه را می خوانم سعی می کنم از نظر ذهنی مجسم کنم و تصویری را برای خود ایجاد می کنم که مجموعه ای از تابلوها، لوکشین هایی دیده ام و مفاهیمی است که در فیلمنامه خوانده ام.
دیدگاه تان را بنویسید